Blog

شوخی ناموسی شاخ نبات

پیش در آمد: شاخ نبات نیلوفرین به حافظا: جنده و شوخ و پسربازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آبیستنم (آبی

Read More »

A Mantra for Auschwitz

The beauty of irrelevance of me with shaved head and wearing a Kippah making my passage as a Jew through “Arbeit Macht Frei.” The beauty

Read More »

از بیخ مادرم

کندی مرا از خود مام وطن اما من کنده نمی شوم از مادرم. و این درد، درد، درد کنده نا شدگی است که می گیرد

Read More »

ای هم گِلم امیر

ای امیر ای امیر چه شود اگر آخر من یک شب، یک روز، یک ساعت، یک لحظه، چه می دانم، یک تپیدن دل، یک آخ

Read More »

فرار (۲)

در بخش اول مطرح کردم که من اصطلاح یا مفهوم جدیدی را مطرح می کنم و بحثم را پیرامون پدیده ی جلای وطن در سی

Read More »

فرار (۱)

مقدمه: فرار به عنوان مفهوم کلیدی تحلیلی شوخی نیست. از حدود سال انقلاب یعنی هزار و سیصد و پنجاه و هفت، یا به عبارتی از

Read More »

کس من و کیر فروید

شما را بی اجازه آقا زی زی فوفولو خطاب می کنم و می گویم آخر زی زی شده تا حالا پروانه ای کمبود کرم بودن

Read More »

Tempest

is all Mister Shakespeare’s fault: he set it upon the stage of my homeland— an island, deserted, which is still drowning in the outrageous ocean

Read More »

حق نامه

حق شاهین است آزادی و حق ما، نقی ما همه آلوده و صافی شقی! ما دهان رسته ی آزادگی تو بیان بستگی، تخم لقی! تو

Read More »

شاش بندان

بشاش سر جدت، مادر زار می زد، ولی دختر نمی شاشید و گلدان های خانه بی آب مانده بودند.   مادر خودش را می زد،

Read More »

قه قه ه

خنده های تو پر از خلقته               پر جک و جونور پر از خدا،               هجوم می یارن              با نفس: یه فیل قل قلی

Read More »

تفاوت فرهنگی!

گفتند سبب تفاوت فرهنگ است در آب مباح است و به خشکی ننگ است بر مرد مسلمان چو شود دنیا تنگ بر بچه کند دست

Read More »

آقا یعنی چه؟

برای همسرم پتر که عاشق شطرنج است و اهل مزاح و به فارسی شکر است می گوید: خجالت بکش، مردم چی می گن؟ رفته ای

Read More »

زن های اشرف

زن های اشرف، حتی اگر مسن تر یا هم سال ما ما زاییدمشان، ما،                        مگر نه، ما؟ و بعد از خود                      طردشان کردیم.

Read More »

تو فقط خیال کن

حس این شعر مدتها پیش آمد ولی خودش امروز کامل شد: دو روز مانده به 8 مارس. و آیا به روز جهانی زن ربطی دارد؟

Read More »

To Eternity

It was a slow morning a slow mornin, a slow mornin slow like slow like death which takes sixty years or so and now and

Read More »

طاووس

آن روزهای داغ تابستان هم حتی بدنم را می پوشاندم با آن نقش فریبا، آن چترمخملین گسترده روی قرمزی پتویم / آن روزها پدر زمزمه

Read More »

اجماع قانونی

پدر روشنفکر و بزرگ من دو دست داشت. / با یک دست بارها بعد که شاه رفت اول انقلاب روسری مرا از سرم می کشید

Read More »