آنچه به آن موجود" شیطان رجیم گفته اند"؟ قابل توجه آقایان خانمهای رهبران ادیان ;پناه بر خدا؟


Share/Save/Bookmark

آنچه به آن موجود" شیطان رجیم گفته اند"؟ قابل توجه آقایان خانمهای رهبران ادیان ;پناه بر خدا؟
by Amir Sahameddin Ghiassi
07-Jul-2010
 

آنچه به آن موجود" شیطان رجیم گفته اند"؟ پناه بر خدا؟

ادیان الهی کم وبیش مردم را به دوستی و مهربانی و عدالت دعوت و از کسانی مثل شیطان ترسانیده اند. خوب این جناب شیطان کیست؟ خودتان میدانید که سرمایه دارانی با ثروتهای باحتمال نامشروع با اعدادی نجومی نیض دنیا را در دستهایشان دارند. بقول آقای مطهری که کاپیتالیسم و کمونیسم هر دو مثل تیغه های قیچی هستند که گرچه ظاهرا مخالف هم میباشند و در حالت مقابل هم قرار دارندولی این انسان است که در وسط تیغه های قیچی قرار میگیرد و آش لاش میشود.

متاسفانه تمام مکاتیب فلسفی و فکری و حتی ادیان کم بیش به دست نااهلان افتاده و از آن بعنوان حربه ای برای منافع خود سو استفاده میکنند و چیزی که اصلا مورد التفات نیست انسانیت و مردم هستند. و چون سخت گیریها زیاد میشود این مردم هستند که باز متاسفانه به جان هم میافتند و برای بقای خود دیگران را قربانی میفرمایند.

دو نفر با داشتن مدارک تحصیلی برابر و سابقه کار و تجربه برابر  یکی در اثر موقعیت هایی به ارش میرسد و دیگری گرسنه در خیابان ها رها میگردد. البته خواهید گفت که اولی دارای مدیریت بهتر و زرنگی های بیشتری بوده است و توانسته است که موقعیت را خوب تشخیص بدهد و پیشرفت نماید. یا شانس داشته و به آدمهای و امکانات خوبی برخورد کرده است.

ولی آیا متوجه شده اید که یک سیستم و یک برنامه ریزی وجود دارد که همه را خواهی نخواهی به آن سمت هل میدهد. در آمریکا تقریبا همه را به زور و با التماس و درخواست و تلفن های مکرر و نامه نگاریهای  زیاد به دانشگاه میکشانند در دبیرستانها دانشگاهها مختلف دفتر و دستک دارند و دانش آموزان را میخواهند برای دانشگاه های خود بقاپند. و دادن انواع و اقسام بورسهای تحصیلی را هم ارایه میدهند.

ولی در عوض در ایران درست عکس این است یانه؟ این دانشجو است که بایست مرتب کنکور بدهد و دنبال دانشگاه بدود و بسیاری از آنان هم نمیتوانند یا تحصیل دانشگاهی کنند و یا در رشته دلخواه خود تحصیل و  بکار مشغول شوند.

بسیاری از دانشجویانی را من میشناسم که در شیمی و فیزیک استعدادهای زیادی داشتند ولی بعلت نداشتن معلم زبان خارجی زبان بلد نبودند و در نتیجه نتوانستند که به رشته مورد علاقه خود بروند و بعد از یاد گیری زبان بعد از تمام شدن دوره دبیرستانی تنها توانستند که در رشته هایی دیگر به تحصیل بپردازند.

در آمریکا مسیحی در بیش از شش هزار نوع و کلیمی  مسلمان در هر چند نوع و بهایی و بی دین و شیطان پرست و ....همه با هم ظاهرا برادر وار زندگی میکنند و هیچکدام هم مزاحم دیگری نمیشوند ویا همدیگر غیر قانونی و به زور غارت نمیکنند.

 

در ایران به هرکسی هر انگی که بتوانند میزنند و با همان بهانه دمار از روزگارش در میآورند. خودتان میدانید که عده ای را بنام مجاهد و عده ای را بنام بهایی و... از دانشگاهها اخراج فرمودند بعد هم با برنامه پاکسازی هر که نمیخواستند بهر بهانه ای اخراج فرمودند و متاسفانه مردمی هم که اخراج شده بودند به کشورهای دیگر رفتند.


آقایی که در ایران تیمسار بود در اینجا کبابی باز کرد و آقایی هم که سرهنگ بود کارگر ساختمانی شد. همچنین مهندسین د دکتر های ایرانی هم کم بیش بهمان شغل های معمولی  و نه در شغل خودشان مشغول بکار و بیگاری شدند. دکتر فیزیک ایرانی لبه موکت دوز میشود و مهندس مکانیک ایرانی شاگرد اسباب بازی فروشی و...


بقیه هم بقول یکی از همان آقایان به مسخره کردن هم و به دست انداختن هم مشغول هستند ویا بهم حسادت میکنند و پشت سرهم صفحه میگذازند خانواده ها از هم پاشیده میشود و نفاق و جدایی بیداد میکند.

