هیچ نوزادی تصمیم نمیگیرد که چه زمانی، در چه کشوری، چه خانواده ای، از چه نژادی و با چه جنسیتی به دنیا بیاید. انسانها حتی زیبایی و زشتیشان را انتخاب نمیکنند و لابد به همین دستاویز بازار عمل جراحی زیبایی و لوازم آرایش این همه به راه است! انسانها حتی تصمیم نمیگیرند که در چه بافت فرهنگی یا دینی و مذهبی ای متولد شوند. کمدی این که مسلمانان، از همان آغاز، کودکانشان را ختنه میکنند و در گوششان «اذان» میگویند؛ و این میشود «انتخاب دین و مذهب» نوزادان!
حالا اگر زمانی «مسلمان زاده ای» بخواهد دین و مذهب دیگری داشته باشد، یا اساسا بدون وابستگی به باوری زندگی کند، از سوی متولیان اسلام «مرتد» اعلام میشود و زدن گردنش واجب... در اینجا نگاهی تلگرافی میاندازم به سیاسیکاران مسلمان، کمونیست و ملیگرای ایرانی و رفتارشان با یهودیان و ساکنان کشور اسرائیل!
یکی از خدمات شایان رضا شاه فقید در دوران نسل کشی از یهودیان، تهیه و پخش چند ده هزار پاسپورت ایرانی برای یهودیان ایران و بسیاری یهودیان دیگر از ملیتهای دیگر بود که توانستند از اتاقهای گاز نازیها جان به در ببرند. جالب این که ایران تنها کشوری بود که بعدها پس از تشکیل دولت اسرائیل برای این انسان دوستی اش [برعکس دیگر کشورها] از اسرائیل مطالبه ی غرامت نکرد.[1]
اما سالها بعد «در روز۱۵ تیرماه سال ۱۳۳۰ و در دوران نخست وزیری دکتر محمد مصدق، بازپس گیری شناسایی اسرائیل توسط دکتر مصدق صورت گرفت... دولت ایران در زمان نخست وزیری محمد ساعد مراغه ای حدود یکسال پس از تشکیل کشور اسرائیل [۲۳ اسفند ۱۳۲۸] این کشور را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت و سرکنسولگری خود را در اورشلیم دایر کرد. تا آن هنگام حدود ۵۰ کشور جهان، کشور اسرائیل را به رسمیت شناخته بودند. اما دکتر محمد مصدق در ۱۵ تیر ۱۳۳۰ شناسایی اسرائیل را پس گرفت.»[2]
سید محمود طالقانی در راستای «یهود ستیزی» در کتاب پرتوی از قرانش در مورد یهودیان و مسیحیان نوشته است که:
«در روایات مغضوب علیهم تطبیق بر یهود شده، و ضالین بر نصاری. با توجه به وضع روحی و اخلاقی یهود و نصاری، اینان مصداق واضحند؛ زیرا طرز تفكر عمومی یهود، سرپیچی از حق و كمال است. یهود از جهت تربیت نژادی و غرور دینی، جهان و مردم جهان را مال و ملك خود میداند و چنین معتقد است كه خدا، خدای یهود و دنیا از آن یهود، و مردم آن بردگان یهود و سرای جاویدان برای یهود است.»[3]
و در تفسیری دیگر «[به] راستی، كفر و سرپیچی یهود از اسلام، منشاء پراكندگی و سرگردانی مردم دنیا گردید.»[4]
لطف الله میثمی که در این دوران عضو سازمان مجاهدین است، در کتابهای خاطراتش با شادی بسیاری از انفجار در محل هواپیمایی «ال عال» نوشته است:
«در سال 1347[5] وقتی كه چهارمین دوره ی جام ملتهای آسیا به میزبانی ایران برگزار شد، بازی ایران و اسرائیل در مرحله ی فینال فرصت خوبی برای پخش اعلامیه و اعلام انزجار نسبت به اعمال اسرائیل در فلسطین بود. به عنوان اعتراض به حضور اسرائیل در منطقه، اعلامیه هایی را در خصوص جنایات آن رژیم نسبت به مردم مظلوم فلسطین با كمك دوستان در چهارگوشه ی ورزشگاه شهید شیرودی [امجدیه] پخش كردیم. دوست داشتم در بازی نهایی، ایران مغلوب اسرائیل شود، تا با استفاده از هیجانات مردم علیه اسرائیل موضع گرفته شود و شعار سر دهیم؛ ولی این طور نشد و در وقت اضافی ایران دو بر یك به پیروزی رسید. مردم پس از بازی، خوشحال به خیابانهای اطراف ورزشگاه هجوم آوردند و ما هم با استفاده از فرصت، اعلامیه ها را پخش كردیم و شعار دادیم. پس از آن هم همراه با سیل جمعیت به راه افتادیم و دفتر هواپیمایی «العال» [هواپیمایی مسافرتی کشور اسرائیل] را به آتش كشیدیم. خوشبختانه در آن روز هیچ كدام از بچه ها دستگیر نشدند.»[6]
