«ما همه افغانیم»

نگاه تحقیرآمیز و مظنون به ناخودی‌های قومی و عقیدتی ریشه‌ای عمیق در فرهنگ جامعه ما دارد


Share/Save/Bookmark

«ما همه افغانیم»
by Hossein Bagher Zadeh
05-Apr-2012
 

آن چه که در آستانه سیزده نوروز از اصفهان گزارش شد ظاهرا تصمیم ساده‌ای بود که از سوی یک نهاد محلی اتخاذ شده بود، ولی از یک خصوصیت عمیق در جامعه ایران و فرهنگ حاکم حکایت می‌کرد. خبر این بود: احمدرضا شفیعی مسئول کمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر اصفهان اعلام کرده است که «به منظور رفاه شهروندان، نیروهای این کمیته با همکاری پلیس امنیت و اداره اماکن در روز 13 فروردین از ورود افاغنه به پارک کوهستانی صفه جلوگیری می‌کنند.» خبر چنان تنظیم شده بود که گویی از دید آقای شفیعی، «افاغنه» نه به معنای تبعه کشوری به نام افغانستان و بلکه به معنای «اشرار و اراذلی» است که ممکن است «مخل رفاه شهروندان» شوند. نقل خبر از سوی خبرگزاری محلی ایمنا بدون هیچ واکنشی نیز نشان دهنده این بود که در فضا و فرهنگ حاکم بر این خبر، برخورد مسئول کمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر اصفهان مسئله‌ای عادی تلقی شده و ظاهرا چیز عجیب و غریبی اتفاق نیفتاده است. تنها وقتی خبر انعکاس سرتاسری یافت و سیل اعتراض‌ها و انتقادها در فضای اینترنتی شروع شد ظاهرا آنان به زشتی کار خود پی بردند، و سپس ایمنا خبر را از تارنمای خود حذف کرد.

برخوردهای قوم‌گرایانه و نژادگرایانه مختص جامعه ایران نیست و در همه جوامع کم و بیش به چشم می‌خورند. مشخصه این برخوردها نگاه تحقیرآمیز به اقوام و نژادهای دیگر و تعمیم یک خصوصیت (منفی) به مجموعه یک قوم یا نژاد (دیگر) است. در فرهنگ و زبان ایرانیان نمونه‌های این برخوردها کم نیست، و ضرب‌المثل‌ها و جوک‌هایی که در بین فارسی‌زبانان ایرانی در باره ترک‌ها، کردها، لُرها و عرب‌ها و مانند آنان ساخته و نقل می‌شود از مظاهر بارز این برخورد است. بسیاری از ایرانیان متوجه قباحت این برخورد نمی‌شوند و با خنده آن را به اصطلاح «زیر سبیلی» رد می‌کنند، ولی برای کسانی که موضوع این برخوردهای قوم‌گرایانه و نژادگرایانه قرار می‌گیرند مسئله رنگ تحقیر و سرشکستگی ملی و قومی می‌گیرد و بذر نفرت و ستم ملی و قومی را در جامعه می‌افشاند.

این برخوردها البته در غالب موارد از نحوه نگاه به اقوام و نژادهای دیگر فراتر می‌رود و به تجاوز به حقوق و آزادی‌ها و یا حتا تجاوز عمومی به مال و جان آنان گسترش می‌یابد. فجیع‌ترین نمونه این برخورد در نیمه اول قرن بیستم در آلمان نازی علیه یهودیان و کولی‌ها اتفاق افتاد. پس از آن نیز کشتارهای قومی در کشورهای مختلف، از جمله، رواندا و یوگسلاوی سابق کم نبوده است. این‌ها البته نمونه‌های بسیار افراطی از برخوردهای قوم‌گرایانه و نژادگرایانه است، ولی نقطه شروع این فجایع همان نگاه تحقیرآمیز و تعمیم یک خصوصیت منفی به مجموعه یک قوم یا نژاد بوده که زمینه ذهنی این خشونت‌های گروهی را فراهم آورده است. تنها وقتی که انسان به انسان دیگر به دیده برابر بنگرد، فرد را اصل و فقط مسئول عمل خود بشناسد و از صدور احکام کلی در مورد کسانی که دارای رنگ، زبان، نژاد یا ملیت مشترک و مانند این‌ها هستند خودداری کند، می‌توان انتظار داشت که یک رابطه انسانی بین اعضای جامعه برقرار شود و از خشونت‌های گروهی بین اقوام و ملیت‌ها اجتناب به عمل آید.

در سه دهه اخیر چند میلیون افغان از بدِ حادثه به ایران پناه آورده‌اند. بسیاری از «افغان‌ها» زاده ایرانند و نسل دوم و سوم مهاجر را تشکیل می‌دهند. ایرانیانی که خود به صورت میلیونی در این سه دهه به کشورهای دیگر پناه برده‌اند باید بتوانند شرایط افغان‌های مقیم ایران را درک کنند - با این تفاوت که پناه‌بران به کشورهای اروپایی و آمریکایی هم از امکانات نسبتا رفاهی و فرصت‌های شغلی و زیستی و شهروندی به اضعاف مراتب بهتر در مقایسه با افغان‌های مقیم ایران برخوردارند و هم فرهنگ و قوانین حاکم بر این کشورها حیثیت انسانی مهاجران و پناه‌جویان را تا حد زیادی تضمین و تأمین کرده است. در ایران، اما، افغان‌ها نه فقط از کمترین کمک‌های رفاهی برخوردار نیستند، و بعد از دو سه دهه اقامت در ایران نیز نمی‌توانند تابعیت ایران را بگیرند، که حتا فرزندان آنان که از مادری ایرانی هستند نیز از چنین حقی محرومند. بعلاوه، این کودکان تنها از امکانات آموزشی بسیار محدودی برخوردار می‌شوند.

علاوه بر این، نه قانون و نه فرهنگ غالب در جامعه ایران از حیثیت انسانی افغان‌های مهاجر و پناهنده به ایران دفاع نمی‌کند. کافی است که یک فرد افغانی مرتکب جنایتی شود، و بعد رسانه‌ها نه از جنایت «یک فرد» و بلکه از جنایت «یک افغان» سخن می‌گویند و در ذهنیت مردم این تصور نژاد‌گرایانه را تقویت می‌کنند که افغان‌ها جنایت‌کارند. این پدیده در کشورهای غربی نسبت به سیاه پوستان وجود داشت. مثلا اگر فرد سفید پوستی مرتکب جنایتی می‌شد از او معمولا به عنوان یک «فرد» (و نه «سفیدپوست») جنایت‌کار نام می‌بردند، ولی اگر فرد سیاه‌پوست بود او را یک «سیاه‌پوست» جنایت‌کار می‌نامیدند. این برخورد کمک می‌کرد که در ذهن مردم کلمه «سیاه‌پوست» با «جنایت‌کار» مترادف شناخته شود و مردم (سفیدپوست) به یک سیاه‌پوست به صورت یک جنایت‌کار بالقوه بنگرند. امروز، اما، در بریتانیا مثلا ذکر رنگ یک مجرم یا متهم به جرم ممنوع است مگر در مواردی که ضرورت دارد (مثل استمداد برای پیدا کردن فرد که مشخصات فرد و از جمله رنگ پوست او اعلام می‌شود).

تخمین زده می‌شود که در ایران حدود دو میلیون افغان وجود دارد که حدود نیمی از آنان اجازه اقامت دارند و غالب آنان به کارهای شاق با درآمد کم اشتغال دارند و در شرایط زندگی نسبتا سختی به سر می‌برند. در بین این جمعیت عظیم نیز طبیعتاً، همانند جامعه میزبان، افرادی دست به جنایت می‌زنند. انعکاس این جنایات، اما، در رسانه‌های ایران به گونه‌ای است که در ذهنیت جامعه از هر افغانی یک جنایت‌کار بالقوه می‌سازد. کسانی هم هستند که با افغان‌ها سر و کار دارند و درستی و پشت کار آنان را از نزدیک شاهد بوده‌اند و آن را می‌ستایند. ولی در ذهن عمومی جامعه‌ای که تحت تأثیر فرهنگ نژادگرایانه حاکم قرار گرفته است، این نمونه‌ها نوعا استثنا محسوب می‌شود.

برخورد به افغان‌ها به عنوان یک گروه اجتماعی مادون یا بالقوه بزهکار در ایران کم نبوده است - از مواردی که ورود افغان‌ها به برخی از مکان‌های عمومی از جمله برخی استخر‌ها و ورزشگاه‌ها ممنوع اعلام شده، تا ممنوعیت ورود آنان به پارک صفه اصفهان در روز سیزده عید، و یا اعلام «انجمن خیریه حضرت ابوالفضل استان اصفهان» که «طبق قانون پیوند اعضای هر ایرانی به هموطن خود امکان‌پذیر است و[لی] پیوند از یک ایرانی به افاغنه انجام نمی‌شود».

مواردی که ورود افغان‌ها به استخر و ورزش‌گاه و یا پارکی ممنوع اعلام شده است به وضوح از سلطه فرهنگ نژادگرایانه تعمیم یک خصوصیت منفی به مجموعه یک قوم یا نژاد حکایت می‌کند. در ذهنیت واضعان و مجریان این مقررات، یک فرد به صرف این که افغانی باشد فردی بالقوه مخل، ضد اجتماعی و بزهکار است. افغان بد از دید اینان یک قاعده است و افغان خوب یک استثنا. این ذهنیت البته مختص به این افراد نیست. اینان از سلطه این فرهنگ بر جامعه بهره می‌گیرند و کار خود را به عنوان خدمتی به شهروندان و سایر کسانی که از این امکانات استفاده می‌کنند عرضه می‌کنند. مدیران استخر و ورزشگاه می‌خواهند این اماکن را از «آلودگی» حضور افغان‌ها پاک نگه دارند، و مسئول کمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر اصفهان «به منظور رفاه شهروندان» ورود افغان‌ها را منع کرده است. اقدام این افراد تنها در یک بستر فرهنگی مناسب که افغان‌ها را انسان‌های درجه دو و بالقوه بزهکار می‌شناسد می‌تواند صورت بگیرد و داد و فغانی بر نینگیزد.

و این مسئله بُعد فاجعه را نشان می‌دهد. جامعه ایران که ساختار اجتماعی و سیاسی آن بر اساس تبعیضات جنسیتی، عقیدتی و قومی بنا شده است ظرفیت زیادی برای رشد و تثبیت گرایش‌های نژادگرایانه‌ای از این قبیل را دارد. یعنی که مسئله فقط سیاسی نیست و بلکه فرهنگی نیز هست. نگاه تحقیرآمیز و مظنون به ناخودی‌های قومی و عقیدتی ریشه‌ای عمیق در فرهنگ جامعه ما دارد، و سیاست حاکم که منحط‌ترین عناصر فرهنگی جامعه را نمایندگی می‌کند این نگاه را تقویت کرده است. حکومت از طریق رسانه‌های خود به بزرگ‌نمایی جنایات ارتکابی افغان‌ها می‌پردازد و افغان‌ها بخش قابل توجهی از اعدامی‌های بی نام و نشان جمهوری اسلامی را تشکیل می‌دهند. و جامعه در برابر این تعدیات فاحش به افغان‌ها واکنش مناسبی نشان نمی‌دهد - و یا بهتر این است که گفته شود «نمی‌داده است».

چرا که اقدام اخیر رییس کمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر اصفهان به واکنش‌های حاد و سریعی در فضای اینترنت منجر شد و به فاصله کمتر از یک روز رسوایی این عمل در رسانه‌های عمومی انعکاس یافت. عده زیادی از وبلاگ‌نویسان این عمل را شرم‌آور خواندند و به سهم خود از مردم افغان پوزش خواستند و بسیاری از آنان صفحات خود را با لوگوی «ما همه افغانیم» مزین کردند. این واکنش‌ها خبرگزاری ایمنا را وا داشت تا خبر را از تارنمای خود حذف کند.

واکنش این وبلاگ‌نویسان، یک تحول جدید را در فرهنگ حاکم بر جامعه ما نوید می‌دهد - فرهنگی که عمدتا نسل جوان آن را نمایندگی می‌کند، از تجربیات مثبت جهان غرب تأثیر پذیرفته، و از فرهنگ حقوق بشر جهانشمول الهام گرفته است. عمل رییس کمیته انتظامی ستاد تسهیلات سفر اصفهان شرم‌آور بود ولی به پیدایش حرکتی کمک کرد که با حضور خود در آینده در موارد مشابه می‌تواند برخوردهای نژادگرایانه در فرهنگ جامعه ما را تضعیف کند و به استقرار فرهنگی انسانی‌تر مدد برساند.

------------------
۱. iran-emrooz.net

Iran Emrooz


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
default

با تشکر از دکتر باقر زاده عزیز به خاطر این مقاله ارزنده

ahosseini


 در این باره به مجموعه ویدیوهای سخنرانی جناب دکتر اصغر زاده مراجعه کتبد.

راسیسم بزرگترین خطری است که جامعه ما را تهدید میکنه.

  به جان هم اتداختن ملیت ها باعث تحکیم استبداد می شود.

اگر می خواهیم از فجایع عراق و بمب گذاری ها جلوگیری کنیم میبایست با فرهنگ شوم راسیستی مبارزه کنیم.

Believe in a democracy that leaders and representatives are controlled by members at all times.


Arash Kamangir

It is not about race...

by Arash Kamangir on

The reason that afghans are looked down in Iran is mainly caused by high crime rate by afghan population.


Iran 2050

Iranians are one of the

by Iran 2050 on

Iranians are one of the most racist people in the world, and that racism is the root cause for so many of our social ills.


Esfand Aashena

Another shameful act.

by Esfand Aashena on

Mr. Bagherzadeh indeed we should and do feel how the Afghans in Iran should be or are treated as we'd not like it if we were mistreated or racially harrassed.  Those of us who have been harrassed for racial profiling would know. 

Furthermore, you're correct in noting that the life that we have created for ourselves in other countries is no comparison to the living conditions of Afghans in Iran.  With few exceptions, the difference is between day and night.  Very sad.

The funny thing, actually the sad thing, is that the supporters of this regime claim that Iran has given refuge to Afghans and they should be thankful and any fight back is unjust.  Fightback such as being against this policy in Isfahan or elsewhere for example.

I recommend the movie Heiran (2009) for a glimpse into the lives of younger generations of Afghans and Iranians.  Baran Kosari an A list actress, the daughter of the legendary filmmaker Rakhshān Bani E'temād’ plays in it.

Indeed we have 3rd and 4th generation of Afghans living in Iran and Iran is their home now.  In this regard I am an Afghan and will always be an Afghan until the day I die. 

Everything is sacred


divaneh

ما همه افغانیم

divaneh


این مسئله همانگونه که فرمودید بیش از سیاسی بودن فرهنگی است. این خود برتر شماری حاصل جهل جامعه ایران است که می پندارد هرکس این طرف خط به دنیا آمد تافته جدا بافته است و از یاد می برد که ما با افغانها از یک گوشت و خون هستیم. متاسفانه در فرهنگ مال پرست ایرانی فقر افغانها حقارتی دیگر است و بنده مطمئنم که اگر افغانستان کشوری ثروتمند بود ایرانیان نگاهی کاملاَ متفاوت به شهروندان آن داشتند. این بیداری عمومی که ذکر نمودید باعث امیدواری بسیار است. دست شما درد نکند.