(٣٠ - ٢٨ سپتامبر) -- آخرین تکواندوکار تیم ایران هم از مسابقه حذف شد. با دلسردی مشغول جمع کردن وساﺋلم از زیر صندلی بودم که فریاد "ایران، ایران" واضحتر از همهمه های گنگ حاکم بر سالن به گوشم رسید. این تشویق نابهنگام و غیرمترقبه گویا خیلی از ایرانیهای دیگر حاضر در سالن مسابقه را نیز متعجب کرده بود. همه نگاهها به گروهی از طرفداران که مشغول نواختن طبل و سرودن شعار بودند دوخته شده بود. توضیحات لازم داده شد! گویا مربی تیم هندوستان ایرانی است و اینک نوبت اوست که مورد لطف و توجه تماشاگران قرار گیرد.
صحنه ای جالب و مسلما کم نظیر بود. یک تکواندوکار هندی که با فریاد "ایران، ایرانِ" تماشاگران مورد تشویق قرار میگرفت (حداقل در نگاه اول اینطور مینمود)! دقایقی بعد صداها فرو نشست. البته این سکوت موقت طرفداران تیم ایران خیلی به طول نینجامید و چیزی نگذشت که طنین شعارهای "داور دوسِت داریم" در سالن پیچید.
از خانمی که به فاصله دو صندلی دورتر از من نشسته بود پرسیدم:
_ ببخشید، داور کیه؟
_ لبخندی زد و گفت: داور اسم کسی نیست! یکی از داورای مسابقه ایرونیه.
_ چه جالب، کدوم یکی؟
با اشاره انگشت داور مورد نظر را نشانم داد؛ اون آقایی که موهای جو گندمی داره.
از وسعت اطلاعات بیوگرافی این گروه از طرفداران شگفت زده شده بودم. تصمیم گرفتم که از دریچه لنز دوربینم نیز به این جمع نظری بیفکنم. خطاب به آقایی که تا چندی پیش با شور و هیجان خاصی مشغول نواختن طبل بود گفتم:
_ می خواستم از شما در حال طبل زدن یه عکس بگیرم، از پشتِ سر که پرچمتون هم تو عکس بیوفته، البته اگه اشکالی نداره.
_ پس بگو نمیخوای قیافم تو عکست بیفته دیگه!
به زحمت خنده ام را کنترل کردم. می خواستم توضیح بدهم که قصد چنین جسارتی را نداشتم. ولی از آنجا که به نظر توجهی به توضیحات من نداشت جمله ام را ناتمام گذاشتم و با کمی شرمندگی در انتظار پاسخ درخواستم سکوت کردم.
_ طبل پاره شده!
_ یک طبل پاره؟ اتفاقا برای عکس سوژۀ خیلی جالبیه!
در حالیکه که مشغول عکس گرفتن شدم با خود فکرمیکردم که در این جو حاکم بر سالن هر ایرانی ایستاده در میدان بدون شک مورد تشویق بی شاﺋبه قرار خواهد گرفت! ابراز احساساتِ قابل تعمق طرفدارانِ دوآتشه را قبلا در میادین فوتبال تجربه کرده بودم؛ با این حال شیوع این عطش تشویق بین تماشاگران مسابقه تکواندو به نظرم عجیب می آمد. این تشنگی سیراب نشدنی اهل تشویق از کجا سرچشمه میگرفت؟
باری، لحظاتی بعد از گرفتن عکسهای مورد نظرم سالن را در حالیکه نیمچه لبخندی بر لب داشتم ترک کردم. حقا که شیرینی هم صدا شدن با دوآتشه ها کمی از تلخی باخت تیم را کاسته بود.
Recently by shahireh sharif | Comments | Date |
---|---|---|
سقوط آزاد از بلندای رویا به آشپزخانه | - | Nov 06, 2012 |
دو قدم این ور خط، احمد پوری | - | Oct 29, 2012 |
گلودرد | 2 | Oct 11, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
havadar
by mohsen masoumi (not verified) on Thu Jun 12, 2008 08:09 AM PDTsalam
man ham on roooz onja booodam
vaghean rooze jalebi bood ba inke iran bakht ama shirini marefate bachehaaa be delemoon chasbiiiid
iranian por marefat tarin tamashagaran va mardome jahan hastan bi tardid