معمای رضا پهلوی

آرزو می کنم که آقای رضا پهلوی عصای دستی کهنۀ پدرانش را فراموش کند


Share/Save/Bookmark

معمای رضا پهلوی
by Esmail Nooriala
07-Dec-2008
 

 بنظرم می رسد که، در ميان جمع مخالفان حکومت اسلامی، هرکس از آقای رضا پهلوی توقعی مستقل از توقع ديگران دارد و حتی او را در آن لباس که می خواهد می بيند. اما پيش از توضيح بيشتر دربارۀ اين برداشت، خواهش می کنم به اين نکته توجه کنيد که چرا من در اين مقاله ايشان را «شاهزاده» نمی خوانم.

      من، اولاً، اعتقاد دارم که از همه گونه اصطلاح مختوم به «زاده» ـ مثل «آقا زاده»، «آيت الله زاده»، «امام زاده» و «شاهزاده» ـ بوی نوعی تفاخر و امتيازخواهی بی دليل به مشام می رسد، بی آنکه هيچکدام آن القاب معمولاً نادرست و قلابی باشند؛ اگر چنين نبود، القابی همچون «زحمتکش زاده» و «کارگر زاده» و «فقير زاده» نيز در جامعه بوسعت بکار می رفتند. پاسخ آن تفاخر هم در فرهنگ ما همان مثل قديمی «گيرم پدر تو بود فاضل» است و، بهر حال، در اين مقاله قصد من ميدان دادن به آن تفاخر نيست.

ثانياً، می خواهم ايشان را در نظر شمای خواننده از درجه ها و کوپال ها و «لباس امپراتور» (در داستان کريستن سن) خلع کنم تا بتوانيم در مورد يک ايرانی چهل و دو سه سالۀ متأهل که در شهر واشنگتن زندگی می کند و يکی از شخصيت های سياسی اپوزيسيون حکومت اسلامی ايران محسوب می شود با هم گفتگو کنيم. می خواهم توضيح دهم که ما مردم ايشان را در چه صورت ها و منظرهائی می بينيم، چه لباس هائی به تن اش می کنيم، و توقع داريم او چگونه رفتار کند.

      اجازه دهيد که نخست از سلطنت طلبانی آغاز کنم که ايده آل شان دوران سلطنت رضاشاه و محمد رضاشاه پهلوی است و با حسن نيت ترين هاشان در جستجوی يک «رضاشاه دوم» اند؛ با همان ويژگی های شاهان قبلی. مثلاً، نويسندۀ صريح القلم و دوست ناديدۀ من، آقای امير سپهر، می نويسد:

      «کسانی که از استبداد خاندان پهلوی سخن می گفتند و می گويند، درست فهميده اند، چون در آن زمان استبداد وجود داشت. ليکن چيزی که آنان هنوز هم از درک آن عاجز هستند، اين حقيقت است که آن استبداد برای نگهداشت آن مدنيّت و سکولاريسم کامل و برابری زن و مرد و امنيّت و آسايش و آبرو و شرف ايرانی بود،.. آن استبداد برای اين بود که فرزندان خانواده های ايرانی، اعم از يهودی و بهايی و زرتشتی وارمنی و کلدانی و آشوری و عمری و علی پرست و شيطان دوست و دهری مسلک و بی دين و با دين و کرد و بلوچ و آذری و لر و گيلک و مازندرانی و ترکمن... همگی در يک کلاس و در کنار هم بنشينند و هيچ يک از آن نوباوگان ايران هم که در حقيقت سازندگان فردای ميهن خود هستند، حتا به ذهن پاک و زلال شان هم خطور نکند که از همشاگردی خود، دين و يا قوميّت او را بپرسند...»

      روشن است که برای اينگونه از ايرانيان با حسن نيت، که شرايط کشور را آمادۀ چيزی جز يک ديکتاتور مصلح نمی بينند، آن آقای رضا پهلوی که دم از دموکراسی و حکومت مردم بر مردم و پرهيز از برقراری استبدادی جديد می زند، و با مخالفان سلطنت می نشيند، و احياناً می خواهد مقامی تشريفاتی باشد، آدم مطلوبی نيست و، در نتيجه، هر روز بيشتر از روز پيش از او سر می خورند.

      عده ای هم خود را «پادشاهی خواه» می دانند و معتقدند که همان «شاه مشروطه» ای که در قانون اساسی مشروطيت آمده بود خوب و مفيد است. اين دسته معتقدند که آقای رضا پهلوی، کمتر از سی سال پيش، بعنوان پادشاه ايران و بر اساس قانون اساسی مشروطيت در قاهره قسم ياد کرده و قرآن را بوسيده و بر پيشانی گذاشته است و، پس، شاه ايران است، اما شاهی است که قرار است خطاهای پدرانش را تکرار نکند و همان شاه مشروطه بماند. آقای داريوش همايون، بنيانگزار حزب مشروطه ايران، اعتقاد دارد که:

      «مشروطه ای که ما در نظر داریم نوسازی شده و گسترش یافتۀ جنبشی است که در کمتر از یک نسل، جامعۀ ایرانی را از قرون وسطا به نوزائی یا رنسانس سدۀ شانزدهم و روشنگری سدۀ نوزدهم و ناسیونالیسم سدۀ نوزدهم اروپا وارد کرد. پادشاهی بخش کوچکی از پروژۀ کشورگیر مشروطه خواهی است و هواداران و مخالفان اش در آن بسیار مبالغه کرده اند. یک تفاوت ما با سلطنت طلبان نیز در همین است. ما بالا ترین جا را به پادشاه یا شکل حکومت نمی دهیم...»

      اين جملات آقای همايون، که اخيراً در کنگرۀ هفتم حرب ايراد شد، البته يک «پشت بند» هم دارد و آن اينکه: «...چنانکه خود شاهزاده نیز امروز تاکید کردند». بدينسان، حزب مشروطه ايران به اين لحاظ آقای رضا پهلوی «شهريار ايران» می خواند که، احتمالاً، با جاانداختن اين اصلاح بجای «پادشاه» و «شاهنشاه»، بر نوع خاص پادشاهی مشروطه و «شاهی که بالاترين جا را ندارد» تأکيد کند؛ و نيز معتقد است که خود آقای رضا پهلوی هم خويشتن را در اين کسوت می بيند.

      علت دشمنی «سلطنت طلبان» نوع نخست، با «شهرياری خواهان» نوع دوم، هم درست از همين دو نگاه به آقای رضا پهلوی ريشه می گيرد و طرفين، شايد بيش از آنهائی که سلطنت طلب نيستند به عمق تفاوت ديدگاهشان واقف اند.

      اما، در هر حال، نکتۀ مهم در هر دوی اين «نگاه ها» آن است که هيچکدام از سلطنت طلبان و پادشاهی خواهان نمی توانند «پروژه» ی خود را بدون آقای رضا پهلوی اجرا کنند. دليل اصلی هم اينکه در جريان انقلاب 57 خود محمد رضا شاه اقرار کرد که صدای انقلاب را شنيده و می خواهد از آن پس خود را با آن همراستا کند و اجازه داد دکتر بختيار زير عکس دکتر مصدق نخست وزير شود و، سپس، خروج ايشان از کشور و اعلام بی طرفی «ارتش شاهنشاهی» و بازگشت آيت الله خمينی و خروج دکتر بختيار و برگذاری رفراندوم 12 فروردين58 و اعلام انحلال سلطنت و برقراری جمهوری، رژيمی غير پادشاهی را بر ايران مسلط شد که ـ از آن پس ـ لازمۀ انحلال آن (چه با خشونت و چه از راه های مسالمت آميز) برگزاری رفراندومی برای تعيين شکل حکومت بعدی است و همۀ سلطنت طلبان و پادشاهی خواهان انجام چنين رفراندومی را بدون وجود آقای رضا پهلوی ناممکن می بينند. بخصوص که بازگشت سلطنت در کشورهای ديگر هم بخاطر وجود شخصی به نام پادشاه در تبعيد ممکن شده است.

