آمدن شب همیشه برایش با ترس همراه بود. به خصوص شبهایی که مادر در بیمارستان شیفت بود. سعی می کرد دیرتر از بقیه به رختخواب برود و تا پاسی از شب هم خود را بیدار نگه می داشت تا شاید شبح امشب او را از یاد ببرد. اما کم کم خواب بر خستگی کودکانه اش چیره شد. اندکی بعد وقتی همگان در خانه در خواب بودند شبح آرام آرام خود را به بسترش رسانید و تن سنگینش را بر روی جسم نحیف دخترک انداخت. کودک هراسان از خواب بیدار شد. نفس های شهوت انگیز شبح را بر روی گونه و گردنش احساس می کرد و دستی که در میان لباس خواب کودکانه اش در جستجوی چیزی بود. کودک وحشت زده به خواهر کوچک و برادرش می نگریست و در دل آرزو می کرد ای کاش بیدار شوند اما خود جرات نداشت سر و صدا کند. شبح دستش را بر دهان کودک گذاشته بود . کودک وحشت زده از حادثه ای که یک شب در میان برایش تکرار می شد به آرامی می گریست و نجوایی که به زحمت از لابه لای دستان قدرتمند شبح شنیده می شد نام مادر بود. اما مادر آنجا نبود و آنقدر از او دور بود که صدایش را نشنود . دخترک هراسان از درد و وحشت و شرم و اضطراب در خود مییچید . بر روی بدنش عرق سردی نشسته بود . حس عجیبی ما بین کودکی و بلوغ مابین نفرت و وحشت سراسر وجودش را در بر گرفته بود. دخترک لحاف را بر روی بدن نیمه برهنه اش کشید و در خود خزید. آیا همه همکلاسی های او در این سن این تجربه را داشتند؟ حس غریب و برزخ گونه ای از درک آنچه که بر او گذشته بود از سراسر وجودش به دهانش می رسید و او آنرا بازهم تلخ فرو می داد. هنوز از وحشت به خود می پیچید ، از کابوسی که او را رها نمی کرد . دیگر شبح در رختخواب او نبود ، آری پدر به رختخواب خود بازگشته بود...
در تمامی تعاریفی که از جامعه و اجتماع به میان می آید، همواره از خانواده به عنوان اولین بنیاد اجتماعی یاد می شود. بنیادی که باید با عشق آغاز گردد و کودکان در آن با امنیت رشد کنند. جایی که هر کس برای فرار از تمامی معضلات و دردها بدان پناه می برد. آغوشی که به روی همه باید باز باشد و هر کس در راه استحکام و تداوم آن کوشش کند . اما همانگونه که در بسیاری از موارد دیگر شاهد هستیم ، تعاریف ، تنها در قالب واژه ها جای می گیرند و در عمل ، صحنه ی زندگی کارزار دیگری است .
خانواده همانگونه که می تواند محلی برای رشد و تکامل باشد ، می تواند گریزگاهی باشد که فساد از آن نشات می گیرد و منجلابی برای غرق ساختن عناصر سازنده و تکمیل کننده ی خود. و اما از آنجایی که هر معضل اجتماعی در مورد زنان و کودکان همواره شدیدتر و بی رحم تر است ، نا امنی در خانواده نیز به همین جرگه پیوسته است و هر چه جامعه و شرایط حاکم بر آن بسته تر باشد این امر ابعاد وسیعتر و عمیق تری به خود می گیرد.
کودک آزاری معقوله ای است که بحث در خصوص آن ، شنونده را منزجر می کند. کسانی که خود در طیف آزاردهندگان کودکان نیستند ، می اندیشند که چگونه ممکن است کسی بتواند نیاز جنسی خود را با کودک بر طرف سازد و از طرفی وحشت از همه گیر شدن و بر ملا شدن این موضوع باعث شده تا این مقوله در کشورهای نامترقی به تابو تبدیل شود. آنچه در این میان بسیار نفرت برانگیزتر است رشد و گسترش تجاوزهای خانگی است که بسیار کمتر از کمتر ، در مورد آن بحث و تحقیق می شود که البته بخش عمده ی آن به دلیل سر بسته بودن و ذات این قضیه است که از هر دو طرف ، قربانی و مجرم ، همواره مخفی نگه داشته می شود.
