گور خالی

مبارزات خیالی و شهیدپروانه دکتر مصدق همه فعالان سیاسی را تا سال های سال اسیر خود کرده


Share/Save/Bookmark

گور خالی
by cyrous moradi
03-Aug-2012
 

اگر در اینترنت تحت عنوان " امام زاده های دروغین" بگردید، حدود نیم میلیون مطلب خواهید یافت. آخرین نمونه از این اخبار که در یک سایت مذهبی با کلی عکس و تفصیلات نقل شده مربوط به یکی از شهرهای اصفهان است. کارگران شرکت گاز ضمن حفاری برای مسیر لوله به سنگ قبری متروکه بر میخورند. بلافاصله در شهر شایع می شود که اینجا آرامگاه دختر یکی از امامان است و فوراً توسط سود جویان، مقبره و علم و کتل و علامت و تاریخچه و سنگ قبر با تاریخ ابجد. .... برایش فراهم میشود. نکته مهم در اینجا، آماده بودن افکار عمومی محل برای استقبال از چنین رویدادی است. به نوشته این سایت، تعدادی زیادی از مردم شهر در تایید امام زاده بودن قبر، خوابها دیده اند و برخی نیز درد خود را به امام زاده برده و شفا یافته اند. این در حالی است که هیچ سندی که حتی اینجا روزگاری قبرستان بوده و احتمالاً مرده ای زیر این سنگ دفن بوده به دست نیامده است.

برای اینکه مسدع اوقات گرانبهای خوانندگان محترم نشوم، آنها می توانند در صورتی که به این موضوع علاقه دارند ٰ به همان پانصد هزار موردی که در اینترنت قابل دسترسی است مراجعه کنند. در یک تحقیق میدانی که چند سال پیش در اصفهان انجام گرفت (پر امام زاده ترین استان ایران) معلوم شد که تعداد زیادی از این امام زاده ها گورهایی خالی هستند و نه تنها منسوبین امامان و قدیسین بلکه مرده ریگ افراد معمولی هم در آنها نیست. نقل است که در سفر یکی از مقامات بلند پایه به روستائی در حاشیه کویر مرکزی، وی از روستائیان پرسیده بود که مهمترین کمبودشان در روستا چیست؟ انتظار داشت که دهقانان آب آشامیدنی بهداشتی، برق، گاز و یا حمام و غسالخانه، جاده و پست و نظایر اینها را به عنوان مشکل اصلی خود بگویند ولی با کمال تعجب و نا باوری ریش سفید روستا به عرض رسانده بود که عمده ترین مشکل , نبود امام زاده است و اهالی مجبورند شب های جمعه، پای پیاده، 12 کیلومتر تا روستای همسایه بپیمایند و امام زاده اش را زیارت کنند. بگذریم. غرض یادآوری علاقه ما ایرانیها به امام زاده سازی و امام زاده پروری است.

حالا قصه کودتای 28 مرداد است. رویدادهای 25 تا 28 مرداد سال 1332 آنقدر پیچیده است که موضوع شاید هزاران کتاب و مقاله باشد. بنابراین در اینجا مطلب خیلی ساده مطرح میشود. دکتر مصدق نخست وزیر وقت به دلیل مخالفتهای مجلس با وی (به هر دلیل) عوض اینکه طبق روشهای دموکراتیک از مجلس تقاضای رای اعتماد کند و در صورت رای نیاوردن استعفاء دهد، با انجام رفراندومی در 16 مرداد 32 مجلس را به بهانه اینکه نمایندگانش نوکر آمریکا و انگلیس و کمپانی های نفتی هستند، منحل میکند تا از شر مخالفتهایش برای همیشه راحت باشد. این کار عملاً ابتکار عمل را در اختیار شاه قرار میدهد. چون طبق اصل 46 متمم قانون اساسی دوران مشروطیت شاه مخیر بود در دوران فترت (نبود مجلس) نخست وزیر را با فرمانی عزل و هر کسی را که مایل بود به صدر اعظمی بر گزیند. احمد شاه قاجار در فاصله تعطیلی مجلس سوم و تشکیل مجلس چهارم 14 بار از این اختیار استفاده کرد و هیچکس از جمله دکتر محمد مصدق که در آن دوران هم از صحنه گردانان سیاسی بود هیچ اعتراضی به عزل و نصب ها نداشت. بنابراین با وجود تعطیلی مجلس، شاه قانوناً حق داشت با دستخطی دکتر مصدق را عزل و هر کسی را که صلاح میداند (در این مورد سرلشگر فضل ا.. زاهدی) را به نخست وزیری بگمارد. البته در صورت تشکیل مجلس جدید طبیعتاً دولت باید استعفاء داده و راه را برای تشکیل دولت جدیدی هموار و یا از مجلس تقاضای رای اعتماد میکرد. بنابراین اطلاق واژه کودتا به حادثه روز 25 مرداد اصلاً درست نیست. خود مصدق 9 روز قبل از آن با انحلال مجلس عملاً و قانوناً ابتکار عمل را به شاه داده بود.

خود دکتر مصدق چون حقوق دان بود، وقتی فرمان عزلش را از سرهنگ نصیری میگیرد رسید میدهد. حتی به این نکته توجه میکند که یک ساعت و نیم از نیمه شب شنبه 24 مرداد گذشته و حالا روز یکشنبه 25 مرداد است و بنابراین در رسیدی که به سرهنگ میدهد تاریخ 25 مرداد را قید میکند.

طبق گفته های علی اصغر بشیر فرهمند (مدیر کل رادیو ایران در آن زمان) مصدق در اولین ساعات بامداد روز یکشنبه 25 مرداد وی را به حضور میخواند و اطلاع میدهد که از سوی شاه از کار بر کنار شده و میخواهد این موضوع را از طریق رادیو به اطلاع مردم برساند تا آنها تصمیم مقتضی بگیرند. در این میان دکتر فاطمی و یارانش از راه میرسند و مصدق را از این کار باز میدارند و اعلامیه ای از رادیو قرائت می شود که دولت دیشب کودتای 25 مرداد را خنثی کرده و جای هیچ نگرانی نیست و اوضاع تحت کنترل است!!

بلافاصله پخش سرود سلام شاهنشاهی از رادیو متوقف می شود. رادیو ایران میتینگ های میدان بهارستان را که در آنها به شاه توهین می شود با آب و تاب پخش میکند و باقی قضایا که در اینجا مجال تکرار آنها نیست. سرانجام روز 28 مرداد زاهدی نخست وزیر قانونی کشور بر اوضاع مسلط می شود. البته دخالت ارتش و امکانات مالی و اطلاعاتی آمریکا و انگلیس در قدرت گرفتن زاهدی خیلی موثر بود ولی منشاء همه این رویدادها همان نا فرمانی مصدق در روز 25 مرداد بود که وقعی به فرمان عزلش نگذاشت و قانون شکنی کرد.