      در واقع، آنها فکر می کنند که بدون وجود کسی که وارث و مدعی تاج و تخت پدرانش باشد، مطرح کردن اينکه با سقوط حکومت اسلامی بيائيم شکل حکومت را به رفراندوم بگذاريم و ببينيم که مردم شاه می خواهند يا رئيس جمهور، سخنی بی معنا خواهد بود. واقعيت نيز آن است که اگر تا همين امروز بحث پادشاهی (چه استبدادی و چه مشروطه) بعنوان يک آلترناتيو مطرح بوده است دليل را بايد در وجود شخص آقای رضا پهلوی ديد که، سی سال پيش، پس از فوت پدر و در پی اصرار درباريان و وابستگان به محمد رضا شاه، بی آنکه بداند دقيقاً چه وظايفی را بر عهده می گيرد، ادعای پاشاهی کرد و برای احراز مسئوليت های خود در اين سمت به قرآن قسم ياد کرد.

      شايد اگر مرگ پادشاه سابق ايران ده سال بعدتر اتفاق می افتاد، خود آقای رضا پهلوی براحتی و صراحت می گفت که «آقايان و خانم ها! پروندۀ پادشاهی در ايران بسته شده و من هم نمی خواهم وقتم را تلف آن کنم که اين نوع حکومت را به ايران برگردانم». اما چنين نشد و نام «شهريار ايران» بر ايشان ماند.

      معنای سخنم آن است که وجود آقای رضا پهلوی به پروندۀ سلطنت در ايران سنجاق شده و به همين دليل ايشان از هر دو جناح استبداد طلب و مشروطه خواه طرفدار خويش تحت فشار است که مبادا ميدان را خالی کند.

      اما بنظر من، و با توجه به سخنان اخير ايشان که به آن خواهم پرداخت، آنچه می توان از مجموع حرف ها و عمل کردهای ايشان دريافت آن است که آقای رضا پهلوی، از لحاظ وظيفۀ تاريخی و اجتماعی خاصی که بر عهده خود گذاشته، خود را بيشتر نوعی «گشايشگر» می بيند که می تواند (همچون محمد ظاهر شاه افغانستان) راه را برای تبديل محترمانهء حکومت اسلامی به يک جمهوری واقعی و دموکراتيک هموار سازد و خود با احترام تمام چنان کنار برود که در خاطرۀ مردم ايران چهره ای استوره ای و فراموش نشدنی پيدا کند و بگذارد ديگرانی که شايسته اند کشور را بگردانند.

    ايشان مدت هاست که ديگر اشاره ای به مسئلۀ سلطنت نمی کند و در مقابل آنانی که ايشان را «اعليحضرت همايونی»، «شاهنشاه ايران»، «وارث تاج و تخت کيان» و «شهريار» می خوانند تنها لبخندی زده و سکوت پيش می گيرد و بيشتر دوست دارد دربارۀ امکانات پيدا شدن يک «رهبری دسته جمعی و متمرکز» برای اپوزيسيون سخن بگويد که در تشکيل آن خود نقش هماهنگ کننده ای بی طرف و آمادۀ پذيرش رأی نهائی مردم را داشته باشد. به اين سخنان ايشان که چند روز پيش در گفتگو با سردبير کيهان لندن مطرح شده توجه کنيم:

    «ده سال قبل اگر ما اين حرف را می زديم که "نقش رضا پهلوی چه می تواند باشد؟" بايد ببينيم چه در صدی از افراد داخل مملکت به اين مسأله توجه داشتند. آن هنگام فکرشان اين بود که بايد به مسأله ای عينی که در مقابلشان قرار دارد بپردازند. می گفتند مسئلۀ عينی ما فعلاً مسئلۀ انتخاب بين بد و بدتر است؛ به خاتمی رأی می دهيم که به ناطق نوری رأی نداده باشيم. هنوز اميد آن وجود داشت که اصلاحات از داخل امکان پذير است. بالاخره [اين جريان] مسير را طی کرد [تا آنجا که] حتی خانم عبادی، که تا چندی پيش در مورد اصل نظام حرفی نمی زند، امروز صحبت از نظام سکولار می کند. اين ها نشان می دهد که مردم نتيجه گيری نهائی خود را کرده اند. فرآيند داخلی به نظر من خيلی پيش تر از فرآيند برون مرزی است... من در تمام اين سال ها تلاشم اين بوده است که زمينۀ اين توافق را حتی الامکان فراهم بکنم تا مدعيان رهبری از هر جريان فکری، مشروطه خواه، جمهوريخواه، چپ، راست، ميانه، ملی... دور هم جمع شوند؛ که نتيجۀ چندانی به دست نيامد. در اين فاصله، اين خلاء رهبری، نبود يک چهره ای که معرف اين جريان باشد، بيشتر و بيشتر احساس می شود و مورد مطالبۀ گروه هاست [و] بيشتر و بيشتر انگشت ها را به سوی من نشانه رفته. خيلی ها آمده اند و به زبان های مختلف اين خواسته را مطرح کرده اند ـ شخصيتی که اسمش و سرمايۀ سياسی اش چنين ظرفيتی دارد. من حتی به همه می گويم که اگر امروز کسی مناسب تر از من پيدا می کنيد که اين نقش را بهتر از من ايفا می کند معرفی کنيد که در آن صورت من اولين کسی هستم که دنبال او خواهم رفت. و الا من در صحنه هستم و... امروز به شکل فعال دنبال تشکيل يک مرکزيت رهبری هستم».

    می بينيم که در سراسر اين سخنان، هيچگونه صحبتی از پادشاهی نيست و اين اصطلاح جای خود را به «رهبری» آن هم بصورت «ايجاد يک مرکزيت رهبری» داده است و آقای رضا پهلوی ـ در برداشت من ـ اکنون فکر می کند که ملت ايران، پس از انواع و اقسام تجربه های سی سالۀ گذشته، بالاخره مصمم شده است که حکومت اسلامی را براندازد و، برای اين کار، احتياج به يک تشکيلات رهبری کننده دارد و چون کسی در اين زمينه پيش قدم نمی شود انگشت ها همه به سوی ايشان اشاره می کنند و ايشان هم آماده شده است که در اين مورد دست به اقدام لازم بزند. او تا آنجا پيش می رود که می گويد توجه مردم به من حاصل فقدان داوطلب مناسب ديگری است و «اگر امروز کسی مناسب تر از من پيدا می کنيد که اين نقش را بهتر از من ايفا می کند معرفی کنيد که در آن صورت من اولين کسی هستم که دنبال او خواهم رفت!»

