bahman.jpg

Bahman Farmanara: Returns Fajr Film Awards

Because of "current condition of cinema in Iran"

خبر آنلاین - کارگردان فیلم‌های «بوی کافور عطر یاس»‌ و «خانه‌ای روی آب» سه سیمرغ بلورینی که از جشنواره فجر دریافت کرده بود به دفتر جشنواره تحویل داد. بهمن فرمان‌آرا، در گفت‌و‌گو با خبرآنلاین اظهار داشت:‌ «با شرایطی که در سینمای ایران به وجود آمده است، تصمیم گرفتم سه سیمرغ بلورینی که از جشنواره فجر گرفته‌ام به دفتر جشنواره بازگردانم.» او ادامه داد:‌ «این سیمرغ‌های بلورین را برای فیلم‌های «بوی کافور عطر یاس» و «خانه‌ای روی آب» دریافت کرده بودم که همه را تحویل دفتر جشنواره دادم و رسید آن را گرفتم.» فرمان‌آرا سیمرغ بلورین بهترین فیلم را از بیستمین جشنواره فیلم فجر برای «خانه‌ای روی آب» دریافت کرده بود و همچنین سیمرغ‌‌های بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را از هجدهمین دوره جشنواره فجر برای فیلم «بوی کافور، عطر یاس» گرفته بود>>>



Scene from Farmanara's "Smell of Camphor, Scent of Jasmine"

07-Jan-2012
Share/Save/Bookmark

Recently by Ghormeh SabziCommentsDate
Majid Tavakoli: Prisoner of the day
5
Dec 02, 2012
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day
2
Dec 01, 2012
Abdollah Momeni: Prisoner of the day
2
Nov 30, 2012
more from Ghormeh Sabzi
 
Arj

Kudos to Farmanara

by Arj on

This gesture is stronger than any protest and worse than any insult he could hurl at a bunch of savages who try to control people's thoughts and minds!


Mohammad Ala

My two points.

by Mohammad Ala on

Iranian cinema has a special place in the world because of talents who live in Iran (A special thank-you to all of them.)

I was reading a half page in Hamshahri newspaper why the license of Khaneyeh cinema was revoked last week.  There were references to several amendments that have not be followed. In my view, no one revokes a license because of minor issues.

My second point, it takes a lot of money and time to produce a film.  I do not find it fair to post a movie on Internet to be seen by many for free.  This is not right.


default

"Smell of Camphor, Scent of Jasmine" is a reference to life and

by Hooshang Tarreh-Gol on

death in Iran of 1990s, during Khatami's Reform Era and the Chain Murders.

It is also probably the only Iranian movie with a reference to the chain murders.

Amir Esfehan of the movie is a reference to Hoshang Golshiri, who's texts were the bases for two of Framan Ara's previouse movies (Shazdeh Ehtejab, and The Tall Shadows of the Wind). Golshiri's close collaborators Jafar Poyandeh and Mohamad Mokhtary were murdered as well during Khatemi's Reform Era.

Milan you might be refering to "Booy Gaandom."


 

بوی گندم

//www.youtube.com/watch?v=CP4TTbWLMPs&feature...

The single shot and scene in the last part of the movie, 1:17:30 is an amazing cinematic tribute to the late Golshiri. It's an amazing angel and lighting, sounds,... Though to do justice you really ought to see it on the big screen.


Sadra

Full feature "Smell of Camphor, scent of jasmine"

by Sadra on

Affarin to Bahman Farmanara, one of the bravest Iranians living in Iran.

Here's the whole film:

//youtu.be/patgSF_lVMQ


Milan

...بوی کافور

Milan


تیتر مال آهنگ داریوش نبود؟


Nader Vanaki

این کلیپ که گذاشتی

Nader Vanaki


مثل اینکه با موبایلت فیلم برداری کردی.  نمی گذاشتی بهتر بود.


default

بوی کافور، عطر یاس (۱۳۷۸)

Hooshang Tarreh-Gol



iraj khan

Ghormeh Sabzi,

by iraj khan on

I watched the video clip for the above movie but it really does not do justice to what the movie is about. If you have access to some other clips do post it please.

