ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر و یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«دکتر محمدقلی مجد» محقق ايرانی، متولد سال 1324 ش. تحصيلاتش را در دانشگاههاي سن اندريو (1970) و منچستر (1975) و کرنل (1978) با درجه دکترا به پايان برد و سپس در دانشگاههاي مختلف آمريکا، از جمله دانشگاه پنسيلوانيا، شروع به تدريس کرد. ایشان مقيم ايالات متحده آمريکاست.
تاریخ دو سده اخیر ایران سرشار از حوادث مهمی است که به دلیل فقر تاریخنگاری معاصر مسکوت یا ناشناخته مانده است. تاکنون درباره قحطی بزرگ سالهای 1917-1919 میلادی در ایران چیز زیادی نمیدانستیم و اهمیت و جایگاه بزرگ این حادثه را در تعیین سرنوشت جامعه ایران، بهویژه صعود دیکتاتوری پهلوی، نمیشناختیم. اینک به همت «دکتر محمدقلی مجد» میتوانیم با نخستین پژوهش جدّی درباره این حادثه سرنوشتساز آشنا شویم .
دکتر محمد قلی مجد، بر اساس اسناد غنی موجود در مرکز اسناد ملّی ایالات متحده آمریکا (نارا)، تصویری هولناک از ایران در سالهای جنگ جهانی اوّل و پس از آن به دست اورده است. اسناد علنی شده دولت آمریکا درباره دوره تاریخی فوق، که در کتاب (قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 1917-1919)، برای نخستین بار عرضه میگردد، ثابت میکند که بزرگترین نسلکشی سده بیستم میلادی در ایران رخ داد و ایران بزرگترین قربانی جنگ اوّل جهانی بود. طبق تحقیق دکتر مجد، در طول سالهای 1917-1919 بین هشت تا ده میلیون نفر از مردم ایران در اثر قحطی یا بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه از میان رفتند و جمعیت ایران به شدت کاهش یافت.
دکتر مجد، به بررسی علل این قحطی نیز پرداخته و دولت بریتانیا را به عنوان عامل و مسبب اصلی این نسلکشی بزرگ تاریخ شناسانده است. قحطی در زمانی رخ داد که ایران در زیر سلطه ارتش اشغالگر بریتانیا بود. در آن زمان، ایران تأمینکننده اصلی مواد غذایی مورد نیاز ارتش بریتانیا در منطقه بهشمار میرفت و بخش مهمی از محصولات کشاورزی ایران بهوسیله ارتش بریتانیا و پیمانکاران آن خریداری میشد. این سیاست سبب کاهش شدید مواد غذایی در ایران شد. عجیبتر اینجاست که ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بینالنهرین و هند و حتی از ایالات متحده آمریکا به ایران میشد. در حالیکه در بینالنهرین (عراق) و هند وفور غله وجود داشت، در میانه این دو سرزمین، ایران از کمبود غله در رنج بود. در این سالها، دولت بریتانیا، ایران را از درآمدهای نفتی خود نیز محروم کرد. بهطور خلاصه، به تعبیر دکتر مجد، بریتانیا از قحطی و نسلکشی در ایران به عنوان ابزاری برای سلطه بر سرزمین ما بهره برد. عجیب اینجاست که، بهرغم گذشت سالها، تاکنون درباره این قحطی بزرگ و شگفتانگیز و تأثیر آن در سرنوشت تاریخی ایران، پژوهشی منتشر نشده و این حادثه عظیم بهکلی مسکوت مانده و به یکی از رازهای بزرگ سده بیستم بدل شده بود. قحطی بزرگ سالهای 1917-1919 در ایران را میتوان «هالوکاست واقعی» دانست. بیتردید، شناخت این حادثه مدهش بر نگرش پژوهشگرانی که درباره علل عقبماندگی ایران در سده بیستم و ریشههای صعود دیکتاتوری پهلوی و پیامدهای آن کار میکنند، تأثیر عمیق بر جای خواهد نهاد.
کتاب :قحطی بزرگ و نسلکشی در ایران 1917-1919) به فارسی ترجمه شده است.که اسم ان قحطی بزرگ نام دارد.
(فکر میکنم که این مقاله توسط اقای عبدالله شهبازی تهیه شده. ) در پایان این مقاله لینک مصاحبه را برایتان تهیه میکنم.
«عبدالله شهبازی» مصاحبه مفصلی با «اقای محمدقلی مجد» انجام داد، دکتر مجد در مصاحبه فوق درباره این کتاب و موانع فراوانی که در راه انتشار آن ایجاد شد چنین گفت: یافتههای من در این زمینه واقعاً شگفتانگیز است و در داوری تاریخی ما تحول بزرگی ایجاد خواهد کرد. بزرگترین فاجعه نسلکشی قرن بیستم در کشور ما، ایران، اتفاق افتاده است. طبق اسناد آمریکایی، در سال 1914 جمعیت ایران بیست میلیون نفر بود که در سال 1919 به یازده میلیون نفر کاهش یافت. توجه بفرمایید. یعنی حدود 8 الی ده میلیون نفر از مردم ایران از گرسنگی و بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی و سوءتغذیه مردند. در اسناد آمریکایی مدارک مستندی دربارۀ این تراژدی بزرگ انسانی وجود دارد. چهل درصد از مردم ایران طی دو سه سال قلعوقمع و نابود شدند. تنها در سال 1956 بود که ایران توانست به جمعیت 20 میلیونی سال 1914 برسد
عجیبتر از همه، نقش بریتانیا در این فاجعه است. قحطی بزرگ در زمانی اتفاق افتاد که سراسر ایران در اشغال نظامی انگلیسیها بود. ولی انگلیسیها نه تنها هیچ کاری برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم ایران نکردند، بلکه عملکرد آنها اوضاع را وخیمتر کرد و سبب مرگ میلیونها نفر از ایرانیان شد. درست در زمانی که مردم ایران بهدلیل قحطی نابود میشدند، ارتش بریتانیا مشغول خرید مقادیر عظیمی غله و مواد غذایی از بازار ایران بود و با این کار خود هم افزایش شدید قیمت مواد غذایی را سبب میشد و هم مردم ایران را از این مواد محروم میکرد. جالبتر اینکه انگلیسیها مانع واردات مواد غذایی از آمریکا، هند و بینالنهرین به ایران شدند. بهعلاوه، در زمان چنین قحطی عظیمی، انگلیسیها از پرداخت پول درآمدهای نفتی ایران استنکاف ورزیدند. چنین اقداماتی را قطعاً باید جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت بهشمار آورد. هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسلکشی بهعنوان وسیلهای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند. بهرغم اهمیت این کتاب و یافتههای پژوهشی کاملاً مستند و معتبر آن، من با دشواری بزرگی برای چاپ آن مواجه شدم.
بسیاری از ناشرین دانشگاهی آمریکا حتی حاضر نشدند این کتاب را تورق کنند. تجربه من با انتشارات دانشگاه کرنل بسیار روشنگرانه است. این بنگاه انتشاراتی، در سال گذشته کتابی دربارۀ نسلکشی در رواندا چاپ کرده بود که بسیار شهرت یافت. ولی همین ناشر حاضر نشد حتی کتاب من را ببیند. این نشان میدهد که ناشر فوق به کتابی علاقه دارد که نسلکشی آفریقائیان سیاهپوست بهوسیله سایر آفریقائیان را نشان دهد ولی نمیخواهد کتابی را منتشر کند مشتمل بر اسنادی که نسلکشی مردم ایران را بهوسیله اروپائیان سفیدپوست (انگلیسیها) نشان میدهد. سرانجام، انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک حاضر شد کتاب من را بررسی کند. بعد متوجه شدم که این کتاب برای بررسی به افراد زیر داده شده است: «دکتر فرهنگ رجایی» (مدرس علوم سیاسی در دانشگاه کارلتون کانادا) و« دکتر مونیکا رینگر »مدرس تاریخ در کالج ویلیام و دبیر اجرایی انجمن موسوم به مطالعات ایرانی
طبعاً انتظار میرفت کتابی که بیانگر نسلکشی انگلیسیها در ایران در دوران جنگ اوّل جهانی است، علاقه فراوانی را در میان خوانندگان ایرانی و خارجی برانگیزاند. ولی بهزودی روشن شد که (دکتر فرهنگ رجایی و دکتر مونیکا رینگر) بهشدت نگران شدهاند و میخواهند این جنایت عظیم دولت بریتانیا علیه مردم ایران، این بزرگترین نسلکشی قرن بیستم، را بپوشانند. پس از ماهها انتظار، دکتر رجایی اظهار نظر کرد که کتاب تنها بر بنیاد اسناد وزارت خارجه آمریکا نگاشته شده و از اسناد انگلیسی استفاده نشده است. روشن است که من نمیتوانستم، به دلایلی که شرح دادم، از اسناد انگلیسی استفاده کنم. همانطور که گفتم، اسناد وزارت جنگ و سایر اسناد نظامی بریتانیا دربارۀ ایران سالهای 1914-1921 هنوز طبقهبندیشده است و در دسترس محققین نیست و تا پنجاه سال دیگر در اختیار محققان قرار نخواهد گرفت. اسناد علنی شده وزارت خارجه بریتانیا هم حاوی هیچ مطلبی دربارۀ موضوع تحقیق من نیست.
ایراد دیگر «فرهنگ رجایی» به کتاب من حتی عجیبتر از مطلب قبل بود. او پیشنهاد میکرد که من دوره مجله مذاکرات مجلس طی سالهای 1917-1919 را مطالعه کنم و افزوده بود که نسخهای از این نشریه در کتابخانه کنگره در واشنگتن موجود است. مسلماً، هر کسی که با تاریخ ایران آشنا باشد میداند که مجلس سوّم در نوامبر 1915 تعطیل شد یعنی در زمانی که ارتش روسیه به فرماندهی ژنرال باراتوف به تهران رسید. و اعضای دمکرات مجلس از تهران گریختند. این دوره از مجلس تنها در ژوئن 1921 کار خود را از سر گرفت. یعنی زمانیکه قوامالسلطنه نخستوزیر شد. بنابراین، در دوره تاریخی مورد بررسی من نه مجلس در کار بود نه مجله مذاکرات مجلس.
برخورد آن خانم به کتاب من نیز مانند برخورد دکتر فرهنگ رجایی بسیار عجیب بود. دکتر مونیکا رینگر ابتدا با من تماس گرفت و از کتاب ستایش کرد. ولی بعد، پس از ماهها تأخیر، حاضر نشد گزارش مکتوبی در تأیید یا رد کتاب ارائه دهد. من بعداً از طریق مسئولین انتشارات دانشگاه دولتی نیویورک متوجه شدم که وی شفاهاً علیه کتاب من اظهارنظر کرده است. رینگر بهطرز آشکاری میترسید اظهارنظر خود را مکتوب کند.
خیلی روشن است که هدف (فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر) لاپوشانی جنایات بریتانیا و حمایت از آن است و وفادارانه این امر را دنبال میکنند.
ما بهطور خیلی واضحی با بقایا و بازماندههای شصت سال حاکمیت استعماری بر ایران (سالهای 1919-1979) سروکار داریم. نکته دیگری که من متوجه شدم این است که تأثیر و قدرت آنها در آمریکا مثل بریتانیا نیست. البته، دانشگاههای آمریکا و کانادا پر از چنین آدمهایی است. یکی از مأموریتهای آنها جلوگیری از انتشار کتابهایی است که دیدگاهی مغایر با دیدگاه آنها را بیان میدارند. این سیستمی است شبیه به سیستم سانسور ساواک در اوج قدرت آن.
خوشبختانه، زمانیکه فرهنگ رجایی و مونیکا رینگر به این حرکات بیمعنی دست میزدند، ناشر دیگری پیدا شد و علاقه جدّی خود را به کتاب من ابراز داشت و پس از مطالعه و بررسی کتاب، پذیرفت که آن را در پائیز 2003 چاپ کند. به هر حال، تجربه این کتاب برای من و دیگران خیلی
هشداردهنده و افشاگر است.»
