جنګ بین دیوانه ګان قدرت و شهوت و مردم بی ګناه دیګر موضوع جناب سرهنګ قذافی خیلی رو شده است مردی که مثلا قهرمان مردم لیبی بود حالا تبدیل به دیوانه ای زنجیری شده است که مردم خود را با بمب هواپیما توپ و تانک از بین میبرد برای اینکه زمانی بیشتر بر اریکه قدرت چپاول و ثروت باقی بماند؟ و دنیا هم که سکوت کرده است و میګذارد که مردم عادی و بیګناه با ارتش مجهز وی تارمار شود. چرا برای اینکه شرکتهای بزرګ بیمه مواد مخدر و مواد منفجره احتیاج به بازاریاب دارد و جناب سرهنګ ما دارد اینکار را مجانی برای آنان با بخاک خون کشیدن ملت مثلا خودش انجام میدهد. حتما میدانید که درآمد دست اندکاران یا تاجران مواد مخدر حتی از درآمد نفت هم بیشتر است و در آمد شرکتهای بیمه و مواد منفجره از کل درآمد سایر کالا ها افزون است و شرکتهای غارتګر با اضافه کردن مواد سمی به داخل غذا و ګیاهان و حیوانان آنان را مسموم ولی ګنده کرده به فروش میرسانند مرغی که راه نمی تواند برود و از فرط چاقی صدای جوجه یکروزه را درمیآورد کشته شده به خورد مردم داده میشود. حمله از هر طرف برای مردم بیګناه بی پناه شروع شده است با شستشوی مغزی جوانان را علیه هم وارد جنګ و برادر کشی میکنند و به بهانه شیعه و سنی یهودی و مسیجی مسلمان و بهایی مردم را بر علیه هم وارد کارزار مینمایند.
فرض کنید که اګر حضرت محمد حضرت مسیح و حضرت موسی هر سه بجای اینکه در فاصله های زمانی ظهور کرده اند همه با هم میآمدند پیروان خود را علیه هم تشویق به مبارزه و کشتار میکردند؟ در آمریکا هم شرکتهای عظیم برای غارت مردم و ازبین بردن طبقه متوسط بسیج شده اند با دادن وام های راحت مردم را اجیر میکنند بعد مرتب نرخ را بالا میبرند تا جاییکه مردم قدرت پرداخت ندارند آنوقت میآیند و سرمایه های کوچک مردم را مصادره میکنند مردم با خوردن غذاهای مسموم و بقول خودشان جانګ فود چاق و غیر فعال میشوند و مثل معتادان به خوردن غذای اضافه می پردازند تا بکلی زمین ګیر شوند بعد هم به آنان مواد مخدر میدهند تا معتاد شوند جوانان رعنا و دختران زیبا را برای دام ګستری تمرین میدهند و به بهانه ثروت و شهرت آنان را آدمکهای خود میسازند تا دیګران را هم به این ورطه هولناک بکشند مردانی دیوانه و مجنون نظیر صدام را قدرت میدهند تا برای آنان بازار یابی کند جنګ میان عراق و ایران میګویند تریلیون ها دلار به هر دو کشور ضرر زد و میلیونها انسان بیګناه کشته اسیر و یا معلول و آواره شدند و سرمایه هایشان برباد رفت کی برنده این جنګ شد هیچ کس بجز شرکتهایی که مواد منفجره و مواد مخدر شرکتهای بیمه که همه ثروت مردم را غارت کردند و رفتند آنان برنده ګان اصلی ماجری بودند.