Tarre-Gol: Very funny, that's Bahman Khan for you.


default

خوشگلا بايد برقصن""

Hooshang Tarreh-Gol


جدید ترین طنز از بهمن فرمان آرا 

و بهانه ممنوع الخروج شدن ایشان.
متن منتشر در روزنامه "شرق"
----------------------------------------------------------
چندی است که دوباره اثر قرص‌های ضدافسردگی من به خاطر
زيادی مصرف کردن آن، اثر خود را از دست داده‌اند و دوباره کابوس‌های شبانه
به سراغ من آمده‌اند.

چند شب پيش در کابوسم تلفنی داشتم از آقای محمودرضا خاوري، ساکن کانادا که عين مکالمه را برايتان نقل مي‌کنم:
خاوری: آقای فرمان‌آرا؟

من: بفرماييد، شما؟

خاوری: من، محمودرضا خاوری هستم.

من: بله به جا آوردم، حالا من برايتان چه‌کار مي‌توانم بکنم؟

خاوری: آقای فرمان‌آرا، شما شماره اندی خواننده را داريد؟

من: نه قربان. مي‌توانم بپرسم شما، شماره اندی را برای چه مي‌خواهيد؟

خاوری: مي‌خواستم ازش بپرسم ما خوشگلا تا کی بايد برقصيم.

من: قربان فکر نمي‌کنم حتی والده هم شما را خوشگل به حساب بياورند. شما
علاوه بر تمام بدهکاري‌هايتان، ۳۰ميليون تومان هم به خوشگلی بدهکاريد و
شما اگر با تمام پول‌هايتان بهترين جراحان پلاستيک را استخدام کنيد آنها هم
نمي‌توانند شما را شبيه محمدرضا گلزار بنمايند.

خاوری: تو اينو داری به من ميگی با آن هيکل آلفرد هيچکاکي‌ات! من هنوز
هم آنجا نفوذ دارم و اسمت را حتما برای سوال و جواب رد خواهم کرد.

من: شما هر غلطی مي‌خواهيد بکنيد به هر جهت شما حق داريد به ريش من و
بقيه مردم بخنديد ولی من اگر شماره اندی را هم داشتم به شما نمي‌دادم.

از خواب پريدم و فوری به دکتر جمشيد لطفي، زنگی زدم و او را هم از خواب
بيدار کردم. گفت چی شده اين وقت شب زنگ زدي؟ ماجرا را گفتم و قرار شد فردا
قرص‌های جديدی برايم تجويز کند.

اما صبح شد و کارهای روزانه به‌علاوه ترافيک و باران شديد، باعث شد که نتوانم به سراغ دکتر لطفی بروم.

شب که شد از دوباره کابوس ديدن، مي‌ترسيدم بخوابم تا اينکه از خستگی خوابم برد.

در کابوسم دو مرتبه تلفن زنگ زد و من با ترس و لرز آن را جواب دادم.

کابوس: آقای فرمان‌آرا؟

من: بفرماييد شما؟

کابوس: به اسم، کار نداشته باشيد شما شماره تلفن اندی را داريد؟

من: قربان من که شما را نمي‌شناسم ولی من اصلا با شيطان بزرگ ارتباطی ندارم که شماره اندی را داشته باشم. شما؟

کابوس: (با اکراه) من سلحشور هستم.

من: (خنديدم) شوخی مي‌کنيد. شما مي‌خواهيد از اندی راجع به آهنگ «خوشگلا بايد برقصن» بپرسيد؟

سلحشور: از کجا فهميده‌ايد؟

من: شما در منزل آيينه نداريد؟

سلحشور: تو خودت برو يک آيينه که تمام هيکلت را نشان بدهد، ببين مي‌توانی پيدا کنی.

اين‌بار وقتی از خواب پريدم خود را فوری به اورژانس يک بيمارستان

رساندم و از بخت بدم نرس شب داشت به آهنگ خوشگلا بايد برقصن گوش مي‌داد و
من بيهوش شدم.

وقتی به هوش آمدم دکتر از من پرسيد شما چند سال‌تان است؟ همسرم مطابق معمول زودتر از من جواب داد. ۶۵ سال و اندی.

با شنيدن اندي، اين‌بار برای هميشه بيهوش شدم.


iraj khan

بوی کافور عطر یاس

iraj khan


by Bahman Farmanara and "The Taste Of Cherry" by Abbas Kiarostami are 2 great Iranian movies portraying the psychology of intellectuals and "Dying" is the main theme of both movies.

They must have really pissed him off making him to return the prize.