    اين حرف را يک مدعی پادشاهی ايران نمی تواند بزند و اين کلمات از جنس سخن آن کسی است که، بنظر من بصورتی واقع گرايانه، برای خود در عالم سياست ايران نقشی مفيد و سازنده و در ياد ماندنی جستجو کرده و آن را در اين فرمول پياده کرده است که می تواند «نخ گردن بند» ی به نام تشکيلات رهبری اپوزيسيونی باشد که با همۀ رنگارنگی، بصورتی آشکار، بر چند نکتۀ اساسی توافق دارند:

    1. دوران حکومت اسلامی به سر آمده است و مردم به تنگ آمده از دست آن خواستار تغييرند

    2. آنچه بن بست فعلی را بوجود آورده فقدان «تشکيلات رهبری» است که در آن همۀ گروه ها شرکت داشته باشند

    3. ايشان حاضرند که به دو صورت در راستای ايجاد تشکيلات مزبور عمل کنند: يکی کمک به تسريع در تشکيل اين مرکزيت، و ديگری قرار دادن «سرمايۀ سياسی» خود در اختيار اين مرکزيت.

    و، بنظر من، آنچه که آقای رضا پهلوی در سخنان خود از آن بعنوان «سرمايۀ سياسی» ياد کرده نکته ای کليدی و اساسی است که ايشان متواضعانه از آن با کلماتی همچون «يک چهره ای که معرف اين جريان باشد» و «شخصيتی که اسمش چنين ظرفيتی را داشته باشد» ياد کرده اند. من، چند سال پيش، در يک سلسله برنامۀ تلويزيونی، دربارۀ اين «سرمايه» ـ که ايشان به آن صفت «سياسی» می دهد و من آن را «سرمايۀ ملی» می خوانم ـ سخن گفته و آرزو کرده ام که اين سرمايه به هدر نرود و در راستای سعادت ملت ايران بکار گرفته شود.

      براستی آيا، در کل جريانات اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج کشور، کدام «چهره» يا «شخصيت» را می شناسيد که بتواند بهتر و بيشتر از آقای رضا پهلوی معرف آرزوهای ملت ستمديده و بلاکشيدۀ ايران باشد، همواره از دموکراسی، حقوق بشر، سکولاريسم، بی اهميت بودن نوع حکومت، سخن گفته باشد، و بيشترين مردم جهان او را بعنوان يک ايرانی متمدن و امروزی و بدور از وحشی گری های بنيادگرايان اسلامی بشناسند، و در داخل ايران نيز از بالاترين حد شناسائی برخوردار باشد؟ آيا ـ بدور از ملاحظاتی که با آنها خواهم رسيد ـ برای ما ايرانيان يک چنين مجموعه ای يک «سرمايۀ ملی» نيست؟ آيا اين شانس ما مردم نيست که يک نفر از ميان ما می تواند در انظار بين المللی معرف بهترين های تاريخ و فرهنگ ما باشد؟ آيا حتی اين که او فرزند دو پادشاه مدرنيزه کننده اما مستبد ايران است ـ که ما را از اعماق قرون وسطی بيرون کشيده اند و وجودشان موجب شده که مردم جهان آقای رضا پهلوی را بشناسند و اعمالش را به مدت سی سال زير ذره بين بگذارند ـ حال که سی سال از انحلال سلطنت گذشته ـ شانس ما نيست؟ و آيا چنين کسی بهترين گزينه برای سخنگوی ما بودن نيست؟

    من اين مطالب را بی ملاحظه و پسله گوئی مطرح می کنم چرا که همۀ آنها ناظر بر برداشت من از نيات اطشان است. در اين برداشت، آقای رضا پهلوی در مسيری خاصی که فکر می کنم به نفع همۀ ماست حرکت می کند و ما نيز متقابلاً وظيفۀ داريم که اگر ذره ای به آيندۀ وطن خود علاقه مندم، بجای بی اعتنائی عملی به سخنان ايشان، به آنها گوش فرا داريم، چند و چون آنها را بسنجيم، از آنها انتقاد کنيم و نظرات متقابل خود را در برابر ديد همگان در ميان نهيم، تا شايد چاله چوله ها پر شود، اپوزيسيون جمهوری اسلامی بتواند، در زير سقف توافقاتی حداقلی و مشروط، تا انحلال حکومت اسلامی و برگزاری رفراندوم، گرد هم آيد و «تشکيلات رهبری» را به همت آقای رضا پهلوی ايجاد کرده و از «سرمايۀ سياسی» ـ يا بزعم من، ملی ـ ايشان استفاده کند.

    اما، اين تصوير، با همۀ هيجان انگيزی، چند نقطۀ ضعف ابطال گر دارد که اجازه می خواهم مختصری از آنها را نيز مطرح کنم. و، از نظر من، اين نقاط ضعف هم به خود ايشان و هم به طرفداران شان مربوط شده و فضائی را بوجود می آورد که در آن «غير سلطنت طلب ها» آچمز و خلع سلاح شده و رغبت شان به اشتراک در اين طرح از بين می برد.

    از مشکلات مربوط به خود ايشان آغاز می کنم. نخستين پيچشی که پديدۀ آقای رضا پهلوی را معمائی می کند آن است که ايشان، بر خلاف آنچه تا اينجا گفته ام، در مورد پياده شدن از اسب شاهزادگی و شهرياری و نزول کردن به سطح آدميانی عادی که صرفاً بخاطر جنم شخصی خويش مورد احترام مردم اند و سخن شان شنونده دارد، لااقل هنوز، رفتار قاطعی پيشه نکرده اند. يعنی، اگر «شايسته سالاری» ملاک انتخاب رهبران سياسی يک جامعه باشد و می دانيم که در آن ميدان همۀ القاب موروثی از اعتبار می افتند، ايشان هم چاره ای ندارند جز اينکه، برای اجرا کردن برنامه های خود، به همۀ کسانی که با ايشان کار می کنند، يا از ايشان برای شرکت در مجالس شان دعوت بعمل می آورند، و نيز کسانی که با ايشان مصاحبه می کنند، گوشزد کرده و مصرانه از آنها بخواهند که لقب «شاهزاده» و «شهريار» را هنگام معرفی ايشان بکار نبرند. درست است که ايشان واقعاً «شاهزادۀ پدر اندر جد» هستند و کسی نمی تواند اين نکته را از هويت ايشان بزدايد؛ اما، شما به من بگوئيد که، اگر ايشان بخواهند به ديگران بياموزند که سرچشمۀ ارزش های شخصيت شان نه از شاهزادگی که از توانائی ها خودشان در درک مفاهيم امروزی سياست و احاطه شان بر مسائل بين المللی و امکاناتشان در ايجاد «تشکيلات رهبری» استخراج می شود، چه راه را بايد پيش بگيرند که پيروانشان از خون ايشان کيش خون پرستی ديگری اختراع نکنند؟ آقای رضا پهلوی، در لباس وارث تاج و تخت پدران خود، هرگز نمی تواند «نخ گردن بند» تشکيلات رهبری اپوزيسيون باشد.