حالا بر گردیم به همان موضوع امام زاده. در 59 سال گذشته، کودتای 28 مرداد امام زاده ای شده که خیلی ها در کنارش مغازه و سوپرمارکت و جیگرکی و سیراب شیردون فروشی و حتی ساندویچی و زبانم لال KFC و McDonald و مراکز تفریحی ورزشی! و حتی هتل های چند ستاره، زده اند و به فروختن انواع طلسم ها مشغولند ومدعی هستند که جای دوست و دشمن را میدانند ولی این گور خالی است. هر از چند گاهی برخی خواهان تعطیلی امام زاده 28 مرداد میشوند و ثابت می کنند که مرده ای داخلش نیست ولی آنهایی که از قبل این معجزه سود های کلان به جیب زده اند، مانع تراشی کرده و مخالفان خود را کافر و ملحد می خوانند. هنوز عده ای هر شب، خواب نما شده و از امام زاده 28 مرداد شفا می یابند. در تحقیقات خود نسبت این امام زاده را به لوط نبی و یوسف جمیل و یعقوب اعمی می رسانند. ولی نظیر داستان آن امام زاده کذائی، تا وقتی افکار عمومی آماده پذیرش چنین امام زاده هایی است، افسانه کودتای 28 مرداد هم به حیاتش ادامه خواهد داد. اخیراً بخش فارسی شبکه تلویزیونی بی بی سی، مصدق را در کنار کوروش، حافظ و ابن سینا , زرتشت جزو شخصیت های محبوب و تاریخی ایران قرار داد. این نشان دهنده آن است که هنوز این امام زاده رونق دارد و سرقفلی مغازه های اطرافش بالاست. تابلوی کودتای 28 مرداد به دلیل ازدحام زائران، محلی خوبی است برای گدائی. البته عده ای هم هستند که هیچ نوع نفع مادی ندارند ولی ایمان به این امام زاده دیگر جزوی از فرهنگشان شده است و عین خوردن چائی در ساعت 5 عصر انگلیسی ها، دیگر نمی توانند ترکش کنند. معمولاً کسی در اصل و نسب امام زاده شکی ندارد و دنبال مدرکی برای اثباتش نیست. حادثه 28 مرداد هم از این بلیه برکنار نمانده است. اکثر ایرانیها داستانهایی را که در باره قداست این حادثه تاکنون گفته شده دربست قبول کرده و دنبال مدرک و دلیل و برهان نیستند.

برای تکمیل داستان هر امام زاده باید شرح جانسوزی از نحوه شهادت ایشان داده شود تا در روضه ها خوانده شده و جیگر زوار بارگاه کباب شود. در اینجا هم داستان و تراژدی کاملاً تکمیل است. MI6,CIA و کرمیت روزولت و ریپورتر و نادر باتمانقلیچ , برادران رشیدی و رقیه آژدان قیزی و ملکه اعتضادی و رمضان یخی و شعبان بی مخ، اکبر سگ دست, جواد نعره , صادق عمو اوغلو, صمد سگ سبیل، اشرف چهار چشم. .... درست عین اعضای سپاه یزید هستند و در مرگ جانسوز این امام زاده مشارکت دارند. سناریو واقعاً تکمیل تکمیل است و مطابق فرمت های ایرانی تنظیم شده است.

مصدق با همه اینهایی که گفتم به دلیل اینکه آدم فاسدی نبود شخصیت محترمی است. در 59 سال گذشته هیچ گونه مدرکی دال بر رشوه که بین سیاستمداران ایرانی شیوه ای رایج بود، از ایشان انتشار نیافته است. فکر میکرد که میتواند منافع ملی کشورمان را تامین کند ولی مردی نبود که شرایط سال 1953 را درک کند. مصدق حتی در دادگاه مدعی شد که اگر حکم عزلش در روز روشن و با استفاده از روشهای عادی به وی ابلاغ میشد بدون شک آن را می پذیرفت!! در اینجا فرصت آن نیست که به تحلیل رفتار مصدق پرداخته شود ولی ایشان مردی بود با افکار قرن نوزدهمی که می خواست یکی از بزرگترین مشکلات قرن بیستم را در اولین سالهای جنگ سرد حل کند. مصدق اساساً قدرت آمریکای نو ظهور و اهمیتش را در صحنه بین المللی درک نمیکرد. اوریل هریمن فرستاده ویژه هاری ترومن را اصلاً تحویل نگرفت. مثل اغلب روشنفکران تحصیل کرده اروپا، اصلاً تصور نمیکرد که بین سیاست دولتهای حاکم در واشنگتن چقدر تفاوت است. به نظر وی هیچ فرقی بین هاری ترومن و ژنرال آیزنهاور نبود. دیدی کلیشه ای و اغلب اوقات به قول قدیمی ها بالشویکی در مورد آمریکا داشت. نگاهی نظیر حاجی واشنگتن نسبت به آمریکا پیدا کرده بود. تنها تفاوتشان این بود که مصدق کت و شلوار می پوشید و کراوات میزد ولی حاجی واشنگتن کلاه پوستی به سر میگذاشت و سرداری به تن میکرد. همین. حتی بعد از مسافرتش به نیویورک نتوانست تصویر روشن و دقیقی از آمریکا را به ذهنش منتقل کند. مردی بود که انگلیسی را خوب نمیدانست(شاید هم اصلاً نمیدانست). از اینها گذشته با مظاهر ارتباطی قرن بیستم که عمده ترینش در آن زمان رادیو بود نا آشنا بود. مصدق همه مردان به درد بخور و سیاستمداران استخواندار را در طول 27 ماه زمامداری از خود رانده بود. نه خود مصدق و نه هیچکدام از اطرافیانش به ارزش رادیو واقف نبودند. همه ثانیه های بین 25 مردا و 28 مرداد برای حکومت مصدق حیاتی بود ولی رادیو همچنان برنامه های عادی و برخی روزها جریان میتینگ های سیاسی را پخش میکرد. حدود ساعت 14 روز چهارشنبه 28 مرداد رادیو ایران یک برنامه کشاورزی کسل کننده را پخش و در باره آفات نباتی بحث میکرد!!! جانشین مصدق بیشتر از وی قدر رادیو را میدانست و بعد از اشغال بیسیم پهلوی در ساعت 14:30 28 مرداد, ساعت 17 همان روز اولین پیام خود را فرستاد تا خیال همه را تخت کند که به حکمی که از سوی شاه برایش صادر شده عمل کرده است. مصدق در زمان مناسب تاریخی در موقعیت تعیین کننده ای قرار داشت. مصدق سیاستمدار عملگرا نبود. می توانست یک پارلمانتاریست موفق باقی بماند ولی نشد. میتوانست نقش سرنوشت سازی در تاریخ کشور بازی کند ولی به جای به دست آوردن نوعی پیروزی عملی با کسب حداکثر امتیازات (نه همه خواسته ها) اراده کرد تا درست مثل قصه های شاهنامه داستان طوری تمام شود که همه تماشاگران و بازیگران حتی یزید و شمر و ابن سعد هم بر حالش گریه کنند. مصدق سابقه فعالیت در پست های اجرائی را نداشت و یا برای مدتی های کوتاهی در چنین مناصبی مشغول بود. بیشتر آرمانگرا بود تا مصلحت جو. دکتر مصدق با اعمالش ناخواسته مسئول مستقیم همه اعدام هایی سیاسی است که بعد از حادثه 28 مرداد در ایران صورت گرفت. مصدق مرد لحظات بحرانی نبود. یک آدم معمولی بود. به قولی ژنرال دوران صلح بود نه جنگ. در هر بحرانی لحظات اولیه برای کنترل و اداره بحران مهم است. مصدق حدود84 ساعت طلائی (از نیمه شب یکشنبه 25 مرداد تا ساعت 12 ظهر چهارشنبه 28 مرداد) از مشاهده فرمان عزلش تا از کف دادن قدرت در چهارشنبه 28 مرداد , عملاً هیچ کاری نکرد. تکلیفش با خودش روشن نبود. اگر آنطوریکه ادعا میکرد قانوندان بود باید همان 25 مرداد و قبل از آن 30 تیر31 به اراده مجلس گردن مینهاد و از قدرت کنار میرفت. اگر فردی بود که نقشه هایی برای ایران بعد از سقوط رژیم سلطنتی داشت باید از فرصت طلائی 84 ساعته برای اعلام جمهوری استفاده کرده و تاریخی برای تشکیل مجلس موسسان را تعیین و مشخص میکرد. خروج شاه از کشور در 25 مرداد بدون اطلاع موضوع به هیئت دولت در حقیقت فرار و نوعی استعفاء محسوب شده و مصدق به عنوان نخست وزیر در موقعیتی قرار میگرفت که می توانست خیلی کارها کرده و محمد رضا و همه حامیانش را در مقابل عملی انجام شده قرار دهد. وضعیت دکتر مصدق در آن 84 ساعت , مثل پیرمردی بود که مقابل صفحه کلید کنترل هواپیمای ایرباسA300 گیرافتاده , نه خودش دست به کلیدها میزد و نه اجازه میداد هر کدام از مسافران بلدند دست به کار شوند. نتیجه سقوط وحشتناک هواپیما و برخوردش به زمین و خسارات جانی و مالی زیادی بود که کشور متحمل شد. هنوز از محل اصابت A300 دود بلند است و مردمی هم که تماشاگر این صحنه بودند (و هنوز هستند) الان 59 سال است که در مصیبت از دست دادن آن خلبان (که از پرواز چیزی نمی دانست) هر سال اشگ میریزند و محل سقوط هواپیما را گلباران میکنند. دوستداران مصدق دقیقاً عین امام زاده ها روزهای ولادت و رحلتش را گرامی میدارند. برگزاری چنین مراسمی باعث یاد آوری مصیبت عظمی و رونق مجدد همه مغازه ها و فروشگاه های اطراف امام زاده می شود. حتی برخی کاسه داغ تر از آش شده و به دلیل اینکه تاریخ دقیق ولادت مشخص نیست، دهه ولادت برگزار و هر روزی را با عنوان خاصی مزین میکنند تا مریدان آن حضرت در فرصت پیش آمده بهتر بتوانند با معجزاتش آشنا شده و از مکارمش بهره ها گیرند و رسالاتش را تطبیق دهند و قطره اشگی بریزند و دل را صفا دهند.

