تدفین مردگان و ادای احترام و وداع با خویشاوندی که به قلمروی مرگ رفته است از دوران باستان، مراسمی داشته است که در خلال تاریخ دیده ایم توسط دیکتاتورها مدام نادیده گرفته شده است، گویی دیکتاتور پس از مرگ هم دارد از جنازه دگراندیش و یا از بازماندگان مقتول انتقام می گیرد.
در تراژدی آنتیگون، نمایش هنگامی آغاز می شود که برادرش پولینوس در نبرد با برادری دیگر کشته شده است و جنازه اش به دستور کرئون در بیرون شهر مانده است تا خوراک کرکسان شود. عاطفه و مهر خویشاوندی (قانون قلب) حکم می کند که آنتیگون از دستور کرئون سرپیچی کند (اگر چه نگهباناتی مراقب اند تا این امر صورت نگیرد) و تنهایی به دفن جنازه برادر اقدام کند . تمام نمایشنامه در راه انجام مراسم سوگواری آنتیگون برای برادر و سرپیچی او از فرمان کرئون و قدرت زمانه استوار شده است.
این تراژدی در ایران هر روز اتفاق می افتد. جوانان را می کشند و خانواده هایشان را از سوگواری منع می کنند. از طریق رسانه ها و مهره هایشان، دیگران را به خیانت متهم می کند. دیکتاتوری خود را قادر برحق می بیند و هیچگونه نافرمانی را تاب نمی آورد و از سوی دیگر به هیچ مرامی پایبند نیست و از مرده ها انتقام می کشد و با انحصاری کردن جنازه و منع سوگواری آبرومندانه، و در واقع با تحقیر مقتول به تحقیر مضاعف دودمانش برمی خیزد. آیا می توان بر عواطف و رنج مردم حکمرانی کرد؟
بی حرمتی به انسان زنده و انسان مرده و توهین به مناسک مردمی و جلوگیری از انجام مراسم آبرومندانه، برای تسلط بر بازماندگان و نشان دهنده میل رهبری و حاکمیت بر قلمرو زندگی و مرگ شهروندان است. گرچه آنتیگونه استوار است و از مهر به برادر لبریز، اما در پایان او را به جرم سرپیچی از فرمان زنده زنده به گور می سپارند. در این تراژدی باستانی همه با هم خویشاوند اند و آنتیگونه نیز خواهرزاده کرئون است و به دستور دائی اش زنده به گور می شود.
صدای پر از بغض برادر صانع ژاله یادآور تمامی این تراژدی بربریت بود. «جنازه اش را به ما تحویل نمی دهند. نمی گذارند جنازه اش را دفن کنیم». نگذاشتند آن جوان (صانع) که می خواست هنرمند باشد توسط دانشگاهیان و هنرمندان به خاک سپرده شود، برایش کارت جعلی بسیج درست کردند و بر دوش بسیجیان حمل شد و پسرخاله حراستی اش، آتش بیار معرکه بود.
دیپلمات های باستان دانستند که تا ابدیت نمی توان خونخواهی کرد و حتا بر قلمرو مرگ نیز فرمان راند پس این تحقیر مردگان جای خود را به ادای دین نسبت به رقیب یا دشمن متوفی داد. در دوران جمهوری باستان فرمانروایان نسبت به دشمن و رقیب خود سوگی در خور مقام او روا می داشتند و از این رو بود که اسکندر مقدونی پس از مرگ داریوش، جسد او را به پاسارگاد برد و مراسمی درخور مقامش و با تشریفات رسمی به خاک سپرد و برخی از درباریانی که در برابرش نجنگیده بودند را به کار گماشت .
در نمایشنامه هملت، نمایش هنگامی آغاز می شود که هملت قتل مرگ پدر را شنیده و برای شرکت در مراسم به خاکسپاری پدر مخفیانه به دانمارک برگشته تا در مراسم شرکت کند. تاریخ نمایش پر است از بی حرمتی به بشر، به بشر زنده، و به بشر مرده، و تئاتر با زبانی نمایشی این بیدادها را نشان می دهد.
مرگ بر دیکتاتور
Recently by Mahasti Shahrokhi | Comments | Date |
---|---|---|
رود خانه ای از شعر | 3 | Sep 10, 2012 |
محبوب و مردمی | 4 | Jul 31, 2012 |
در غیبت آن غول زیبا | 63 | Jul 23, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |