حضرت آیت‌الله بادمجان‌ سلام‌‌الله‌علیه و زکی اجمعین!

بالاخره حاجتم را برآورده کردی


Share/Save/Bookmark

حضرت آیت‌الله بادمجان‌ سلام‌‌الله‌علیه و زکی اجمعین!
by Nadereh Afshari
11-Dec-2011
 

می‌گویند [پای همان‌ها که می‌گویند] در شهرهای شریفه‌ی قم و نجف و مشهد مقدس، دخترها و بیوه‌های زشت، نروک و ترشیده‌ای «حاضر به یراق» برای صیغه‌رفتن صف کشیده‌اند که «قدرت خدا» از بس بدترکیب هستند [خیلی‌هاشان ریش و سبیل هم دارند] که علمای اعلام اسلامی، روحانیون معظم و مردان شیعه‌ی اثنی حشری رغبت نمی‌کنند [مفت و مجانی هم] سری به تنکه‌هاشان بزنند و حالی بکنند. به همین دلیل و هزاران دلیل مبرهن اسلامی/کمونیستی، این «ضعیفه‌ها» بیشتر اوقات، مزاحم اوقات فراغت حضرت سیدالمقبلین و عزیز المطبخین، حضرت سید بادمجان [1] سلام‌الله علیه می‌شوند و دامن عبای سیاه حضرتش را بالا زده، «شلپ‌شلپ» به کله‌ی سبز سیدی حضرت «روحی فداء» ماچ می‌چسبانند.

بخش اعظم این «ضعیفه‌ها» البته برای همه‌ی مراسم اسلام ناب محمدی و علوی و حسنی و حسینی و تقوی و نقوی، با حجاب «صد در صد» کامل اسلامی بسیج می‌شوند [یعنی بسیجشان می‌کنند] در خیابان‌ها و آن‌ها چادر به دندان فریاد می‌زنند که «کلاهک هسته‌ای حق مسلم ماست!»

همزمان هم [وقتی به موشک‌های دوشاخه‌ی حضرتی با آن کلاهک‌های سکسی فکر می‌کنند] قند توی دلشان آب می‌شود و از بس «حالی به حالی» می‌شوند، که باید با دگنگ دوباره برشان گرداند به خانه‌های امن آقایونا، تو همان مکان‌های مقدس مطبخی، در جوار حضرات خیارالسلطنه و بادمجان‌الدوله به صفا کردن و کیف عالم را بردن؛ البته همراه با پس‌گردنی‌های ابوی و اخوی‌های نامحترم!

از قرار یکی از همین دوشیزگان نتراشیده و نخراشیده نذر می‌کند که به مرقد مزخرف امام منحوس حضرت سید روح‌الله خمینی زحمت‌الله علیه شرفیاب شود، و همانجا خودش را به ضریح حضرتی زنجیر کند، تا حاجت‌الحاجات و زبده‌النجاسات، آرزو از دلش درآورد و ابوی نامحترم بالاخره یکی از شیعیان اثنی‌حشری را «استحمار» کرده، اسباب بخت و تخت این دوشیزه‌ی مکرمه‌ی معظمه را فراهم آورد.

زنک که در صحن «مقدس» امام منحوس‌المنحوسین، خودش را به ضریح طلایی مرقد مزخرف زنجیر کرده است، خواب می‌بیند که سیدی عبا سیاه با عمامه‌ای سبز[ حضرت بادمجان‌العلماء صلی‌علیه وآله و سلم] شبی به تنبانش مشرف شده، و هورمون‌های حشری بانو را به تحرک واداشته و کلی عشق و حال نصیب دوشیزه‌ی محروم مانده از بزرگ‌ترین نعمت و لذت جهانی شیعیان اثنی‌حشری فرموده‌ است.

بانو هم پس از نه ماه و نه هفته و نه روز و نه ساعت و نه دقیقه و نه ثانیه‌ی طلایی، یک پسر کاکل زری می‌ترکد و اسمش را می‌گذارد «روح‌الله»؛ و البته که ضعیفه از تصور این همه خوشبختی، توی صحن مقدس امام‌الجاسرین والجابرین، همانجا تلپی پس می‌افتد و غش می‌کند

زائرین که حاجات زیرشکمی این بانوی مکرمه را برآورده می‌بینند، به «آغاز فصل سرد ایمان» می‌آورند و کلی قنداغ و شربت گلاب [گلاب به روتون] راهی حلق حناق‌گرفته‌اش می‌کنند.

ضعیفه فریاد می‌زند و مشت بر سینه‌های پلاسیده‌اش [که در حسرت «مشت و مال» غش و ضعف می‌رود] می‌کوبد که یا حضرت سید السبزیجات، حضرت بادمجان‌ ابن‌ خیار چنبر علیه‌السلام، بالاخره حاجتم را برآورده کردی؛ باشد که هرچه زودتر نذر و نذوراتم را ادا کنم و با یک راس پسر کاکل‌زری به خدمت ِ بارگاهت بشتابم و تا ابدالدهر مجاورت شوم و کنیزی‌‌ات را بکنم.