«این عملیات [سازمان مجاهدین] عبارت بودند از دستبرد زدن به شش بانک، ترور یک مشاور نظامی ایالات متحده و رئیس پلیس تهران و بمبگذاری در آرامگاه رضاشاه و دفاتر آژانس هوایی اسرائیل، شل، بریتیش، پترولیوم و پروازهای برونمرزی بریتیش ایرویز...»[7]
صادق قطب زاده به عنوان یکی از عناصر کلیدی مسلمان و وابسته به جبهه ی ملی دوم، در شهریور ماه 1339 همزمان با تجدید فعالیت جبهه ی ملی دوم به همراه هفده نفر از دانشجویان ایرانی طرفدار این تشكل در برابر ساختمان سازمان ملل در نیویورك تظاهراتی علیه شاه ترتیب داد... او در سال 1346 بار دیگر به آمریكا بازگشت، اما بازهم از آمریكا اخراج شد و به ناچار به كانادا رفت. در سال 1349 دوباره به اروپا و خاورمیانه بازگشت. از این تاریخ به بعد، همه فعالیتهای او منحصر به انجمن اسلامی دانشجویان در اروپا و نهضت مقاومت ملی فلسطین شد. تلاشهای سیاسی قطب زاده از دید مأموران ساواك پنهان نماند و گزارشهای متعددی از او برای سازمان اطلاعات و امنیت كشور ارسال میشد. در یكی از این گزارشها از او به عنوان رهبر مذهبی دانشجویان اسلامی در پاریس یاد شد.[8]
قطب زاده همزمان با این اوضاع توانست نهضت آزادی ایران را در خارج از كشور در اروپا و آمریكا سازماندهی كند. قطب زاده، موسس نهضت آزادی در واشنگتن بود[9]... قطب زاده در سفرهای اروپایی خود با محافل حزبی فراوانی در ارتباط بود. گزارشها حاكی از این است كه قطب زاده با سران احزاب كمونیست فرانسه و ایتالیا و همچنین با سرویس مخفی لیبی نیز همكاری نزدیك برقرار كرد.[10]
سید روح الله خمینی نیز که بر مبنای همینگونه دگرستیزی بر ایران حاکم شد، در موضع «ایران» بارها و بارها گفت که:
«من طرفداری از طرح استقلال اسرائیل و شناسایی او را، برای مسلمانان یك فاجعه و برای دولتهای اسلامی یك انفجار میدانم. دولت غاصب اسرائیل با هدفهایی كه دارد، برای اسلام و ممالك مسلمین خطر عظیم دارد. برادران و خواهران باید بدانند كه آمریكا و اسرائیل با اساس اسلام دشمنند. خیال ابلهانه ی اسرائیل بزرگ، آنان را به هر جنایتی میكشاند. ملتهای برادر عرب، و برادران لبنان و فلسطین بدانند كه هرچه بدبختی دارند، از اسرائیل و آمریكاست. نسبت به اسرائیل، مسلم است كه ما به یك دولت غیرقانونی و غاصب و متجاوز به حقوق مسلمین و دشمن اسلام، هیچگونه كمكی نخواهیم كرد. اسرائیل از نظر اسلام و مسلمین و تمامی موازین بین المللی غاصب و متجاوز است؛ و ما كمترین اهمال و سستی را در پایان دادن به تجاوزات او جایز نمیدانیم. كرارا گفته ام و شنید ه اید که اسرائیل به این قراردادها اكتفا نمیكند و حكومت اعراب را از نیل تا فرات غصبی میداند. اسرائیل باید از صفحه ی روزگار محو شود. بر هر مسلمانی لازم است كه خود را علیه اسرائیل مجهز كند. كسانی كه از اسرائیل حمایت میكنند، باید بدانند كه افعی گزنده را در حمایت خود قوی میكنند. از اسرائیل، این دشمن اسلام و عرب جانبداری نكنید، كه این افعی افسرده اگر دستش برسد، بر صغیر و كبیر شما رحم نمیكند. بر همه ی آزادیخواهان جهان است كه با «ملت اسلام» همصدا شده، تجاوزات غیرانسانی اسرائیل را محكوم نمایند. «ایران» دشمن سرسخت اسرائیل بوده و هست. ما اسرائیل را رد خواهیم كرد و هیچ رایطه ای با او نخواهیم داشت، او دولت غاصب است و با ما دشمن. من به جمیع دول