دکتر محمد مصدق ٰ بیشتر از آنکه به فکر حل مسئله نفت باشد ٰ بیشتر در پی این بود که تبدیل به شهید شود. تنها پیروز حادثه 28 مرداد سال 1332 دکتر مصدق بود. وی می خواست تبدیل به امام زاده ای شود که نیازمندان در سالهای آینده برای برآوردن حاجاتشان بر نرده هایش دخیل ببندند و شفای دست و پای شکسته و کچلی و خناق و جیز جیگر، آبله و اجاق کوری بگیرند. همانگونه شد که می خواست. بدون اینکه مسئله نفت ایران حل شود.

مرحوم سرهنگ جلیل بزرگمهر که از وکلای مدافع مصدق در دادگاه بود و بعدها متن کامل دفاعیات خود را منتشر ساخت, نقل میکند که خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز جریان دادگاه را به آمریکا مخابره میکرد. مصدق در بخشی از دفاعیات خود گفته بود که ظلمی را که شما به من کردید شمر و یزید در حق امام حسین نکردند. وقتی متن کامل و ترجمه شده جریان گفتگوها به نیویورک رسید، سردبیر شرحی به تهران فرستاده و گفته بود در باره امام حسین , یزید و شمر و سوابق آنها تحقیق و نتیجه به روزنامه ارسال گردد!!! آنالوژی کامل است. امام زاده سازی ما ایرانی ها هنوز در داخل و خارج ادامه دارد. به راحتی اطلاعات زیادی در این خصوص در اینترنت موجود است. چند سال پیش با کشیشی ملاقات کردم. وی از اقبال ایرانیها به ویژه بعد از انقلاب به دین مسیحیت خبر میداد. البته من در این مورد اطلاعات و آماری ندارم و نمیدانم تا چه حدی این ادعا درست است ولی آن پدر روحانی محترم میگفت، با توجه به اینکه مسیح زندگی ساده و معصومانه ای داشت و علاوه بر آن خیلی جان گدازانه و تراژیک کشته شد، راست مغز و تفکر ایرانی است و تعجب میکنم که چرا ایرانیها همگی چکی و فله ای و قطره ای مسیحی نمی شوند. وی استدلال میکرد که این روحیه شهید پروری ایرانیها حتی به قبل از اسلام میرسد و داستان سیاوش نسخه اول و بی بدیل امام زاده های فعلی است.

