آیاماهمه میخواهیم شاه یا حداقل رییس جمهور بشویم؟ مشگلات ما چیست؟


Share/Save/Bookmark

آیاماهمه میخواهیم شاه یا حداقل رییس جمهور بشویم؟ مشگلات ما چیست؟
by Amir Sahameddin Ghiassi
11-Oct-2010
 

آیاماهمه میخواهیم شاه یا حداقل رییس جمهور بشویم؟ مشگلات ما چیست؟

میگویند که حدود پنج میلیون ایرانی از زمان انفلاب باشکوه اسلامی به رهبری قایم عظیم الشان زغیم کبیر دانشمند عصر و عالم بی نظیر بنیان گذار این جمهموری بی نهایت مردمی واسلامی سالم  بی نقض یعنی الامام الخمینی الروح الله  الموسوی آیت الله معظم و عظمی در خارج از ایران رفته اند یا فرار کرده یا پناهنده شده و یا برای خاطر علم و دانششان بکار گرفته شده اند. دربین این پنج میلیون باحتمال دانشمندان واقعی و مردمان خوب و مدیران دلسوز بسیار هستند که متاسفانه اکثر آنان در کشورهای خارجی کم بیش به هدر میروند. البته باز نوشته شده است که حدود 43 در صد% دانشمندان ناساآمریکایی ایرانی هستند.

ازیک طرف استادان و محققین بسیاری هم در بین این جماعت پیدا میشوند.  با مروری که به نوشته ها و مقالات ایرانیان میکنیم می بینیم که اکثر آنان با هم مخالف هستند و چشم دیدن هم را ندارند. بعبارت دیگر اتحادی برای پیشرفت جامعه ایرانی در بین آنان به چشم نمی خورد همه میگویند که مرغ یک پا دارد و راه من درست است و دیگران خطا میگونید و خطامیروند. آنان توقع دارند که به کلام و فکر آنان توجه شود و همه ما خودر ا محق میدانیم و دیگران را بی اهمیت.

مسخره کردن همدیگر دست انداختن همدیگر و ساختن جوک های حتی رکیک برای هم تقریبا جزیی از فرهنگ ما شده است.  به اینها اگر حسادت خود خواهی تمامیت خواهی  و دیکتاتوری را هم اضافه کنیم می بینید که ما چه آش شله قلمکاری هستیم.  حقیقت این است که قشر عظیمی از مردم ما متاسفانه خراقاتی متعصب و مثلا دیندار اسمی هستند. آنان مطالعه دقیق ویا دانشی از علوم ندارند حتی از دین هم که به آن اینقدر مینازند اطلاعاتی مهم ندارندو فقط یک نام را یدک میکشندولی به همان نام و به همان بی اطلاعی خود مغرور هستند و دیگران را به حساب نمی آورند. مشگلات ما هم که میدانید موهای خانم ها  ورزش خانم ها  لباس خانم  ها  موی سر پسران حجاب طهارت و وضو برای ساختن پیتزا و... و مشگلات دیگری مثل کار  دانشگاه و پیشرفت های علمی صنعتی و کشاورزی در مرحله بعد است.  بعد هم ما یک سری مکتب های اجتماعی داریم  که عملا با هم ضدیت دارند. مثل مکتب حجتیه و شاهی و مصدقی و... که فعلا آب هم آنان به یک جوی نمیرود و با هم در تضاد هستند.

از طرف دیگر هم که ابر قدرتها و کشورهای پیشرفته صنعتی برای اینکه ما بقول خودشان ژاپن دوم نشویم در کار ما انگشت میزنند. و مردم مار را دسته بندی گروه بندی میکنندو در مقابل هم قرار میدهند. برای هر کدام از ما یک بت عظیم دست پا میکنند و مارا در دوره آن بت عظیم به گردش و طواف وا میدارند.  حالا آقای استاد دانشگاه ما آقای دکتر احمدی بایست با ملتی روبرو شود که همه می خواهند حداقل جای ایشان باشند و کشوررا به نظر خودشان بهتر اداره کنند. و این دکتر باسواد و ناطق شهیر بایست باهمان حلقه نور امام زمانی دور سرش با این همه مشگلات دست پنجه نرم کند و مایه بگذارد.  همه ما به دنبال هچ هستیم و متاسفانه گردانندگان این بازی خطرناک برای ما برنامه ریزیهای کلان کرده اند.

اشخاص حسود مادی و تمامیت خواه در سرکارهایی هستند که میتوانند به ویرانی کشور خدمت کنند. ادیان مختلفه و گروه گرایی ها و مکتب گرایی های مختلف عوض اینکه دست در دست هم برای سازندگی ایران و خاور  میانه بکشوند به منافع شخصی کوتاه مدت خویش فکر میکنند و میخواهند که آنان را تافته جدا بافته بدانند و از مردم به زور اطاعت محض میخواهند.

مثلا مردی که شش کلاس سواد داشت از یک استاد دانشگاه توقع داشت که چرندیات اورا قبول کند.

راه گریز چیست؟  احترام به دیگران و عقاید آنان و همکاری و همیاری برای ساختن کشورهایی بهتر و فرع را فدای اصل کردن.  باحتمال ما هم چیزی از مردم دیگر کسر نداریم و ما هم میتوانیم با کمک هم و با فراموش کردن منافع شخصی کشورهایی مثل ژاپن داشته باشیم.  کلید و رمز موفقیت در اتحاد کشورهای ماست و قبول همدیگر با فرهنگهای  و ادیان و گرایش های دیگر.  وگرنه با منم منم کردن ها و با همکاری نکردن ها ما هم بجایی نخواهیم رسید و بازیچه دست استعمار استحمار بین المللی  و دیوانه گانی نظیر صدام حسین خواهیم شد.


Share/Save/Bookmark

more from Amir Sahameddin Ghiassi
 
Amir Sahameddin Ghiassi

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

Amir Sahameddin Ghiassi


سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت      جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع   دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است     چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد      خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست     همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم     خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی       که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
حافظ شیرازی


Amir Sahameddin Ghiassi

(دربهشت توان بدنی انسان درکامیابی از زنان به اندازه صد نفر می گر

Amir Sahameddin Ghiassi


(دربهشت)توان بدنی انسان درکامیابی از زنان به اندازه صد نفر می گردد. کتاب کنزالعمال، جلد14، ص 468

بهترین چیزهایی که مردم در دنیا و آخرت از آنها لذّت می‌برند، لذت آمیزش و بهره برداری از زنان می‌باشد. (کتاب وسائل، جلد14، ص 468)

پیامبراکرم(ص): همانا بهشتیان به چیزی بیشتراز نکاح اشتها ندارند و لذت نمی‌برند. (کتاب لثالی، ص 503)

حوری از خیمه خود بیرون آید و روی به تخت مؤمن بخرامد و چون به نزد مؤمن می آید با پانصد سال ازسالهای دنیا همدیگر را بوسه زنند که برای هیچ کدامشان ، خستگی و ملال حاصل نمی گردد. هرمؤمنی را هفتاد زوجه از حوران می دهند و چهار زن از آدمیان، که ساعتی با حوریّه صحبت می‌دارد و ساعتی با زن دنیا و ساعتی باخود خلوت می کند و بر کُرسیها تکیه زده‌اند و بایکدیگر صحبت می‌دارند. (بحارالانوار،ج 8، ص 157، ح 98)

بیشتر نهر های بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان (مانند گیاه) می‌رویند. در بهشت نهری وجود دارد که در دو طرفش دختران باکره سفید روی و سفید پوش نشسته‌اند و مشغول تغنی (آواز خواندن) هستند. (بحارالانوار،ج۸،ص۱۹۶)

دوشیزگان با چنان صدایی می خوانند که خلایق تا کنون چنین صدایی را نشنیده‌اند و این نعمت، بالاترین نعمات بهشتی است این دوشیزگان به تسبیح (ذکر صفات الهی) تغنی میکنند. (بحارالانوارص۱۲۷)

هریک ازآن حوریان، هفتاد حلّه پوشیده اند و سفیدی ساق ایشان از زیر هفتاد حلّه معلوم است. از جماع با هر یک ازآن حوریان لذّت صد مرد را می یابد که هریک چهل سال خواهش مجامعت و آمیزش داشته باشند و برایشان میسّر نشده باشد. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)

پس آن مؤمن با قوّت صد جوان با آن حوری جماع و آمیزش کند و یک آغوش با او هفتاد سال طول می کشد. مؤمن متحیّر می باشد که نظر به کدام اندام حوری بکند، بر روی او یا بر پشت او یا بر ساق او، بر هر اندام او که نگاه می کند از شدّت نور و صفا، روی خود را درآن مشاهده می نماید. پس دراین حال زن دیگری بر او مشرف میگردد که خوشروتر و خوشبویتر از اوّلی است. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)

هیچ مؤمنی داخل بهشت نمی شود مگر آنکه خداوند غنیّ ، پانصد حوری به او عطا می‌فرماید که با هر حوری هفتاد غلام وهفتاد کنیز نیز می‌باشد که هریک مانند لؤلؤ منثور و لؤلؤ مکنون می‌باشند. (بحارالانوار،ج 8، ح 205)