چه دردسرتان بدهم؛ بالاخره «الله» و نایبش حضرت نحس‌المنحوسین و امام بزرگوار جابرین و جاکشین [علیه الزحمه] محکم می‌زند پس گردن حماری از تبار شیعیان اثنی‌حشری [به صیغه‌ی مبارکه‌ی استحمار بر وزن استفراغ] و یارو دست‌افشان و پاکشان [ از طریق دلال محبتی] به در اندرونی خانه‌ی چند اشکوبه‌ی ابوی نامحترم ضعیفه‌ی صبیه‌ی کثیفه‌ی لئیمه‌ی «ان دماغوی» حشری در حسرت بادمجان مانده‌ی بی‌همه‌چیز راهی می‌گردد و بخت نامبارک و منحوس این ضعیفه‌ی ملعونه باز می‌شود و پس از نه ماه و نه هفته و نه روز و نه دقیقه و نه ثانیه، بالاخره شب زفافی برقرار می‌شود که بیا و ببین!

شیطان لئیم هم، از ترس عذاب الیم «الله کریم» چشم بر آن همه فسق و فجور شرعی خاندان عصمت و طهارت می‌بندد و می‌رود در یک بار مجلل در کشورهای فخیمه‌ی استکباری می‌تمرگد، تا با نوشیدن چندین بطر ویسکی فرداعلا فراموش کند که «الله» به او رودست زده، و حماری را به استحمار انداخته است، و یادش برود که خود حضرتش مقرر فرموده بود که: «اگر این گیس‌بریده موهایش هم مثل دندان‌هایش سفید شوند، حق ندارد از لذت‌های اساسی شیعیان اثنی‌حشری بهرمند گردد!»

اما امام الجاسرین و الجاکشین، حضرت سید روح‌الله خمینی «دامت کثافاته» کلک می‌زند و سر «الله» را کلاه می‌گذارد و ضعیفه‌ی ملعونه را به آرزوی چهل/پنجاه ساله‌اش می‌رساند. و ضعیفه، درست چند هفته مانده به دوران پرطراوت «یائسگی» با «خر کردن» حماری، به فیض اصغر و اکبر و حسن و حسین و تقی و نقی می‌رسد؛ نوش جانش!

قصه‌ی ما اما به سر نرسید؛ چرا که از این سنخ فاطمه‌اره‌ها و بتول‌‌ارنعوت‌ها در دم و دستگاه نظام ولایت مطلقه‌ی ولی وقیح فقیه، کلی تو آب‌نمک خیسانده شده‌اند که بروند تو خیابان‌های ام‌القرای اسلامی هی هوار بکشند که «کلاهک هسته‌ای [مخصوصا از نوع سکسی‌‎اش] حق مسلم ماست!»

همین‌ها منتظرند تا باز هم حضرت امام‌الجاسرین والکاذبین سید روح الله خمینی «دامت نجاساته» سر «الله» را کلاه بگذارد و این عجزوگان را به فیض اعظم شیعیان اثنی‌حشری [همان کلاهک‌های سکسی هسته‌ای] برساند و برساند و برساند!

.......................................

1 - پيغمبر اكرم [ص] فرمود: «بادنجان زياد مصرف كنيد كه اول درختى است كه بخدا ايمان آورده است!»/مكارم الأخلاق‏، شيخ حسن [فرزند شيخ طبرسى‏]مترجم سيد ابراهيم ميرباقرى، ناشر، فراهانى‏، تهران‏، چاپ دوم‏ 1365 شمسی،‏ جلد‏ اول، برگ 349 ‏

تحریر شد، تمت!
باقی بقاتان
عزت زیاد

نادره افشاری
29 مهرماه 1390
21 اکتبر 2011 میلادی


Share/Save/Bookmark

Recently by Nadereh AfshariCommentsDate
نادره افشاری درگذشت
10
Nov 10, 2012
پیش از حکومت کهریزکی اسلامی
-
Jun 29, 2012
جادو
-
Apr 01, 2012
more from Nadereh Afshari
 
divaneh

ما همیشه فکر می کردیم اول درخت پیاز مومن شد

divaneh


خودمان توی باغ پشتی یک قسمت را خربزه کاشته بودیم و این خربزه ها همیشه با جعفری ها دعوای دینی داشتند. تنها درختی که اسلام نیاورد همانا زرشک بود.

با سپاس از این داستان فکاهی. 


kombiz tehrani

Hillarious.  And good

by kombiz tehrani on

Hillarious.  And good grasp of old style writing.  More, please.


Iranboy

lame

by Iranboy on

I don't get it--- why should non-sense be published as art work...

 

This work is lame and ridiculus