سالگرد فاجعه کشتار سال ۶۷ فرا رسیده است. این کشتار یکی از بزرگترین جنایات ضد بشری نیمه دوم قرن بیستم میلادی در سطح جهان بوده است. هزاران نفر در طول چند هفته به صورت مخفیانه و به دلایل عقیدتی و سیاسی در زندانهای ایران اعدام شدند. شدت و وسعت این کشتار بی سابقه بود، ولی نفس عمل پدیدهای استثنایی در حیات جمهوری اسلامی نبود. این قتل عام در واقع اوج سیاستی بود که برای چندین سال از سوی حاکمیت دنبال میشد: اعدامهای سیاسی یا عقیدتی فردی یا گروهی بدون محاکمه، یا پس از محاکمات صوری سریع و بدون رعایت کمترین موازین حقوقی و انسانی. معمولا از این کشت و کشتارها تحت عنوان «اعدامهای دهه ۶۰» یاد میشود و عموما مقطع آغازین آن را ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ میدانند. این مقطع چگونه انتخاب شده است و دستهبندی این اعدامها در قالب یک دهه تقویمی (۶۰) چه معنایی را القا میکند؟
در نمودار اعدام و کشتار سیاسی و عقیدتی در جمهوری اسلامی، ۳۰ خرداد ۶۰ البته نقطه جهش بزرگی بشمار میرود. یعنی نمونههای اعدام و کشتار سیاسی و عقیدتی در این رژیم پیش از آن تاریخ نیز وجود داشت، ولی موارد آن عموما محدودتر بود و یا با تناوب کمتری به چشم میخورد. از ۳۰ خرداد به بعد، یک مرتبه آمار اعدام رو به فزونی گذاشت و در بسیاری از موارد دهها یا حتا بیش از یک سد نفر به صورت گروهی اعدام میشدند. همچنین در این دوره، اعدام کودکان و نوجوانان نیز شیوع پیدا کرد. این موج اعدام و کشتار با شدت و ضعف تا چند سال ادامه داشت، تا این که در سال ۶۷ فجیعترین مورد آن پیش آمد و چندین هزار زندانی در فاصله چند هفته قتل عام شدند. این قتل عام که عملا به معنای پاک کردن زندانهای ایران از زندانی سیاسی بود نقطه پایانی این موج نیز بشمار میرود. در ایران دیگر زندانی سیاسی چندانی باقی نمانده بود که خوراک کافی برای ماشین اعدام جمهوری اسلامی فراهم کند.
از این رو، انتخاب خرداد ۱۳۶۰ به عنوان نقطه آغازین این موج اعدامها و دستهبندی کردن آنها تحت عنوان «اعدامهای دهه ۶۰» منطقی به نظر میرسد. ولی همان طور که در بالا اشاره شد، نمونههای این اعدامها پیش از آن تاریخ حتا به صورت گروهی نیز کم نیست. ۳۰ خرداد نقطه جهش این اعدامها بود و نه نقطه شروع آن. از دید حقوقی و انسانی، اعدامهای سیاسی و عقیدتی پیش و پس از ۳۰ خرداد تفاوت ماهوی با هم ندارند. تفاوت آنها در کمیت است و نه در کیفیت. طبیعی است که سنگینی جرم کسی که به قتل چندین نفر دست بزند به مراتب بیشتر از کسی است که یکی دو نفر را بکشد. ولی این امر سبب تخفیف جرم یا مجازات دومی نخواهد بود. علاوه بر این، نمونه قتلهای گروهی پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ نیز کم نبوده است، از قتل عامهای خلخالی و جنتی در کردستان و خوزستان در سالهای ۵۸ و ۵۹ گرفته تا قتل عام گروهی ۱۲۱ نفر متهمان به کودتای نوژه در سال ۵۹. مسئله این نیست که این قربانیان (همچنان که قربانیان اعدامهای پس از ۳۰ خرداد) به چه اتهامی به جوخه مرگ سپرده شدند. مسئله این است که این اعدامها بدون محاکمه یا پس از محاکمات ناعادلانه به صورت گروهی انجام شده و ماهیتا تفاوتی با اعدامهای گروهی پس از ۳۰ خرداد ندارند.
تنها عاملی که میتواند وجه ممیز و بارز اعدامها و کشتارهای پیش و پس از ۳۰ خرداد باشد، خصوصیت سیاسی یا ایدئولوژیک قربانیان آنها است. قربانیان اعدامهای پیش از آن تاریخ عموما افراد و نیروهایی بودند که جمهوری اسلامی را نفی میکردند، در حالی که قربانیان ۳۰ خرداد به بعد عمدتا از نیروهایی بودند که از جمهوری اسلامی/انقلاب اسلامی مجدانه حمایت کرده بوده و بعد با آن در افتادند (یا مغضوب آن واقع شدند). از این رو، سخن گفتن از «اعدامهای دهه ۶۰» یک بار سیاسی و ایدئولوژیک را، خواسته یا ناخواسته، به همراه خود میآورد. یعنی گوینده با کاربرد این عبارت عملا میگوید (غالبا ناخودآگاه) که آن دسته از اعدامها و قتلعامهای رژیم جمهوری اسلامی را که قربانیان آن عمدتا اعضا و هواداران مجاهدین یا نیروهای چپ مارکسیست بودهاند محکوم میکند، ولی به اعدامها و کشتارهای پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ که قربانیان آن کرد و عرب و ترکمن و سلطنتطلب و بهایی و دیگران بودهاند کاری ندارد. کاربرد این عبارت از سوی کسانی که در زمان وقوع این اعدامها (مثلا در مورد عوامل رژیم شاه) از آن حمایت میکردند و هیچگاه این موضع شرمآورد خود را نقد نکردهاند طبیعی به نظر میرسد، ولی دیگران عموما ناخودآگاه این عبارت را به کار میگیرند، و نادانسته و ناخواسته به این برخورد سیاسی و ایدئولوژیک به مسئله اعدامها و قتل عامها کمک میرسانند.
تکیه بر اعدامهای دهه ۶۰ یک ضایعه سیاسی نیز به همراه دارد. این تعبیر بر کاربرد ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ به عنوان آغاز اعدامهای بیرویه و گروهی جمهوری اسلامی که سرانجام به فاجعه قتل عام سال ۱۳۶۷ منجر شد متکی است. ۳۰ خرداد ۶۰، اما، مقطعی است که سازمان مجاهدین خلق با اعلام تلویحی مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی وارد عمل شد. رژیم جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده تا بسیاری از اعدامهای دهه ۶۰ را به بهانه حملات و عملیات مسلحانه مجاهدین و بمبگذاریهای مرگبار این سازمان توجیه کند. رژیم بارها سعی کرده است حتا قتل عام هزارانه سال ۶۷ را با اشاره به عملیات فروغ جاویدان مجاهدین توجیه کند. این توجیهات البته و از اساس بیپایه است. برای مثال، قتل عام سال ۶۷ اولا مدتها پیش از حمله مجاهدین از عراق تدارک و برنامهریزی شده بود، و ثانیا رژیم سدها نفر از زندانیان چپ را که هیچ رابطهای با مجاهدین نداشتند نیز در این واقعه کشتار کرد. در عین حال رژیم سعی کرده است تا از عملیات مجاهدین در طول سالهای دهه ۶۰ به صورت یک حربه تبلیغاتی قوی برای توجیه سیاست سرکوب و اعدام خود بهرهبرداری کند، و این تاکتیک در افکار عمومی ایران و جهان، هر دو، تا حد زیادی موفق بوده است.
این بهرهبرداری تبلیغاتی وقتی بیشتر مؤثر است که اعدامها را در محدوده سالهای دهه ۶۰ محدود کنیم، سالهایی که با عملیات مسلحانه مجاهدین تطابق زمانی دارد. در صورتی که اگر اعدامهای پیش از خرداد ۶۰ را نیز در نظر بگیریم رژیم نمیتواند آنها را به سادگی توجیه کند. در آن سالها عملیات مسلحانهای در سطح کشور جریان نداشت، و کودتای نوژه یا حملات گهگاهی نیروهای کرد استثنایاتی بود که با خشونت تمام پاسخ داده میشد. در عین حال، در آن سالها ماشین اعدام جمهوری اسلامی مرتبا در حال کار بود و حتا از مجاهدین و نیروهای چپ (که از انقلاب یا رژیم حمایت میکردند) نیز قربانی میگرفت. به هر حال، اگر اعدامها را به دهه ۶۰ محدود کنیم یک حربه تبلیغاتی را دو دستی تقدیم رژیم کردهایم، و از این رو، برای جلوگیری از این ضایعه سیاسی نیز بهتر است این تعبیر را به کار نگیریم.
گفته شد که اعدامهای دهه ۶۰ تفاوت ماهوی با اعدامهای پیش از آن که از فردای تشکیل جمهوری اسلامی شروع شد نداشته است. این موج اعدامها در سال ۶۷ با تصفیه خونین زندانهای کشور به پایان رسید. توضیح داده شد که برای دسته بندی کردن این موج از اعدامها، تعبیر «اعدامهای دهه ۶۰» که در برخی از اسناد و نوشتجات و گفتارهای سیاسی و حقوق بشری به کار گرفته میشود مناسب نیست. چنین تعبیری: اولا کشتارهای دیگری مانند کشتار کردستان در سال ۵۸ یا قتل عام نوژه در سال ۵۹ یا اعدام بهاییان و جنایات خلخالی در سالهای ۵۸ و ۵۹ را نادیده میگیرد؛ ثانیا به یک مسئله حقوق بشری انگ سیاسی و ایدئولوژیک میزند؛ و ثالثا حربه تبلیغاتی مؤثری را در اختیار رژیم میگذارد. راحتتر و مؤثرتر آن است که به جای آن از «اعدامهای دهه اول انقلاب» سخن بگوییم - دههای که از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شروع شد و در پاییز ۱۳۶۷ به پایان رسید - دهه کاملی که خونینترین و جنایتبارترین دوران حیات جمهوری اسلامی را در بر میگیرد، و تعبیری که از هر گونه آلایش سیاسی و ایدئولوژیک بری است.
Iran Emrooz
Recently by Hossein Bagher Zadeh | Comments | Date |
---|---|---|
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون | 1 | Dec 02, 2012 |
از ادعا تا عمل | 5 | Nov 21, 2012 |
انتخاب مجدد اوباما | 3 | Nov 15, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
It started from day one and continues to this day
by salman farsi on Mon Sep 05, 2011 09:08 AM PDTBrother Bagherzadeh in his artcile says that the bloodiest murders by the anti-Islamic regime of Iran started from 22 Bahman 1357 to the fall of 1367. These criminal atrocities began long before that when the anti-Islamic thugs on the orders of Khomeini set fire to Cinema Rex in Abadan.
Every single execstion under this regime must be condemned.
The late Aytollah Haeri-Yazdi protested to these crimes directly to his fromer class mate, Khomeini, less than a week after the first shot was fired. Khomeini said he should have started the massacre on his arrival. H-Y left for a long self exile.
For an Islamic democracy
more evidence to support
by shushtari on Fri Sep 02, 2011 02:26 PM PDTthe argument that this filth, aka akhoonds, should have been exterminated LONG LONG ago....
these are pure psychopaths- an animal like khomeini, who has no regard whatsoever for human life should not be allowed to 'waste oxygen...'
those of us who have children know how much 'jeegar khoonee' goes into raising a child----the sleepless nights, worries, etc.....
a filthy looney like khomeini- whose nonsense books are no where to be found, btw- posed a mortal threat to iran- the evidence was there, yet he was allowed to simply walk in and do as he chose- killing anyone he wanted without any consequences, and the fiasco continues to today
it is a bitter, bitter shame that this plague hit our country during our generation!
The act of the RK-fatwa, the
by MM on Fri Sep 02, 2011 09:59 AM PDTThe act of the RK-fatwa, the speedy trials and the hurried executions of mojahds and the other "degar-andishan" was genocide. The heads of IRI, the judges down to the executioners at the time need to answer to these crimes, and more importantly give closure to the families of thousands of victims .
Thank you Mr. Bagher Zadeh for this long overdue essay
by Onlyiran on Fri Sep 02, 2011 08:56 AM PDTVery true. IRI's sophisticated propaganda machine has played its game in limiting the discussion of executions to the 67 ones.
روزی یادبودی تو ایران میسازند که کشتن جوانی باشه به دست ملائ
Esfand AashenaFri Sep 02, 2011 08:47 AM PDT
They'll build a memorial, a scultupre perhaps, to show a mullah killing one or several young people. You're right this massacre was the massacre of the "first decade" of the revolution.
Like all revolutions there are excesses. This one being an "Islamic Revolution" deserves to be remembered as such and judged accordingly by history.
I think 100 years from now men of cloth won't be wearing the traditional mullah outfit that Iranian men of cloth have worn throughout its history. I think we'll see them wearing something similar to what Ahmadi is wearing now!
Everything is sacred
اشکال نداره - اونا همه تروریست بودند
Shazde Asdola MirzaFri Sep 02, 2011 05:40 AM PDT
میگید نه؛ از نیاک بپرسید!
احکام خمینی و خامنهای به حسینعلی نیری رئیس هیئت قتلعام
Roozbeh_GilaniFri Sep 02, 2011 01:02 AM PDT
حسینعلی نیری رئیس حکام شرع اوین در مرداد ۶۷ طی حکمی از سوی خمینی به ریاست هیئت قتل عام زندانیان سیاسی منصوب شد. در حکم مزبور که به گفتهی آیتالله منتظری در ۶ مرداد ۶۷ صادر شده چنین آمده است:
«بسم الله الرحمن الرحیم
... کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجه الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نمایندهای از وزارت اطلاعات میباشد...»
خمینی در حکم مزبور خواستار به کارگیری نهایت وحشیگری شده و فرمان میدهد:
«... رحم بر محاربین سادهاندیشی است. قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپدیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند "اشدا علیالکفار" باشند. تردید در مسائل اسلام انقلابی، نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد.والسلام. روحالله الموسوی الخمینی »
//www.irantribunal.com/ASNAD/Khomieni-Khamenei.html
Human Tragedy, Shameful Like all other
by Maryam Hojjat on Fri Sep 02, 2011 12:35 AM PDTIRR/IRI policy.