در تعریف کودک آزاری از سوی کارشناسان هر گونه ارتباط جنسی با کودکی که به درک رابطه جنسی و یا سن قانونی نرسیده باشد به این مقوله می پیوندد و حتی آموزش زود هنگام رابطه جنسی از طریق نشان دادن فیلم ها و عکس های مستهجن و یا لمس کردن بدن کودک به منظور لذت بردن و یا وادار کردن کودک به کاری که باعث لذت بزرگسال شود نیز در این تعریف قرار می گیرد .
از طرفی دیگر باید مد نظر داشته باشیم که به افراد زیر 18 سال کودک اطلاق می شود و هرگونه رابطه ی جنسی که از طرف فردی بر این طیف وارد شود کودک آزاری محسوب می شود. اما متاسفانه در کشورهای نامترقی هنوز این قدرت تشخیص و اراده در خانواده ها و تک تک افراد دیده نمی شود که بتوان با این پدیده به مبارزه پرداخت. از طرفی حکومت ها نیز به جای آنکه به بررسی علل بوجود آمدن این پدیده بپردازند ، می کوشند تا با بریدن احکام سنگین مانند اعدام با این پدیده مقابله کنند.
تنها راهکاری که در این گونه جوامع از طرف خانواده ها به کودکان آموزش داده می شود این است که از نزدیک شدن به افراد غریبه بپرهیزند و در بعضی موارد هم خود خانواده با کنترل رفت و آمد کودک ، می کوشد تا این امنیت را به طور نسبی برای وی فراهم سازد .
اما نکته تاسف برانگیز این است که تقریبا در بیشتر خانواده ها این باور موجود است که خانه جای امنی است و کودک تنها باید از اشباحی بهراسد که در پس کوچه ها در انتظار او دام گسترانیده اند. اما متاسفانه آنچه امروزه پدیده ی دختران فراری و زنان خیابانی خوانده می شود ، تراژدی دیگری را برایمان ترسیم می کند.
توجه به علل فرار دختران کم سن و سال از خانه و روی آوردن آنان به تن فروشی و قرار گرفتن در مسیری که سرحدی جز تباهی ندارد ما را به سوی دیگری می کشاند. بسیاری از این دختران در خانواده هایی رشد کرده اند که همواره تحت کنترل بودند و شاید حتی یک نفر هم در صدد سوء استفاده از آنان برنیامده باشد ، اما وقتی نیک بنگیریم می بینینم همه چیز از همان خانه آغاز گشته است . خانه ای که نه تنها امن نبود بلکه جولانگاهی برای کسانی بود که می بایست حامی این دختران باشند.
گرچه هرگز نمی توانیم آماری قطعی از تجاوزهای خانگی بدست آوریم ، اما می توانیم با اندکی توجه به آنچه که در اطرافمان می گذرد از عمق فاجعه باخبر شویم . محرز است که تجاوزهای خانگی در مورد دختران در ابتدا متوجه پدران و برادران است و طبق بررسی های انجام شده بیشتر، پدران اقدام به این کار می کنند. زیرا احتمال اینکه دختری از سوی برادرش مورد تجاوز قرار گیرد و بلافاصله این امر را به والدین خود گزارش دهد زیاد است. اما وقتی پدری اقدام به این امر می کند در موارد بسیار نادر دختر به مادر و یا یکی دیگر از اقوام خود اطلاع می دهد و علت این امر اولا ترس از فاش شدن چیزی است که از ابتدای کودکی برای او تابو عنوان شده است و دوما ترس از بهم ریختن کانون خانواده است. بسیاری از قربانیان تجاوزهای خانگی می کوشند تا با حفظ این راز خانواده را به همین صورت در کنار خود داشته باشند. زیرا برای آنان همواره پدر ، پدر است حتی اگر شبح وار ، کابوس هر شب شان باشد.
از طرفی این قربانیان کوچک می کوشند تا خود را بیشتر به مادر نزدیک کرده و کمتر در خانه تنها بمانند ، اما معمولا در اجرای این نقشه ناتوان هستند ، زیرا این بزرگسالان هستند که روابط و مقررات خانه را تعیین می کنند و زمانی که کودکی از سوی پدرش در این دام بی افتند معمولا کم شانس تر است مگر اینکه مادر و یا خواهر و برادر بزرگتر اندکی متوجه این تغییر رفتار کودک شوند و گرنه در غیر اینصورت کودک بارها مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
سوء استفاده جنسی در خانه از زمره ی تابوهایی است که اگر برای فردی یکبار اتفاق بی افتد ، می شکند. درست است که کودکی که مورد تجاوز واقع می شود هربار از این موضوع رنج می برد ، اما به ذات کودک بودنش می آموزد که او با سایر هم سن و سالانش تفاوت دارد و حال باید با این مشکل دست و پنجه نرم کند . به همین دلیل است که اکثر کودکانی که مورد تجاوز واقع می شوند ، تا 3 یا 4 سال به همین شیوه مورد بهره کشی جنسی قرار می گیرند. این محدوده سنی از سنین 9 تا 13 سال آغاز و تا 15 تا 17 سال ادامه دارد ولی معمولا کسانی که بعدها خاطرات خود را تعریف می کنند از این امر به عنوان کابوسی یاد می کنند که هر چند شب یکبار به مدت چند سال به سراغشان آمده است.
اما نکته دردناکتر این است که این قربانیان در سنین پایین کودکی نمی دانند که چه بر سرشان می آید . کسانی که تا قبل از سن بلوغ مورد سوء استفاده قرار می گیرند ، در ابتدا با وعده های کودکانه به این دام کشیده شده اند و حتی شخص مورد نظر ، این رابطه را به عنوان بازی برایشان مطرح کرده است. گرچه آموزش عفت و نگه داشتن شخصیت زنانه در ابتدای کودکی به دختران آموزش داده می شود ، اما از آنجایی که هر کودکی بیش از همگان به پدر و مادر خود اطمینان دارد در ابتدا می اندیشد که این رابطه می تواند یک رابطه معمولی باشد و در واقع تنها شانسی که فرد برای رهایی از این دام دارد عنوان کردن این سوء استفاده در سنین پایین کودکی است ، چرا که فرد بلافاصله بعد از آنکه به این واقعیت پی برد که دیگران اینگونه رابطه ای با پدر و برادر خود ندارند و حتی باید تا سنین جوانی از داشتن رابطه جنسی بر حذر بود ، ضربه ای هولناک می خورند و این زمانی است که قربانی در خود فرو می رود و به دام افسردگی ، اعتیاد و یا فرار پناه می برد .
از طرف دیگر قوانینی که برای تجاوزهای خانگی تصویب شده است ، بقدری خشن و سختگیرانه است که همواره قربانی را از طرح موضوع می ترساند. باید این نکته را در نظر داشته باشیم که فرد خاطی در این معادله خویشاوند قربانی است و قربانیان در اکثر مواقع از ترس از دست دادن پدر و برادر خود هرگز راز خود را فاش نمی سازند.
طبق قوانین اسلامی و قوانین حاکم بر کشورهای نامترقی کسی که اقدام به زنای با محارم خود کند به مجازات های سنگین از جمله اعدام محکوم می شود و کسی هم که مورد تجاوز واقع شده نیز از مجازات بی بهره نمی ماند . بنا براین قربانی که از سوی پدر یا برادر و یا یکی از خویشاوندان درجه یک خود مورد سوء استفاده قرار گرفته است ، همواره می ترسد که با فاش ساختن این راز یا نزدیکان خود را از دست دهد و یا خود به دام مجازات کشیده شود . در اینجا مقصود این نیست که برای کسانی که اقدام به شنیع ترین اعمال مانند کودک آزاری و یا تجاوزهای خانگی می کنند ، نباید مجازات در نظر گرفت ، بلکه مقصود این است که باید همواره در نظر داشت که افراد عادی و بدون مشکلات جنسی و روانی بدین کار دست نمی زنند.
از طرفی دیگر مادران و زنان نزدیک به قربانی را نباید از یاد برد، زیرا اینان در بروز و ادامه ی این ناهنجاری بی نقش نیستند. مادرانی که به علل گوناگون از جمله کار در خارج از منزل و یا تربیت فرزندان متعدد ، از روحیات و نیازهای همسر و فرزندان خود قافل اند ، خود به نوعی در بروز این ناهنجاری اجتماعی سهیم اند.
معمولا بیشتر قربانیان این پدیده ، بعد از مدتی دچار افسردگی شدید می گردند و کم کم به گوشه گیری و تنها گزینی روی می آورند و در بیشتر مواقع می کوشند تا خود را به مادر و یا زنانی که نسبت فامیلی نزدیک با آنان دارند ، نزدیک کنند. اما معمولا در این امر ناموفق اند و هیچگاه آن آغوش امن و صمیمی از سوی مادر به رویشان گشوده نمی شود. بنا براین این قربانیان کوچک براحتی در دام می افتند و از آنجایی که شکارچی یکی از اعضای خانواده است ، همواره می تواند فرصت و زمان کافی را برای به دام کشیدن طعمه بدست آورد .
