آغاز یک فاجعه...


Share/Save/Bookmark

ahang1001
by ahang1001
29-Jun-2011
 

آغاز یک فاجعه

محل وقوع شهر مکه پاسی گذشته از نیمه شب

محمد – خدیجه جونم بیداری..؟

خدیجه- محمد جون من دارم چرت میزنم

محمد- خدیجه جون بیدار شو بلند شو باهات کار مهمی دارم

خدیجه- اذیتم نکن میخوام بخوابم ...حوصله هم ندارم...کار های مهم تو هم همش تو تنبونته

محمد-خدیجه جونم ...نه..خیلی مهمه..بزار تا بهت بگم.

خدیجه- خفم کردی بگو....

محمد- من پیغمبر شدم..

خدیجه-...چی..؟..چی شدی...یه دفعه دیگه بگو درست نشنیدم.

محمد – خدیجه جونم راست میگم...جبرئیل اومد از طرف خدا سراغم..و بهم گفت تو پیغمبری

خدیجه- جبرئیل دیگه کیه..از مشتری های ماست؟ حتما میخواسته سرت کلاه بزاره

محمد- نه عزیزم جبرئیل یک فرشته است...مشتری ما نیست..

خدیجه- جبرئیل غلط کرد با تو...چرت و پرت نگو ...بگیر بخواب...فردا که سر عقل اومدی با هم حرف میزنیم

محمد-خدیجه جونم..فکرش رو بکن اگه پیغمبر باشم..وضعمون از اینی که هست خیلی بهتر میشه... ایمان بیار عزیزم

خدیجه- ولم کن بابا...باشه ایمان اوردم ...خوبه..؟..حالا بگیر بخواب

محمد- خدیجه جون...من یخورده میترسم...

خدیجه- عزیزم باید هم بترسی...اگر فامیلات...و طایفه فریش.. از این قضیه خبردار بشن سرت رو میزارن کف دستت

محمد- خب تو میگی چه کنم؟

خدیجه- باید یکی رو پیدا کنی مواظبت باشه...یه چیزی مثل بادی گارد...

محمد- فکر میکنی کی میتونه هوامو داشته باشه...؟

خدیجه- فکر کنم پسر برادرت خوب باشه...

محمد- علی رو میگی؟ نه بدرد نمیخوره..چیزی سرش نمیشه..یخورده خنگه..

خدیجه- عزیزم علی گردن کلفت و قلچماقه..تو رو هم دوست داره..و هر چی بگی باور میکنه

محمد- پس میگی فردا اول وقت برم سراغ علی..؟

خدیجه- آره عزیزم...تا فردا هم فکرات رو بکن...من به این جبرئیل که میگی زیاد اطمینان ندارم.

و چنین شد و روز بعد محمد بسراغ علی رفت.....

شیرین


Share/Save/Bookmark

Recently by ahang1001CommentsDate
TRES PALABRAS , "tree words"
-
Dec 03, 2012
I wish you love
-
Dec 02, 2012
careless whisper, piano version
-
Dec 01, 2012
more from ahang1001
 
Faramarz

منهم عید سعید مبعث را به شما تبریک میگم

Faramarz


شیرین عزیز،

میگن که حضرت محمد غشی بوده و در گرمای عربستان زیرعبا میرفته و شر و شر عرق میریخته و بعدش هم غش میکرده، ولی برای اینکه آبرو ریزی نشه به اطرافیان میگفته که چشم هاشو بسته بوده که بهش وحی بشه!

درروز مبعث هم بعد از اینکه غش کرد و دوباره به حال اومد، به سر و همسر گفت که جبرئیل به خوابش اومد و گفت که ایشون پیغمبر شدن.

و این دلیلی است که مسلمانان ازغش و ضعف خوششون میاد!


Amir Sahameddin Ghiassi

شیرین خانم ګرامی

Amir Sahameddin Ghiassi


اکنون بیش از یک میلیارد نفر به حضرت محمد ایمان دارند   وی دارای نبوغ نظامی و تشکیلاتی خیره کننده ای بود   او توانست که ملتهای عرب را متحد کند و ملتهای زیادی را هم عرب کند ګرچه دیګران به حتی خانواده او هم رحم نکردند و نوه های اورا کشتند و یا مسموم کردند  ولی حتی اکنون بعداز ۱۴۰۰ سال هنوز هم ثروت عظیمی در درست پیروان اوست  و کسانی هستند که حاضرند در راه او کشته شوند ویا بکشند؟  چرا دیګران توانایی های او را نداشتند شیوخ عرب هم اکنون هم برروی میلیاردها دلار و ثروتهای عظیم خوابیده اند و از صدفه سر همان حضرت محمد بهترین زندګانی ها را دارند و درقصرهای تلا و حمام های عاج و در کنار زیباترین دلبران بین المللی زندګی میکنند  دین برای عده ای بهشت روی زمین را هدیه میآورد و برای عده ای هم جهنم روی زمین  کسانی همه چیز خود را در راه دین از دست میدهند و کسانی دیګر از ثروت قدرت و شهوت رانی از دین به عنوان حربه ای برنده استفاده میکنند  در این ماجری تقصیر کیست؟ 


azadi5

I thought this was going to be about

by azadi5 on

the day Khomanie came back to Iran, 12 Bahman :).


Maryam Hojjat

Shirin Jan, It was great & I

by Maryam Hojjat on

Think true as well. 


hamsade ghadimi

آهنگ خانوم،

hamsade ghadimi


آهنگ خانوم، لطیفهٔ جالبی‌ بود. اگه میشه فاجعه نیم پهلوی و عَلَم کردن اسلامیون و خفه کردن روشنفکرها را در ایران تعریف کن.


Demo

نوای باطله

Demo


شکرا که محمد و همسرش خدیجه فارسی زبان نبودند و اگر نه محمد میشد ممد و خدیجه میشد خدجه و پیام آور در فرهنگ آبگوشتی و رو حوضیشان تبدیل میشد به پیغمبر!!
تلخ