با روحیه ای که ما داریم و با سرمایه گذاری هایی که در اطراف امام زاده 28 مرداد صورت گرفته بعید به نظر میرسد که این امام زاده و مغازه های اطرافش به این زودی تعطیل شوند. دوستی دارم که با گرفتن دکتری علوم سیاسی از یک دانشگاه معتبر آمریکا دکه نوشابه فروشی کوچکی در اطراف این امام زاده زده. تز دکترایش " نقش حزب ایران در جریان ملی شدن صنعت نفت است" همیشه وقتی همدیگر را می بینیم کلی میخندیم. همه اعضای این حزب در اوج اقتدار در پیاله فروشی گاسپار شاه آباد جمع میشدند حداکثر 12 نفر بودند البته قبل از انشعاب. حالا شما فکرش را بکنید به قول مرحوم کسروی این باهماد (حزب) چه نقشی میتوانست در حوادث آن دوران داشته باشد. وقتی از این رفیق شفیق می پرسم که چرا مصدق مجلس هفدهم را منحل کرد با ارائه ارقام و آمار ثابت میکند که اعضای این مجلس همگی نوکر انگلیس و آمریکا و کمپانی های نفتی بودند و مصدق حق داشت آن را منحل کند. با وجود اینکه در کله اش فرو نمیرود می گویم که مجلس شانزدهم در ماه های اولیه سال 1330 مصدق را به نخست وزیری بر گزید. مجلس هفدهم وقتی تشکیل گردید که مصدق بر سر کار بود، بنابراین نمیتوان در سلامت انتخاب نمایندگان آن شک کرد. چطور وزارت کشور حکومت مصدق اجاز داده بود که مشتی به قول خودش نوکر اجنبی به عنوان نماینده وارد مجلس بشوند. اگر چنین بود باید همان اوایل تشکیل منحل میگردید. همین مجلس وقتی تحت فشار افکار عمومی و نه طی روند پارلمانی در 31 تیر سال 1331 مجدداً به نخست وزیری مصدق رای داد، خوب بود بعد یک دفعه بد شد و باید منحل میشد. تنها گناه نمایندگان مجلس هفدهم مخالفت با سیاستهای محکوم به شکست و شهید بازی های مصدق بود. مصدق تاب نیاورد و آن را منحل کرد. ایشان فکر میکردند که تنها خودشان درست فکرند و بقیه اشتباه میکنند و توده نفتی هستند. پس چی شد آن احترام به قانون و قواعد بازی دموکراسی که همه JMها هوار میزدند و هنوز میزنند. مثل اغلب JMها پاسخ روشنی ندارد. دوستم فقط منتظر است که سمیناری و یا کنفرانسی در خصوص حادثه 28 مرداد در نقاط مختلف جهان تشکیل شود و ایشان مقالات تکراری و ملال آورش را ارائه کند. به طنز و جد می گوید : حادثه 28 مرداد امام زاده پربرکتی برای خیلی هاست. هنوز که هنوزه خیلی ها از این امام زاده انتظار معجزه دارند دوستم از الان خودش را برای ارائه مقالاتی که سال آینده قرار است به مناصبت شصتمین سال حادثه 28 مرداد در کشورهای مختلف تشکیل شود، آماده میکند. حرفهایی بی محتوا که همه JM.ها عین تقلب در امتحانات از روی دست هم رونویسی میکنند تازگی هم یاد گرفته اند که هی از نوشته هایشان به همدیگر لینک قرض بدهند.. همه اینها بعد از 59 سال، عکس مصدق را درست مثل شمایل های مقدس داخل امام زاده ها بر دیوار منازلشان نصب کرده اند و در لحظات دشوار زندگی عین سرخپوستان نوادا از این روح بزرگ، چشم یاری دارند. شاید هنوز زود است که ایرانیها باور کنند که داخل این گور هیچ مرده ای نیست و آنها الکی 59 سال است گریه میکنند و بر سر و پیشانی خود میزنند. بعد از صحبتهای چند سال قبل مادلین اولبرایت وزیر خارجه آمریکا و اظهار تاسف ضمنی از نقش واشنگتن در حادثه 28 مرداد , ارزش مغازه های اطراف این امام زاده در بورس تاریخ، ناگهان بالا رفت وکاسبی ها رونقی تازه گرفت. به قول حاج میرزا آقاسی مرحوم , قنات 28 مرداد خیلی ها را به خاک سیاه نشانید ولی برای خیلی ها هم نون و آب داشت. نوش جانشان! مفت چنگشان!

میراثی که دکتر مصدق از خود باقی گذاشت و در حوادث شصت سال گذشته خود را به خوبی نشان داده است، قهر با واقعیت های موجود و ساختن مدلی ذهنی از دنیائی است که بر پایه واقعیت های متفاوتی بنا شده. دولت انگلیس در سال 1332، با وجود آنکه تازه از جنگ جهانی دوم خلاص شده و بسیاری از مستعمراتش را از دست داده بود با اینحال جزو ابر قدرتهای جهان آن روز محسوب میشد.آمریکا در 1953 ابرقدرت شناخته شده ای برای همه بود (البته نه برای سیاستمداران ایرانی). دکتر مصدق عین دون کیشوت به مبارزه با آسیاب بادی بزرگ که سمبل شیطان بود رفت و شکست خورد. مصدق عین گیم های کامپیوتری امروزی به تنهائی در میدانی ظاهر شد که پر از دشمنانش بودند و شهید شد. همه تماشاگران که اصلاً به نتیجه اقدامات دکتر مصدق توجهی نداشتند و فقط به شهادتش فکر میکردند، برایش هورا کشیدند.