مادران در اینجا می توانند با کنترل بیشتر همسر و یا فرزند مذکر خود به این رابطه پی برده و یا حداقل فضایی را برای دختران خود بوجود آورند که بدون شرم و ترس بتوانند با آنان گفتگو کنند ، اما متاسفانه نه تنها این رابطه ی دوستانه در خانه فراهم نمی شود بلکه در مدارس هم هیچگونه اشاره و صحبتی در خصوص این امر نمی گردد و همواره از مسائل جنسی چنان صحبت می شود که گویی حتی صحبت کردن از آن هم جرم تلقی می گردد . اما در کشورهای پیشرفته تر که تابوها کم کم شکسته شده اند ، مددکاران اجتماعی می تواند براحتی به داخل خانه ها رفته و مشکل کودکان را از لابلای هزاران انکار ، بررسی و حل نمایند . کودکان می تواند با تماس با اینگونه مراکز ، مددکاران را از مشکلات خود باخبر سازند و از آنان به عنوان حامی و مدافع حقوق خود کمک گیرند، از سویی دیگر مجرمان نیز در اینگونه کشورها وضعیت بهتری دارند و از آنان حتی به عنوان مجرم هم یاد نمی شود و در واقعیت امر هم اینان افرادی هستند که از کودکی دچار بیماری روحی و جنسی گشته اند ، در نتیجه مددکاران با برگزاری جلسات مشاوره و استفاده از راهکارهای آزموده شده ، به مداوا و ترمیم آسیب های اجتماعی این افراد می پردازند.
اما متاسفانه معضلی که به راحتی می توان از آن پیشگیری کرد و یا آنرا برطرف ساخت ، در کشورهای نامترقی به معضلی تبدیل گشته است که حتی نمی توان از آن سخن گفت و سردمداران این کشورها می اندیشند که با مطرح ساختن این مسائل به گسترش آن دامن می زنند ، در حالیکه آمارها حکایت دیگری دارد . گرچه هرگز نمی توان از این معضل آمار دقیقی بدست آورد ، اما تعداد مراجعین به مراکز مددکاری نشان می دهد که تابو نگه داشتن این مسئله هیچگونه کمکی به کمتر شدن آن نکرده است . عنوان کردن اینگونه مسائل نه تنها به رشد آن کمکی نمی کند ، بلکه مادران و زنان را از خطری آگاه می سازد که شاید با آن همبستر باشند ، کودکان را از خطری آگاه می سازد که هر روزه ممکن است دست محبت بر سرشان بکشد و به آنان می آموزد که باید از جسم خود در برابر هر کس مواظبت نمایند . اما آنچه که ما شاهد آن هستیم ساختن تابو از هرگونه رابطه ی جنسی به منظور نابود کردن و ریشه کن ساختن آن است و این امر تنها به سود اشباحی است که شب هنگام در پشت دیوارها در انتظارند تا همگان به خواب فرو روند تا با خیالی آسوده به شکار قربانی کوچک خود بپردازند.
Recently by Sahar Tahvili | Comments | Date |
---|---|---|
کارهای تلویزیونی من | 6 | Nov 01, 2009 |
18 تیر قیامی که تاراج شد | 1 | Jun 28, 2008 |
رفتم ز خود که پرده بر اندازم از چهره پاک حضرت مریم ها | 2 | May 16, 2008 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
The author is stating it like it is.
by Anon (not verified) on Sat Jan 05, 2008 02:30 PM PSTVery sad but true.
The point the author is making is not that molestation and sexual abuse only occur in Iran. The point is that the *government* in Iran (and some other third world countries) does not provide the means to protect the victims – there is no such system in place. The concept of protecting the victims is lost in the culture when it comes to sexual topics. There is so much aversion to discussing sexual issues that the society strongly prefers to turn the blind eye. The victims choose to stay silent for the reasons eloquently stated in the article. If and when victims disclose the horrific act to a mother or another adult, sometimes the adults choose not to believe the victim and remain in denial because it is easier to sweep it under the rug than to deal with the matter. Especially, as the article points out, condemning the father to death would put the family in such dire financial state that the mother would have a strong incentive to stay quiet.