===================================
چند کتاب دیگر دکتر مجد که از نظر پژوهش تاریخی قابل اهمیت است: کتاب( سياست تقسيم اراضي محمدرضا پهلوي است). مجد نشان داده که چگونه شاه براي اينکه از خود در برابر دولت ايالات متحده آمريکا يک چهره اصلاح طلب نشان دهد، که توانايي جلوگيري از گسترش کمونيسم را دارد، اراضي حدود 2 ميليون خانوار خرده مالک ايراني را گرفت و بين حدود 2 ميليون دهقان تقسيم کرد. يعني هرج و مرجي ايجاد کرد که تبعات آن هنوز باقي است و باقي خواهد ماند. دکتر مجد در اين کتاب، درواقع< تز> خانم <لمبتون> را رد کرده است که ساختار مالکيت ايران را فئودالي ميديد و مدعي بود که گويا بيشتر اراضي کشاورزي ايران در تملک 200- 300 خانوار بزرگ مالک است. مجد ثابت ميکند که چنين نيست و ساختار مالکيت ارضي در ايران اساسا خرده مالکي بوده است.
کتاب ديگر دکتر مجد درباره( ايران دوران رضاشاه) است. مجد اولين محقق ايراني است که بر اساس اسناد علني شده دولت آمريکا به تحقيق درباره تاريخ ايران در دوران رضاشاه پرداخته است. اين اسناد بي نظير است. مجد معتقد است که انگليسيها علاقه اي به علني کردن اسناد تاريخي مداخلات استعماري شان ندارند و هيچ قانوني نيز آنها را مجبور به اين کار نميکند. برعکس، در آمريکا دولت طبق قانون* موظف است اسناد را پس از مدت محدودي علني کند و اگر چنين نکند محقق ميتواند از طريق دادگاه عليه سازمان مربوطه اقامه دعوي کند و با حکم دادگاه سند را به دست بياورد. نکته جالب اين کتاب ميزان ثروت رضاشاه است. دکتر مجد بر اساس اسناد معتبر دولتي آمريکا نشان ميدهد که رضاشاه در زمان کناره گيري از سلطنت (1941) حدود< دويست ميليون دلار> در حسابهاي بانکي اش در لندن و نيويورک و تورنتو ذخيره پولي داشت. اين بغير از معادل <50 ميليون دلاري> است که در بانک ملي تهران داشت و غير از حدود (7000 )روستاي ششدانگ و کارخانه هايي که در ايران داشت. بعبارت ديگر، رضاشاه در زمان خود يکي از ثروتمندترين مردان جهان بود. دو کتاب فوق را انتشارات دانشگاه فلوريدا چاپ کرده است.
کتاب دیگر دکتر مجد درباره غارت آثار باستاني ايران در دوران رضاشاه است. با توجه به حادثه مدهش غارت سازمان يافته موزه بغداد اين کتاب خيلي به روز است و به همين دليل ناشر زمان انتشار آن را جلو انداخت. دکتر مجد، باز بر اساس اسناد علني شده دولت آمريکا، نشان ميدهد که «پروفسور پوپ» معروف، که تاکنون او را به عنوان خدمتگزار فرهنگ ايران ميشناختيم، کارش سرقت و قاچاق آثار باستاني ايران و فروش آن در آمريکا بود و محمدعلي فروغي (ذکاءالملک) و پسرش (مهندس محسن فروغي) نماينده و کارگزار او بودند. اين کتاب را نیز انتشارات دانشگاهي آمريکا چاپ کرده است.
فکر میکنم که منبع این گفتگو از اقای شهبازی باشد.
//www.shahbazi.org/pages/majd3.htm
خواندن کتابهای دکتر مجد را به همه کسانی که علاقمند به دانستن دقیق تاریخ ایران هستند، توصیه میکنم.
//www.amazon.com/s?ie=UTF8&search-type=ss&index=books&field-author=Mohammad%20Gholi%20Majd&page=1
Recently by Noosh Afarin | Comments | Date |
---|---|---|
اجرای جدید سرود ای ایران با صدای فریدون فرهی | 1 | May 01, 2010 |
برای یک لحظه آزادی | - | Apr 20, 2010 |
Be the VOICE of unheard Political Activists from IRAN! | 5 | Apr 17, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
More incredible lies...
by jamshid on Tue May 26, 2009 08:09 PM PDTIt is a fact, sealed in our history, that the Pahlavis (in particular the second Pahlavi) made costly errors during their reign. Otherwise we wouldn't be where we are today.
However, blaming only one side is a mistake. There were many other people and factors that are to be equally blamed. One factor that notably stands out from the rest in those days is believing, promoting, exaggerating and spreading lies. This was done by the revolutionaries for obvious reasons, and by the ordinary citizens in their frenzy of blind (and joyful) hate.
However, not all Iranians joined this frenzy. There were level headed individuals such as Bakhtiar, Sadighi, and many other rejaals, as well as ordinary citizens (similar to Souri) who while standing their grounds against the Pahlavis, they stood their grounds against lies as well. They kept warning us of the coming dangers, but we didn't listen.
"man in chizaa saram nemisheh, shah baayad bereh." (anonymous street demonstrator responding to the pleadings of a Bakhtiar supporter.)
Today, with many regrets, I truly wish I had not listened to nor fallen for the likes of NooshAfarin who deceived us then and continue to do so today with fantastic lies. That is why I find myself compelled to respond.
The author of this blog is claiming that "based on credible US government documents, Dr Majd had shown that in 1941, Reza Shah had $250 million dollars in cash in various foreign and domestic banks."
Let's analyze this claim a bit:
First, we'll need to know how much was there to steal from. Knowing Iran's GDP during Reza Shah's reign could help figure this. However, it is very difficult to know the exact GDP of Iran in those times. But nevertheless, it can be deduced with good accuracy based on other available data.
Turkey's total GDP from 1923 to 1941 (adding all years) was $630 million dollars in 2009 dollars. (The World Economy by Angus Maddison, here is a link to the relevant page of this book: //books.google.com/books?id=6pypmvICANIC&pg=PA157&lpg=PA157
and here is a link to convert dollar amounts to 2009 dollars: //www.bls.gov/data/inflation_calculator.htm )
As we all know, Iran's economy was lagging behind Turkey in those years. Even if we assume that Iran's GDP was 70% of Turkey's in those years (it was much less), then Iran's total GDP from 1923 to 1941 would have been approximately $440 million dollars in 2009 dollars, adding all the years.
