از او خواستم که معشوقه ی من باشد. در حالی که دهانم را می بوسید سرش را تکان داد و ما از امروز پانزدهم نوامبر ۲۰۱۰ رسما عاشق هم شدیم. با جرات می توانم بگویم که هم گیج هستم و هم منگ.
چند بار ماشین را نگه داشتم تا به بهانه ی گفتن اینکه چرخ سمت چپ و یا راست پنجر شده صورت دخترانه ی معصومش را ببوسم. چشم های آماده ی ریخته شدن اشکش را دوست داشتم چون بی هیچ بهانه ای ذهنم را در گیر می کرد و جز اینکه دو جفت چشم هایش را ببوسم چاره ای برایم باقی نمی گذاشت. دنده دو و سه را به نرمی در جاده ی جنگلی که غرق مه شده بود عوض می کردم تا از این همه خوش بختی که امروز نصیبم شده بود رها نشوم. حاضر بودم همه چیزم را بدهم تا امروزم هیچ وقت تا آخر عمرم تمام نشود.
کنار پاپ محلی که کنار رودخانه بود پارک کردم. بخاری را روشن گذاشتم. کاپشن کلاه دار نرمم را در از تنم در آوردم تا رها تر بغلش بکنم. شاید هشت دقیقه طول کشید تا دلم آمد ازآغوشش بیرون بیایم.
مه شدیدی تمام سقف پاپ محلی و رودخانه را پوشانده بود. وقتی که سوار ترن شمال غربی می شدم مه از در و دیوار شهر و دهکده سنت مری جای پایش را پاک کرده بود. معشوقه ی شرقی من تا پای قطار امد. سویچ ماشین اش را به دستش دادم و مثل خوابگردی که از زور خوردن دیازپام نای راه رفتن ندارد ولی بدون آنکه بخواد راه می رود و راه، سوار ترن شدم. ما از هم خوابگی به راحتی گذر کردن پرنده ای از سقف آسمان رد شدیم و پهنای صورت و کمرمان را در آغوش مان کشیدیم.
زیر لب به معشوقه ام می گفتم اجازه بده امروز تا آخر عمرمان در خاطر هر دویمان بماند. چون این تن اغوشی نبود یکی شدن در هم بود. حس اینکه با کسی یکی شده باشم امان تازه ای به من داده بود. سالها بود که هیچ کسی نتوانسته بود حس غریب عاشقی را به زبان و درون متلاشی شده ام بچشاند و معشوقه ی شرقی من فقط در چند ساعت به راحتی آب خوردن حسش را در من جاری کرده بود.
حالا که در ترن شمال غربی نشسته ام می خواهم به فرشته های چهار گوشه جزیره زنگ بزنم تا بگویم امشب حتمن به خانه ی من سر بزنند چون اصلن نمی توانم امشبم را بدون معشوقه ی شرقی ام بگذرانم.
Sound Cloud: تو كه رفتي مه هم رفت
Recently by hadi khojinian | Comments | Date |
---|---|---|
ابرهای حامله از باران | 4 | Jul 28, 2012 |
مادام بوواری | - | Jul 07, 2012 |
دیوارهای روبرو | 6 | Jun 26, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Dear Brother
by hadi khojinian on Mon Apr 16, 2012 01:53 AM PDTMany Thanks my lovely and good brother . much love to you and your family .xxx
Love
by hadi khojinian on Mon Apr 16, 2012 01:52 AM PDTThank you so much for your lovely comment .
La palabra amistosa.
by Sinibaldi on Sun Apr 15, 2012 06:06 AM PDTComo
un
par
de pájaros,
como
el sol
que
regresa
regalando
a
la vida el
sabor
de la
noche.
Francesco
Sinibaldi
از این همه خوش بختی که امروز نصیبم شده بود
Shazde Asdola MirzaFri Apr 13, 2012 08:16 PM PDT
Dear Hadi: I wish you more and more happiness, love and fun.
سوسن جان
hadi khojinianWed Apr 11, 2012 11:30 AM PDT
سوسن جونم ممنون
رفيق
hadi khojinianWed Apr 11, 2012 11:29 AM PDT
داداش عزيزم جي جانم ممنون
Lovely
by Jahanshah Javid on Wed Apr 11, 2012 10:15 AM PDTbeh del neshast.
هم گیج هستم و هم منگ.
Soosan KhanoomWed Apr 11, 2012 09:49 AM PDT
Drunk with the ecstasy !! What's this drunken haze, this dizziness and light-headedness, this Vertigo? Love , of course.....
Enjoyed reading this .
Thanks
: )