حتی بگذاريد، در همين راستا، چند فرض تقريباً محال را هم بيازمائيم:

    نخست فرض کنيم که همۀ اپوزيسيون حاضر شوند بر اين امر صحه بگذارند که «تعيين رژيم آيندۀ ايران با مردم است و يکی از انواع حکومت هم می تواند پادشاهی باشد»، حال بايد پرسيد که چرا اين توافق به نفع پادشاهی ايشان بايد تمام شود؟ اين حرف در صورتی می تواند در نزد همگان پذيرفتنی باشد که، همۀ شرکت کنندگان در تشکيلات ائتلافی و از جمله خود ايشان بپذيرند که، پس از انحلال حکومت اسلامی و انجام رفراندوم، هيچ کس برای شاه شدن بر ديگران اولويتی ندارد و تعيين اينکه چه کسی بايد شاه شود هم لازم است از طريق روندهای دموکراتيک انجام گيرد؛ عده ای خود را نامزد کنند و از آن ميان يکی برگزيده شود. يعنی اگر ايشان معتقد باشد که «در صورت رأی موافق مردم با پادشاهی، من اتوماتيک پادشاه خواهم بود» و، از هم اکنون، خود را به مسند بعيد الوصول پادشاهی آينده سنجاق کند، آنگاه قضيه هيچ فرقی با اينکه از هم اکنون اعلام نمايند که پادشاه ايران هستند و فقط دوست دارند پادشاهی شان به تصويب مردم ايران هم برسد نخواهد داشت. توجه کنيد که من نمی گويم به کسی که چنين ادعائی را مطرح کند می توان ايراد گرفت، اما چنين شخصی بايد بداند که ديگر «سرمايۀ ملی» محسوب نمی شود و تنها يکی از «مدعيان» قدرت است که می خواهد صرفاً برای رسيدن به مقصود خود از «سرمايۀ سياسی» خودش مايه بگذارد و، در نتيجه، ايجاد تشکيلات رهبری فراگير از جانب او نيز جز سراب و خوش خيالی و خودفريبی نيست.

    بعبارت ديگر، و در مجموع، تحقق نقشی که بنظر می رسد آقای رضا پهلوی دوست دارد بازی کند به اين بر می گردد که آيا ايشان می خواهد با «بند ناف بريده نشده از سلطنت پدرانش» وارد «صحنه» شود و يا اينکه ابتدا آن بند ناف را می برد تا صرفاً بعنوان يک «آدم سياسی ايرانی» که شايستگی ها و توانائی های قابل توجهی دارد خود را بشناسانند؟

    اگر به اعتراضات مخالفان آقای رضا پهلوی، بخصوص در جناح «ملی» و «مصدقی» اپوزيسيون، دقت کنيم، متوجه می شويم که همۀ اين اعتراضات نه به شخصيت آقای رضا پهلوی که به آن «بند ناف» بر می گردد و تعلل ايشان در بريدن آن موجب بسياری از حمله های گاه ناجوانمردانه به ايشان می شود.

    حال بيائيد فرض کنيم که حتی کار بجائی بکشد که ادامۀ بازی با قطع نشدن بند ناف هم همراه باشد. به گمان من، در اين حالت نيز «بند ناف» مزبور يک معنای مجازی ديگر هم دارد و آن اينکه معلوم می کند آيا آقای رضا پهلوی مردی برای آينده است و يا تا نصف بدن در گذشته فرو رفته و نمی تواند خود را از «شر» آن خلاص کند. و اين تصوير مبهم، نيمۀ ديگر آن چيزی است که من «معمای رضا پهلوی» می خوانم.

    منظورم آن است که اگر او بخواهد، شايستگی ها و مزايای شخصی خود را کنار بگذارد و، با استفاده از اين بند ناف، ذره ای از گذشته را وارد دلايل «حقانيت رهبری» خود کند، بلافاصله و قطعاً، کار اميدبخشی را که آغاز کرده به بن بست خواهد کشاند. چرا که در چنين صورتی «اثبات حقانيت خود» برای رهبری به «اثبات حقانيت پدران خود» در ظهورشان بعنوان رهبران ملت تبديل می شود و اين امر خود توجيه و دفاع از اقدامات ضد قانون اساسی مشروطۀ پدر و پدر بزرگ شان را ضروری می سازد ـ همان چيزی که مطلوب نظر سلطنت طلبان نوع اول است و همۀ «غير سلطنت طلب ها» را از اطراف ايشان می پراکند.

    بعبارت ديگر، در چنين حالتی، و در غايت امر، ايشان مجبور خواهد بود از استبداد پهلوی ها دفاع و آن را توجيه کند، در مورد 28 مرداد موضع بگيرد و در مورد اقدام پدرش ـ با ياری ديگران ـ برای عزل دکتر مصدق موضع بگيرد؛ و به پاسخگوی دخالت های پدران «غير مسئوول» خود در امور «مسئووليت بردار» مملکتی تبديل شود. روشن است که اين کار آن «سرمايه» ی ارزشمند را دود می کند و به باد می سپارد.

    توجه کنيم که چنين مشکلی را هيچ يک از فعالان عادی سياسی، که روی پای خود ايستاده و با غور در تاريخ و فعاليت در صحنۀ سياست به شايستگی رهبری رسيده باشد، ندارند؛ چرا که نه حقانيت ادعايشان را از پدرانشان می گيرند و نه پاسخگوی خوب و بد کارهای آنها هستند و، در نتيجه، می توانند بکوشند که به هنگام حضور در «صحنه» صرفاً مراتب شايستگی شخصی خود را به نمايش بگذارند.

    فرض ناممکن ديگر آن است که ايشان بخواهد اين مشکل را با انتقاد از «استبداد پهلوی ها» و پذيرش «مشروطه ای بودن پادشاهی خويش» ـ که فرمول حزب مشروطۀ ايران است ـ حل کند. از اين راه نيز نتيجه ای در جهت «نخ گردن بند» اپوزيسيون به دست نمی آيد. چرا که اگر آقای رضا پهلوی مدعی پادشاهی مشروطه باشد، آنگاه چگونه می تواند هم نامزد احراز يک «مقام غيرمسئوول و غير سياسی به نام پادشاه مشروطه» بوده و هم بعنوان «رهبر سياسی اپوزيسيون» عمل کند و بگويد که «من در صحنه هستم و... امروز به شکل فعال دنبال تشکيل يک مرکزيت رهبری هستم»؟ شاه مشروطه اتفاقاً قرار است «در صحنه نباشد!»

    من البته، از فحوای سخنان ايشان، تمايل آقای رضا پهلوی به پادشاه مشروطه بودن را هم استباط نمی کنم؛ اما بيائيد فرض  کنيم که اين سخنان از ايشان باشد که «من، فعلاً، تا انحلال حکومت اسلامی و انجام رفراندوم تعيين رژيم، يک فعال سياسی خواهم بود و به ايجاد تشکيلات رهبری کمک خواهم کرد و پس از روشن شدن نظر مردم هم، اگر رأی آنها بر آن قرار گرفت که پادشاهی به ايران برگردد، من بلافاصله همۀ کارهای سياسی خود را کنار خواهم گذاشت و شير بی يال و دم و اشکمی خواهم شد که، بعنوان شاه غير مسئوول مشروطه، فقط هويتی نمادين خواهد داشت». آيا چنين وعده و تعهدی می تواند مشکلی را حل کند؟

