.آپلود توسط علی به قدم کارشناس صنایع دستی: لاله جین پایتخت سفال ایران - مستند یک محقق ژاپنی در 44 سال پیش
Part 1
Part 2
Recently by kodoom | Comments | Date |
---|---|---|
Bravo Googoosh for Googoosh Music Academy | 1 | Aug 01, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Kondo San Or Mr.Kondo
by jmyt17 on Tue Feb 28, 2012 03:50 AM PSTIt is good to understand a title before posting .He did not travel as a Japanese tourist at all. Reason was to introduce Iranian old art in Japan, He died in 1985, and his work it is in museum of art in Japan.
Parham
by omeedvar on Mon Feb 27, 2012 11:57 PM PSTژاپنی هایی که تابحال من دیدهام معمولاً آدمهای مودبی هستند و اهل شوخی نیستند
Not a Japanese tourist!
by G. Rahmanian on Mon Feb 27, 2012 07:39 PM PSTAccording to the video clip, Professor Kondo was a master potter and the Dean of the Arts College at Kyoto University. Kyoto University is one of the best in Japan.
His trip lasted for about a month and was for educational purposes. This video was made 20 years after his trip to Iran, in 1987.
omeedvar
by Parham on Mon Feb 27, 2012 03:40 PM PSTبسیار داستان جالبی بود. آیا بعد از این مکالمه آن مرد ژاپنی سعی نکرد مادرزنش را بشما بفروشد؟
یک خاطره
omeedvarMon Feb 27, 2012 01:15 PM PST
ممنون برای این ویدئوی جالب. منهم یک خاطره از یک ژاپنی در سالهای بعد از انقلاب دارم. برای انجام کاری به یک مغازه فرش فروشی رفته بودم. یک ژاپنی بهمراه مترجم ایرانیش وارد مغازه شد و سراغ قالیچههای کوچک ابریشمی را گرفت. صاحب مغازه یک دسته قالیچه ذرع و نیمی ابریشمی برای او آورد و شروع به ورق زدن کرد. مشتری ژاپنی ۵ تا از قالیچهها را انتخاب کرد که قیمت هر کدام حدود ۳۰۰ هزار تومن بود. وقتی صاحب مغازه مشغول آماده کردن و بسته بندی بود از مرد ژاپنی پرسیدم که این قالیچهها را برای چه میخرد، او گفت که پدرش بزرگان بوده و سالها قبل که از ایران دیدن میکرده ۳ تا قالیچه خریده است. در زمان جنگ جهانی دوم که ژاپن بمباران شد آنها هم برای حفظ جان، مانند سایر مردم به کوهها پناه بردند، خانه و مغازه پدرش در این بمبارانها از بین رفت. وقتی اوضاع آرام شد پدرش برای سرکشی به شهر بر میگردد که اگر چیز بدرد خوری باقی مانده باشد بردارد. همه چیز از بین رفته بوده و یا سارقین برده بودند. خوشبختانه آن ۳ قالیچه ابریشمی نازک که در کفّ طبقه بالای یک گنجه بوده سالم مانده و کسی متوجه آن نشده بود. او میگفت که پدرش با فروش یکی از آنها خانواده را سر و سامان داد و با پول دوتای دیگر کسبی را آغاز و توانست موفق شود. او هم این قالیچهها را برای روز مبادا میخرد!
...
by Red Wine on Mon Feb 27, 2012 10:07 AM PSTچه عجب !
بسیار زیبا ... یادداشت برداری شد تا هم اطلاعاتِ بیشتر از این مستند فرا گرفته شود و هم در سفر به ژاپن به دوستانِ ژاپنی نشان داده شود.
خداوند این مملکتِ ما را حفظ نماید که منبعِ ادب و هنر است.
با سپاس .