اسلام، و مسلمین جهان در هر جا هستند اعلام میكنیم كه ملت عزیز شیعه از اسرائیل و عمال اسرائیل متنفرند، و از دولتهایی كه با اسرائیل سازش میكنند، متنفر و منزجرند. ما با اسرائیل چون غاصب است و در حال جنگ است با مسلمین، روابطی نخواهیم داشت. اسرائیل حقوق مردم عرب را غصب كرده است، با او مخالفت خواهیم كرد. اسرائیل در حال جنگ با مسلمین است و غاصب سرزمینهای برادران ما میباشد. ما به آن نفت نخواهیم داد. اسرائیل مطرود ماست و ما برای همیشه نه نفت به او میدهیم و نه آن را به هیچ وجه [به رسمیت] میشناسیم. تا ملتهای اسلامی و مستضعفان جهان بر ضد مستكبران جهانی و بچه های آنان، خصوصاً اسرائیل غاصب قیام نكنند، دست جنایتكار آنان از كشورهای اسلامی كوتاه نخواهد شد. اسرائیل غاصب است و هر چه زودتر باید فلسطین را ترك كند و تنها راه حل این است كه برادران فلسطینی هرچه زودتر این ماده ی فساد را نابود گردانند و ریشه ی استعمار را در منطقه قطع كنند، تا آرامش به منطقه بازگردد. وظیفه ی ملت غیور ایران است كه از منافع آمریكا و اسرائیل در ایران جلوگیری كرده، و آن را مورد هجوم قرار دهند. دولتهای ممالك نفت خیز اسلامی لازم است از نفت و دیگر امكاناتی كه در اختیار دارند، به عنوان حربه علیه اسرائیل و استعمارگران استفاده كنند. لازم است بر دول اسلامی خصوصا، و بر سایر مسلمین عموما، كه دفع این ماده ی فساد را به هرنحو كه امكان دارد، بنمایند. این ماده ی فساد كه در قلب ممالك اسلامی، با پشتیبانی دول بزرگ جایگزین شده است و ریشه های فسادش هر روز ممالك اسلامی را تهدید میكند، باید با همت ممالك اسلامی و ملل بزرگ اسلام ریشه كن شود.»[11]
سه شنبه هفدهم بهمنماه ۱۳۵۷ برابر ششم فوریه ۱۹۷۹ میلادی و پنج روز پیش از پیروزی خمینی و اعوان و انصارش، روزنامه های رسمی در ایران نوشتند که «در پی خشونتهای چند ماه گذشته و خطر برقراری یک حکومت مذهبی، ده ها هزار کلیمی تاکنون ایران را ترک کرده اند که در میان آنها هشت هزار تن به کشور اسراییل رفته اند. خروج این یهودیان که از پیش از آمدن اسلام [بیش از 1400 سال و احتمالا از زمان کورش هخامنشی] در ایران زندگی میکردند، به اقتصاد کشور نیز لطمات سنگینی وارد میآورد. تنها یک روز پس از ورود... خمینی به کشور، حدود یک هزار ایرانی یهودی به اسرائیل و عده ی بیشتری به آمریکا و اروپا رفته اند. اکثر این هموطنان یهودی درخواست مهاجرت ننموده اند و منتظر پایان بحران در ایران هستند، تا به کشورشان بازگردند. روزنامه ی اطلاعات به نقل از خبرگزاری فرانسه نوشت که:
«به نوشته ی روزنامه ی معاریو چاپ تل آویو، تنها جمعه ی گذشته [١٣ بهمن] یعنی یک روز پس از بازگشوده شدن فرودگاه مهرآباد، و بازگشت خمینی، هزار نفر از یهودیان ایران وارد فرودگاه بینالمللی «لود» تل آویو شدند.[12]
ببینیم دوستان و دشمنان اسرائیلیان چه کسانی هستند و تخم یهود ستیزی و اسرائیل ستیزی را چه کسانی در منطقه ی خاورمیانه کاشته اند که دست کم تمام قرن بیستم را آلوده ی کشتار سیستماتیک یهودیان و فاجعه ی کوره های آدمسوزی [هولوکاست] کرده است؟
«دوستان اسرائیل عبارتند از آدمهایی مثل آلبرت اینشتاین، سیمون ویسنتال، تقریبا تمامی برندگان جوایز نوبل فیزیک، شیمی، طب، سرشناسترین آکادمیسینهای جهان در علوم تجربی و انسانی. مجربترین پزشکان، شاخصترین هنرمندان سینما، تاتر و موسیقی جهان، گردانندگان صنعت تلویزیون و سرگرمی در غرب و خلاصه هرجا که نبوغ و خلاقیت تکنیکی عصر جدید میدرخشد، نشانی هم هست از علاقه به اسرائیل. خوشمان بیاید یا نه!
«دشمن اسرائیل، انسانی است که به شیوه ی هفت هزار سال قبل میزید، سیمای او، پوشش او، بوی بدن و پاهایش، رفتار او با همسر و فرزندانش، خانه یا غاری که در آن زندگی میکند، کلماتی که برای حرف زدن انتخاب میکند، میزان آگاهی اش از پدیده های دنیای جدید و خیلی چیزهای دیگر. دشمن اسرائیل بن لادن است... ایمن ظواهری است و یا ابومصعب الزرقاوی. دشمن اسرائیل روح الله خمینی است یا اکبر محتشمی و یا محمود احمدی نژاد. دشمن اسرائیل ابومصعب الزرقاوی است که مثل پوست کندن خیار، آدم سر میبرد جلوی دوربین...»[13]
دشمنان اسرائیل و دشمنان مردمی با دین و باوری دیگر، جریانهای سیاسی و «روشنفکری» در ایران هستند که با تمام توان لجستیکی و نظامی و تبلیغاتیشان براین «دشمنی» پای میفشارند و ایستاده اند تا همچنان تخم دشمنی و نفاق را در خاورمیانه و جهان آبیاری کنند.
نطفه ی اولیه ی جریان تروریستی بادر ماینهوف [در کشور آلمان] که بیش از چهل فقره ترور و آدمکشی را در پیشانی دارد؛ در زمان جنگ ویتنام و ترورهای سیاسی در آمریکا بسته شد [1967] اما عصبیت آنها پا را از مرزها فراتر گذاشت. آنها در یک برهه به اردن میروند و با شرکای فلسطینیشان به تبادل فکر میپردازند و در جایی دیگر وقتی شاه ایران و همسرش برای دیداری رسمی وارد برلین غربی میشوند، با تظاهرات اعضای «انجمن» مواجه میشوند که سرکوب آن توسط پلیس یک کشته به جای میگذارد...[14]
بنا بر اسناد منتشر شده، توسط اداره ی ویژه ی حفظ و نگهداری پرونده ها و اسناد سازمان جاسوسی آلمان شرقی، اکنون معلوم شده که «کارل هینس کوراس» مامور پلیس آلمان غربی در آن زمان، از جمله جاسوسان اشتازی [سازمان جاسوسی آلمان شرقی و عضو حزب کمونیست آن کشور] بوده است. با افشای این راز به شایعاتی مبنی بر اینکه ممکن است حتی ماموران ایرانی همراه شاه در ماجرای قتل دانشجوی آلمانی دست داشته اند، هم پایان داده شد.
با این حال دوم ژوئن و کشته شدن یک دانشجوی مخالف و معترض به شاه ایران، بنا بر همه ی تحقیقات و شواهد، سرآغاز جنبشها و شورشهای بزرگ دانشجوئی 1968 و جنبشهای موسوم به «خارج از پارلمان» و سرانجام تشکیل گروههای تروریستی نظیر «بادرماینهوف» شد که نظامهای آزاد اروپا را به ستوه آوردند.[15]
جریانهای تروریستی مجاهدین و فدائیان خلق نیز در دهه های شصت و هفتاد میلادی به کشورهای عربی و اردوگاههای فلسطینیان میرفتند، تا در آنجا تروریسم، بمبگذاری و ساختن مواد آتش زا را یاد بگیرند و به کشورشان ایران «وارد» کنند... من در کتاب «رنسانس وارونه» در مورد این همسوییهای سیاسیون ایرانی در یهود ستیزی و اسرائیل ستیزی و البته ایران ستیزیشان نوشته ام.