    بنظر من نه. چرا که در آن صورت تازه بايد همان پرسشی را مطرح کرد که دکتر مصدق به هنگام تأسيس سلسلۀ پهلوی مطرح کرده بود: «اگر سردار سپه، در مقام نخست وزير و رئيس قوۀ مجريه، آدم لايقی است و مملکت را دارد خوب اداره می کند، چه مرضی است که او را شاه مشروطه کنيم و طبق قانون اساسی مشروطه به او اجازه ندهيم در کارهای مملکت دخالت کند؟» (کلمات از من است نه از دکتر مصدق). براستی هم آيا حيف نيست که، در آن آيندۀ آرزوئی، کسی که با لياقت تمام «تشکيلات رهبری» اپوزيسيون بوجود آورده و حکومت اسلامی را سرنگون کرده و ملت را از چنگ آن نجات داده، از فردای پيروزی تبديل به آدمی عاطل و باطل و تشريفاتی شود و آن سرمايه را که گفتيم به هدر دهد؟

    همچنين، معمای آقای رضا پهلوی هنگامی پيچيده تر می شود که بخواهيم واکنش طرفداران ايشان را نيز، در برابر انصراف ايشان از پادشاهی (حتی اگر مردم ايران به پادشاهی رأی بدهند) و کوشش برای ايجاد ائتلاف در ميان جناح های مختلف اپوزيسيون به حساب آوريم. در اين مورد تکليف سلطنت طلبان طرفدار «استبداد پادشاهان مدرنيزه کننده» مدت ها است که روشن شده. در چنين فرضی آنها براحتی آقای رضا پهلوی را کنار می گذارند و يا به دنبال نامزد ديگری در داخل خاندان پهلوی می گردند و يا خودشان را سر سلسلۀ پادشاهی بعدی ايران می بينند و، در نيجه، آشکار است که نخواهند توانست در ائتلافی که ايشان برای ايجاد «تشکيلات رهبری» در نظر دارند شرکت کنند.

    طرفداران پادشاهی مشروطه نيز اگر بر مواضع کنونی خود مبنی در اينکه شکل حکومت آيندۀ ايران باز گرداندن پادشاهی به کسی است که هم اکنون «شهريار ايران» محسوب شده و آقای رضا پهلوی نام دارد اصرار کنند، حضور شان در اين ائتلاف منتفی خواهد بود. مگر آنکه آنها از اين نظر عدول نمايند که، در آن صورت، تبديل به «حزب ليبرال دموکرات ايران» خواهند شد که کاری به کار نوع حکومت ندارد و، در نتيجه، يکی از پای های چنين ائتلافی خواهد بود.

    من حيث مجموع، می توانم بگويم که اگر درک من از سخنان و نيات آقای رضا پهلوی درست باشد، مشکل ايشان بيشتر با طرفداران فعلی خودشان است و ايشان تا زمانی که کلاً آنها را از پادشاهی خواهی خود نوميد نکند نخواهد توانست نقشی را که درباره اش سخن می گويد مطرح و اجرا کند. تنها در پس اين اقدام است که ايشان می تواند عنوان کند که آنچه در قرن بيستم در کشور ما رخ داده به من ربطی ندارد، ديروز برای من تمام شده است، و من به فکر آينده ای شايسته برای ملت ايران هستم و حاضرم کل سرمايۀ سياسی خود را به سرمايه ای ملی تبديل کنم.

    باور کنيد آنچه که در اين مقاله در مورد بن بست ها گفته ام حاصل يک اختلاف سليقۀ سياسی نيست بلکه به يک ايجاب اجرائی برای تحقق طرح ايشان اشاره نموده و، بر اساس آن، فداکاری بسيار بزرگی را از ايشان مطالبه می کند. من، بعنوان يک ايرانی که عقايد مترقی ايشان را هميشه دوست داشته ام، آرزو می کنم که آقای رضا پهلوی براستی بخواهد روی پای خود بايستد و عصای دستی کهنۀ پدرانش را فراموش کند. در آن صورت، لااقل من يکی، ايشان را مردی شايسته، آزاده، خردمدار و ايرانخواه می بينم که شايستگی دارد تا نخ شاکلۀ گردن بند زيبائی به نام تشکيلات رهبری اپوزيسيون سکولار ايران باشد و راه را بسوی برقراری حاکميت ملی ايرانيان باز کرده و زمام کشور را به دست مردمانی شايستۀ رهبری بدهد.

برگرفته از سايت «سکولاريسم نو»:

//www.NewSecularism.com

آدرس با فيلترشکن:

https://newsecul.ipower.com/index.htm

آدرس فيلترشکن سايت نوری علا:

https://puyeshga.ipower.com/Esmail.htm

با ارسال اي ـ ميل خود به اين آدرس می توانيد مقالات نور علا را هر هفته مستقيماً دريافت کنيد:

NewSecularism@gmail.com


Share/Save/Bookmark

more from Esmail Nooriala
 
default

The fact is NO dynasty has been reinstated after its ouster...

by Shadooneh (not verified) on

at any time throughout the Iranina history. Therefore Mr. Pahlavi vel ma'atalan, as we say in Farsi. Even if the Iranina people opt for constitutional monarchy, this slacker has no inherent right to be the next Shah simply because he's not done anything to deserve it.

Darius, baa aarbadeh harfe khoteto nemitooni bekorsi benishooni. Next time turn the caps off. Have some netiquette.


Darius Kadivar

No Problem Herr Doctor Take a Nap ! ;0)

by Darius Kadivar on

Oh I suppose the Economic Guru in you has all the Solutions to these Problems and you can enlighten our "uneducated" Prince.

Particularly when Our "Uneducated" Prince seems to ask some sound Questions like this:

"What guarantee do we have in developing safe nuclear Technology in a Country with a History of EarthQuakes and a Tchenobyle like "Third World" Technology" ?

But I wonder why you haven't submited it to the one's concerned by this issue first and foremost about IRI's economy that is its Incompetent President Elect  and his government ? I am sure he can benefit from your sound advice.

Maybe if applied and solved we won't need Regime Change after all since you have a RABBIT SOLUTION ( to use a popular metaphore these days. ) to solving all the economic problems which are certainly Much more Urgent than Human Rights and Free Elections ?

Sleep Tight Scholar !

D


default

Mr. Kadivar

by Abol (Lall) Danesh, Ph.D. in Sociology (not verified) on

Respectfully I must say you need to get in touch with Professor Pahlavi and see what program he has in mind (monitoring eleciton for accuracy, building future free way, massive solar energy infrastructure, rebuilding the old neighborhood, etc., etc., modernizing the army, etc., cleaning up the environment from pollusion, etc., etc., etc., the list of urgent needs goes on)... and I am sure a talented man such as yourself must be able to some filling in the competitive supply and demand market of talents and resources)...

Having said that now let me take a nap for I am a bit tired before getting ready to start a new round of work...

:)


Darius Kadivar

Alborzi & Abol Danesh, Ph.D. From UCR

by Darius Kadivar on

SO What do You Suggest Agha Doctor's ?

Bring along a Leader of YOUR Choice with the Greatest Credentials and see what he or She can accomplish ?

We have been waiting for 30 Years ...

At Least RP can Fly a Plane, that in itself is quite an accomplishment in the face of FEAR !

I'm Sure from UP There he can even Look Down on Your Cowardice Albozi ... HAH !

You Seem Fairly if not Equally Incompetent with your Fake Degrees ...

