دو فرشته ی ایرانی

هی رفیق جان باور کن ما هنوز زنده ایم


Share/Save/Bookmark

دو فرشته ی ایرانی
by hadi khojinian
07-Feb-2010
 

از پاب که بر می گشتم به آسمان سرخ و خاکستری جزیره نگاه کردم. دو فرشته ی ایرانی با بالهای سپید و کوچک شان به سمتم آمدند و در حالی که کلاه هشان را از سرشان بر می داشتند به من که سلانه سلانه از خیابان می گذ شتم کمک کردند تا به روی زمین نیفتم.

نردبان چوبی آسمان را نگاه کردم که خیس از آب باران شده بود و فرشته ها بی آنکه نام مرا بدانند به نام صدایم کردند و من خوب که نگاهشان کردم آرش و محمد رضا را شناختم. کمی از مستی ام کاستم تا خدای نکرده حمل بر بی ادبی ام نکنند. آخر می دانید همین دو روز پیش خبرش را شنیده بودم که با طناب به دار آویخته شده بودند ولی بیشتر که نگاه کردم نه به گردن شان سرخی پیچیده بود و نه حتی رد تیری بر سینه شان ماسیده مانده بود.

کلاه پشمی ام را از سر وا کردم تا به احترام حضورشان ادب به خرج داده باشم. دو فرشته ی ایرانی با مهربانی و حق شناسی نگاهم کردند و من از این همه حس قشنگ نگاهشان دوباره مست شدم. به سمت کوچه پشتی که به رودخانه متنهی می شد رفتم تا شاید صدای آب مستی ام را از سرم بپراند.

گربه خانم میشیگان و گوستاو پرنده ام دوان دوان داشتند به سمت ما می امدند و منی که انگار دارم از نردبان بالا می روم بی آنکه از کسی خجالت بکشم شروع به های های گریه کردم تا شاید دو فرشته بدانند که چقدر در این دو روز اشک ریخته ام بی آنکه حتی هم خانه هایم بویی ببرند. دو فرشته دست و پایم را بلند کردند و در فضای بین زمین و هوا نگه ام داشتند تا بدانم دوباره رویا به سراغم امده است.

دو فرشته گفتند: هی رفیق جان مان خیلی ممنون که به یاد ما بودی ولی باور کن ما هنوز زنده ایم و حالا حالا هم قصد مردن نداریم چون آقای خدا اصلن دلش نیامد ما از زمین جدا بشویم چون خودت بهتر از ما می دانی دیگر آسمان عاطفه ندارد و ما ترجیع می دهیم به روی زمین قدم بگذاریم.

دست به بالهایشان زدم از نرمی و سپیدی حال خوبی به من دست داد. موهای بلند دو فرشته ی ایرانی را دست زدم و با خودم گفتم: فکر نکنم این یکی هم رویایی از پس رویاهای من باشد.

از دو فرشته خواستم مرا روی کف چوبی زمین بگذارند تا اگر بشود دمی به خمره بزنیم. آرش و محمد رضا از کوله پشتی شان بطری ودکای روسی در آوردند و قبل از انکه به دنبال استکان باشند مارسیا دوان دوان خودش را رساند و گربه و گوستاو ملافه های رنگی اتاقم را به روی زمین پهن کردند تا ما همه چیز را فراموش کنیم.


Share/Save/Bookmark

Recently by hadi khojinianCommentsDate
ابر‌های حامله از باران
4
Jul 28, 2012
مادام بوواری
-
Jul 07, 2012
دیوارهای روبرو
6
Jun 26, 2012
more from hadi khojinian
 
hadi khojinian

ممنون

hadi khojinian


مرسی رفیق جان . روز شیرین پر از تصویرهای روشن و شفافی داشته باشی


Monda

هی رفیق جان

Monda


My warm hugs to you from afar.  You are an angel yourself. Thank you for this beautiful piece. I'm taking it with me today.


hadi khojinian

فرشته های مست

hadi khojinian


مرسی جهانشاه جان !  می دونی چی کیفی داره  با رفیق هایی که از دست داده ای بشینی دور یه میز و استکان های ودکا را به طور مساوی پر از عرق کنی و شادمانه  مست  بشی . یادت بره که چقدر دلت برای فرشته ها تنگ شده ؟ می دونی چقدر دردناکه وقتی از خواب مستی ات بیدار بشی . ملافه ها رو به کناری بزنی و پنجره رو وا کنی و ببینی هی هی ! آسمان عاطفه اش را از دست داده و  کشته های به دار اویخته دیگر حضور زمینی ندارند . ولی باز هم خودت بهتر از من میدانی فرشته ها دوباره بر می گردند و همه چوب دار  و درفش  و ایستگاه های مرگ رو از روی زمین جمع می کنند تا دیگر نه من و نه تو و نه هیچ کس دیگر در رویاهایمان به دار کشیده ها را نبینیم  ! آرزو می کنم عقربه های ساعت دوباره به عقب برگردند . و من و نسل من اواز کشتگان را نشنویم . این روزهای تلخ و پر از دلهره هم خواهد گذشت ولی افسوس که بادی نمی وزد


Jahanshah Javid

Lovely imagination

by Jahanshah Javid on

So beautiful to honor your fallen friends as angels and share a drink with them. Lovely imagination.


hadi khojinian

رفیق جانم

hadi khojinian


مرسی ابی جانم


ebi amirhosseini

Hadi aziz

by ebi amirhosseini on

 "دو فرشته ی ایرانی با مهربانی و حق شناسی نگاهم کردند و من از این همه حس قشنگ نگاهشان دوباره مست شدم."

So touching.

sepaas

BTW:

Tarjie' or Tarjih-5th paragraph ?!

Ebi aka Haaji