بر کسی پوشیده نبود که رهبر و دار و دسته ی قداره بند و هوچی اش از تظاهرات "سکوت" و بدون شعار، به نفع خود سوء استفاده خواهند کرد. این را هم همه بخوبی می دانند که "سازش" با این گروه، به بهانه ی اصلاحات از درون، آب در هاون کوبیدن است. بیانیه ی امروز مهدی کروبی چکیده ی مطالبی ست که رهبران اسمی جنبش سبز، از همان ابتدا باید بر آن پافشاری می کردند. با این همه هنوز هم دیر نیست. به هزار و یک دلیل، که در هر بیانیه و سخن هر گروه یا فرد، به چند تایی از آنها اشاره شده است، رژیم به سختی هراسناک و متزلزل شده. شادی زود هنگام و هیجان زده ی رهبر در برآورد "پنجاه" میلیونی تظاهرات روز 22 بهمن به نفع "نظام" و "رژیم"، نشانه ی بارز این ترس خوردگی ست. تمامی تزویرهایی که این روزها در انتقاد از این یا آن فرد حکومتی و دولتی بیان می شود، تلاش شورای مصلحت نظام برای "رفع نفاق" و غیره و غیره، از جمله تلاش های مذبوحانه ای ست که در همه ی زمینه ها رخ می دهد تا مگر مردم را یک بار دیگر بر سر جای خود بنشانند. آنچه در شعارهای مردم در این هشت ماهه گفته و ابراز شده است، پشت رژیم را خم کرده است. پافشاری بر سر همین چند خواسته ی ساده و منطقی و دنیا پسندی که مهدی کروبی از آنها یاد کرده، به هول دادن رژیم جبار و خونخواری می ماند که در نتیجه ی اعمال سی ساله اش، بر لب بام سقوط رسیده است.
باری، خواست های آقای کروبی، از اساسی ترین خواسته های ملت است. اگر رژیم، ادعای خود را باور دارد که 50 میلیون به نفع نظام به خیابان ها آمده اند. اگر آقایان به بخشی، تنها بخشی از آن همه دروغ بی شرمانه که توسط سفله ی وراجی به اسم احمد خاتمی در نماز جمعه گفته می شود، معتقدند، چه هراس از تظاهراتی آزاد دارند، حتی اگر یک میلیون مردم در تهران به خیابان بیایند؟
آقای کروبی در بیانیه ی امروزش (دوشنبه سوم اسفند) به درستی اشاره کرده است که رژیم با؛ "..وارونه سازی واقعیت و پنهان کردن وحشی گری های جانبی و فضای امنیتی حاکم بر این راهپیمایی، آن را به نفع خود مصادره" کرده است، به این نیت تا از حضور مردم "برای پاک کردن آثار ناشی از زندانی کردنها و جنایت ها و شکنجه ها و کشتارهای خیابانی بهره برد." رژیم می خواهد "چادری از مغلطه و کژنمایی بر این جنایات و وحشیگریهای خود بکشد... " گمان میکنند که توانستهاند بر خاطره جمعی مردم پرده فراموشی بکشند"
این همه حقیقتی ست که مردم در هیچ زمینه ای قصد "بیعت" با شکنجه گران و ضاربان و متجاوزان ندارند؛ "شما مردم شهید داده کشورمان، راضی به سرپوش گذاشتن روی جنایات کهریزک و مجتمع سبحان و خوابگاههای دانشجویی و... نیستید".