LOL

 


default

There is no puzzle

by Alborzi (not verified) on

Even his father was a coward idiot. He simply has shown that he is his father's son. The guys in Tehran University who risk torture and still protest, they will change Iran, Reza is an irrelevant guy and he knows it, only Shahis think he is a pokh. Talk is cheap, he has not done anything for Iranians except hot air. Skin is a waste on him.


default

Build it .... they will come....Job! Job! Job!

by Abol Danesh, Ph.D. From UCR (not verified) on

Public Records...
Search ....
Job Description....
Job COnbtract...
Nature of job...
During of job...
Compensation for delivered needed services...
JOb title...

//www.intelius.com/search-name.php?ReportType...


Darius Kadivar

ENOUGH DIVISIVE TALK !

by Darius Kadivar on

NO MATTER WHICH IRAN YOU WANT FOR THE FUTURE, STOP THIS NONESENSE !

TODAY ONLY UNITY !

FOR A FREE, SECULAR, DEMOCRATIC AND PROUD IRAN !

//www.youtube.com/watch?v=yH5zPPk4OY8

//www.youtube.com/watch?v=7DuTvYYV8wA&feature...

//www.youtube.com/watch?v=7XkbRyztsM8&feature=related

//www.youtube.com/watch?v=7o6vD-__Tqc&feature=related

//www.youtube.com/watch?v=MBq4HbQ7jjo&feature=related

AND THIS ONE FOR THOSE WHO LOST THEIR LIVES IN DEFENDING OUR SOIL ( EVEN IF THEIR LEADERS WERE RESPONSIBLE FOR THEIR DEATH AND MISERY)

WE KNOW THE PRICE OF YOUR SACRIFICE AND RESPECT YOU BUT NOT THE REGIME THAT SENT YOU AND YOUR CHILDREN TO THE FRONT LINES:

//www.youtube.com/watch?v=QB0JPcgcGcI&feature=related

IRAN HARGUEZ NAKHAHAD MORD :

//www.youtube.com/watch?v=tXpPbGsCgRU&feature...


default

What Puzzle? Get the facts Straight without ambiguity!

by A Hassan Danesh, Ph.D. from UCR (not verified) on

Mr. Pahlavi has three children all american borned and american citizen and "GRWON UP" and Mr. Pahlavi needs to take care of her children while looking for a steady job to support his family.

What about Iran? well...if there are job opportunities then he like any other american citizen come visit Iran to perform his job related task outlined in his "JOB CONTRACT."

Noor, Iman, Farah these are his children if you didn't know their name and they are all american born citizens...

--end of discussion--


David ET

ShahRex

by David ET on

I liked this post: //iranian.com/main/node/49940

But as for Islam , I already addressed it in the other thread about referendum where you discussed it :

No matter what one thinks of Islam, it can not be denied that it is the prominent religion of majority of Iranians and on the long run will remain as that in some form and another. Anyone who deny this is living in a wishful ideal world that s/he will not see in his or her life time. This is a long discussion and beyond the scope of this blog but religions can only be castrated over time from their  extremist point of views and re-presented to masses as it has been done with Christianity . As difficult that it might seem with Islam but that also is possible because majority of Muslims like any other human beings want a peaceful and prosperous life for themselves and their family and would not resort to extremism unless they are tricked or forced in to it. In fact the political Islam and its extremism in its present form was re-introduced to Middle East by the west in order to block communism but then everyone got caught in the fire that they re-started.  As for political implications of Islam which is more related to this discussion, the answer is in the principal of separation of religion and state. This examples of Pakistan, Iraq, Afghanistan etc given by some are wrong as none of these countries have committed to these principal. Pakistan was formed as an Islamic state and the crescent in the green background is even planted on its flag and both Iraq and Afghanistan are now Islamic Republics of the milder kind, at least for now. In order to secure the Separation of religion and state, the future secular constitution of Iran should prohibit participation of any religious or religious based groups in different local and national institutions of the government. This would also extend to anyone who has a religious title or profession such as Mullahs and alike. Religion and religious groups will have freedom to practice their religion peacefully. This does not mean there is no democracy but in fact it is the only way to insure preservation of a secular democracy AS WELL AS the freedom to practice one's faith and religion.

This also does not mean that individuals within the government would not have religious preferences but they can not constitutionally enforce any religious laws and restrictions. Separation of religion and state will not be just a slogan but a practice in all levels of the the system.  

Future constitution of Iran unlike prior constitutions would not state any official religion for the country either and therefore would not even need to allow special seats for religious minorities because it is secular in nature and everyone is treated the same regardless of their religion or lack of it.


Shahrex

Mr David, don't panic in your nightmare, wake up!

by Shahrex on

Never forget, the enemy number one is ISLAM , Neither forget, nor forgive!

 

First of all i have no hereo, secondly, i was not a blind supporter of the sah, i was not even born then, but some members of my family were in his prison, and that with right, one was a Tudeh party member, and he was in prison, but after prison he was treated well, and was not excluded from civil society ,he kept his blind beliefs in Marxism, and he continued his hostility against the shah after that, long before the revolution.

My only Hero, Dr Bakhtiar was in Shah's jail, but even he forgave the shah in the light of national interests and forgot his personal hostilities against the Pahlavi dynasty ( even his father was executed bu Reza shah), and invited Iranian people to unity for democracy and against islamism and theocracy.

What happened , people like you and your leaders, surrendered to Khomeini, an betrayed the best leader they could ever have.

I am not a blind monarchist, i have my beliefs, i am absolutely not a democrat, i do not believe in the kind of populism you and your semi-intellectual,pacifist and want- to- be leaders are propagating for.

I am absolutely sure that likes of you are hypnotized by the real politics practiced successfully in Europe and USA to the extent that you believe you have found the universal solution for all political problems in all countries apart from the degree of social, cultural, econoic and yes psychological development.

YOU ARE WRONG!

And you have the right to be wrong, in som tragic cases, it is still worse, it is your choice1

Next time you address me anything (hopefully you don't), first read what i have said, and then respect your own recipies and medications, how dare you ask me to calm down!

We are not in a Coffee-house here hugging and kissing whatever and whoever, i am rightly angry because i am allergic against hypocrisy and hipocratic oaths, i am allergic against cowardness and  luxury packed islamism or traditionalism. I am rightfully angry againstcriminals, against boastful ayatollahs, gainst sinful intellectuals who still play  the leader role despite the fact that they committed the crime of revolution and have never declared their regret either.

And as i said to you and your cooperarors, when writing and copying invitations of this kind, look around and see perhaps some one else was there long before you, then perhaps you would respect at least the copyright rules and adhere to him or her,  or reject the invitation and stand on your own feet.

As i said before, the problem of people like you is that you know that you can not be humble enough to accept your right position ad accept his invitation, but you want him anyway, so yo first want to shave his head, and then bury his head before geting his dress.

No, i am not a monarchist, but i may be one, if that is the price to topple this regime, in my mind any means and any price should be paid for this sacred aim, and monarchy is the least harmful price you can pay at this time, in this country.

But i am not going to vote for your republic either, your republic will be based on te rule of majority which still wants a true islamic state, even if they are fed up with this one, you should know better these victims in best case believe that this regime is not ISLAMIC.

I will not vote for a monarchy which does not take a real distance from Islam an does not try o eradicate the institutionalized islam either.

Yes i am angry, i am not democrat, and i am definitley not populist!

i will not calm down, but YOU should WAKE UP!


default

Love it!

by mullah akbar (not verified) on

It's good to see the opposition chewing each other, so we mullahs can keep ruling for another 30 decades carefree. Folks, good job; keep on fighting with each other in your cozy refuges! We wish you luck!