همین طرز تفکر تا امروز در زندگی سیاسی ایرانیها نهادینه شده است. اصلاً توجهی به نتیجه نا مطلوب رویاروئی با ابر قدرت های جهان را نداریم. شاید تنها به این فکر میکنیم که مثل مصدق شکست بخوریم و حماسه تازه ای را خلق کرده و امام زاده جدیدی را افتتاح کنیم. میراث شهادت طلبی دکتر مصدق تا سالهای سال با ما خواهد بود. سنسورهای مغز ما هیچگاه واقعیت ها و عینیت های پیش رو را درک نخواهند کرد و حتی در صورت اداراک از تحلیلشان عاجز هستند. یاد رهبران ویتنام در دوران جنگ با آمریکا افتادم که این واقعیت را که با یک ابر قدرت می جنگند پذیرفته بودند. آنها در طول جنگ به همکاری های بعد از اتمام آن فکر میکردند. در این راستا هیچگاه در طول ادامه جنگ به اعراب نزدیک نشدند چون این موضوع باعث رنجش لابی قدرتمند یهودیان در آمریکا شده و پیروزی ویت کنگ ها را به تعویف می انداخت. چون طراحی مبارزه بر پایه درک واقعیت ها بود هم اکنون روابط خوبی بین ویتنام و آمریکا برقرار است. دو دشمن دیروزی اکنون همکاری های خوبی با هم دارند چون هر دو واقعیت های جهان امروز را پذیرفته اند. ما چی؟ هنوز هم بر پایه حق و باطل و ساختارهای صرفاً ذهنی و پیروزی همه جانبه Total Victory برنامه ریزی می کنیم نه بر مبنای مصالحه های جزئی Partial Compromise که نهایتاً در بلند مدت معادل پیروزی بزرگی خواهد بود. هیچ حقی را برای طرف مقابل قائل نیستیم. همه را باطل و تنها خود را حق میدانیم. این است ارثیه مبارزاتی مصدق. تا جائیکه خاطرم است هیچ جلسه دو جانبه و رو در رو بین نمایندگان ایران و انگلیس برای حل اختلافات فی ما بین تشکیل نشد. علت اصلی این بود که دکتر مصدق اساسا‍ دولت انگلیس را غاصب و اصلاً لندن را لایق مذاکره نمیدانست. مذاکراتی هم که صورت گرفت از طرق میانجی ها بود که به هیچ نتیجه ای نرسید. با وجود آنکه شورای امنیت قدرت اجرای قطعنامه های خود را نداشت و دکتر مصدق این موضوع را به خوبی میدانست باز جنبه تبلیغاتی موضوع در دستور کار قرار گرفت که هنوز هم پیرمردهای JM وقتی دورهم جمع می شوند از روی صندلی شورای امنیت نشستنهای پیشوا یاد ها کرده و دل سیر گریه میکنند. سنت مبارزات خیالی و شهیدپروانه ای که دکتر مصدق پایه گذاری کرده همه طیف سیاسی فعالان سیاسی ایران را تا سال های سال اسیر خود کرده است. این فرمول در یک جمله قابل تبیین است. وقتی احساس میکنی حق با توست دیگر مذاکره و توسل به شیوه های سیاسی معنائی ندارد. کافیست دلایل و شواهد خود را تبیین کنید. پیروزی و موفقیت خود به خود به سراغتان خواهد آمد. خاطرم است (نقل به مضمون) در مسافرت رسمی هیئتی از کشوری در آسیای جنوب شرقی که قبلاً مستعمره انگلیس بوده به تهران، رئیس هیئت ایرانی در سر میز شام از مبارزات و جانفشانی ها و شهدایی که مردم کشور میهمان برای کسب استقلال از انگلیس جنایتکار متحمل شده صحبت کرده بود. رئیس هیئت میهمان توضیح داده بود که آنها استقلال خود از انگلیس را تنها با مذاکره به دست آورده اند و در این راه کسی کشته نشده است و هم اکنون هم کشور متبوعه اش روابط خیلی نزدکی و دوستانه ای در همه زمینه ها با انگلیس دارد. رئیس هیئت ایرانی از این موضوع تعجب کرده بود و آن را غیر ممکن میدانست. سنت های سیاسی در هر کشوری خیلی دیر تغییر می کنند و به نظر میرسد شیوه های آشتی ناپذیری مصدق با غرب تا مدتها ما را رها نخواهد کرد. ما به سبک قرون وسطی جنگ تمام عیاری Total Warرا با همه کسانی که اختلاف منافع داریم اعلام میکنیم و جز به نابودی طرف مقابل رضایت نمیدهیم ولی سرانجام این ما هستیم که به دلیل جهل بر قوانین بازی های سیاسی شکست سختی می خوریم و شروع می کنیم در سوگ همه شهدائی که در این نبرد نا برابر و به نظر ما مشروع از دست دادیم شب و روز گریه کرده و سر بر در و دیوار بکوبیم. 28 مرداد را شاید روزی نامید که عوامفریبی Demagogy برای ابد در ایران نهادینه شد. به جای اینکه مثل همه مردم عاقل فلوچارتی برای رسیدن به اهداف با این داشته ها که دقیقاً در چه نقطه ای هستیم؟ به کجا می خواهیم برسیم؟ و امکاناتی که داریم چیست؟ ترسیم کنیم، قاعده ساده ای را برگزیده ایم. اگر فکر میکنی حق با توست تنها کافی است نعره بکشی و شعار بدهی. بقیه ماجرا زیاد مهم نیست.شکست هر کسی تقصر خودش نیست. نتیجه همدستی نیروهای شیطانی است که نهایتاً در درازنای تاریخ مقهور اراده همه کسانی خواهند شد که طالب عدالتند. شبکه تلویزیونی ITV درسال 2008، سریالی چهار قسمتی تحت عنوان Lost in Austen(که در فارسی به" گمشده در دنیای جین آستین" ترجمه شده) پخش کرد که دقیق ترین قالب برای توضیح حادثه 28 مرداد است. حتی اسم کتاب هم برای ما معنی دار است. غرور و تعصب. چیزی که ما بهره کافی داریم. ما ایرانیها مثل Amanda Price هستیم که کل کتاب را خوانده و وارد دنیای جین آستین شده و از اینکه در طول اقامت وی حوادث داستان آنطوریکه وی پیشبینی کرده، اتفاق نمی افته حیران است. پرایس سعی داست تا جائی که می تواند خود را با واقعیت های محیط تطبیق دهد ولی ما ایرانیها درست بر عکس : انتظار داریم محیط خود را با ما هماهنگ کند!! و حوادث مطابق با سناریوئی که در دست داریم روی بدهند.


Share/Save/Bookmark

Recently by cyrous moradiCommentsDate
به صندوق رای ایمان آوریم
3
Nov 04, 2012
چه باید کرد؟
9
Oct 02, 2012
سازش تاریخی
2
Sep 03, 2012
more from cyrous moradi
 
Arj

Shilling for BP!

by Arj on

Dear Aynak, as you see, and I have realized for a while now, just as it is with Hezbollahis, it's a waste of time to try to reason with the Shahollahi crowd! Much like Hezbollahis, they close their eyes on part of the truth that's inconvenient, and keep going in circles on the part they find suitable. While at the same time, categorically deny the facts that reveal their open secrects that they make believe are not out in the open. 

That is why they keep putting their feet in their mouths time and again! They find Mossadegh guilty for being related to the Ghajars -- one of whom signed a treaty when he was 19, yet they claim that RP, who was the direct heir to the throne, is not responsible for what his father has done (of which BTW they deny any wrongdoing) when he was 18! This is ironic on so many levels, but then again, it would be a waste of time and cyber space to get into arguments over!

With regards to Iranian oil, you are absolutely right. It did not belong to us until the nationalization movement. That is what made the basis for British case against Dr. Mosadegh and Iranian nation in the ICJ at the Hague -- that they considered themselves, through BP/Anglo-Iranian Oil Co., the rightful owners of Iranian oil. Indeed, thanks to Mosadegh for nationalizing our oil that eventually freed our natural wealth from the clutch of the British colonialists, paving the way for the post-1952 coup oil-income increase.

Yet, according to Shahollahis and other lackeys of colonialists, Mosadegh should've been a good boy and not angered the British, so perhaps they would've eventually given up their chokehold on our oil industry all out of the goodness of their hearts!


aynak

میایید یکی پس از دیگری چرت می گویید،

aynak


  وقتی مشتتان باز شد می گویید امروز فقط اتحاد.    من شخصا علاقه فراوانی به بازگشن به دوران کودتای ۲۸ مرداد یا حتی دوران شاه ندارم.  ولیکن از یک طرف، هر روز به بهانه ای بخشی از تاریخ را سعی در تحریف دارید و در روز روشن دروغ می گویید.  از طرف دیگر شکنجه گر را فرشته خطاب می کنید    بعد هم هر کسی خواست بگوید نه اینطور نبوده -- می گویید جلو اتحاد ایستاده.

جناب شیرزاده!   تو اگر اینقدر منطق سرت نمی شود و دانش هم را نداری که بدانی   وقتی مظفر الدین شاه را به میان می کشی که مصدق ۱۹ ساله را محکوم کنی، طبق همان روش تو من هم می توانم بگویم که رضا شاه  از مظفر الدین شاه هم بد تر کرد.   چرا؟   چون مظفر الدین شاه -- شاه مشروطه نبود و نظارتی نبود.   مجلس اول پس از دارسی تشکیل شد.   توجیه رضا شاه چه بود؟و چرا قرار دادی از دارسی بد تر نوشت.  حقیقت اینکه دوره مظفر الدین شاه  - اصلا کسی نبود که بدرستی بداند چه اتفاقی در شرف  انجام شدن است چون هنوز وجود نفت حدس و گمان بود.   ولی ۳۲ سال بعد دیگر چه بهانه ای وجود داشت که همان اشتباه مظفر الدین شاه در ابعادی اینبار فاجعه آمیز تر تکرار شود؟    

ایران برای همه ایرانیان

دولت ایرانیان - فقط با رای ایرانیان

نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه

 

 


Shirzadegan

Hypocricy

by Shirzadegan on

آقای عینک عزیز صحبت از

مصدق است. این بلاگ برای

مصدق نوشته شده، نه‌

در مورد رضا شاه. آقای ارجمند

هم درست مگوید در مورد خائنین

که در خدمت استعمار بودند ولی‌ ایشان

فراموش میکنند که ما چوب احمق های

چون جبهه ملی‌ و طرفداران مصدق را می‌‌خوریم که کمک کردند خمینی و

ملا‌ها به قترت برساند. ما چوب چوب افرادی همچون

برادران ایشان را میخوریم که چپپی بودند ولی‌ بعد از

انقلاب به چین و شوروی نرفتند بلکه به کشور‌های غربی

همچون کانادا و انگلیستن روی آوردند. این افراد ما را در این

فلاکت قرار دادند. 


anglophile

حالا هی‌ شعار بدید

anglophile



شور بختانه برای مصدق اللهی‌ها و حزب الهی‌های مقیم این سایت وزین  و خوش بختانه برای مخالفانشان دنیا سیاه و سفید نیست و از هزاران رنگ و سایه رنگ تشکیل شده‌است.

هزار نکته باریک تر از مو اینجاست
نه هرکه سر بتراشد قلندری داند

ولی کو آدم نکته بین در میان اقوام فوق الذکر؟ 


Arj

استعمار، نوکران و دشمنان ایرانیش!

Arj


 

تاریخ ما همواره لبریز بوده است از کارگزاران و نوکران استعمار آن هم در اشکال و رنگهای گوناگون. از معمم گرفته تا مکلا و فکل کراواتی، از آنها که مفتخر به مواضع ارتجأعی بوده تا مدعیان مدرنیته و آزادی‌خواهی و بعضا حتا "میهنپرستی". از نوکرانی چون حاج میرزا آغاسی، صید ضیا و آیات الله کاشانی گرفته تا خودفروختگانی چون وثوق ا لدوله، اردشیر زاهدی و علم...

یکی‌ از وظائف این نوکران، علاوه بر خدمت بی‌ شائبه به اربابان استعمار گرشان، همواره مخدوش سازی چهره دشمنان استعمار و همانا فرزندان واقعی‌ ایران زمین بوده و هست. همانگونه که شاهدیم، دکتر مصدق یکی‌ از اهداف همیشگی‌ این مزدوران است که همچون خاری به پهلوی اربابانشان و منافع استعماری آنها‌ بوده و هستند! 

میهن پرستانی که در زمان حیاتشان مورد محاکمه استعمارگران و عمله و اکره بومیشان قرار گرفتند و در همه حال در عرصه تاریخ سربلند از پیشگاه ملت بیرون آمدند، ولی‌ هنوز پس از دهه‌ها حتا گورشان از دست نوکران استعمار در امان نیست!  


anglophile

حالا هی‌ حاشیه برو

anglophile


 

 

بد جوری خرابش کردی خودتم
میدونی‌.معلوم شد که فرق بین منابع طبیعی، اکتشاف، استخراج و بهره برداری
از آنها را هنوز نمی‌دونی عینکی جون. حالا هی‌ روضه خونی کن. خدا شکر که
کنترات چی‌ نشدی وگرنه تمام آبهای دریای خزر رو میدادی به روس‌ها جزو
امتیاز شیلات :))


aynak

وقتی‌ که مردم از تاریخ بی‌‌ اطلاع اند

aynak


شیرزادگان:

"آیا میدانید که امتیاز نفت را

با دارسی چه کسی‌ امضا کرد؟

او دایی مصدق بود. فردی تریاکی به ناا م

مظفر دین شاه در سال ۱۹۰۱. آیا میدانید مصدق

در اون سال چند سالش بود؟ او ۱۹ سال بود که دایی جان

قرار داد امتیاز نفت را با دارسی امضا کرد."

خوب اگر مصدق ۱۹ ساله تقصیر کار بود که دایی پوفیوز و خائنش چنین قرارد داد ابلهانه ای را امضا کرد، شما که یک سلطنت طلب فرهیخته هستید، برای  امضاء قرارد داد  ۱۹۳۳ که از دارسی هم بدتر بود چرا ؟ چون قرار داد با انگلیس را ۳۲ سال بیشتر از پایان دارسی  تمدید کرد!!  ماشالله ایشان (رضا شاه) نه تنها جوان ۱۹ ساله نبودند و در امضاء قرار داد بی تقصیر- بلکه ۵۵ سال از سنشان هم می گذشت و پادشاه --مشروط- بودند که به حرف هیچ کس هم گوش نکردند.  توجیه شما چیست؟   پس یا شما تاریخ نمی دانید یا از انصاف بویی نبرده اید.

 

 

ایران برای همه ایرانیان

دولت ایرانیان - فقط با رای ایرانیان

نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه

 

 


aynak

امان از دروغ گویی شاه الهی ها:

aynak


 

انگل می گوید:


"حتی سوالی را هم که خود طرح میکنند معنیش را نمیدانند. می‌‌پرسد چند در صد از "نفت" ایران به خودش تعلّق داشت. می‌دانستم که خودت را لو میدهی‌ و دادی :))

بی‌ سواد جان "نفت" ایران فرق دارد با "درآمد نفت" ایران."

خنده د ار  تر این است که نه تنها نمی داند ایران --مالک-- نفت که نبود هیچ مالک سودش هم نبود.   چون در منطق کم آورده - تصور می کند که چون نفت در ایران بوده پس مالکش هم ایران بوده.   اگر قرارد داد را خوانده بود و می دانست که حتی اجازه استخراج و یا حتی گماشتن کارمندان ایرانی -- به اختیار ایرانی نبود، پس مالک آن هم ایرانی نبود.   مانند  اینکه بگوید این خانه مال شماست ولی حق ورود به آن را ندارید    پس ملا نقطه ای نباش انگل جان.     بد تر از آن این بود که کل فروش و حساب کتاب در دست "شرکت نفت ایران انگلیس" بود.    یعنی برای خر فهم شدن، اگر دولت فخیمه ۱۰۰ ملیون پوند فروش کرد هر چقدر دلش می خواست و اراده می کرد، به عنوان هزینه - از سود کسر می کرد.  پس ۱۶ درصد سود در یکسال به آنجا رسید که از ۱۱۶ ملیون پوند حدود ۳ ملیون نصیب ایران شد.  