The author claims that $250 million dollars, $3.6 Billion in 2009 dollars, was taken away by Reza Shah. How can this be when Iran's ENTIRE gdp for the sum of ALL the years from 1923 to 1941 was only $440 million in 2009 dollars? How did he pull this?
Or is it that Dr. Majds "credible" American documents were not so credible after all? Do they even exist, or did he outright lie by fabricating these "credible" documents in his mind in order to feed them to the readers?
I am sure that Dr. Majd or the author would jump in and say things like, errr... we meant to say $250 million in 2009 dollars, not in 1941 dollars. But even then, this would only mean that more than half of the Iran's ENTIRE gdp sum from 1923 to 1941, was CONVERTED to cash and transferred to Reza Shah's foreign and domestic banks!!
How ridiculous is this? Dr. Majd, the author of this blog and his cheerleaders should answer it to themselves, not to the rest of us, because we already know the answers.
P.S. Souri, I raise my hat to your unbiased opinion. I enjoyed reading your comments and felt the same way than you. Only if there were more people like you 30 years ago.
Jamshid
by Souri on Tue May 26, 2009 07:44 PM PDTThank you for the research and the great info. Although I don't understand why you have modified your comment. It was excellent and very much informative.
Incredible lies
by jamshid on Tue May 26, 2009 07:38 PM PDTAs much as I despise the British government's role in our recent history, but having learnt my lessons 30 years ago, I won't stand for lies, even if those lies are against an entity I so much dislike.
Now let's take a look at one of of these fantastic lies:
The author of this blog claims that according to Dr. Majd and based on American documents, Iran's population in 1914 was 20 million. It seems that in his haste, Dr. Majd had failed to conduct his "research" properly. Or did he? I think he actually did not fail in proper researching. Instead, he is "intentionally" fabricating lies.
In 1914, Iran's population was not 20 million. It was about 11 million:
//www.populstat.info/Asia/iranc.htm
//data.un.org/ (Search for the word "Iran", then select "Population Estimates" on the left bar as the filter.)
Dr. Majd then claims that 8 to 10 million people died in the famine by the year 1919. That would be 80 percent of the population. This is an incredible claim. As much as I despise the British government, but sorry this is simply too fantastic to believe.
The truth is that despite the famine, the population of Iran kept growing in the years 1914 to 1920, although at a much smaller pace and almost stopped to a halt during the pick of the famine. One fourth of the population in the Northern parts of Iran died between 1914 and 1917.
I wonder if Dr. Majd is willing to share these public American documents. I doubt it because they won't be there.
کاپیتان جان؛
Manoucher AvazniaTue May 26, 2009 02:52 PM PDT
خدا عمرت بده فط و فراوون
که اینطوری نوشتی از دل و جون
ولی صحبت تو بی اعتباره
چون از انگیسا تأیید نداره
اصلا هیچ صحبتی سند نمی شه
نزن این حرفای بی رگ و ریشه
تا این که استعمار تأیید نذاره
آقاجان؛ کار ما همیشه زاره
قربانت
heck
by capt_ayhab on Tue May 26, 2009 11:29 AM PDTI'll be damned,
I wrote lines and lines of response in Farsi but the darn thing crashed and I lost it all so I have to suffice to English.
About the great famine, I have heard horrifying stories to the extend of it from my grand father and grand mother. He was in flour mill business operating in Azerbaijani and Astara, which he would buy the grain from farmers, process them and sell them to bakeries and stores. So his account were first hand since for years during the famine, the army and British army would cease the entire output from the mill.
As to the number who perished during the famine, no doubt in my mind that it was in millions. Some have objected to validity of the number and argue that since there were no statistics in existence during that period, how is it that the writer knows the number of population in those times.
Trying to estimate population of a country during those times is NOT a very complicated process. Process involves taking a year in which accurate data are available and making it base of calculation. Then by using estimation of population growth[number of female births in each generation], the base year is extrapolated BACK to the target year. Although the process is nothing but an estimation, it is as accurate as one can get.
There are no doubts in my mind that close to 40% of Iranian population perished during that time. Culprits were hunger and disease in particular typhus and dysentery. I recall clearly my garmpies telling us children how graveyards were so full that they had bury the dead in mass graves, using limestone so the disease would not spread.
Regards
-YT
به زبانی در
Farah RustaTue May 26, 2009 01:18 AM PDT
به زبانی در خور سواد آقا مجید نوشتم ولی هر دو صورت استفاده شده. رجوع کنید به فرهنگ واژههای عامیانه!
..............
by Majid on Tue May 26, 2009 12:55 AM PDT........«و حتا تا قبل از دوره رضا شاه اسم فامیل و سه جلد احوال نداشتند!».........
منظور «سجلّ احوال» هست یا سه جلد از «سجلّ احوال»..........؟
عذر بد تر از گناه
Farah RustaTue May 26, 2009 12:44 AM PDT
اگر به گفته نظریه پرداز یک شبه دانشمند شده مان که
اظهار فضل نموده و سواد انگلیسی خود را به رخ همگان میکشند اولین
آمارگیری معتبر در ایران در سال ۱۹۵۶ میلادی انجام شده و پس چگونه
آمریکائیان در چهل سال پیش از آن بدون استفاده از اقمار مصنوعی و تجهیزات
آماری توانسته اند جمعیت ایران را به درستی تعیین کنند؟ آنهم ایران بی
در و پیکری که که مردم شهر نشینش اگر قدری سواد داشتند پشت قرآن تاریخ
تولد طفل را مینوشتند و حتا تا قبل از دوره رضا شاه اسم فامیل و سه جلد
احوال نداشتند! ایرانی که تا قبل از دوره رضا شاه مردم پایتختش آب
آشامیدنی سالم و لوله کشی شده نداشتند و مرگ و میر از آب آلوده غوغا
میکرد. از همان بابا بزرگهایتان که یک باره زنده شده اند و خاطرات صد
سال پیش را به یاد میآورند (!!) به پرسید آب آشامیدنی از کجا
میآوردند: از آب انبار هایی که موشهای مرده در آنها شناور بودند.
