کارپردازان انگلیس در ایران - قسمت هشتم


Share/Save/Bookmark

All-Iranians
by All-Iranians
28-Feb-2012
 

 

در قسمت های گذشته مطالبی در مورد سید ضیا الدین طباطبایی ، برادران رشیدیان ، برادران جی (اردشیر جی و شاپور جی ) ، حسین فردوست ، بهرام شاهرخ ، نواب صفوی ، جمال امامی ، جعفر شریف ‌امامی ، حسنعلی منصور ، امیر عباس هویدا و سيد حسن تقي ‌زاده عرضه شد. در این قسمت به معرفی برادران انتظام (نصرالله انتظام و عبدالله انتظام ) دو تن دیگر از کارپردازان انگلیس در ایران می پردازیم:

١٣ - نصرالله انتظام

نصرالله انتظام فرزند ميرزا محمد انتظام‏السلطنه در سال ١٢٧٨ شمسي در تهران متولد شد و پس از انجام تحصيلات متوسطه در دبيرستان ايران و آلمان ، وارد مدرسه حقوق و علوم سياسي گرديد. پس از اخذ دانشنامه ی ليسانس در رشته حقوق در سال ١٢٩٨ به استخدام وزارت امور خارجه درآمد و در مدت ٨ سالي که در اين وزارتخانه به کار اشتغال داشت مشاغل مهمي از جمله نايب دومي سفارت ايران در پاريس و ورشو لهستان، نايب سفارت لندن و برن، رياست اداره سوم سياسي و رياست اداره عهود و جامعه ملل را طي کرد.

در دهم مرداد ١٣١١ پس از لغو قرارداد دارسي، دولت انگلستان شکايت خود را از لغو قرارداد مذکور تسليم دبيرخانه جامعه ملل نمود. روز نهم دي ماه ١٣١٢ هيئت اعزامي ايران به رياست علي‏اکبر داور وزير دادگستري در جلسات شوراي جامعه ملل به شکايت دولت انگليس پاسخ داد و دفاع نمود.

در اين ماموريت نقش نصرالله انتظام سنگين بود زيرا طبق قوانين موجود او بايستي لايحه دفاعيه را تهيه مي‏نمود. انتظام لايحه‏اي مستند تهيه کرد و داور به استناد آن پاسخ وزير امور خارجه انگليس را داد. پس از پايان اين مأموريت، انتظام به ايران بازگشت و در سال١٣١٢ نايب اول سفارت ايران در لندن شد و يک سال بعد با همان سمت به سويس رفت و سرانجام کاردار سفارت ايران در سويس گرديد و در سال ١٣١٧ به تهران بازگشت و رئيس اداره سوم سياسي شد.... نصرالله انتظام فراماسون بود و در لژهاي « مهر» و « وفا» عضويت داشت.

//iichs.org/index.asp?id=200&doc_cat=7

انتظام در اواخر سلطنت رضا شاه به سمت ریاست تشریفات دربار منصوب شد. با سقوط رضا شاه در شهریور بیست، او به سرعت مدارج ترقی را پیمود. در کابینه احمد قوام، وزارت بهداری را بر عهده داشت. در کابینه‌های دوم و سوم علی سهیلی به ترتیب به پست وزارت پست و تلگراف و تلفن و وزارت راه دست یافت. در کابینه مرتضی ‌قلی بیات نیز پست اخیر را حفظ نمود و سپس در همین کابینه، وزارت امور خارجه را بر عهده گرفت.

در سال ۱۳۲۹ با ۳۲ رای از مجموع ۵۴ رای به ریاست مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید و پس از آن سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا شد. در سال ۱۳۳۱ توسط دکتر محمد مصدق برکنار گردید و پس از ۲۸ مرداد ٢٢ دوباره سفارت ایران در آمریکا را اشغال نمود. مدتی نماینده ایران در سازمان ملل بود و در سال ۱۳۳۸ وزیر مشاور در کابینه اسدالله علم گردید. مدت کوتاهی به سفارت ایران در فرانسه رسید و پس از آن بازنشسته شد. ولی همواره تا دوران انقلاب ٥٧، ارتباط خود را با محافل قدرتمند مثل علی امینی و اسدالله علم حفظ کرد.

انتظام پس از انقلاب ٥٧ بازداشت شد، پس از چندي بدلیل بیماری آزاد شد و مدت کوتاهی پس از آزادی در سال ١٣٥٩ در سن ٨١ سالگي در تهران درگذشت. نصرالله انتظام برادر کوچکتر عبدالله انتظام بود

//fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%85

تصویر نصرالله انتظام

//jamejamonline.ir/Media/images/1390/07/07/100855420444.jpg

١٤ - عبدالله انتظام

عبدالله انتظام فرزند ميرزا محمد انتظام‏السلطنه در سال ١٢٧٨ شمسي در تهران متولد شد. او وزیر امور خارجه ایران در کابینه حسین علاء و زاهدی، رئیس هیات مدیره ی شرکت نفت و عضو شورای سلطنت پس از آخرین خروج شاه از ایران بود.

عبدالله انتظام ابتدا مدتی سفیر ایران در آلمان غربی بود. بعدها در سال ۱۳۳۲ و در کابینه سپهبد زاهدی به مقام وزارت امور خارجه رسید. در سال ۱۳۳۶ پس از مرگ بیات به ریاست هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران منصوب شد و تا سال ۱۳۴۲ در این سمت باقی ماند. به علت مخالفت با سیاست شاه در اعمال خشونت در برابر جریانات مذهبی پانزده خرداد ماه ۱۳۴۲ از سمت خود برکنار و خانه نشین شد.

در اواخر حکومت محمدرضا شاه پهلوی، مجددا به خدمت غیر رسمی فراخوانده شد و مدتی از مشاوران اصلی شاه بود و به همراه علی امینی، او را به ماندن در کشور توصیه می نمود. او در ۲۴ دیماه ۱۳۵۷ و با معرفی دولت شاپور بختیار توسط شاه، به عضویت شورای سلطنت درآمد.

عبدالله انتظام پس از انقلاب۵۷ هیچ وقت زندانی نشد، چون از چنان وجه ای برخودار بود که حتی خمینی نیز به اسارت او رغبت نداد ( شاید به دلیل آنکه عبدالله انتظام استاد همان لژی بود که خمینی در آن عضو بود : همه ی ایرانیان). عبدالله انتظام در فروردين سال ۱۳۶۲ در تهران درگذشت.

عبدالله انتظام یک ریاضیدان و یک کارشناس اپتیک بود. فراماسونر و استاد اعظم لژ مستقل ایران بود و در عین حال شخصی شوح طبع بود. ساده و صریح سخن می گفت. او مردی درویش مسلک بود و خانه اش را شبیه خانقاه کرده بود. او برادر بزرگ نصرالله انتظام بود، سایر مشخصات او چنین است:

همسر اول: ماری روبینسون هییوم (ازدوج در سال ۱۹۲۴)

همسر دوم: فرح انصاری

فرزندان: هییوم حوران ( زاده به نام سید محمد انتظام و سفیر اسبق امریکا در عربستان سعودى) و لیلا برنان

//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%85

دکتر محمد باهری معاون کل وزارت دربار می گفت: "يک روز صبح زود که در دفترم نشسته بودم، منشی من گفت آقای ابراهيم گلستان پشت خط هستند. گوشی را برداشتم و بعد از احوال پرسی، گلستان گفت خواهشی دارم که می خواهم حتما انجام دهيد. با روابط قديم و دوستانه ای که با گلستان داشتم گفتم حالا حرفت را بزن ببينم می توانم انجامش بدهم يا نه. صدای گلستان محکم و در عين حال اندوهگين بود. گفت: می خواهم اجازه بگيريد که فروغ در گورستان ظهيرالدوله دفن شود."

باهری می گفت: "راستش من زياد با شعر نو و شعرای نوپرداز آشنايی نداشتم و متعجب شدم که اين فروغ کيست که گلستان از من می خواهد در قبرستان ظهيرالدوله، در کنار بزرگان ادب و موسيقی ايران، به خاک سپرده شود. اما اين امر خيلی برای من مهم نبود، مهم اين بود که گلستان از من چيزی خواسته بود که می بايد انجامش می دادم. اگرچه انجام کار قدری مشکل بود.

مشکل اين بود که دفن کردن اجساد در قبرستان ظهيرالدوله ممنوع شده بود و اجازه کار به دست عبدالله انتظام بود. اين زمانی بود که عبدالله انتظام مغضوب بود و چند سالی هم بود که با او تماسی نداشتم. بنابراين مانده بودم که چطوری به او زنگ بزنم و خواهشی بکنم. دو سه ساعتی با خودم کلنجار رفتم. بالاخره چهره ابراهيم گلستان در نظرم آمد و رفاقت ديرينه کار خودش را کرد. به خودم فائق آمدم و به منشی گفتم آقای انتظام را پيدا کند. نيم ساعتی گذشت که منشی خبر داد آقای انتظام پشت خط هستند.

شرمسار از اينکه چطور باب صحبت را باز کنم گوشی را برداشتم و به او سلام کردم و گفتم عذرخواهم که مدت هاست از شما بی خبرم. خلاصه بعد از قدری صحبت گفتم آقای انتظام! دوستی از من خواهشی کرده و خواسته است فروغ فرخ زاد در قبرستان ظهيرالدوله به خاک سپرده شود. راستش من زياد فروغ را نمی شناسم چون با شعر نو سروکاری ندارم. اما کسی که از من اين را خواسته خيلی برای من عزيز است. اينها را گفتم و منتظر جواب ماندم. دل توی دلم نبود. سرانجام انتظام با آن صدای مهربانش گفت: مگر می شود خواسته دکتر باهری را، نه به عنوان وزير پيشين و نه به عنوان معاون کل وزارت دربار، بلکه به عنوان استاد مسلم حقوق جزای دانشکده حقوق ناديده گرفت. همين حالا دستور کار را خواهم داد."