David ET

shahrex?

by David ET on

 

Why are you so angry?  I keep ignoring your tone but you don't clam down!!

Some of us like myself for 30 years have occasionally observed Reza Pahlavi and his hot supporters like you and not said a word . Watching him with all the alternative that you claim he is , not getting anywhere (just like the rest of the opposition has not)

And for the first time I have written a suggestion that might actually help him become a force. Whatever our suggestion is , at least it is one that is acknowledging him unlike so many who do not even do that ...It is a hand in unity instead of hostility !

You do not like it ? Fine! Neither do I like many things that you say and believe but I do not trash talk you.

Be glad that your hero does not talk and act like yourself or he would not have even received a letter or articles!

and trust me I said my piece after 30 years to Pahlavi and I had no intention of insisting on it and repeating it again. The choice is his and not anyone else's. If you see some others are also addressing the same points, may be? just may be? THAT is what people would have expected him all along .

Isn't it true that he says whatever people chose? May be that is the only way that people would consider him for anything!

The way you act and talk is in total contradiction of what the person you are trying to defend says.

May be these letters and articles are IN RESPONSE to HIS recent and new tone in his comments  unless he is just talking in the air and for Public Relation only and not to people or he does not believe in democracy and freedom of expression of views of those such as me and the author of this article? or may be he does and you don't?  or may be you are not listening or reading his speeches?

Or are you angry at us because you are afraid that he might actually do what we are suggesting? What will you do, just in case he does relinquish his claim ? Will you still support him or like the author of this article wrote, you will seek another Pahlavi to claim the crown that is sitting in museum of Islamic Republic?

I tell you one thing to remember: The shahollahi attitudes has hurt your hero 100 times more than any one or two letters that you feel so offended by.

If I was his supporter, I would have been happy and welcomed any conciliatory gestures to him from those who do not believe in monarchy, but may be that is why I am not one.

Anyway rest well, because that letter was the extent that I intended to discuss this anyway but after my articles I kept seeing same discussions pop up here again with same point, so I tried to clear the point to those who believe in lively and constructive discussions!

No matter what I wish you the best SHAH REX . 


Shahrex

Using a microscope instead for a telescope!

by Shahrex on

Never forget, the enemy number one is ISLAM , Neither forget, nor forgive!

These open letters are getting pandemic!

If RP is an Enigma to you, it is not to us. You as your megalo friend have gotten it wrong, again. First you use 90% of the whole length of your text to somehow get rid if RP's title, then you confess that he himself does not use any title, then you invite him to participate in a movement which he himself initiated for 20 years ago, the difference is that you condition it to him actively geting rid of his titles which he does not claim for, at this period of time.

So what is really your problem? invite him to a ghorme-sabzi parti or is it so that your complexes are too heavy to carry?

Your friend has written lengthier texts, and as he himself here says, he has had the same message to RP, the question is if you are really so enthusistic about the freedom and democratic movement, why are you so narrow minded, occupied with petitesses as the title he even does not use?

Your problem is something else, you all know that you need him, you all know that you have no leader of the same caliber with the same national and historical capital to carry the banner of leadership.

And what you do is still more revealing, you pretend to be democrats and freedom-fighters, and then you think you can lure him to the corner you want,you want him as your leader, but you want to dress him as you wish!

Besides,your call for unity i worseless, he and many greater and more known leaders in opposition have sent the same invitations to the rest of opposition, take it or reject it, you do not need to copy the same invitations and send them back to others.

Be honest, if you have leadership claims and credentials, announce it, and declare your candidacy.

Another obcession in your minds is MONARCHY or REPUBLIC.

Not all republics are good (Obs, Mr david i know that you Helped Obama to win the election, but you are too exceptiona to be counted), we have had Republic in China,in North Korea, Cuba, Uganda, Irak,.....and last but nt leas IRAN!

Not all Monarchies are bad, we have monarchy in developed countries as Sweden, Spain, Norway, GB,..and even in developing countries as Thailand,.....UAE, Bahrein, ...and not all of them are bad!

Still, do not forget that you are speaking about IRAN, a tortured, trm oiled, stuck by a social infarctus called revolution, poisoned by the fatal poison of Islam, and brain washed by an army of Mullahs and their armed forces, the Iran you are talking about is not the real Iran in  this real world at this real time, your Iran is an illusion , a phantome, a blend of your internet impressions and aspirations, and the little community you meet or know. In real Iran we have an ISLAMIC REPUBLIC with all what it means, we have 30 years of miss conduct, war, government control, brain washing, recession, powerty, we have an islamized society, culture, psychology, we have milions of people waiting or their hidden Imam, we have 500000 mosquees which more powerfuly than hundreds of CNN or BBC shape the ideas and thoughts of people.

And your problem is if RP insists on his title or not?

You are living in a microcosmos, but your pretentions and thoughts about yourselves are macroscopic!

There are hundreds of invitations for unity, choose the one which fits you, and forget the rest!

What is wrong with you?


David ET

Great detailed analysis and suggestion

by David ET on

I sure hope Reza Pahlavi pays attention to what you wrote which is in essance the same as what I posted here last week in two posts:

Open Letter to Reza Pahlavi

Referendum Rabbits !


default

What would YOU do?

by Aboli (not verified) on

...if you were the son of the late Shah, and grandson of Reza Shah?
There are characteristics in both, that I am sure Reza Pahlavi admires, and then there are things he does not agree with.
I don't expect anyone to badmouth his father, or grandfather. Would YOU?
As far as having an opinion on their historic roles, he has his own opinion, as we all do.
When it comes to Mr. Reza Pahlavi, my mind, and the mind of millions of Iranians, are open. Impress us!


Tahirih

Jaleo, I usually do not get involve in politics,but......

by Tahirih on

I was reading the blog and as usuall reading the comments, I have to say that your poem reminded me of someone else!! specially this  part""خود نقش لوتی بازد و ایشان به نقش عنترش."".

Any guesses??

Tahirih


IRANdokht

Very nice article

by IRANdokht on

Whether people call him "alaa-hazrat" and kiss the ground he walks on, or if they experience high blood pressure upon hearing his name and start throwing insults, these reactions to Mr Reza Pahlavi is only based on his name and his bloodline. Either group is being completely ridiculous! Asking him to apologize for what wrong his father and grandfather might have done is even more absurd than that! Which one of us feels responsible for what our fathers have done and is apologizing for it?

Reza Pahlavi has done us no harm, he has done his country no harm, he was 18 when he was forced to leave Iran with his family and soon after he lost his father. He's been living close to his mother since and she is the only queen we ever had and the best we could ever hope for. She showed how much she cared for the people every day of her reign as the queen.

I agree with you that Reza has the name recognition, and he has a better chance to unite the opposition under one name the way khomeini did. At least this time the symbol of opposition and the unifier won't sound as stupid as the old man of 30 years ago!

I wish him luck, I hope he settles this issue with his entourage who have caused his image the most damage. He seems genuine and I have no idea why he would want to, but he's very eager to help out the opposition, the same opposition who is scattered around and aiming mostly at their own foot. It's a tough job with huge risks and it takes a lot of love for his compatriots, even the ones who disrespect him for no valid reason.

