گاهی اوقات پروانه های نشسته به روی نوک انگشتانم را به سمت پایین دست رودخانه ام پرت می کنم تا شاید دست از سرم بردارند. کمی خیس بشوند تا طعم ماهی شدن را بچشند. تکه پرهای یاس سفیدم را بو می کشم تا بوی تنهایی را که در جان و دلم نشسته را از دلم دور کنم. فانوس های پر نور را از سقف آویزان می کنم تا بی هیچ ترس و واهمه ای سایه هایی که به خانه ام هجوم آورده اند را از در خانه ام به بیرون بیاندازم.
اتفاق های عاشقی را با توری پارچه ای شکار می کنم تا با مغلمه ی نور و تردستی قلبم به چنگشان بیاورم. سایه های اتاق انتظار را دعوت به نور می کنم تا از هر چه بی رنگی نجات پیدا کنند.
دسته دسته خواب های تعبیر نشده ام را به زنجره ی باد می سپارم تا ابرهای رویا ساز تعبیر خوش بینی را در من دوباره بیدار کنند. دلم نمی خواهد از خواب هایم جدا شوم چون اگر خواب و رویا در من زنده نباشند دیگر آرزوی پروانه شدن در من می میرد و من دلم نمی خواهد این اتفاق به زودی بیافتد.
تکه پاره های باد شرقی، سقف خانه ام را از جا می کنند. مارسیا با بادبادک های رنگی اش از راه می رسد تا نگذارد ناودان اشک های بی قرار من از خانه ام جدا بشوند. ناودان جنوبی خانه با صدای بی رمقی از جا کنده می شود و تنها سه ناودان برای من باقی می ماند. مارسیا نگاهم می کند و بی آنکه حرفی بزند انگشت اشاره اش را به سمتم دراز می کند و با چشمان درشت مشکی اش وادارم می کند که سکوت اختیار کنم.
تلفن آسمان درینگ درینگ می کند. برش می دارم. مادر مارسیا پشت گوشی می گوید برای خواستگاری کردن از دخترم کی آماده می شوی؟ ناودان جنوبی و شرقی خانه از دستم در می روند تا تنها ناوان شمالی برایم باقی بماند! به مادرش می گویم برای شب کریسمس آماده هستم!! مادرش با خنده می گوید چه شبی بهتر از شب کریسمس! مارسیا بادبادک های رنگی اش را رها می کند و بازوانش را به سمتم دراز می کند و منی که دیگر خانه ای برایم باقی نمانده به آغوشش فرو می روم.
Recently by hadi khojinian | Comments | Date |
---|---|---|
ابرهای حامله از باران | 4 | Jul 28, 2012 |
مادام بوواری | - | Jul 07, 2012 |
دیوارهای روبرو | 6 | Jun 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
ممنون رفیق جانم
hadi khojinianTue Dec 22, 2009 11:41 AM PST
I appreciate dear friend !!!
Such lovely descriptions
by Monda on Tue Dec 22, 2009 07:51 AM PSTWith purity in tone, starting at your very opening. And the fluid play continues until story ends.
رفیق تنهایی های من
hadi khojinianSun Dec 20, 2009 10:34 AM PST
جهانشاه مهربانم ! عکس بسیار قشنگی انتخاب کردی رفیق جانم ! تو همیشه حس قشنگی در من ایجاد می کنی .به خوبی میدانی از تعارف کردن خوشم نمی آید .در روزگاری که خیلی از ما ها در تقسیم مهربانی و عشق به همدیگر خساست می کنیم داشتن دوستان گرمی مثل تو برای من غینمتی ست ..می بینی ! چه راحت میشه رفیق پیدا کرد . باز هم برای همه ی مهربانی هایت ممنونم
:o)
by Jahanshah Javid on Sun Dec 20, 2009 09:01 AM PSTSo sweet. I will think about this story with a warm heart for a long time.