Torgheh is the name of a village near Shirvan in Khorasan Province. This film tells the story of women playing the dotar instrument and singing.
Secret admirer of dotar:
Husband leaves wife because she played dotar:
Young woman playing, singing:
Another song:
Recently by Ghormeh Sabzi | Comments | Date |
---|---|---|
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | 5 | Dec 02, 2012 |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 2 | Dec 01, 2012 |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | 2 | Nov 30, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Beautiful & Sad song
by Maryam Hojjat on Sat Aug 27, 2011 02:38 AM PDTThanks GS for posting.
با پوزش
Manoucher AvazniaSat Aug 27, 2011 09:14 PM PDT
در برگردان :"ژ وان لاوکه کرمانجانم" نوشته شده "از جوانان کرمانج هستم" که باید "از پسران کرمانج هستم" بشود. برخی هم آنرا به صورت از جوانان... خوانده اند که در اینجا نیست. دو مصرع دیگر این آهنگ در بارۀ زمان مهمانیست و ایمان مسلمانی این جوان عاشق که گمان می رود خواننده فرصت خواندنش را نیافته است. بعلاوه, در برگردان مصرع سوم ترانه نخست واژۀ "امشب" به کرمانجی "ایشو" آورده شده است که در اصل ترانه موجود نیست. در هر حال شب ما را روشن کردید: روزتان روشن باد.
با سپاس
...
by Red Wine on Fri Aug 26, 2011 05:08 PM PDTمنوچر خان،بسیار جالب توضیح دادید،ما این خلق را در شمالِ قفقاز ملاقات کرده ایم،هر چند که نفوذِ زبان و ادبیاتِ روس در این سرزمینها بسیار عمیق بوده است اما پیرانی را دیدیم که به نیکی از میهنِ ما یاد میکردند و موسیقیِ ایشان (به همراهِ کباب و راکی،جایِ شما خالی) برای اما بسیار زیبا و خاطره انگیز بود.
در رابطه بر ترجمه فرمودید،خبر داشتیم که این قسم اشتباهات فراوان بوده است اما نه تا به اندازه .
با سپاس از شما ... حضرتِ منوچر خان سلامت باشند.
great Jesus
by Tiger Lily on Fri Aug 26, 2011 05:00 PM PDTdidn't know that if I bothered to comment, I'd get a whole mani-festo on my usernaemtrackline.
EWWWWWWWA
شراب عزیز
Manoucher AvazniaFri Aug 26, 2011 04:50 PM PDT
کرمانجی یکی از شاخه های کردیست که در ایران در خراسان و مناطقی از رودبار بدان سخن گفته می شود. شاید جمعیت بزرگتر کرمانجها در ترکیه هستند. البته بخش بزرگی از کرمانجها خراسان تیز تبعیدیان دیاربکرند که به انگیرۀ تشیع و هواداری از حکومت ایران در عثمانی در زمان رقابتها دولت صفوی با آن امپراتوری و سرکوب ایشان به ایران کوچیدند و در خراسان سپر دفاعی در برابر یورش ازبکها از شرق تشکیل دادند. تاتها بیشتر در داغستان و البته در بخشهای از گیلان و طوالش زندگی می کنند. شاید هم در خراسان. تاتی به فارسی نزدیکی بیشتری دارد تا کرمانجی. البته بسیار می شنیدم که برخی لهجه های پیرامون ما را تاتی بخوانند ولی به نظرم می رسید که کرمانجها هر زبان غیر کرمانجی و غیر ترکی را تاتی می خوانده اند. در هر حال, از این ترانه ها ترجمۀ دقیق هم نشده است. مثلا خواننده از "درد ظالم " "درد جانکاه" گله دارد مترجم از آن یک جبار سیاسی ساخته است. در جایی خوانده می شود "از پسران کرمانج هستم" و مترجم شاید برای نشان دادن بعد زنانۀ ترانه آنرا صرفا به "کرمانج هستم" ترجمه کرده است. در جایی سخن "لاله زار" گفته می شود که ظاهرا زن بسیار زیبایی بوده که تم تکراری بسیاری از ترانه های کرمانجی ست. اصولا این نام در "لاله زار له ته میوانم" "لاله زار میهمان تو ام" ترجمه نشده است. در آعاز خواننده می گوید: "دل و دماغ ترانه خواندن ندارم" ترجمه شده است: "توان نالیدن ندارم" در پایان همان سه مصرعی می گوید "پس از صد سال هم ترا ترک نخواهم کرد: بر جای نخواهم گذاشت" ترجمه به فراموش نکردن شده است..
