گله محمود خان از روزگار

ahang1001
by ahang1001
17-May-2011
 

گله محمود خان... رییس کل جمهوری اتمی و اسلامی ناب  از روزگار

 

محمود خان ناله کرد و گریست

که مرا پای سر کار رفتن نیست

چه کنم رهبرم اگر بزند

که مرا قدرت دویدن نیست

نازکم هیکلم ظریف بود

چینی ام طاقت شکستن نیست

گر که بادی وزد ز سوی شمال

قدرت توی باد رفتن نیست

یک سمند خر شدم خریدم من

هیکلم از تویش نمایان نیست

خسته ام بس که پرچانگی کردم

گوش مردم به چرت و پرتام بدهکار نیست

برو محمود زین دیار تاریکی

هاله نورت آنچنان پر سو نیست 

 

شیرین

با عرض معذرت از خانم پروین اعتصامی


Share/Save/Bookmark

Recently by ahang1001CommentsDate
TRES PALABRAS , "tree words"
-
Dec 03, 2012
I wish you love
-
Dec 02, 2012
careless whisper, piano version
-
Dec 01, 2012
more from ahang1001
 
ahang1001

جناب دکتر سعادت نوری

ahang1001


پیشنهادتان خیلی خوب بود...خودم هم توی دو سه خط آخرش گیر کرده بودم

یا اینکه بگیم

 

خسته گشتم دگر ز پر چانگی هایم

گوش ملت دگر طاقت شنیدن نیست

برو محمود زین دیار تاریکان

هاله نور تو دگر نمایان نیست

 

 

شیرین

 


M. Saadat Noury

پیشنهاد

M. Saadat Noury


با سپاس ، بخش پایانی شاید بدینگونه بهتر باشد:

خسته شد چانه ام  ز پر حرفی
گوش مردم به من شنیدن نیست

برو محمود زین دیار تاریکان
هاله ی نور توخریدن نیست!!!


ahang1001

آناهید خوبم

ahang1001


به آلمانی مثلی هست که میگه

dein wort in gottes ohr

فکر کنم فارسیش  هم هست

خدا از دهانت بشنود 

انگلیسیش نمیدونم شاید بشه

Your word in God's Ear

 


Anahid Hojjati

No way Ahang jan

by Anahid Hojjati on

There is no way that these guys will stay that long. Please stay hopeful.


ahang1001

آناهید گرامی

ahang1001


عزیزم همشون از دم باید بروند...ولی خیال رفتن ندارند

سی سال دیگر هم خواهند ماند 

 


ahang1001

All-Iranians ...Maryam Hojjat

by ahang1001 on

ممنون از شما عزیزان

زیادی ازم تعریف نکنید چون ممکنه مانند دکتر منوچهر سعادت نوری...کاربر خوب این سایت

منم برم دنبال زنجیره  ها 

 


Anahid Hojjati

Thanks Shirin jan for your poem

by Anahid Hojjati on

 

Nice poem. I liked the ending the most where you wrote:

خسته ام بس که پرچانگی کردم

گوش مردم به چرت و پرتام بدهکار نیست

برو محمود زین دیار تاریکی

هاله نورت آنچنان پر سو نیست 

 

Here is a poem that I wrote in summer of 2009 about AN

 باید برود 

روزی از مملکت ما , این دیوانه برود
این دروغگو , تجاوزگر , ازآشیانه برود
آنکه ظالم است و امروز هاله می بیند
روزی ازین روزها او از نقش زمانه برود
کنون صاحب قدرت است و کند بس محاکمه
اما بزودی آید روزی که از این زیبا خانه برود
از ابتدا مفت گفت , آزادی گرفت و همی کرد آشوب
از بیگانه بد گفت ولی بیگانه تر از هر بیگانه برود
بوسید چهار سال پیش دست و امسال شانه
درآینده قامتش خواهد خمید ,  افتاده شانه برود
ظلمش خواهد شد آشکار , روحانی و لشگر از او گریزان
آن وقت است که او با این بهانه یا آن بهانه برود
غم مخور هر روز و شب این چنین و آن چنان سخت
ظالم گردد کوچک , با سیلاب خلق , چون موریانه برود

August 2009


Maryam Hojjat

Very Nice Shirin Jan

by Maryam Hojjat on

We on IC have lots of fun with your poems & your music.


All-Iranians

Beautiful

by All-Iranians on

Another sweet poem. Thanks for the post.