فقط از خود بپرسید که چرا حتا یک نفر از مورخین مستقل ایرانی از مهملات امثال مجد و معتضد صحبت نمی کنند.
در ضمن دیگر درباری نیست که پادو بخواهد ولی بارگاه ولایت فقیه بودجه عظیمی برای نوکرانش کنار گذاشته. به قول این جایی ها: انجوی
جمعیت ایران در سال 1956 نوزده میلیون نفر
Anonyb (not verified)Mon May 25, 2009 04:48 PM PDT
جمعیت ایران در سال 1956 که اولین آمار گیری رسمی و علمی دولتی انجام شد 19 میلیون نفر بوده.
خانم سلطنت طلب روستا و آقای باگر شناخته شده (آریانا) اگر یک جو سواد انگلیسی دارند با کمی تحقیق در اینترنت می توانند به این اسناد برسند.
این لینک را برای نمونه می آورم:
//countrystudies.us/iran/32.htm
در ضمن این قدر سرو صدا از دو نفر سلطنت طلب پادوی دربار به چه منظور است؟
مگر پادویی و تمیزکاری دربار پهلوی افتخار است که این عزیزان خود را دارند خفه می کنند؟
آفتاب آمد دلیل آفتاب
Farah RustaMon May 25, 2009 04:17 PM PDT
حالا که مد شده همه از پدر و مادرهایشان مدرک و سند
محمدعلی مجد در این باره مینویسد: ... در جلسهای كه در تاریخ 13بیاورند اجازه فرمائید مدرک مستدلی از پدر شخص آقای محمد قلی مجد بیاوریم
که نشان میدهد برخلاف ادعای محمد قلی خان که فرموده اند جمعیت ایران در
سال ۱۹۵۶ توانست دوباره به مرز ۲۰ ملیون رسید مثل سایر حرفهایشان بی ارزش
و فاقد هر نوع سندیت میباشد.در قطعه ذیل که از خاطرات فطن السلطنه مجد
که همان محمد علی مجد و پدر محمد قلی باشد استخراج شده به صراحت مشخص
میشود که جمعیت ایران در سال ۱۹۴۱ که متفقین به ایران حمله بردند ۲۰
ملیون بوده یعنی ۱۵ سال قبل از گفته آقای مجد!! چنین اشتباهی آن هم با در
دست داشتن چنین مدرکی از جانب پدر نشان دهنده این است که باقی سندهای
آقای مجد هم از همین قبیل هستند. مدرک ذیل در باره تلاش محمد علی مجد
برای حفظ سلطنت و گفتگوهای او با نمایندگان انگلیس و روس میباشد:
شهریور در سركنسولگری پهلوی تشكیل شد، بر من مسلم گردید كه روسها با اعلیحضرت رضا
شاه جدا نظر مخالف داردو آنها مصمم بودند، سلطنت ایران را تبدیل به جمهوری كنند،
من به آنها صمیمانه گفتم: شما میگویید با ایران جنگ ندارید و ورود قشون شما به
ایران به صورت اشغال این مملكت نیست ، بلكه از نظر تحكیم پشت جبهه جنگ میباشد و
چون 20 میلیون نفوس این مملكت، بر علیه روس و انگلیس هستن تمام مردم طرفدار
آلمان میباشند، فقط قدرت سلطنت است كه این احساسات برعلیه روس و انگلیس و بر له
آلمان را جلوگیری میكند، من آن روز در جلسه تاریخی مزبور صریحا اعلام كردم كه اگر
ایران جمهوری شود، وضع این كشور آشفته و مردم بر علیه روس و انگلیس قیام خواهند كرد
و این كار به ضرر شما و نفع آلمانهاست ، پس از 4 ساعت مذاكره، آنها متقاعد شدند و
ا ظهار داشتند: ما نظریه شما را با دلایلی كه گفتهاید، به مقامات مربوطه اطلاع
خواهیم داد كه از اینكار صرف نظر كنند، من همان روز تا ساعت 11 شب، یقین حاصل كردم
كه ادامه سلطنت برای اعلیحضرت رضا شاه در ایران، غیر ممكن است ، من مراتب را در
مذاكرات حضوری به آقای فروغی عرض كردم ....( محمدعلی مجد، گذشت زمان: خاطرات
محمدعلی مجد - فطن السلطنه- ، بی جا: بینا، بیتا ، ص 389، 388)
//flh.tmu.ac.ir/hoseini/students/tahavolat-1.htm
Anonymous Bugger
by Noosh Afarin on Mon May 25, 2009 03:29 PM PDTمن مسلمان نیستم. و از خر ملا نمایانی چون شما بیش از این هم توقع ندارم. رفتار شما همانند ملایان دربار است،که هم از آخور و هم از توبره میخوردنند. شما نیز برای فتنه به این بلاگ سر میزنید.خجالت بکشید. من کتاب قران شما را (تحت عنوان« تخت پولاد و ٢٣ سال »خوانده ام.) ان کتاب و قسم تان، پیشکش خودتان که دروغگوئی بیش نیستید.
خدای من گیج نیست، خدای من چندین پیامبر نفرستاد، تا با یکدیگر به خاطر او بجنگند، به نام او خونها بریزند. به نام او زندانها بسازند.
کتاب مقدس من حقیقت است.
جهنم من جمهوری اسلامیست.
بهشت من آزادی است.
عيد من نوروز است.
محراب من دل است.
دين من عشق و دانش است.
ايمان من خرد است.