such simplistic life, yet seem so romantic
by Bavafa on Fri Aug 26, 2011 04:41 PM PDTI loved the music, the simple life and envied how much pleasure they take from what seems to be little.
'Hambastegi' is the main key to victory
Mehrdad
...
by Red Wine on Fri Aug 26, 2011 04:05 PM PDTخیلی هم اینجور نیست،زنان همیشه دستی عظیم در اموراتِ موسیقیِ مملکتمان داشته اند،هر چند که در زمان صفوی این شیوه نزدیک بود از بین رود،بعد از سلسله افشاریان و زندیان و قاجار زنانی بسیار بودند که در جامعه و در بین عوام و خاص.. در کارِ موسیقی سر رشته داشتند.
در بسیاری از دهستانها ،زنان قادر به دخالت در موسیقی بوده اند (و هستند)(خوانندگی و اینکه ساز زنند...)
این مسخره بازیها که نمیگذارند زنان بخوانند و چه و چه و چههایِ دگر از زمانِ ولایتِ وقیح ایجاد شده است.اما خوب میدانیم که در حالِ حاضر تعدادِ زنانی که سازِ پارسی مینوازند،بیشتر از زمانِ پهلوی است،شاید به خاطرِ این است که صدایِ ساز در خفا بهتر به گوش رسد !
2tar
by BabakNeekpey on Fri Aug 26, 2011 03:31 PM PDTAs JJ said Audacious , indeed
Womwn by and laege are so talented, however in our country would be considered inappropriat for a female to play a musical instrument in that region
It was pure and soft , lovly
I liked hers SCARF too
.............
by yolanda on Fri Aug 26, 2011 02:54 PM PDTThe 3rd video, at 2:20 lyrics:
I cry out because of the tyranny of the tyrant!
Wow!
...
by Red Wine on Fri Aug 26, 2011 01:58 PM PDTمنوچهر جان،سلام به شما...
والا ما دوباره گوش کردیم،مقایسه کردیم، تات به نظرمان آمد،این لهجه بسیار دلنشین است .
نمیدانیم،شاید اشتباه از قوه شنواییِ ماست،در هر صورت میدانیم که شما از ما بهتر دانید و مردِ کار هستید.این ۲ تار نوازی را ما خیلی دوست داریم . . .
مفتخریم از دیدارِ مجدد با شما .
Her husband divorced her because she was playing dotar
by Anahid Hojjati on Fri Aug 26, 2011 01:49 PM PDTperhaps he would have killed her if she played setar.
Manoucher Avaznia
by Tiger Lily on Fri Aug 26, 2011 01:07 PM PDTشما لطفه اسنسانیت میکنید...
ای کاش یک روزی، که انسانیّت نه جمله داشت، نه تمرین، نه حوزه نه جبرین،
ای کاش یک روزی، که انسانیّت، حرف نیت نداشت و فقط آواز میخوند
شراب سرخ گرامی
Manoucher AvazniaFri Aug 26, 2011 12:54 PM PDT
این مردم و زبان و فرهنگ و پوشاکشان کرمانجی است نه تاتی. اگرچه هر دو از مردمان کهن ایرانی هستند. به غیر از سخنان فارسی خانم که به لهجۀ خراسان شمالیست, همه گفتگو و ترانه ها کرمانجی است. خانم بینا بیشتر روی ترانه های محلی فارسی خراسانی کار کرده است. همۀ این ترانه های سه مصراعی کرمانجی را در کودکی از مردان و زنان و کودکان زادگاهم شنیده بودم.