یکدندګی تجاهل و تعصب و غیر منطقی بودن و تمامیت خواهی و منم منم کردن ودیګران را هیچ و پوچ دانستن برنامه قدرتهای بزرګ برای تفرقه افکنی و غارت است مسلمانی که قرآن نخوانده و یااګر خوانده بدون درک معنی آن بوده است چطور خودرا میتواند فقیه عالیقدر بداند و دیګران را تخطیه کند؟ کسی که مقلد صرف است و هیج پژوهشی و یا هیچ تحصیلاتی ندارد چطور قبول میکند که او همه دان است و دیګران نادان؟ مردی مغرور که تنها شش کلاس سواد دارد و استاد دانشګاه را بیسواد خطاب میکند زیرا به علم ناچیز خود مغرور است چطور میتواند آدمک قدرتهای بزرګ نشود.؟ تارسد دانش من بحدی که بدانم که هنوز نادانم مولوی و سعدی چه ګفته اند ما همه چیز را نمی دانیم و حتی علم ما و عقل ما لااقل فعلا محدود است وبسیاری از مجهولات را هنوز حل نکرده ایم همه بیماریها هنوز درمان پذیر نیستند و... دینها و مکتب های اجتماعی اګر توانایی ایجاد دوستی و صلح و رفاه را نداشته باشند معلوم میشود که در آنها دستګاری شده است همانطوریکه بدست يزید سر نوه همان پیامبری که میګفتند به او معتقد هستند بریدند؟ و یا اکنون هم باز نظیر همان کارها را میکنند. مشګل این است که عده ای بنام مثلا مذهبیون هیچ اعتقادی به مذهب و خدا ندارند و تنها از این حربه برای کسب نام و شهرت و قدرت و ثروت سو استفاده میکنند نظیر اینان که البته در کمونیست ها و سایر مکتب های اجتماعی هم هستند که شیادانی هستند که با سو استفاده از یک نام مردم را بخاک سیاه می نشانند. این ګفتار طولانی است ومن مثالهای بسیاری دارم که دزدان در لباس اسلام بهاییت و کمونیست و غیره مردم را غارت و ازاین نامها کمال سو استفاده را کرده اند. در صورتیکه انسانهای والا بی جهت کشته میشوند ولی دزدان با سو استفاده از اعتماد و نام نیک و شهادت دیګران به غارت ودزدی میپردازند
مرگ همکاری که مانع پیشرفت دیگران بود
یک روز وقتى کارمندان به اداره رسیدند ، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود :
« دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت . شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار
مى شود دعوت مى کنیم . »
در ابتدا ، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مى شدند اما پس از مدتى ، کنجکاو مى شدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آن ها در
اداره مى شده که بوده است . این کنجکاوى ، تقریباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند . رفته رفته که جمعیت زیاد مى شد هیجان
هم بالا مى رفت . همه پیش خود فکر مى کردند : « این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود ؟ به هر حال خوب شد که مرد !
»
کارمندان در صفى قرار گرفتند و یکى یکى نزدیک تابوت مى رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى کردند ناگهان خشکشان مى زد و زبانشان بند مى آمد .
آینه اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى کرد ، تصویر خود را مى دید . نوشته اى نیز بدین مضمون در کنار آینه
بود:
« تنها یک نفر وجود دارد که مى تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نیست جز خود شما . شما تنها کسى هستید که مى توانید زندگى تان را متحول
کنید . شما تنها کسى هستید که مى توانید بر روى شادى ها ، تصورات و موفقیت هایتان اثر گذار باشید . شما تنها کسى هستید که مى توانید به
خودتان کمک کنید . زندگى شما وقتى که رئیستان ، دوستانتان ، والدین تان ، شریک زندگى تان یا محل کارتان تغییر مى کند ، دستخوش تغییر نمى شود .
زندگى شما تنها فقط وقتى تغییر مى کند که شما تغییر کنید ، باور هاى محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسى هستید که مسئول
زندگى خودتان مى باشید . مهم ترین رابطه اى که در زندگى مى توانید داشته باشید ، رابطه با خودتان است . خودتان را امتحان کنید . مواظب
خودتان باشید . از مشکلات ، غیر ممکن ها و چیز هاى از دست داده نهراسید . خودتان و واقعیت هاى زندگى خودتان را بسازید . دنیا مثل آینه
است . انعکاس افکارى که فرد قویاً به آن ها اعتقاد دارد را به او باز مى گرداند . تفاوت ها در روش نگاه کردن به زندگى است . »
نه به همديگه!
در روزگاری که بهانه های بسیار برای گریستن داریم ،
شرم خندیدن، به مضحکه هم میهنان مان را بر خود نپسندیم.
کار سختی نیست نشنیدن، نخواندن و نگفتن لطیفه های توهین آمیز...
با اراده جمعی این عادت زشت را به ضدارزش تبدیل کنیم.
رخشان بنی اعتماد
یه روز یه ترکه...
اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم.
یه روز یه رشتیه...
اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلقه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد.
یه روز یه لره...
اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد.
یه روز یه قزوینه...
به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بوده و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد.
یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی و...
تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم !!!!
این از فرهنگ ایرونی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند.
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه!
your heart is beautiful . take care of it! مراقب قلب ها باشيم وقتی تنهاییم، دنبال دوست می گردیم
هیچ چیز آسان تر از قلب نمي شکند ژان پل سارتر
Recently by Amir Sahameddin Ghiassi | Comments | Date |
---|---|---|
From Wall Street to the house of dictators. Hate and Ignorance. Part three. | - | Dec 06, 2011 |
The hate between Bahais and… Part two | - | Dec 05, 2011 |
The hate and disunity between Bahais and Moslems, West and East | - | Dec 05, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |