دوستی از بحثی که در فیس بوک در گیرش شده بود با من حرف میزد، میگفت که یک خانمی این سوال رو کرده که چرا که من به عنوان یک زن نمیتونم تو جامعه ایرانی ها در عشق ورزی و خواستن سکس و نزدیکی پیش قدم بشوم بدون اینکه هزار بد و بی راه به من گفته نشه که من مجبور شوم از شهر فرار کنم! با دوست عزیز بحث خوبئ داشتیم و بعد تصمیم کرفتم این را برای این خانم که به اسم فریبا معرفی میشود بنویسم.
فریبا جون عزیز، این حرفا چیه که میزنی؟ یادت رفت که همین جماعت بیمار پس افتاده که صد تأ ظاهر دارند و هیچی باطن و مردونگی خودشون رو به درازی و کلفتی مثلا گردنشون میدونند هنوز که هنوزه دست از سر زنی به اسم فروغ برنداشتند؟ اینا بی سواد ها و پا پتی های کوچه و خیابون ها نیستند. یک عده ای از اینا همون های بودند که تو کافه فردوسی یا کافه فیروز دور هم جمع میشدند و رنگ و روغن آن تلکتوالی به خودشون میمالیدند، از همه قماشی بودند، سیاسی، شاعر، نویسنده، و. از اون های که سرش بو قورمه سبزی میداد و الاغ تر از همه بود جلال ال احمد رو یادم میاد که اسم ببرم. این نر های دو پا که وقتی از زن حرف پیش میمد خزینه تستاسترون گل و گشادشان شروع میکرد به جوشیدن،دهانشان کف میکرد، عضلات یه جای دیگه تحریک شده و کنترل از دست رفته! زنیت و شعر فروغ برای اینا قابل تحمل نبود، اعتراض فروغ به پوشالی بودن مردانگی آنها توهین و تجاوزی بود به حد وحدود و خطه ای که قرن ها برای خودشان درست کرده بودند. فروغ شد یک زن هرزه، زن سبک سر، جنده و فاحشه، زن سیگاری و مشروب خور. زنی که با شعرش چار چوب پوسیده مرد سالاری را با زیباترین و لطیف ترین زبانی به چالش کشید شد دیوانه، شهوت پرست، افسرده و بیمار. این جماعت با سمبول کردن این آزاده زن موقعیت مرد سالارانه خود را در جامعه ای که حکمران آن بودند حفظ میکردند. و هنوز هم به تجاوز به زنیت و حق و حقوق زن و زور گوی و قدرت پرستی خود ادامه میدهند.
اگر در آن زمان فروغ ترور روانی و لفظی میشد در این زمان زن آزاده و آزادی خواه ایرانی سر دار میرود، برادر پس از برادردر کهریزک به او تجاوز میکند. در سیاه چال های اوین شکنجه میشود، در یک گونی تا کمر در یک گودال و سنگ سار میشود، اگر عشق و محبت خواست بزرگترین گناه را کرده است. آقا، مرد و مردانگی او، زنیت او را تعریف و حد و حدود آن را تعین میکند. به او میگوید چه لباسی بپوش، عشق و عشق ورزی چیست و چه مقرراتی دارد و معنی زیبأی چیست.؟ این مرد اسلام پرست پس گرأی است که عقده های سرطان مانند انباشته شده از قرن ها تجربه بندگی و غلامی و بردگی در زندان ایمان خود را بر سر زن، دختر، و خواهرش خالی میکند و بقول فروغ گرفتار در انبوهی از جنون و جهالت نمیداند چه کار میکند یا بایستی بکند.
عصیان فروغ بر ضد باور ها واعتقادات اجتماعی و فرهنگی زمان خود بود. او با قوانین، معیار ها، و زن ستیزی زمان خودش میجنگید. شاعران مرد و آن تلکتوال های زمان به حسابش نمی اوردند، تمسخر و کوچک شمردن ورد زبانشان بود و در مقابل فروغ با دردی که در اشعارش میبینیم به این نرینه های دو پا میگفت: جأی که من / با اولین نگاه رسمی ام/ از لای پرده/ شش صد و هفتاد و هشت شاعر را میبینم /که حقه باز ها / همه در هیات غریب گدایان / در لای خاکروبه / به دنبال وزن و قافیه می گردند /
خاری در چشم که هنوز این کور فکران بیاد دارند و دشنه تیز تری در قلب مرد -حیوانی که باورش از زن و شناختش از او یک چیز است. شهوت و لذت جسمانی - حیوانی، و مخزنی برای انبار کردن منی و دستگاه بچه سازی. زن در اینجا سهمی ندارد، استقلال ندارد و حق ندارد که برای بدن و اندام وخصوصی ترین اجزا آن خودش تصمیم بگیرد. بدن زن و اجزا آن در فرهنگ اسلامی و قوانین و شرعیات آن جزو املاک مرد است. خرید و فروش دائم یا موقت آن، راه استفاده از قبل یا دبر، در چه روز یا ساعتی، قوانین دخول در دوران عادت ماهیانه، سن تجاوز، همه و همه از الله به پیام بر او، و از او به نمایندگان و امامان قدیم و زمان حال گفته شده، این قوانین حیوانی با نظر خواهی و مشورت زن نبوده، لازم نیست که باشد. ضعیفه که نصف عقل مرد را دارد -- دست کم در قضاوت و به عنوان شاهد -- نمیداند که صلاح او در چیست و کجاست، مرد دانا بایستی برای او تعین تکلیف کند و زن هم بفهمد که با قانون خدا و دین در افتادند همان و کهریزک و برادران همان.
قسمتی از شعر گناه فروغ. این دشنه تیزهم همیشه تا دسته در قلب سیاه و چرکین این شهوت پرستان با ایمان و متد ین باقی خواهد ماند! گنه کردم گناهی پر ز لذت / در آغوشی که گرم و آتشین بود /گنه کردم میان بازوانی/ که داغ و کینه جوی و آهنین بود / …
دوست عزیز شما باید بنویسی، شما باید بیشتر بنویسی. چرا زن توانأی و اجا زه خواستن و طلب کردن زیباترین و طبیعی ترین غریزه انسانی، عشق و عشق ورزی، را نداشته باشد؟ چرا اگر پیش قدم شد میشود فروغ دیگری -- سبک و هرزه؟! چرا ویروس نکبت بار مرد سالاری اسلامی و قوانین و دستورات صریح برای حفظ و مردانه نگاه داشتن سکس نبایست چالش شود؟ روزگار غریبیست نازنین)از شاملو (ضعیفه برو بخواب که حاجی میخواد!
Recently by Zorumbaa | Comments | Date |
---|---|---|
NORMAL Muslims and REAL Islam | 2 | Oct 04, 2012 |
پیش نهاد برای یک کمپین جدید | - | Sep 27, 2012 |
Anarchy, Harj-va-Marj, Order, and Liberation. | 1 | Sep 20, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
بیزحمت پیش قدم بشید!
FaramarzMon Sep 17, 2012 04:24 PM PDT
کی میگه نشید؟ حتما پیش قدم بشید.
ولی فقط نه وقتی که تو تلویزیون مسابقه فوتبال نشون میدن یا ۲-۳ نصفه شب که موقع خوابیدنه!
...
by Red Wine on Mon Sep 17, 2012 03:31 PM PDTمطالبِ مربوط به بانو فروغ را که از قبل میدانستیم،مشکلِ آزادی زنان در ایران نیز که همیشه به موردِ بحث بوده است،کاش راهِ حل ارائه کرده و چاره جویی میفرمودید.
موفق باشید.