با انقلاب شکوهمند اسلامی به زعامت رهبر کیبر و بزرگ آن الحضرت الامام الخمینی الکبیر دانشمند عصر و عالم دوران بسیاری از ایران مجبور شدند که به بیرون بروند و بقول همان امام راحل مرحوم به دامان شیطان بزرگ و کوچک پناه بردند.

خوب کسی که در تهران استاد دانشگاه بود و سن سالی هم از او گذشته بود حالا در کشور امکانات چه کند؟ چند سالی به فروشندگی مشغول میشود و در نهایت سعی میکند که معلم شود. 

دیگری که زبان میدانست و مدارک دانشگاهی خود را هم از همین ایالات و ولایات متحده آمریک گرفته بود به او اجازه دادند که موسسه ای باز کند بعد از اینکه وی همه ذخیره و توان خود را در موسسه گذاشت  شهرداری گفت که اشتباه کرده است که به او اجازه تاسیس موسسه ای را داده است بایست آنرا ببندد. خوب در اینصورت با اشتباه مامورین شهرداری این آقا تمامی سرمایه خود را که از ایران آورده بود از دست داد.  بهش گفتند که خوب برو و از شهرداری شکایت کن. در آمریک  شکایت را وکیل بایست به بادگستری انیجاببرد و وکیل هم ارقام نجومی میخواهد تا اینکار را بکند و در نتیجه تمامی سرمایه این آقای ایرانی از بین میرود و به بادگستری آمریکایی هم دستش بند نیست. اگر در تهران میشود شکایت را در یک ورقه نوشت و تمبر زد و به دفتر قاضی داد اینجا بایست از هفت خوان رستم رد شوی تا بتوانی شکایت کنی.


وکیلان گران قیمت هم نشسته اند تا بتوانند بینوایی را سرکیسه کنند اینهم از عدالت آمریکایی.  در اینجا هیچ منبعی نیست که به کسی کمک کند. خوب در این صورت میتوانید تصور بفرمایید که دکان شیادی در آمریکا رونق فراوان دارد زیرا غارت شونده بایست پولهایی فراوان دیگری هم داشته باشد که بتواند به وکیل بدهد تا شاید حقش را بتواند از  طریق بادگستری آمریکایی بستاند. و اگر هم نتوانست که آقا یا خانم وکیل هم بنوایی رسیده و حسابی غارت شده را دوشیده اند.


مهرداد که بعلت داشتن فامیل بهایی اخراج شده بود و چون نمیخواست بر ضد دین فامیلش در روزنامه بد بیراه بنویسد تا امکان ادامه کار را بدو بدهند هم راهی خارج شد. در آمریکا بر عکس ایران که بانکها بسختی وام میدهند اینجا خیلی ساده تر وام میدهند. شاید هم علت آن این باشد که در ایران تورم بی امان سی در صد اگر بانک پانزده در صده بهره بگیرد باز بازنده است.

ولی در آمریکا که تورم بسیار جزیی است و در مورد خانه و وام مربوط به آن حتی قیمت خانه تنزل میکند بانک براحتی وام میدهد.  ناگهان خانه ای که دویست هزار دلار میارزد یا میخرند شخص به بانک چهارصد هزار دلار بدهکار است زیرا قیمت ها افت کرده اند. حالا حساب کنید که بانک بهره بالایی برای چهار صد هزار دلار میخواهد و یک مشت شیاد و دزد آمریکایی هم هر روز به بهانه ای سر مردم مستاصل را کلاه میگذارند.

یک روز به عنوان گرفتن وام ارزان و یک روز به عنوان کم کردن وام و یا بهره.  هر کلاهبردار و دزدی هم در آمریکا آزاد است. شما اگر چک به محل داشته باشید با مراجعه به بانک بانک آدرس چک کشنده را بشما میدهد ولی بانکهای اینجا نه آدرس وی را بشما میدهند و نه شماره تلفن وی را و چک کشنده بی محل را حمایت میکنند که مبادا ناراحت شود و از کشیدن چک بی محل متاسف گردد ولی اگر شما چک را بحساب خود گذاشته باشید و چک بی محل باشد شما جریمه میشوید.


بایست که در آمریکا خیلی مواظب باشید که دزدان و شیادان در پناه قانون هستند.

مهرداد که با سختی در آمریکا زندگی میکرد گفت خوبست که به ایران برود و ببیند که چه میتواند بکند. همسرش در آمریکا دوست پسری میگیرد و از وی تلاق میخواهد و پدر آن مخدره هم که بهایی هم بوده تمامی اسباب وی را ملکتو میفرماید یعنی بالا میکشند.

پسرخاله مهرداد که بهایی بوده و همراه با زنش مثلا به داد مهرداد میرسند و به او که دیگر کسی را نداشته است خیلی مهربانی میکنند و خیلی برایش دلسوزی  مینمایند. متوچهر و همسرش اشراق با نهایت مهربانی و دلسوزی به کمک مهرداد میآیند و مهرداد هم که اینهمه خوبی و مهر از آنان میبیند به آنان اعتماد میکند و هرچه از غارت پدر همسر بهایی باقیمانده بود را به آنان میسپارد.