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
بنده حقير هنوز منتظرم
Anonymous BuggerMon May 25, 2009 02:25 PM PDT
خانم نوش افرين را جواب خواستيم ولی جز فحاشی و قلدری حزب الهی از خودش و برادران هميشه در صحنه چيزی نديديم . چه شد که يکروزه همه با اقوام خود در ايران تماس گرفته و توجيح شدند نصف فاميل در قحطي وفات پيدا کردند و اين حقه بازان تا امروز از ان خبر نداشتند . خجالت بکشيد از اين دغل بازی اخوندی . من و سرکار بانو سوری که طرفداری محمد رضا نکرديم ولی هنوز توهين ميکنيد و از جواب طفره . ای نوش افرين به قران قسم که اون شعار الکی رو اون پايين برايه رد گم کنی نوشتی که خود را بيطرف نشان دهی تا فحاشی و افترا زنی بر مخالفان رژيم ولايت خود و اخوانت . اون اخوند چگونه شما گزمه ها را مسحور کرده که اينچنين با مردم جدل ميکنيد و ظلم و کذا . چه شد ای نوش افرين از ان مقاله هايت در بهر جنايات ملا . ما ساده و سمج هستيم ولی الاغ نيستيم که سرمون کلاه بذاريد
والسلام
روستا ؛
Noosh AfarinMon May 25, 2009 10:38 AM PDT
( تو و اردشیر اریانا) هیچ ابرویی برای قبلهء عالم و باز ماندگانش نگذاشتید که! بجای اینکه وقت کشی کنی، یه کمکی به برادر خُل و چلت برای نجات ایران بکن. راستی؛ چندتا عکس از بردارت (اردشیر) در زمانیکه پادوی سعد اباد بود دریافت کردم. طفلکی قیافش با موی بلند خوب بود، ولی داغ دوری از اربابانش مغزش را پوکانده.
//iranian.com/main/blog/ardeshir-ariana/sos-iran-asap-my-beloved-iranians
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
گول گرگ را نخور دختر جان
Anonybidarbash (not verified)Mon May 25, 2009 10:14 AM PDT
سوری خانم
من هم الان از پدر بزرگم در باره این قحطی و کشته شدن نیمی از جمعیت ایران پرسیدم. گفت درست است. چون آن موقع وقتی قحطی می آمد بیماری های دیگر هم اضافه می شد و هیچ نوع دفاع پزشکی هم نبود.
و حتی مردن نیمی از جمعیت را هم تایید کرد.
می خواستم بگویم گول امثال روستای گرگ صفت سلطنت طلب را نخور که می خواهد تو ساده را شیر کند و به جان نوش آفرین شجاع بیندازد.
روستای سلطنت طلب به شدت با آزاد اندیشانی مثل تو مخالف است فقط می خواهد از سادگی و سماجت تو سوء استفاده کند!
نوش آفرین
SouriMon May 25, 2009 06:51 AM PDT
چقدر نوشتههای شما شبیه این شاعر جدید ما مسعود خان است.
صرف نظر از همه اراجیفی که اینجا فرمودید، هنوز هم جواب سوال من رو
ندادید. چطور میشه که در یک کشوری نصف جمعیت کشور در اثر قحطی هلاک شده باشند، و هیچ کس در مورد آن حرفی نزند و کتابی ننویسد، تا روزیکه اقای
مجد تشریف بیاورند و ۸۰ سال بعد، این کشف تاریخی رو بفرمایند؟
مهم نیست که من اطلاعات دارم یا نه. اگر اطلاعات داشتم که از شما آقای
با سواد، سوال نمیکردم. شما لطف بفرمایید فقط، جواب سوالی را که از شما
شده بدید، روانشناسی و تجزیه و تحلیل شخصیتی افراد، پیش کشتون.
نداشتن اطلاعات هیچ عیبی نیست، این نداشتن شعور است که باعث تاسف میشه. من در این مورد اگر اطلاعی ندارم، پس سوال میکنم, که بیشتر بدانم، ولی بر عکس شما، حد آقل انقدر شعور کافی دارم که، بفهمم این اراجیف، با عقل و منطق هیچ جور در نمیاد. در نتیجه، نمیام دربست اینها رو به عنوان اطلاعات قبول کنم و مثل شما ازشون، بدون هیچ منطقی, عاجزانه دفاع کنم.
در "ایران پرستی !!" شما، در این سایت هیچ شاکی نیست، فقط ایکاش قدری
شعور هم داشتید که با کپی کردن طوطی واری گفتههای دیگران، خودتون رو
اینجا مسخره نمیکردید.
سوری جون
Farah RustaMon May 25, 2009 01:01 AM PDT
الحق و ا لا نصاف که یک پارچه خانمی. با تمام ناملایماتی
که از این قوم ظالمین به شما میشود و گاه گداری هم این خواهر کوچکترت که
من باشم سر به سرت میگذارد هرگز از خانمی و متانت اخلاقی شما خواهر
بزرگوارم کم نشد. آفرین و صد آفرین بر شما شیر زن. سگ شما میارزد به
هزار تا مثل این مردک زن نما "جوش آخرین" و یا اون شاعره خاله زنک. با
وجودی که میدونم با شاه و رضا شاه خوب نیستی جلوی حرف زور ایستادگی
میکنی و زیر بار این مزخرفات نمیری. درود بر شما بانوی نیک نفس ایرانی.
Gord Afarid هموطن عزیز؛
Noosh AfarinMon May 25, 2009 12:35 AM PDT
بهای کتاب دکتر مجد به زبان انگلیسی ٢٥ دلار و ترجمه فارسی ان ١٢ دلار است. بعضیها سر همه چیز میخواهند «چک و چونه» بزنند. اینها از صبح تا شب با همه کس و همه چیز مشگل دارنند. و هیچ زحمتی برای بدست اوردن اطلاعات هم نمیکشند، و بسیار راجع به خیلی مسائل هم نظر بی پایه و اساس دارنند. و جالبتر اینکه توقع دارنند که همه چیز به انها ثابت شود. این بلاگ برای معرفی دکتر مجد و کتابهای ایشان بود ، اگر کسانی، مطالب برایشان جالب بود، کتاب را تهیه میکنند و اگر جالب نبود که هیچ و جای بحث نباید باشد.