Current laws in Iran are similarly as ineffective and counter intuitive for rape victims, i.e. those who have been assaulted and raped by a stranger (not a family member). Under the Islamic law, the victim must present at least four witnesses to the rape for the courts to judge in the favor of the victim. Everyone knows that rapes do not occur in broad daylight in the middle of town square. Therefore, requiring four witnesses in order to make the claim legitimate is the same as refuting all rape counts by default. In Islam the victim is further blamed for the act instead of being protected. Rapists get away with murder. It's a patriarchal society where a woman's blood is worth 1/2 a man's blood.
Assaults, rapes and child molestations unfortunately occur worldwide. What the advanced nations have put in place, however, are social service agencies that help these victims. The victims have someone to turn to who listens. They can contact these agencies and seek professional help and support. Think of it as necessary as having hospitals for those with a physical illness. For example, how backwords would it be not to have a hospital when you are injured in a car accident? Well, there is no *hospital* to go to for these assualt victims.
Going forward we must make sure we put agencies in place to help those most vulnerable in our nation instead of punishing them...be it the children, the poor, the handicapped, the drug addicts and the assaulted. I hope we see that day in our lifetime.
To: Faribors Maleknasri M.D.
by Ali P. (not verified) on Sat Jan 05, 2008 01:31 PM PST...and your point is,...what?
Shabah
by Jahanshah Javid on Sat Jan 05, 2008 12:43 PM PSTI corrected the spelling... thank you!
Orthograph of "Shabah"
by A.nonymous (not verified) on Sat Jan 05, 2008 11:39 AM PSTTo editors: please change the word "shabah" with H "Havvaz" to H "Jimi". Thanks.
I think it is شبح isn't
MM (not verified)Sat Jan 05, 2008 11:15 AM PST
I think it is شبح
isn't it?
Woman, even one is too
by MM (not verified) on Sat Jan 05, 2008 11:12 AM PSTWoman, even one is too many.
Someone should come up with an idea for some sort of hotline which kids could call and report anonymously. We can shut down the safe heaven that we ourselves have created for these bastards.
REPLY : CHILD ABUSE.............ONLY IN IRAN?
by Faribors Maleknasri M.D. (not verified) on Sat Jan 05, 2008 10:50 AM PSTIt was summer1998. short after worl-Football-championship. the suiss poeple were very busy to make fun about germans unheroic results. Iran had won against US. and suddenly a message from Iran. Completely OFF SIDE to the world happening: FOUR men had abused seyually an 8 years old Girl. Only a few HOURs later they were catched, processed and assasinated to death. And: They were immediately hanged. It is easy to assum that at that time "IRANIAN" could have only known about 4 assasinated on only ONE day. No word about the reason and no word about what they had done. In Euorop it is the daily programm that countless childeren get sexually abused. and one must say they belong to the lucky ones. Even more childeren, especially new borns are thrown out of window, ine let them freez and put the cadaver in Freezer for years, one does not give them to eat till they starve and so on and so on. We Iranians know but only abaut childabuse in "Undevelopped" countries. to these countries belongs of cours first of all Iran. More over the ISLAMIC REPUBLIC of IRAN. Now let us just take a look in the Europian media and see what they say about themselves. One must keeping in mind that for europians and surely also for americans child abuse is a phenomenon that is obsereved only in the countries allready mentioned. NOw please acknowledge the following:German Chancellor Angela Merkel has struck a somber note with a television appeal to Germans in the midst of New Year celebrations.
Merkel asked Germans to keep their eyes out for parents abusing children. She said that they needed a culture of paying attention, not of looking away, according to DPA.
The pre-recorded New Year message was broadcast on Germany's two main public channels.
She also said that more compulsory medical check-ups for young children and more powers for family courts to make wardship orders would come into force as a result.
The German media highlighted cases of child abuse through the year, concluding with a mother killing her five young sons in December and police later uncovering a huge, Internet-based network of men distributing images of child sex abuse.
The french media will have reported the same about the conditions in France. Holland, Belgium, GB short all europians are concerned. But they have "democratic" Rules and laws and they do not "Kill" any body. the humanity is important to them. Humanity to murder, raper and childabuser. Greeting
I wonder how many women in
by Woman (not verified) on Sat Jan 05, 2008 10:34 AM PSTI wonder how many women in Iran (since is my birth country) have been raped by a family member and they all kept quiet. Or how many of these victims still have nightmares and how many of them were able to finally come in peace with themselves? How many have been forced to bed and sex without asking for it?!! anybody knows??!!