باهری می گفت: "وقتی اين حرف را از انتظام شنيدم نفسی به راحتی کشيدم و از لطف او سپاسگزاری کردم و گفتم در اولين فرصت برای کسب فيض به ديدارتان خواهم آمد و همين کار را هم کردم".

//zahirdowleh.com/khaterat.htm

عبدالله انتظام شخصي است آرام و موقر و به ندرت با كسي از در صميميت وارد مي شود. ظاهراً از مجالس و گردهمايي هاي اجتماعي خوشش نمي آيد و بيشتر به انزواي فلسفي يا تمركز بر سرگرمي اش يعني كار بر روي چوب يا حكاكي علاقه دارد. در مذاكرات صراحت و برخورد مستقيم را تاييد مي كند و معمولاً با مصالحه هاي واقعگرايانه باز برخورد مي نمايد....او فرانسه و انگليسي را عالي و آلماني را خوب صحبت مي كند....

يادداشت سرّي به تاريخ ٧ سپتامبر ١٩٦٦ از بخش سياسي ، توسط چارلز راسياس ، موضوع: شاه به عبدالله انتظام پيشنهاد نخست وزيري داده است : به گفته يك منبع معمولاً موثق، شاه در صبح روز يكم سپتامبر ملاقاتي با عبدالله انتظام، مديرعامل سابق شركت ملي نفت ايران، در كاخ سعدآباد داشته است. منبع گزارش داد كه شاه يك روز قبل به انتظام خبر داده بود كه مي خواهد وي را در روز يكم سپتامبر، قبل از سفرش به بلغارستان لهستان و مجارستان ملاقات كند. منبع انتظام را در ساعت ٦ونیم به محل رساند و انتظام حدود ساعت٩ صحبتش را با شاه تمام كرد...منبع به من گفت، انتظام به وي گفته بود كه شاه از او ( انتظام) پرسيد آيا وي تمايل به نخست وزير شدن دارد. بنا به گزارش، انتظام جواب داد «فقط در صورتي كه در انتخاب وزراي خودم آزاد باشم و قبل از به اجرا در آوردن مسائل سياسي در مورد آن موضوعات با اعليحضرت گفتگو كنم. » انتظام به شاه گفت با روش اخير در سياست ايران كه به شدت روابط ايران را با غرب خراب كرده است و به بهبود مستمر اقتصاد ايران ضربه وارد كرده بود، مخالف است. بنا به گزارش، انتظام به شاه گفت وي از اين كه سازمان برنامه و بودجه اخيراً نتوانسته بود حقوق كارمندانش را بپردازد و مجبور شده بود٨٠٠ هزارتومان از بانك مركزي وام بگيرد، هراسان شده است. انتظام به شاه گفت تلاش وي جهت پيروي شديد از سياست روابط نزديكتر با كشورهاي كمونيست، اشتباه مي باشد. به عنوان، نتيجه، انتظام اظهار داشت «غرب اعتماد خود را نسبت به شما از دست داده، در حالي كه در همان زمان كشورهاي كمونيستي نسبت به اغراض شما مشكوك و بدگمان هستند. » به نظر او منافع ايران در غرب نهفته است و هر چند ايران بايستي براي رفتار بهتر از سوي غرب با آنها چانه بزند، نبايد هيچ بي احترامي نسبت به غرب نظير آنچه در رابطه با تسليحات و مذاكرات نفتي به واسطه اظهارات علني به نظر انتظام غيرعاقلانه و تحريك كنندا شاه، اتفاق افتاد صورت گيرد. صحبتها نتيجه اي نداشت، زيرا شاه به حرفهاي انتظام گوش داد، ولي موافق دادن آزادي عمل به وي نبود. شاه به او گفت كه در خلال عدم حضور وي (شاه) در ايران فكر كند و پس از بازگشت وي از لهستان براي بحث در مورد آن، با هم ملاقات خواهند كرد. منبع، كه ظاهراً از بستگان انتظام است، گفت مي خواهد سفارت راجع به اين موضوع مطلع باشد ....

www.magiran.com/npview.asp?ID=1931908

تصویر عبدالله انتظام

//www.farhangsara.com/namdaran_iran/a_entezam.jpg

نظر شما چیست؟

xxxxxxxxxxx

ادامه در قسمت نهم


Share/Save/Bookmark

more from All-Iranians
 
M. Saadat Noury

نصرالله انتظام به رياست مجمع عمومي سازمان ملل انتخاب شد.

M. Saadat Noury



All-Iranians

روز شمار زندگي عبدالله و نصرالله انتظام

All-Iranians