این اگر در مغز متفکر شما مالکیت حساب می شود، خوب اثبات من است که شکنجه گر ساواک ثابتی هم گاندی است. 

 

ایران برای همه ایرانیان

دولت ایرانیان - فقط با رای ایرانیان

نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه

 

 


Mostafa_Jengir

Khamenei Fits the Bill

by Mostafa_Jengir on

Mister Baniameri, you write:

A guy who is hated by monarchists, Islamists, leftists, capitalists and reformists must have done something right.

Khamenei fits the bill: He is hated by monarchists, Islamists, Leftists, Capitalists, Reformists, Women, youth, all IRI ex-presidents. He must have done something right ad then some because he is hated by women and youth on top of all the others you mention.

 Clever one liners are often a form of fallacy.


Shirzadegan

وقتی‌ که مردم از تاریخ بی‌‌ اطلاع اند

Shirzadegan


 

آیا میدانید که امتیاز نفت را

با دارسی چه کسی‌ امضا کرد؟

او دایی مصدق بود. فردی تریاکی به ناا م

مظفر دین شاه در سال ۱۹۰۱. آیا میدانید مصدق

در اون سال چند سالش بود؟ او ۱۹ سال بود که دایی جان

قرار داد امتیاز نفت را با دارسی امضا کرد. فرد وطن پرستی‌

که شما از آن دم میزند سکوت اختیار کرد. سال ۱۹۱۴

نقطه اوج چپاول نفت ایران توسط انگلس‌ها بود. آیا میدانید

مصدق در آن سال چه می‌کرد. او مشغول اخذ تاا بییت سویس بود

و نمی‌‌خواست که به ایران باز گردد. میخواست برای همیشه در سویس

اقامت کند. چه وطن پرستی‌.!!!


Shirzadegan

جای تعجب

Shirzadegan


تعجب من از این است که چرا

First Amendment 

هیچ گاه به این

آخوند‌های بوو گندی جنایتکار که

ایران زیبای ما را به نابودی کشانده اند

سخنی به میان نمی‌‌آورد

و به اونها هیچ گاه ناسزا نمی‌گوید

 


anglophile

امان از بی‌ سوادی این مصدق اللهی ها

anglophile


حتی سوالی را هم که خود طرح میکنند معنیش را نمیدانند. می‌‌پرسد چند در صد از "نفت" ایران به خودش تعلّق داشت. می‌دانستم که خودت را لو میدهی‌ و دادی :))

بی‌ سواد جان "نفت" ایران فرق دارد با "درآمد نفت" ایران. بقول وزیر دارائی رزم آرا غلام حسین فروهر نفت ایران همیشه ملی‌ بوده است.  ولی‌ چه توان کرد که درجه سواد فارسی‌ (انگلیسی‌ پیشکش) این مصدق الهی‌ها از این بیشتر نیست.


aynak

وقتی انگل ها در روز روشن دروغ می گویند:

aynak


وقتی انگل ها در روز روشن دروغ می گویند:

سوال: قبل از نهضت ملی شدن نفت، چند درصد نفت ایران به ایران تعلق دا شت؟ انگل:  ۱۰۰ درصد    وقتی ثابتی می شود، گاندی و مصدق می شود جنایت کار، حتما سهم ایران هم می شود ۱۰۰%.   یا ابلهی یا دروغ گو.   ولی چون خود به نوکری بیگانه نه تنها اعتراف می کنی، بلکه افتخار هم می کنی:
سهم ایران از --سود-- فروش نفت تا قرارداد احمقانه ۱۹۳۳ که توسط رضا شاه منعقد شد،   ۱۶ درصد قید شده بود و پس از قرار داد ۱۹۳۳   به  ۱۷ %  رسید . از شاهکارهای رضا شاه -  انعقاد قرارد دادی بود که تا سال ۱۹۹۳ ادامه می یافت.   با نگاهی به قرارداد دارسی که تاریخ فسخ آن ۱۹۶۱  بود ، این "خدمت" بزرگ  ایشان و اضافه نموندن ۳۲ سال به قرارداد  خفت بار و چپاولگرایانه دارسی اضافه نمودند. انسان دروغ گو - نه به تاریخ کار دارد نه به حقیقت.  پرسش بعدی: -پس از کودتا - چه در صدی از نفت ایران به ایرانیان تعلق دشت: انگل: ۱۰۰ درصد.
دروغ بعدی این است که مدعی شده پس از ملی شدن نفت هم ۱۰۰% نفت به ایران تعلق داشت، که در عمل قراداد کنسرسیم 50  درصد سود را (بدون اجازه دسترسی به حساب و کتاب) به ایران تخصیص داد.
خواننده/پرشش گر با رجوع  به کتابخانه و یا ویکیپدیا و یا هر انسیکلوپدیا میتواند دروغ بودن ادعاهای "انگل" را دریابد.

 

 

ایران برای همه ایرانیان

دولت ایرانیان - فقط با رای ایرانیان

نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه

 

 


anglophile

You may have a point Baniameri

by anglophile on

 

Does the name Masoud Rajavi ring a bell?

 

Just wondered?


anglophile

کجای این مقاله تحریفی است؟

anglophile


 

اگر هست نکته به نکته با مدرک و سند ثابت کنید. و اگر نیست ...


CallmeRed

وقت خواندن این چرندیات را ندارم

CallmeRed


اما میدانم امثال شمایید که حسابی به تحریف تاریخ کمک می کنید، آدمهای خوب را بد و بدها را مقدس جلوه میدهید. مصدق، مرد بزرگ را بی اهمیت و خائن میدانید و محمدرضای زنباره ی عیاش خوشگذران خود بزرگ بین را شاهی انسانی شریف و بی گناه میدانید..

آفرین به شما با این تحلیل چرت و پرت که فقط مورد قبول عده ای کم سواد نوکر مآب و شاه پرست  است.


Siamack Baniameri

Done something right!

by Siamack Baniameri on

A guy who is hated by monarchists, Islamists, leftists, capitalists and reformists must have done something right.


MM

If your perfume stinks, say how others' perfume stinks much more

by MM on

But, make sure you have a very nice bottle/box for your own perfume!

Nice writing. 


anglophile

جناب مرادی جداً از شما انتظار نداشتم.

anglophile


خواندن مقاله شما را همین چند دقیقه پیش به طور کامل تمام کردم.

یعنی‌ تصور می‌کردم که در این زمینه نظراتی از این قبیل داشته باشید ولی بابا دیگه شما سنگ تموم گذاشتید. دست مریزاد. بقول آغاسی : بابا ایوالله!