اجازه بدهید در این مقطع به این گفته ی اقای کروبی باور داشته باشیم که؛ "ما با دوگرایش روبرو هستیم. یکی گرایشی ست که از حق اجتماع و راهپیمایی مردم که در اصل ۲۷ قانون اساسی نیز بر آن تصریح شده، میهراسد... و فقط حضور طرفداران خود را در راهپیمایی بر می تابد و ملت را ...خس و خاشاک میخواند" و سوی دیگر؛ "گرایشی ست که شما(مردم) را با همه تنوع و رنگارنگی اعتقادی تان، فارغ از ویژگیهای جنسیتی و قومیتی و فرهنگی و طبقاتی، به رسمیت میشناسد. گرایشی که مردم را نه صرفا به میدان آزادی، بلکه به نشستن سر سفره آزادی فرامی خواند".آقای کروبی سپس دو پیشنهاد ساده و در عین حال عمده را به عنوان اساس خواست مردم ارائه داده است؛ "براساس حق مسلم مردم، طبق اصل ۲۷ قانون اساسی، مجوز بدهند که در میدانی از تهران راهپیمایی از طرف ما برگزار شود تا اقلیت و اکثریت مشخص شود. امنیتش را هم خودمان تامین میکنیم ... تا وزن هر گرایش در جامعه ما، بی فشار و تهدید روشن شود".
و پیشنهاد دوم این که؛ "... براساس اصل ۵۹ قانون اساسی، رفراندومی برای برون رفت از بحران برگزار شود تا به حاکمیت شورای نگهبان پایان دهد... این، تنها رفراندوم است که می تواند راهگشای ما برای عبور از این تنگناها باشد.."
به گمان من همه ی طیف های جنبش سبز، از اصلاح طلب و سکولار و... باید از این درخواست های ساده، بصورتی یکپارچه حمایت کنند. تصور من این است که در این مقطع زمانی، رهبران مذهبی جنبش با تنی چند از اندیشمندان آزاده از سکولارها کنار هم بنشینند و برای این حداقل خواست ها، به توافقی برسند. در بین طرفداران سکولار جنبش سبز، کم نیستند افکار جوان و روشنی که می توانند ده ها پیشنهاد و راهکار برای جنبش سبز، در این مقطع ارائه دهند. چرا از آنان استفاده نشود؟ به گمان من رهبران مذهبی جنبش سبز و سکولارها، می توانند با یک سعه صدر، بی آن که گرفتار شانتاژها و تخریب های رژیم، مبنی بر "مزدوری" و "دست در دست خارجی" داشتن و اتهام همراهی و همگامی با استکبار و مجاهدین و سلطنت طلب و توده ای و غیره و غیره ...بشوند، می توانند طی یکی دو جلسه برای همین حرکت های اولیه، به راهکارهای مشترک و ملی برسند. پافشاری بر سر تمامی خواسته های هر گروه، می تواند در مراحل بعدی اتفاق بیافتد. امروز مشکل اساسی رها شدن ملت از چنگال زالو صفتانی ست که سی سال ملتی را دوشیده اند و مکیده اند برای آن که بر سر قدرت باشند. رژیم بر سر قدرت در این سی ساله نه تنها گرهی از مشکلات مردم باز نکرده، که مشکلات بی شمار تازه ای بر شانه های ناتوان مردم بار کرده است. اقتصاد و کشاورزی و صنعت ورشکسته، این همه کشته و افلیج و شیمیایی و موجی و ام اسی و بیمار و آواره و بیکار و معتاد و ... باضافه ی اشاعه ی فرهنگی مضمحل در سیستم آموزشی کشور، و... به عنوان نتایج شگرف "حکومت اسلامی" کافی ست. شایسته است که بخاطر مردمی که تمامی زجر این سی ساله ناتوان و خسته شان کرده است، دست کم در این مرحله بر سر جزئیات بحث و جدل نکنیم.
یک اصل اساسی دیگر هم هست؛ این که در این سال ها زنان در همه ی سنگرهای مبارزه با رژیم، اگر نه پیشتاز، دست کم همپای مردان ایستاده اند. باعث تاسف خواهد بود اگر از این نیروی پوینده و پر توان و در عین حال اندیشمند و روشنفکر، در پیشبرد جنبش سبز استفاده نشود. شایسته است به آنچه برخی از زنان پیشرو در بیانیه ی اخیرشان مطرح کرده اند، از سر دقت توجه شود. زمان را دریابیم، حیف از این فرصت های آشکار که از دست برود.
Recently by Ali Ohadi | Comments | Date |
---|---|---|
بینی مش کاظم | - | Nov 07, 2012 |
"آرزو"ی گمگشته | - | Jul 29, 2012 |
سالگرد مشروطیت | 2 | Jul 22, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |