video

Iraj khan &Disenchanted

;)

A few nice verses notwithstanding the rest....

      can be easily surpassed in quality and meaning by programming a computer to combine the words randomly! Folks have done that and sometimes you get impressive art works, if you can call it that!

The voice is mezmerizing however!

   Lili thanks for beautiful Sepehri poem:

بالشه من پره آوازه پره چلچله هاست! صبح خواهد شد و به اين کاسه ي آب آسمان هجرت خواهد کرد. بايد امشب بروم  

تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

Tiger Lily,

I was mostly talking about this particular song and the way Namjoo has masterfully expressed himself regarding 'Love'. 

And I agree with your premise about Sepehri.

Namjoo has his own 'rough edges' and he projects it in his lyrics and songs while Sepehri's 'smoothness' tries not to 'Muddy the Water'.

Sepehri and Namjoo have this in common: They both connect with their respective audiences intellectually and emotionally at the same time.

""بوی هجرت میایت

بالشه من پره آوازه پره چلچله هاست! صبح خواهد شد و به اين کاسه ي آب آسمان هجرت خواهد کرد. بايد امشب بروم

.....

تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

iraj khan, Sepehri's words came out of

a universal philosophical thought of values and his works are by far superior in that sense, with an immense compassion for humanity. They aren't actually personal, except in the sense of placements and the senses. This is one of the reasons he was so able to transcend into a different medium of painting so easily.

Namjoo's is a contemporary reaction or societal reflection of personalities; he's not quite there yet , and don't forget that he relies obviously on music and voice, unlike Sepehri who was a master of sound,

so in a way, it's not fairly compared.

Like a good wine

this song sounds better as it ages.

Namjoo's music and lyrics reminds me of Sohrab Sepehri's poetry. Like Sepehri his creations are very personal but at the same time it's able to connect emotionally with others.

It's an excellent example of personal artistic expression turning into a universal expression of feelings and observations. 

TL: how about some execrise in Persian?

Translate these two lines, if you will, and you shall recive an incredibly great prize.

ذهن شاگرد خنگ فاجعه است
خنگ شاگرد در مراجعه است 

ذهن شاگرد خنگ فاجعه است / خنگ شاگرد در مراجعه است

TL, perhaps our poet had your type of intellect in mind, when he wrote:

ذهن شاگرد خنگ فاجعه است
خنگ شاگرد در مراجعه است

کلي گويي آفت شعر است
حرف مفت آفت ذهن است

Nice one Mehrdad, Thanks for sharing

really enjoyed it. I find Namjoo's music  refreshingly different, innovative, yet nice and enjoyable to listen to.

too deep for

a shallow person like myself.

خاطره، خاطره،/خاطره خود کلانتر جان است / بر سرت بشکند هوار شود

JJ, thanks for posting the lyrics, this song is one of the greatest contemporary songs. Namjo is an excellent poet.

آفت حافظه باکتري دقيق
مثل آب دهان مرده رقيق
خاطره خود کلانتر جان است
بر سرت بشکند هوار شود
مثل زندان ژان والژان است
حافظه نفس را بدراند
صد گيگا بايت را بپراند

نان روز از براي سکس شب است
نان شب هم براي عاشق مست

P.S  I think this line about memory was left out

خاطره، خاطره،خاطره  غمی است عمیق

This line comes right  after the one on "Memory as the Sherif of Being"

ذهن الکن ستاره بشمارد / ذهن ياغي ستاره مي چيند

عشق هميشه در مراجعه است...
--------------------------------

کلي گويي آفت شعر است
حرف مفت آفت ذهن است
ذهن الکن ستاره بشمارد
ذهن ياغي ستاره مي چيند

فاق کوتاه آفت لگن است
آفت جنگ نو گلنگدن است
آفت مزرعه سه تن ملخ است
آفت عشق وصل يا بوسه

مرده ي يک شبه چو نمره ي بيست
ثلث اول که هيچش ارزش نيست
مرده ي قرن را چنين بنگر
همچو تجديد ناب شهريور

خنده سر داده رند و بازيگوش
بگذار اين رفوزگي هم روش
ذهن شاگرد خنگ فاجعه است
خنگ شاگرد در مراجعه است
عشق هميشه در مراجعه است

بعد صد ها هزار سال از خاک
چه مهم است پاک يا ناپاک
چه مهم است سبک اسپيس راک
چه مهم است پول يا بي پول
چه مهم است ماله يا شاغول

آفت ذهن همنشين بد است
خواه بنشسته روي مبل سياه
خواه در قاب تلويزيون پيدا
خواه استاده به آسمان چون ماه
حرف صد تا يه غاز تا ابد است
عشق اول فقط يه خاطره است
عشق بعدي هماره فاجعه است
عشق هميشه در مراجعه است
عشق هميشه در مراجعه است

آفت حافظه باکتري دقيق
مثل آب دهان مرده رقيق
خاطره خود کلانتر جان است
بر سرت بشکند هوار شود
مثل زندان ژان والژان است
حافظه نفس را بدراند
صد گيگا بايت را بپراند

نان روز از براي سکس شب است
نان شب هم براي عاشق مست
عشق هميشه در مراجعه است
عشق هميشه در مراجعه است

بعد از اين صد کتاب شعر هم روش
حرف اسکندر و تزار هم توش
همه آيند و باز باز روند
زنده بودن که خود منازعه است
عشق هميشه در مراجعه است