آماده باشید برای رئیس هیأت عزاداران ۲۸ مردادی و همچنین زینب کبرای جبهه ملی‌  که همین روزاست که از راه برسند و مراسم سینه زنی‌ و نوحه خوانی را با شکوه و جلال تمام برگزار کنند.

 

 آفرین  آفرین آفرین.


Demo

CIA & Its Boring Re-Runs!

by Demo on

Neither any interest nor any time to read about either Shah or Mosadegh any more. They are both now standing by the court of Almighty GOD & none of these cyberspace in-fightings will help any of the two. None whatsoever.

But something is for sure about the CIA & its re-runs covet operations in the Middle East countries. Watch the 2 below videos (total of 8 minutes) & return to the future, please:

//www.youtube.com/watch?v=Xu4MTv5wgys&feature...

//www.youtube.com/watch?v=uCC7hAsIQrE&feature...

Thanks for your watchings & your subsequent thinkings, if any! 

 


Zendanian

A Crass and Consequential Error

by Zendanian on

Above is the title of a book review, in recent edition of NY Review of Books, about the coup against Mosadegh and its historical consequences. You be the judge.

A Crass and Consequential Error

Patriot of Persia: Muhammad Mossadegh and a Tragic Anglo-American Coup
by Christopher de Bellaigue
Harper, 310 pp., $27.99

Muhammad Mossadegh, the Iranian prime minister overthrown by US and British agents in 1953, was a man who declined a salary, returned gifts, and collected tax arrears from his beloved mother. Frugality was allied to punctiliousness in this droopy-nosed aristocrat who enraged the West by insisting that Iran, not Britain, should own, sell, and profit from Iranian oil. A member of the princely Qajar family, he retained a noblesse-oblige gentility even as he became the symbol of postwar Iranian assertiveness. He fainted, he swooned—and was often pajama-clad. When he saw a hole, he had an irrepressible inclination to dig deeper. High principle trumped judicious compromise too often for Mossadegh to be a successful politician.

//www.nybooks.com/articles/archives/2012/aug/16/crass-and-consequential-error/


P_J

Continuous FEEBLE attempt(s) in EMASCULATING Iran’s history...

by P_J on

The never ending and continuous onslaught of emasculating TRUTH and revising historical facts, replacing them with unsubstantiated and outrages LIES, in a FEEBLE attempt to rewrite Iran’s history, despite of and in the face of tons of evidence that clearly says otherwise, continues.

I have already posted New York Time’s publication regarding the Coup several times before.

Problem is that the SHAMELESS Shahollahis/Hezbollah crowd is utilizing all possible avenues of DECPTION in order to DISTORT the truth.

This clearly was another wasteful and FOOLISH attempt of the Shahollahis, who have never been too KEEN or too INTERESTED in dealing with or accepting the TRUTH, running out of ALL other legitimate options!


anglophile

وقتی‌ سوال غلط طرح شود جوابش میشود چنین

anglophile


 

 

 


۱- صد در صد
۲ - صد در صد
۳ - بریتانیای کبیر
۴ - سؤال مبهم است (کدامین کودتا)
۵ - سؤال مبهم است (کدامین کودتا)
۶ - سوال تخیلی است و فاقد محتوی حقیقی‌ است
۷ -  سوال تخیلی است و به افسانه میماند.


Multiple Personality Disorder

Fascinating, fascinating read!

by Multiple Personality Disorder on

Great piece of writing.


Bavafa

+1 for Zendanian comment…..

by Bavafa on

Characterizing such event as the coup of 1953 as “gheseh” quickly gives away the mindset/quality of critical thinking of the author which makes up for the quality with quantity of the writing.   Lets keep on dismissing all the facts and events that took place, along with accomplishments.

 

'Hambastegi' is the main key to victory 

Mehrdad


Roozbeh_Gilani

we'll never forget!

by Roozbeh_Gilani on

Contrary to common belief on this site, Iranian people today are very politicaly aware. They know their modern history much better than most of us here. 

Shah, mossadegh, shariati, kianoori, jazani....they  all have their own place in our history, good or bad. Nothing would change that. that's not the point.. 

"Personal business must yield to collective interest."


Zendanian

Those who forget history,

by Zendanian on

Are condemned to repeat it.


Roozbeh_Gilani

شما‌ها هیچ وقت خسته نمیشید؟

Roozbeh_Gilani


سلطان علی‌ خامنه‌ای و دار و دسته جنایتکار فاشیست اسلامیش مشغول کشتار، شکنجه و تجاوز جوانان ما هستند. بیکاری، گرسنگی، فحشا، فساد... در ایران بیداد می‌کند. احمدی‌نژاد دزد، فاسد و آدمکش وطن عزیز ما را هدف حمله نظامی اجنبیان قرار داده...

 و شما هنوز که هنوزه، بعد از چندین دهه از مرگ شاه و مصدق، ۳۴ سال بعد از پایان سلطه پهلوی،  هنوز نشستید اینجا تو سر و کله همدیگه میزنید با کی‌ برد کامپیوترتون که کی‌ بد بود، کی‌ خوب بود!


aynak

چرا تحریف تاریخ ثبت شده؟

aynak




بجای مثنوی هفتاد من و تکرار دروغ های رایج هم سلطنت طلبان و اسلامیون ،  اشاره به چند  سوال  ساده  برای درک --حقیقت-- برای  خواننده کافی خواهد بود: ۱-قبل از نهضت ملی شدن نفت، چند درصد نفت ایران به ایران تعلق دشت؟ ۲-پس از موفقیت ملی شدن نفت چند درصد نفت ایران به ایرانیان تعلق پیدا کرد؟ ۳-چه نیرویی/کشوری  با ملی کردن نفت  و بهره بری   سهم عادلانه ایران از این منبع طبیعی  به دلیل تلاقی آن با نفع ملی خود مخالف بود؟ ۴-پس از کودتا و تشکیل کنسرسیوم، چه درصد از نفت ایران در دست ایران و چه درصد مجددا به دست دولت های خارجی افتاد ؟ ۵--چرا دولت  آمریکا در مدارک رسمی خود به این واقعه نام کودتا داده؟   و پس از ۵۰ سال حتی از نقش منفی خود در  عقب راندن پروسه دمکراسی در ایران صحبت میکند؟ ۶-چرا هم در زمان شاه و هم در دوره حاکمیت اسلامی -- روز ۲۹ اسفند -- روز ملی شدن نفت مانند خاری در چشم هر دو رژیم بوده؟  ۷- مصدقی که فقط ۳ سال در راس کار بوده  و بیش از ۴۰ سال از مرگ او می گذرد،  پس نه پادشاهی و نه ولایت بلکه -- خود باوری - استقلال و حاکمیت مشروط را خواهان بوده -  آیا جای تعجب است که د خاری در چشم مخالفان سلطنت خواه و ولی فقیه مدار و دیکتاتور پسند باشد؟.


aynak

چرا تحریف تاریخ ثبت شده؟

aynak



 

 بابا جان مادرتون  این  ویرایش گر رو درست کنید..