خلاصه بعد از هفت سال که مهرداد برای بازدید به تهران میرود میبیند که تمامی اسباب و ماشین و سرمایه او توسط پسر خاله بهایی غارت شده است. و وی و همسرش میگویند که اگر ساکت نشوی و بخواهی شکایت کنی تو را لو میدهیم که خانواده بهایی داری و آنوقت جمهوری اسلامی بقیه را هم میگیرد همین قدر که بتو پس داده ایم برایت بس است.

مهرداد که برای گرفتن حق خود به تمامی دستگاههای اداری بهایی قبلا نامه نگاری کرده بود و هیچ نتیجه ای نگرفته بود این بار با قلبی شکسته از خیانت فامیل نمیداند که چه بکند.

 خوب بااظهار تاسف شدید و حس همدردی به آقای بهایی عزیز که طمعه گرگانی درنده شده است برای تسلی خاطر آن دوست نادیده گرام مینویسم که همکیشان گرامی و عزیز وی نظیر همین بلا را سر دوست من درآوردند و با غارت اموال وی وی را بخاک سیاه نشاندند ولجن مالش هم گردانیدند و همه نگارشهای وی به بیت عدل و محافل ملی روحانی و محلی و یاران گرام هم(همان هاییکه که متاسفانه در زندان بسر میبرند) نیز با بی تفاوتی روبرو شد. 

کر دیو و دد ملولم و انسانم آزروست.  متاسفانه دین نتوانسته است که انسان خوب بسازد و یا حتی عدالت را حمایت نماید.  دکان کید برو جایی دیگر بگشا  فروش نیست آنجا که من دکان دارم.  و این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است  چون درون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه و بت خانه یکی است. ایکاش که دکان شیادان دینی برچیده میشد و مردم همدیگر را نه به عشق بهشت دوست میداشتند که برای خود عشق. بنی آدم اعضای یکدیگرند که که در آفرینش ز یک گوهرند. 

امیدوارم که هم مسلمانان و هم بهاییان و هم... عاشقانه قیام کنند و پایه دوستی و محبت را محکم کنند.

امیدوارکه که ضرب مثل سگ زرد برادر شغال است روزی بدون معنی شود.

برای همین بودکه روزی ملا نصرالدین داشت گاوش را که بسته بود با شدت کتک میزد  از او پرسیدند که آملا چرا حیوان زبان بسته در بند را میزنی  گفت برای اینکه گاو دیگرم رفته است. گفتند خوب  او رفته است این را چرا میزنی؟ گفت اگر این پدرسوخته را هم ول میکردم از آن بد تر بود و میرفت.

حالا نقل بهاییانی است که در زیر ظلم و زور و آزار و اذیت هستند ولی باز هم در همین حال به غارت و فساد دوستانی که به آنان اعتماد کرده اند دست میزنند. با سیاست اعتماد مهرداد را  جلب کردند وبعد هم با نهایت ستم و ظلم اورا درست مثل دیگران غارت کردند. درست مثل همتایان بد مسلمان خود.

بهایی که در امریکا گله داشت که موقعی که در کرمان بود به جرم بهایی بودن به او نان نمیفروختند و آزارش میدادند حالا همین شخض کرمانی امانت برادر زن خود را با کمال بی شرمی بالا کشیده بود و وقتی برادر زن بیچاره از او خواست که پولهایش را پس بدهد  گفت اگر نزدیک خانه م بیایی پلیس آمریک را خبر میکنم که بجرم نزدیک شدن به خانه من ( که با پول برادر زن خریداری شده بود) ترا با دستبد به زندان ببرند. برادر زن بینوا مجبور شد سه شبانه روز در خیابانها بخوابد تا آخر کلیسایی در کلیسا به او جایی برای خواب داد.  فامیل بهایی فورا به دوستان مسلمان و خانواده مسلمان وی گفتند که شهباز مسیحی شده است؟ 

من نمونه هایی بسیاری از خیانت های بهاییان و یا مسلمانان و دیگران دارم. و نظرم هم این است که شاید این مشگل حل شود و ما همه با هم مثل انسانهای پیشرفته زندگی کنیم ودزدی و غارت و فساد را کنار بگذرایم.  


Share/Save/Bookmark

more from Amir Sahameddin Ghiassi
 
Amir Sahameddin Ghiassi

Oh Sadi

by Amir Sahameddin Ghiassi on

O Sadi, the nice man will never die, the died man is who , that has not a good name. The good man is always live in the heart of people.


Veiled Prophet of Khorasan

Reza Shah

by Veiled Prophet of Khorasan on

 

Was the great king of Iran and I salute him. If we had a leader who was half as good as him we would be great. He saw the Mullahs for what they were.

May he rest in peace; with love of Iran.


Amir Sahameddin Ghiassi

Reza Shah, the man who was a simple soldier one day.

by Amir Sahameddin Ghiassi on

Reza Shah was a simple soldier, but he was smart and became king of Iran. He did a not of advance matters in Iran. Like other people he did some mistake also. Painted by colonel Ghiassi with water color.