خاطرات تکان‌دهنده‌ی يکی از بازداشت شدگان
roshangari.net
10-Aug-2009 (2 comments)

آنچه مي‌خوانيد، خاطرات تلخ و تکان‌دهنده‌ی يکی از بازداشت شدگان است که حتی نمي‌داند محل بازداشت او کهريزک بوده يا يکی ديگر از همين بازداشتگاه‌های غير استاندارد! در اين متن، که حاوی توهين‌ها و فحش‌های رکيک ماموران دولت جمهوری اسلامی است، سعی شده ادب مقام با سه نقطه حفظ شود و فضای سايت با نقل توهين‌های شرم‌آور بازجويان و شکنجه‌گران آلوده نشود.

ماشين جلوم پيچيد و دو نفر پريدند بيرون و مرا بلند کردند و چپاندند توی ماشين. سرم خورد به در ماشين . گفتم آخ . گفت خفه بچه ک...! پشت بندش هم پشت گردنم را گرفت و کوبوند پايين پشت صندلی و همين جور نگه داشت. از فحشی که دادند خوشحال شدم و خيال کردم قصد اخاذی دارند و پول هايم را که در جای خلوتی بگيرند ولم می کنند، اما يک چشم‌بند سياه دادن دستم تا ببندم به چشم هايم و آرزوی اين که گير زورگير افتاده باشم بر باد رفت . اين چشم بند رفيق شفيق من شد به مدت دو هفته و جز در سلول تنگ و تاريکم نگذاشتن... >>>

recommended by capt_ayhab

Share/Save/Bookmark

 
Maryam Hojjat

Rahbar & AN & Doolat e Mehrvarzi!

by Maryam Hojjat on

What can you expect from this combination?

Down with IRI & his supporters 


mahmoudg

Courtesy of Eslameh Nabee Mohamadee

by mahmoudg on

Zekee.