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
مورخ گمنام؛
Noosh AfarinSun May 24, 2009 11:24 PM PDT
ممنون از توضیح شما، من فکر میکنم که شما کتاب دکتر مجد را مطالعه نکرده اید. زیرا که نوشته دکتر مجد«رمان »نیست. کسانیکه این کتاب را دارنند ، میدانند که اسناد موجود در کتاب واقعیست. و شماره تک تک[ تلگرامها] و تاریخش ضیمه شده. اگر دیگر مورخین با اقای مجد اختلاف عقیده دارند، در واقع با مداراک تهیه شده او مشکل دارنند. و باید برای ثبات خود مدارکی محکمتری از دکترمجد ارائه دهند.
اگر سایت و اسم کامل دانیل را ذکرکنید سپاسگزار میشوم.
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
Souri Jaan;
by Manoucher Avaznia on Mon May 25, 2009 08:33 AM PDTAnother fact about the great famine came to my mind again that I wanted to share. This is one, again I have heard, from my father, however the traces of truth are still in existence in the Dehestaan where I come from and can be verifired.
There are some three villages in the Dehestaan of Semelghaan in Bojnord whose people are called Barbaree. Sometimes, they are referred to as Joweini (Jowein is a famous historic place in Khorassaan towards the Dasht'e Kaveer from where the name of Ataamalak's Joweinee the great author of Taareekh'e Jahaangoshaay'e Joweini comes). These people as their looks indicate and their language which a Persian while those around them are either Kords or Torks or a certain deeply rooted local Persian dialect.
Once I asked my father about the reason for them being so isolated in the area. He mentioned that as a result of a severe famine that stroke those areas, these people moved north and were given protection and land by some of the Khavaneen and they settled there and started a hardworking life. I checked the story with other elderly people who confirmed the truthfulness of the factuality of the great famine.
Other people have reported similar stories as well. My point is that the famine is a historic fact, however in most histories it has been just mentioned briefly before the subject is turned to 1919 Vosoogho Dowleh Treaty with the British which reduced Iran to the level of a protectrate of Britain. Let's do not forget that Iran was occupied by three nations of Russia, Britain, and Ottoman during World War I (1914-1918). There also were internal termoils and strifes including the Revolution of Mirza Koochak. There is a treaty between Mirza and the British army which is dispatched northward against communists who had taken power in Russia sometime after 1917 Revolution. I have read the treaty in Sardaar'e Jangal.
Sepaas
هموطن گرامی؛ گذشته ها؛
Noosh AfarinSun May 24, 2009 11:18 PM PDT
ممنون از محبت شما برای اضافه کردن خاطرات پدر گرامیتان. به امید اینده ای بهتر برای مردم ایران زمین.
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
جناب مزدان؛
Noosh AfarinSun May 24, 2009 11:15 PM PDT
خیلی ممنون که اطلاعات خود را به این بلاگ اضافه کردید. خون بی گناهان دامنگیر است.
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
هموطن گرامی؛ کاوه گمنام؛
Noosh AfarinSun May 24, 2009 11:11 PM PDT
فرمایش شما درست است. تاریخ وقوقع فاجعه قبل از به قدرت رسیدن رضا خان است. تاریخ بر روی جلد کتاب گویای ان است. اما بعضیها دوست دارنند که چند موضوع را با هم امیخته و انرا بصورت کلافی سر در گم دراورند.
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
هموطن گرامی؛ فرزاد گمنام؛
Noosh AfarinSun May 24, 2009 11:07 PM PDT
کشور ما از زمانیکه اسلامی شد ، مدرن بودن را از دست دادیم. ( منظور شما از ایران مدرن چیست؟)
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
روستا ،
Noosh AfarinSun May 24, 2009 11:03 PM PDT
محبوبیت روز افزون پدر شما فقط در انحصار مرده پرستان است. انها میبایستی در ایران میماندند و مجازات میشدند. ولی متاسفانه این نشد.
و شاعر میگوید:
مه فشاند نور و سگ عوعو كند
هر كسى بر طينت خود ميتند
و نکته دیگر اینکه در خواب بینی پنبه دانه.
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
How Low Should We Go
by Gord Afarid (not verified) on Sun May 24, 2009 10:57 PM PDTThere appears to be two sides to this post. One group believes the post because they have personally heard about this famine from a family member. A second group disregards the post because they cannot verify the accuracy of the claim.
.
I belong to the first group. My father grew up in small village. He talked with me several times about this issue with great pain. One sentence that I remember clearly is this: He said there were people who had pillows full of money and yet died out of hunger. Back then I did not really understand the significance what he said.
.
Of course I cannot judge the accuracy of claim by the author this book either. Let us say Dr. Majd is wrong by 75%, and actually 2 million Iranian died out of hunger. Does this make it OK and we should let the issue rest? You decide.
خانم سوری؛
Noosh AfarinMon May 25, 2009 12:10 AM PDT
بنده، باشما پدر کشتگی ندارم. شخصا، هم شما را نمیشناسم. از انجائیکه خرده هوشی دارم، میتوانم تشخیص بدهم که شما همانند هوای بهاری، غیر قابل پیش بینی هستید. هوای بینش، کنش، واکنشهای شما بسیار متغیر است. و مثل گل افتابگردان نیزجهت عوض میکنید.
تضادهای رفتاری شما بسیار اشکار است. شما موضوعات اجتماعی را شخصی میکنید و به جای اینکه روی موضوع مورد بحث، موضع خود را مشخص کنید و از ان حمایت کنید ؛ به شخصی که بلاگ گذاشته« اراجیف نامه» بار میکنید. پند و اندرز میدهید. فتوای چه باید کرد و چه نباید کرد میدهید. چه درست و چه غلط است را میخواهید به دیگران تحمیل کنید. و اگر کسی با شما همانگونه رفتاری را که شما با دیگران دارید؛ بکند، و باز تاب رفتار شما را به خودتان برگرداند، ان میکنید که با روستای فلک زده کردید.
(بنده وقت خود را کمی صرف ارتباط شما و دیگر هموطنان کردم) ، تا شناخت بهتری از شما بدست بیاورم. متاسفانه، باید بگویم که اشوبگری در چندین بلاگ از طرف شما شروع شده بود. باید عرض کنم که [من برای روستا و امثال او خیلی بیشتر اهمیت وارزش قائلم تا شما]. روستا و امثال او <از باورها و بینش سیاسی خود دفاع میکنند>، گر چه صد در صد با بینش سیاسی من مغایرت دارد. اما (کسانی) که فقط برای عرض اندام و یکنوع رفتار نمایشی وارد معرکه میشوند، و با نداشتن «هیچگونه» اطلاعات درست، صرفا برای شلوغ کردن گام بر میدارند تا موضوع را « لوث »کنند، مورد تائيد من نیستند.و شمااز شروع اولین بلاگ من اینکارها را کردید.
خوانندگان محترم این بلاگها؛ اشنائی با روحیه بچگانه و لجباز شما،(نداشتن اطلاعات درست و کافی)، [شيوه برخورد اهانت امیز، حرفهای اتهام زنده ، بی حرمتی به منتقدين ، مخالفين و دگرانديشان، ] را دارند. و این شخصیت شما برهمگان اشکار است. بنابر این من هیچ علاقه ای برای صرف وقت با شما را ندارم.
ایران احتیاج به شاه الله هان نوکر یا خر خمینی پرستان حزب الله ندارد.
«مرحم زخم ایران و ایرانیان ازادی است»
خانوم روستا
SouriSun May 24, 2009 03:42 PM PDT
خانم، از کی تا بحال شما وکیل بنده شدید و برای من
تکلیف معین میفرمأید که من کجا باید برم و چه باید بکنم؟ شما مسول دل و
قلوه دادن من هم هستید؟ تا جایی که اطلاع داشتم شما فقط در زمینه فحاشی و
افترا مهارت داشتید، حالا کی به شما این رتبه رو تازگی داده که تو کار بزرگ تر از خودتون دخالت بفرمایید؟
شما اصلا چکاره هستید که در مورد جای من نظر میدید خانوم؟ چطور شد که امروز یک دفعه احساس بهتون دست داده که میتونین، چادرتون رو به کمر بزنین، و مثل قمر خانوم واسه من تعیین تکلیف کنید؟
خانوم عزیز، شما هنوز خیلی کوچکتر و بی مقدار تر از این هستید که حتی
سعی کنید که با من یک مشاجره لفظی داشته باشید. برید حد خودتون رو پیدا
کنید و از اون هم تجاوز نفرمایید.
اقای عوض نيا
Anonymous BuggerSun May 24, 2009 03:25 PM PDT
رژيم محمد رضا اگر هم صد نفر از قماش رفقايه کمونيست خاعن يا اسلاميستهايه تروريست را که شما در مدحشان اشعار مينويسيد کشت و شما رادر نوجوانی دو روز در سال به اجبار به رژه برد ,حداقل شير کاکاعو به دانش اموزان ميداد ولی رژيم جمهوری اسلامی حضرت عالی صد ها هزار هزار جوان اين مملکت را معدوم کرده و بقيه را اواره .دخترکان سيزده ساله اسير ميکند و تجاوز به دختران در زندان قبل از اعدام .حضرت عالی غلو ميفرماييد و از کاه کوهی ميسازيد تا ادرس الکی مرقوم فرماييد.
چرا نمينويسي اشعار فکاهي از بهر مفتضهانه ولايت .وقاحت در طرفداری از اين رژيم حيوانی و قاتل کمتر از خيانت نيست و غسل توبه بر امثال شما واجب کفايی است
دامت برکاته جناب ملک الشعرا
مجيد گرامی کجايی شما
شما هنوز در انتظاريد که اين خانم نوش افرين بر ضد رژيم اخوندی چيزی بنويسد. برادر وقت خود تلف نکن که عمله اکره اخوند بر ضد ولی نعمت خود نه قصه مينويسد نه شعر فکاهي. مستدام باشی
فردوست هم یعنی طرفدار شاه بود!!!
Farah RustaSun May 24, 2009 02:48 PM PDT
طریق سند خوانی استاد !! عوضی نیا مرا بیاد حکایت لا
الاهه الی الله خوندن بعضیها میاندازد. برای اثبات اینکه خدایی در
کار نیست آنها فقط نیمه لا الاهه را میخواندند و "الی الله" را حذف
میکردند. حالا شاعر بذله گویمان هم به همین روش فقط قسمتی را که به
نفعشان هست انتخاب کرده و باقی را حذف میکنند و میگویند: خب فطن
السلطنه که ثروتمند و طرفدار پهلویها بود پس چه دلیلی دارد که پسرش محمد
قلی مجد از روی غرض ورزی از خودش داستان در آورد؟ استاد اگر زیر نویس را
هم میخواندند متوجه میشدند که محمد علی مجد تمام ثروت بی حد و حسابش
را ابتدا در دوره رضا شاه و سپس در اصلاحات ارضی محمد رضا شاه از کف داد.
در نتیجه برای محمد قلی خان سودی باقی نماند که با آن سودا کند. بسیاری
از طرفداران پهلویها بخصوص پهلوی دوم همانند مگسانی بودند به دور
شیرینی. مگر از فردوست به شاه کسی نزیکتر بود؟ همین که دید ورق دارد بر
میگردد رنگ عوض کرد و شد برنامه ریز رژیم اسلامی. بنا بر این استاد و
نوشی جون خیط فرمودید.
برو این دام بر مرغ دگر نه
که عنقا را بلندست آشیانه
سوری جون
شما هم خواهر جون وقتتو این جا تلف نکن جای شما همون سایت آقای یساری هست که دل بدی و قلوه بگیری.
Wars and famines of 1917-19
by Anonymous Historian (not verified) on Sun May 24, 2009 02:01 PM PDTA good reference is "The history of Iran, by E. Daniel".
During the first world war, Iran was used by the Ottamans, the British and the Russians, as battle ground and source of grain and provisions. Many battles were fought on Iranian soil, especially in Azarbayejan, between the belligerent nations.
There were also a number of civil wars that raged all over the country, as even the governement was divided between two factions, one pro-British and the other pro-German. Similarly, the migrant Armenians, the Kurds, the Ghasghaii, etc, fought many battles against one another and the occupying forces.
However, Mr. Majd's inflated numbers are not supported by other historians, as the concensus seems to favor the following figures:
- Iran's populations in 1919 = 12 million
- Losses due to wars and famines = 2 million.