با درود
و سپاس
I'm thrilled by their passion for music...
by Marathon-Man on Fri Aug 26, 2011 12:05 PM PDTI'm not sure if I'm happy or sad for these people.
The beauty of their mind and the surrounding nature from oneside and their lonelyness and their tough life from the other side.
I admire them for their strong mindset and determination any way.
took me quite a while and still does
by Tiger Lily on Fri Aug 26, 2011 11:15 AM PDTto understand 'dotar'. So much more difficult than setar (savad mikhad), and I love her headscarf too with all the generations of symbolism.
Beautiful people ...
by Mona 19 on Fri Aug 26, 2011 10:49 AM PDTI hope one day I can visit this region, meet these beautiful souls and have a nice cup of tea with them while listening to dotar
Thank you Ghormeh Sabzi jan
Mona
...
by Red Wine on Fri Aug 26, 2011 07:43 AM PDTتاتی زبان و مردمانی شگفت انگیز و فداکار...
مقاماتِ موسیقیِ خراسانی آنچنان سبز و آنچنان خوش نوع هستند که عاشقِ خود را طلب میکند،اگر دلباخته به اینان نباشی،فایده ندارد و هیچ از این سرزمین و فرهنگش ندانی،سبک و شیوه آن حتی متفاوت با دگر نواحیِ خراسانِ بزرگ است که تا به حال پژوهشی نه چندان عمیق بدان شده است و این مجومه تصاویر این اجازه را به ما میدهد که از جورِ دگری با اینها آشنا شویم و این مردمان را بیشتر سپاس داریم و ارج .
در این رابطه بیشتر به تلاشِ خانمِ سیما بینا باید اهمیت داد به این خاطر که ایشان سالیانی فراوان به این قضیه میپردازند و ویدئوهایِ ایشان به رویِ یوتوب به آسانی یافت میشود.
داستانهایِ دلاوریهایِ اینان در برابرِ سفاکانِ مغول،هنوز گرمایِ زیادی در شبهایِ زمستان به محفلِ ایشان میدهد.این مناطق و این دهستانهایی که در اطرافِ شیروان هستند،تا به سرحداتِ کپه داغ و آلا داغ و سرداغ،در زمستان بسیار سرد هستند و تابستانی بسیار گرم و تنها همین ۲ فصل را دارند،مردان از طلوع تا به غروب در تلاش کسبِ روزی در زمینهایِ اطراف هستند و این زنان هستند که اموراتِ اصلیِ خانه و اجتماعِ دهکده را میچرخانند.
این قسمت از سرزمینِ پهناورمان،دراویش و عارفین فراوانی را در خود پرورانیده و همچنین شاعران و سخت کوشانی دیگر.گفته میشود که در خلالِ جنگِ سومِ ایران و روس،بسیاری از اسرایِ روس را ارتشِ سلحشورِ ایران در این مناطق به کار واداشتند و بعد از اتمام جنگ ،نمی از اینان در این مناطق ماندند،تغییرِ مذهب داده و با زنانِ زیبا رویِ آنجا ازدواج کردند.
حال شنیدیم که در زمانِ اسلامیون،اجازه نمیدهند که زنان به راحتی لباسی که خود خواند،بپوشند (در این مناطق)،حتی به راحتی نیز نمیتوانند ترانه خود خوانده و با صدایِ بلند،این لذت را به دیگران انتقال دهد.
وای اسفا گر ما این فرهنگ و دگر آداب و رسومِ مملکت را پاس نداریم.چه خواهند گفت مردمانِ بعد از ما ؟!
زنده باد ایران زمین.
Wonderful
by Jahanshah Javid on Fri Aug 26, 2011 07:08 AM PDTSo wonderful for a women to overcome so many obstacles to enjoy what they loves. And what they love is so simple and beautiful and yet audacious and outrageous to the men around them!
Zendeh bashin!