Thank you Mr Nooriala

IRANdokht


default

Who is RP anyway?

by JavidIran (not verified) on

Why do we Iranians have to stick to fathers and sons and grandsons, and so on as our leaders for ever? Why RP is even being considered for such a role? He is a regular citizen and irrelevant to the Iranian politics just like thousands of other self-exiled fellow-Iranians. Those who have the courage to fight for freedom and democracy from within are more eligible to run the country. Iran is not in short of such people. And please don't tell me that RP is the only political figure who can unite groups or masses, because he isn't.


Darius Kadivar

Boro Baba Toh Ham Deegeh ... WHAT ABOUT LOYALTY ?

by Darius Kadivar on

I thought RP was IRRELEVANT and Now everyone is concerned because they know that he is the ONLY Constructive Alternative to the current DISASTROUS Islamic Leadership and Regime.

He is the Only CONSTRUCTIVE ALTERNATIVE after more than 30 years of Republican Incompetance, and beside YOU should learn the Definition of CONSTITUTIONAL MONARCHY as OPPOSED to ABSOLUTE MONARCHY.

Mageh Faramoosh Kardeed RP II Keeh Hast ?

THE SHAH IS DEAD, LONG LIVE THE SHAH !

//www.youtube.com/watch?v=CQ4k0LUHKw8&feature...

AND START LEARNING ONE OR TWO THINGS ABOUT LOYALTY

//www.youtube.com/watch?v=Kj7mQUGIa94&feature...

DOWN WITH ZAHAK (Khamenei/Ahmadinejad) and Their Turbaned DYNASTY !

JAVID SHAH !

//www.youtube.com/watch?v=GHmMiu41f5g&feature...


default

King of Kings!

by doost (not verified) on

اگر روزی بتوانیم از مانع بحثهای تئوریک در زمینه لزوم ،و یاعدم لزوم، برقراری رژیم سلطنتی در ایران گذر کنیم ؛ آنگاه شاید ممکن باشد که در جستجوی
چهره ای برآيیم که شایستگی لازم و کافی برای احراز آن مقام هر چند تشریفاتی را داشته باشد. ابقای خانواده «پهلوی» از طریق برگرداندن « رضا » چیزی بیش از یک « نقض غرض » تاریخی نیست. باید از هرگونه برخورد ساده لوحانه با مواضع وی خودداری کرد. نشانه چندانی دالّ بر برائت او از اشتباهات پدرش و فساد عمّه اش دربیاناتش به چشم نمیخورد.


Jaleho

Dear Souri,

by Jaleho on

This comment is clearly  MY opinion. I did not read, nor quote any comment from that blog. It is a public blog, and any quote so far as one does the due respect of providing the original link is kosher in my opinion.

 

Don't you quote writers or poets something that might reflect you opinion? For all I care, the original author might be talking about "choghondar shah," I clearly took the liberty to quote it as MY opinion about this "Shah."

 

Rather than writing at length  how I believe that this fellow is a lazy, opportunistic, western nookar, who has nothing to do with Iranian people, and is dreaming about a throne with attaching himself to foreigners, just like his father did, just like his granfather did... I found that poem succinctly and beautifully expressing my opinion in that regard.


Souri

I agree ...

by Souri on

With Anonymous 5000. What had damaged RP's credibility is the company he keeps, weather  in an international or national stage.

All those criminal "sar lashkar and sepahbod" of the past are now around him in plus of the international figures who are all for the desruction of our country.

He himself, has not bloody hands but his company does.

That's why people of Iran don't trust him .

 


Souri

dear jaleho

by Souri on

Manouchehr's poem was posted on an anonymous note. He didn't say, who was the main target in that poem. I wish you could respect this aspect of his work. As you know, he didn't answer my question on that blog, when I asked "who he was talking about"....It would be nicer if you had said your own opinion.

Respectfully,


default

Lost Credibility

by Anonymous 5000 (not verified) on

The article makes a fair argument in general and a good one in favor of Mr. Pahlavi. Although, discussions about presence or absence of a system involving a king or a queen and his or her responsibility are good one, but Mr. Pahlavi should not be involved in such a system. This is because Mr. Pahlavi has lost credibility. Please do not listen to what he says, just see the company he keeps. Over the years, he has been associating with some of the worst evils in this world who want nothing but total destruction of Iran. A person with such a major error in judgment cannot be given any role in a governing system in Iran.


default

We can't trust....Sorry...Your time is gone.....

by Sara22 (not verified) on

He is still not ready to voice a serious criticism of his father or grandfather. He only mentions over and over about what he wants to do in future and change what is in place now.

If I were he, first I would set the record right. If he does a serious self-criticism, then there won't be much to claim at all.

Remember, that in the first place, he has devoted his life to politics for himself and Pahlvi dynasty. He can't be an ordinary patriotic Iranian politician!

Unfortunately, the new and old generation of politicians can't trust his words. He is different in action


Jaleho

Put more succinctly re. this BOZGHALEH

by Jaleho on

بزغاله وش

ننگی به بار آورده او بی تاج شاهان بر سرش

هم بر خودش لعنت بود هم بر پدر، هم مادرش

حامی جنگ می آید او؛ یار تفنگ می آید او

این مرده ریگش مانده از جد کریه المنظرش

صد گونه لوده یار او، دلبستگان کار او

خود نقش لوتی بازد و ایشان به نقش عنترش.

می رقصد و کف می زند؛ بر ضرب و بر دف میزند

حرف مزخرف می زند با خنده دور و برش.

شب لاف گوهر می زند؛ حرف سبکتر می زند

اجداد او مزدور بود؛ مشکوک باشد گوهرش.

یار فرنگی دارد او؛ چنگال جنگی دارد او

خوی پلنگی بوده در کانون و کنه باورش.

پرویز دوران گشته او؛ یار انیران گشته او

بر این امید نا امید تاجی گذارند بر سرش.

گوشش به فرمان عدو؛ دستور گیرد مو به مو

بزغاله وش از روی جو پرد چو پرّد رهبرش.

از تو عجب دنیای دون؛ همواره آری بد شگون

دونان سر قدرت نهی، یا چون مگس دور و برش.

گفتار زیبا می زند؛ دم از مسیحا می زند

دم خروسش را ببین بر ناو طیّاره برش.

از صلح و سازش دم زند؛ حرف از نوازش می زند

این ادعا ها جان من؛ باشد دروغ دیگرش.

نه گرگ آهو می شود؛ زین سو بدان سو می شود؛

طبع درنده خوی او همیشه باشد سرورش.

پول کلانش را ببین؛ گسترده خوانش را ببین؛

این هرگزت باور شود باریده گوهر بر سرش؟

جفت دبلیو گشته او؛ با های و با هو گشته او؛

با غارت همسو گشته او؛ او بار شد، این قاطرش.

 

//iranian.com/main/blog/manoucher-avaznia...

 


Maryam Hojjat

Excellent article!

by Maryam Hojjat on

I hope Mr. Reza Pahlavi reads this article and responds or reacts to it in favor of national interests.


default

سوال

AnonymousMM (not verified)


یادداشت بسیار خوبی بود اما براستی اگر آقای پهلوی بعد از این همه سال یک مرتبه با خواندن پیشنهادات شما تغییر سیاست دهند آیا در آن صورت بنظر جنابعالی ایشان شایسته گی رهبری آپوزیشن یا رهبری ایران دارا خواهند شد؟