داستان قورباغه ها


Share/Save/Bookmark

داستان قورباغه ها
by Amir Sahameddin Ghiassi
11-Mar-2011
 
داستان قورباغه هاfrogs قورباغه ها 
 
Once upon a time there was a bunch of tiny frogs..... Who arranged a running competitionروزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با

هم مسابقه ی دو بدند .   The goal was to reach the top of a very high tower
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود .
  A big crowd had gathered around the tower to see the race and cheer on the contestants. ... جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند ...   The race began ....

و مسابقه شروع شد ....   Honestly,no one in crowd really believed that the tiny frogs would reach the top of the tower 
راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند ..
 

You heard statements such as
شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید
 :
'Oh, WAY too difficult !!' 
' اوه,عجب کار مشکلی !!'

'They will NEVER make it to the top .' 
'اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند
.'
or :  
یا :
'Not a chance that they will succeed.. The tower is too high!' 
'هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه !'
  The tiny frogs began collapsing. One by one .... 
قورباغه های کوچیک یکی یکی شروع به افتادن کردند
 ...   Except for those, who in a fresh tempo, were climbing higher and higher .... 
بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند ...

The crowd continued to yell,  'It is too difficult!!! No one will make it!' 
جمعیت هنوز ادامه می داد,'خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه !'
 
More tiny frogs got tired and gave up .... 
و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف
 
... But ONE continued higher and higher and higher .... 
ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر ....

This one wouldn't give up 
این یکی نمی خواست منصرف بشه ! 
    At the end everyone else had given up climbing the tower. Except for the one tiny frog who, after a big effort, was the only one who reached the top 
بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.به جز اون قورباغه
کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک رسید !
THEN all of the other tiny frogs naturally wanted to know how this one frog managed to do it ? 
بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو
انجام داده؟ A contestant asked the tiny frog how he had found the strength to succeed and reach the goal 
اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا کرده؟
  It turned out .... 
و مشخص شد که ...

That the winner was DEAF !!!! 
برنده ی مسابقه کر بوده !!!
 
The wisdom of this story is
Never listen to other people's tendencies to be negative or pessimistic. ...   because they take your
most wonderful dreams and wishes away from you -- the ones you have in your heart!
Always think of the power words have 
Because everything you hear and read will affect your actions
نتیجه ی اخلا قی این داستان اینه که
 :
هیچ وقت به جملات منفی و مأیوس کننده ی دیگران گوش ندید... چون
اونا زیبا ترین رویا ها و آرزوهای شما رو ازتون می گیرند--چیز هایی که از ته دلتون آرزوشون رو دارید !
همیشه به
قدرت
 کلمات فکر کنید .
چون هر چیزی که می خونید یا می شنوید روی اعمال شما تأثیر میگذاره
Therefore
پس
 :
ALWAYS be.... 
همیشه ....

POSITIVE!
مثبت فکر کنید !
And above all 
و بالاتر از اون 
 
Be DEAF when people tell YOU that you cannot fulfill your dreams
کر بشید هر وقت کسی خواست به شما  بگه که به آرزوهاتون نخواهید رسید !
Always think
و هیشه باور داشته باشید :
God and I can do this 
من همراه خدای خودم همه کار می تونم بکنم


این متن رو به 5 كسي كه براتون اهمیت دارند بفرستید
 ... Give them some motivation !! ! به اون ها کمی امید بدید !!  

Most people walk in and out of your life......but FRIENDS Leave footprints in your heart   
  آدم های زیادی به زندگی شما وارد و از اون خارج میشن... ولی
دوستانتون جا پا هایی روی قلبتون جا خواهند گذاشت


Share/Save/Bookmark

more from Amir Sahameddin Ghiassi