در نوشته ای با عنوان « یهود ستیزی حکومت اسلامی در ایران، منطقه ی خاورمیانه را به خطر میاندازد» آمده است که:
«نازیها یهودیان را نکشتند چون سرزمین آنها را میخواستند؛ یهودیان که سرزمینی نداشتند؛ و نیز نه چون یهودیان پیروان دین رقیب بودند؛ نازیها و دست نشاندگانشان خدا ناباور و دشمن هرگونه دینی بودند؛ به هیچ رو هم نازیها به خاطر اختلاف عقیدتی که با یهودیان داشتند، آنها را به قتل نرساندند؛ یهودیان هیچ عقیده ی خاص «یهودی» نداشتند؛ یهودیان به دست نازیها کشته نشدند، چون نازیها چشم به ثروت یهودیها داشتند؛ بیشتر یهودیان فقیر بودند و آنهایی که چیزی داشتند، با کمال میل حاضر بودند داروندارشان را بدهند، تا زندگیشان را نجات دهند. نازیها یهودیان را «میکرب» میدانستند و به این دلیل بود که میخواستند آنها را با این سبعیت و دقت نابود کنند. هولوکاست از سازوکاری پوچ و هذیانی بوجود آمد؛ این سازوکار با سرهم کردن نظریه ی ژنتیکی، یهودیان را «تهدید» میدانست که این کار به نوبه ی خود نفرتی بیمنطق و جنونزده و ویرانگر را در پی داشت؛ این نفرت با نابودی نازیها از بین نرفت و 65 سال بعد از آزادی اردوگاه مرگِ آشویتس، هنوز میتوان آن را [آن نفرت را] در شکلهای گوناگون دید...»[16]
آیا برای دریافت ویژگیهای یهود ستیزی حاکمان فعلی و سیاسیکاران ایرانی، همچنین «انکار هولوکاست» و افتضاح سی و چند ساله ی روز کذایی «قدس» و شعار بی معنای «راه قدس از کربلا میگذرد» سید روح الله خمینی، و دستکاری شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» از سوی محسن کدیور، همین تلنگرها کافی نیست؟
نادره افشاری
www.nadereh-afshari.org
پانویسها
1 - هولوکاست و بخت بد ملت ایران/عباس میلانی
2 - سالروز بازپسگیری به رسمیت شناختن اسرائیل توسط دکتر محمد مصدق/تحول سبز
3 - پرتوی از قران، جلد اول، سید محمود طالقانی، ص 42
4 - همانجا، ص 140
5 - لطف الله میثمی در این دوران عضو فعال سازمان مجاهدین خلق است.
6 - نگاه کنید به دو جلد خاطرات لطف الله میثمی، از نهضت آزادی تا مجاهدین، آنها که رفتند و...
7 - از سریال شاهکارهای جریانهای مسلمان و یهود ستیز دهه ی شصت و هفتاد میلادی...
8- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازيابی 1053 ص103
9- مصاحبه با ابراهيم يزدی تحت عنوان خداپرست سوسياليست، روزنامه ی همشهری 22/1/82
10- آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامی كد 14832 شماره ی بازيابی 852 ص11
11 - دیدگاه «امام خمینی» در مورد اسرائیل/روزپرتال
12 - ظرف یک روز هزار یهودی از ایران رفتند/رادیو زمانه
13 - اسرائیل و دشمنانش/نیما راشدان
14 - هفتگانه ای برای نمایشگاه کتاب/نوستالژیک
15 - «افشای»راز سفر 42 سال پیش شاه ایران به آلمان/ابتکار
16- یهود ستیزی رژیم ایران منطقه را به خطر میاندازد/آبراهام بی یهوشوا/ایران در جهان
Recently by Nadereh Afshari | Comments | Date |
---|---|---|
نادره افشاری درگذشت | 10 | Nov 10, 2012 |
پیش از حکومت کهریزکی اسلامی | - | Jun 29, 2012 |
جادو | - | Apr 01, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
هولوکاست ایرانی چگونه توطئه انگلیس و روس باعث مرگ ده میلیون شد
Jeesh DaramSun Jul 03, 2011 04:27 PM PDT
قحطی ۱۲۹۶ - ۱۲۹۸ بزرگترین قحطی تاریخ ایران است. [۱][۲]
در این قحطی نزدیک به ۴۰٪ از جمعیت ایران به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و
بیماریهای ناشی از آن نابود شدند. با اینکه قحطی بزرگ ایران از بزرگترین
قحطیهای دوره معاصر و از بزرگترین نسلکشیهای قرن بیستم است، اما
ناشناخته باقی ماندهاست. ایران بزرگترین قربانی جنگ جهانی اول است. هیچ
کشوری خسارتی در این ابعاد را در نگاه مطلق و یا نسبی تحمل نکردهاست.
تاریخ ایران در جنگ جهانی اول
را، نمیتوان بدون درک آنچه که در این سالها رخ داد، دریافت. در سالهای
جنگ اول جهانی، انگلیسیها کشور را اشغال کردند؛ و درست در همین زمان بود
که ایران به بزرگترین فاجعه تاریخ خود یعنی قحطی ۱۹۱۹ ـ ۱۹۱۷ دچار شد.[۳][۴][۵]
انگلیسیها تا ژوئیه ۱۹۱۸ ایران را به اشغال خود درآوردند. قرار بر این
بود که نیروهای بریتانیا در مه ۱۹۲۱ ایران را ترک کنند؛ یعنی ایران در حدود
سه سال و نیم در اشغال نظامی بریتانیا قرار داشت. نیروهای بریتانیا در
فوریه ۱۹۲۱، از ایران رفتند.[۶][۷][۸]
میروشنیکف درباره خسارات و ویرانیهای ایران در جنگ جهانی اول مینویسد:
جنگ جهانی اول برای مردم ایران بداقبالیها و مشقات بیشماری به همراه
آورد. مناطق وسیعی در اثر جنگ تخریب شده، دهها هزار ایرانی دچار قحطی شدند
یا پس از بیماری مردند، بسیاری زندگی خود را در اثر عملیات نظامی از دست
دادند و یا خسارت دیدند. در نگاه به گذشته، حتی اکنون نیز سخت است بتوان
گفت چگونه ایران میتوانست لطمه کمتری ببیند. دفاع از تمامیت ملی در برابر
دستاندازیهای قدرتهای بزرگ که هر کدام تسلط بر ایران را پاداشی در نبرد
برای مستعمرات جدید و حوزههای نفوذ خود میدیدند، ناممکن بود.[۹]
حدود چهار تا پنج میلیون نفر ـحدود نیمی از جمعیت کشور در آن زمانـ در این
قحطی تلف شدند. ایران، هنگامی بزرگترین فاجعه را تحمل میکرد که در اشغال
نظامی انگلیس بود. انگلیسیها جز چند اقدام جزئی تسکینی و بیاثر، نه تنها
برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد
غذایی در ایران، وارد نکردن غذا از هند و بینالنهرین، ممانعت از ورود غذا
از ایالات متحده و اتخاذ سیاستهای مالی -از جمله نپرداختن درآمدهای نفت
به ایران- قحطی را شدت بخشیدند. در نتیجه، تعداد بیشتری از مردم ایران با
سیاستهای انگلیسیها از بین رفتند. این اقدام را میتوان با اطمینان،
مصداق عینی جنایت علیه بشریت تلقی کرد.[۱۰][۱۱][۱۲]
احمد کسروی میگوید در سال ۱۳۳۶ قمری (۱۲۹۷ شمسی) جنگ جهانی در میان بود و
گرانی نیز پیش آمد و میتوان گفت یک سوم مردم از میان رفتند و در آن سال در
تبریز آشکارا میدیدم که توانگران دست بینوایان نمیگرفتند و وقتی خویشان و
همسایگانشان از گرسنگی میمردند پروا نمیداشتند و مردگان از بی کفنی روی
زمین میماندند.[۱۳]
محمدقلی مجد متولد ۱۳۲۴. تحصیلاتش را در دانشگاههای سن اندریو (۱۹۷۰) و منچستر (۱۹۷۵) و کرنل (۱۹۷۸) با درجه دکترا به پایان برد و سپس در دانشگاههای مختلف آمریکا، از جمله دانشگاه پنسیلوانیا، تدریس کرد.
گفت وگوی عبدالله شهبازي با محمدقلي مجد
===========================================
پژوهش جديد محمدقلي مجد
========================================
Of Jews
by پندارنیک on Sun Jul 03, 2011 02:02 PM PDTهر جا که خواسته اید کلمات یهود و اسرائیل را بصورت مترادف و همسنگ
آورده اید. این عمل نوشتار شما را جانبدارانه و تهی از بار علمی کرده است.