I came across this excerpt from Dr. Iraj Hesabi's memoirs which describes his invitation of Einstein's to a Nowruz celebration. It's pretty interesting
در زمان تدریس در دانشگاه پرینستون دکتر حسابی تصمیم می گیرند سفره ی هفت سینی برای انیشتین و جمعی از بزرگترین دانشمندان دنیا از جمله "بور"، "فرمی"، "شوریندگر" و "دیراگ" و دیگر استادان دانشگاه بچینند و ایشان را برای سال نو دعوت کنند. آقای دکتر خودشان کارتهای دعوت را طراحی می کنند و حاشیه ی آن را با گل های نیلوفر که زیر ستون های تخت جمشید هست تزئین می کنند و منشا و مفهوم این گلها را هم توضیح می دهند. چون می دانستند وقتی ریشه مشخص شود برای طرف مقابل دلدادگی ایجاد می کند. دکتر می گفت: " برای همه کارت دعوت فرستادم و چون می دانستم انیشتین بدون ویالونش جایی نمی رود تاکید کردم که سازش را هم با خود بیاورد. همه سر وقت آمدند اما انیشتین 20دقیقه دیرتر آمد و گفت چون خواهرم را خیلی دوست دارم خواستم او هم جشن سال نو ایرانیان را ببیند. من فورا یک شمع به شمع های روشن اضافه کردم و برای انیشتین توضیح دادم که ما در آغاز سال نو به تعداد اعضای خانواده شمع روشن می کنیم و این شمع را هم برای خواهر شما اضافه کردم. به هر حال بعد از یک سری صحبت های عمومی انیشتین از من خواست که با دمیدن و خاموش کردن شمع ها جشن را شروع کنم. من در پاسخ او گفتم : ایرانی ها در طول تمدن 10هزار ساله شان حرمت نور و روشنایی را نگه داشته اند و از آن پاسداری کرده اند. برای ما ایرانی ها شمع نماد زندگیست و ما معتقدیم که زندگی در دست خداست و تنها او می تواند این شعله را خاموش کند یا روشن نگه دارد."آقای دکتر می خواست اتصال به این تمدن را حفظ کند و می گفت بعدها انیشتین به من گفت: " وقتی برمی گشتیم به خواهرم گفتم حالا می فهمم معنی یک تمدن 10هزارساله چیست. ما برای کریسمس به جنگل می رویم درخت قطع می کنیم و بعد با گلهای مصنوعی آن را زینت می دهیم اما وقتی از جشن سال نو ایرانی ها برمی گردیم همه درختها سبزند و در کنار خیابان گل و سبزه روییده است."
بالاخره آقای دکتر جشن نوروز را با خواندن دعای تحویل سال آغاز می کنند و بعد این دعا را تحلیل و تفسیر می کنند. به گفته ی ایشان همه در آن جلسه از معانی این دعا و معانی ارزشمندی که در تعالیم مذهبی ماست شگفت زده شده بودند. بعد با شیرینی های محلی از مهمانان پذیرایی می کنند و کوک ویلون انیشتین را عوض می کنند و یک آهنگ ایرانی می نوازند. همه از این آوا متعجب می شوند و از آقای دکتر توضیح می خواهند. ایشان می گویند موسیقی ایرانی یک فلسفه، یک طرز تفکر و بیان امید و آرزوست. انیشتین از آقای دکتر می خواهند که قطعه ی دیگری بنوازند. پس از پایان این قطعه که عمدأ بلندتر انتخاب شده بود انیشتین که چشمهایش را بسته بود چشم هایش را باز کرد و گفت" دقیقا من هم همین را برداشت کردم و بعد بلند شد تا سفره هفت سین را ببیند.
آقای دکتر تمام وسایل آزمایشگاه فیزیک را که نام آنها با "س" شروع می شد توی سفره چیده بود و یک تکه چمن هم از باغبان دانشگاه پرینستون گرفته بود. بعد توضیح می دهد که این در واقع هفت چین یعنی 7 انتخاب بوده است. تنها سبزه با "س" شروع می شود به نشانه ی رویش. ماهی با "م" به نشانه ی جنبش، آینه با "آ" به نشانه ی یکرنگی، شمع با "ش" به نشانه ی فروغ زندگی و ... همه متعجب می شوند و انیشتین می گوید آداب و سنن شما چه چیزهایی را از دوستی، احترام و حقوق بشر و حفظ محیط زیست به شما یاد می دهد. آن هم در زمانی که دنیا هنوز این حرفها را نمی زد و نخبگانی مثل انیشتین، بور، فرمی و دیراک این مفاهیم عمیق را درک می کردند. بعد یک کاسه آب روی میز گذاشته بودند و یک نارنج داخل آب قرار داده بودند. آقای دکتر برای مهمانان توضیح می دهند که این کاسه 10هزارسال قدمت دارد. آب نشانه ی فضاست و نارنج نشانه ی کره ی زمین است و این بیانگر تعلیق کره زمین در فضاست. انیشتین رنگش می پرد عقب عقب می رود و روی صندلی می افتد و حالش بد می شود. از او می پرسند که چه اتفاقی افتاده؟ می گوید : "ما در مملکت خودمان 200 سال پیش دانشمندی داشتیم که وقتی این حرف را زد کلیسا او را به مرگ محکوم کرد اما شما از 10هزار سال پیش این مطلب را به زیبایی به فرزندانتان آموزش می دهید. علم شما کجا و علم ما کجا؟!"
خیلی جالب است که آدم به بهانه ی نوروز، فرهنگ و اعتبار ملی خودش را به جهانیان معرفی کند.
خاطرات مهندس ایرج حسابی
Recently by Anonymous Observer | Comments | Date |
---|---|---|
The 1979 Devolution Was The Perfect Fit For Iranians | 72 | Nov 24, 2012 |
Bring Dr. Mohandes & Vildemose Back!!! | 31 | Nov 08, 2012 |
Iranian.com, David Duke or "Storm Front?" | 66 | Oct 12, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Jaleho
by Ari Siletz on Tue Apr 14, 2009 02:25 PM PDT2.Einstein thought in terms of world lines in space-time. Such thinking does not lead to the prediction of spin and anti-matter. This is the handicap. Dirac however was able to derive deep quantum mechanical connections to relativity using his relativistic operator formalism, which did not involve space-time diagrams. Feynman was later able to re-establish the utility of spatial thinking with his famous diagrams, but those diagrams are based on particle annihilations and creations that come from Dirac's operator formalism.
3.Your comment regarding the Copenhagen interpretation suggests we are a long way from being able to meaninfully discuss that topic. However, the core issue has to do with the fact that in interactions involving more than one particle (virtually everything) it is not correct to think in terms of a spatial "wave" associated with each individual particle, rather the system should be collectively described by multi-dimensional entity that only reduces to an intuitive picture of a "wave" in the case of a single particle. By the way Einstein was quite aware of this. His understanding of quantum mechanics was second to none; he just didn't think it was the correct description of physical reality. Which it turned out to be.
4.I like the Ibn Sina myth about him diagnosing the patient by holding one end of the rope while the patient held the other. I passed it on to my daughter when she was little. Her appreciation of Ibn Sina's contribution to medicine has not diminished now that she is studying to be a medical scientist. If anything, the myth encouraged her.
Asad khan, that was priceless :-)
by Jaleho on Tue Apr 14, 2009 10:42 AM PDTGlad that I noticed in my track that there are new comments on this old blog, hahaha! I wonder if the "khaharzadeh" is going to come out and claim something ;-)
Ari jan, didn't expect it from you!
by Jaleho on Tue Apr 14, 2009 10:31 AM PDTI thought you advocated seperating nonsense from facts. You write:
"Hessaby shows that a particle can be viewed as a field of energy and charge extending out to infinity, the field being more concentrated where the particle is more likely to be found. He also shows that a wave exists in this field surrounding the particle. He then suggests this could be the "wave" associated with particles in quantum mechanics. Hessaby's theories are speculative but brilliant and cutting edge for 1947. Hessaby displays an Einsteinian tendency to think spatially. A handicap in advanced quantum mechanics; the most successful theorists of quantum mechanics--Dirac, Shroedinger,Pauli-- were thinking in terms of mathematical abstractions called operators. "
The field associated with particle is not the cutting edge idea of Hessaby in 1947. Schrodinger brought up the interpretation 20+ years earlier. The more mathematical operator interpretation was due to Heisenberg, and Schrodinger was the one intorducing the infinite superposition of wave interpretation. Also, you sound like hajminator by statements like" Hessaby displays an Einsteinian tendency to think spatially, a handicap in advanced quantum mechanics." What in the world that is supposed to mean?! Even if we stretch ourselves trying to give a meaning to this sentence... If anything, Einstein had a dispute with the Copenhagen interpretation of quantum mechanics which is more in line with that spatial exention of wave-particle which Hessaby is referring to, following the Schrodinger interpretation.
A simple suggestion for you to see the "different category" of scientists and their contribution to the "cutting edge" ideas which evolved entire physics. Go to Google scholar. Type the name of ALL of the above scientists, and when you see the articles published by them, then take a look at the number of times the article has been cited and noted by other scientists who took the relevant great ideas further. You'll get the point. Not all good scientists like Hessaby need to be of the caliber of Schrodinger, Einstein or Bohr to be a respected scientist. Why try the "myth" for hard core science?! Let alone making "rang az rooyeh Einstein parid, noting our greatness!!."
i agreee
by bosscool on Sun Apr 12, 2009 10:30 AM PDTwhat a bull shit!!!
اسد خان با حال...........
MajidSat Apr 11, 2009 06:23 PM PDT
کامنتت رو خوندم ،خندیدم، ......گذشتم..........دو باره اومدم.........خوندم، و دیدم بی انصافیه اگه چیزی که تو ذهنمه نگم.
کسی که بتونه منو بخندونه..........دمش خیلی گرم !! ولی میدونی واقعیتش چیه؟
خدا با همهء خدائیش از ما بنده هاش توقع داره که روزی هیفده دفه رو به قبله وایستیم و بگیم...........خدایا....بابا جان! تو عظیمی، مهربونی، بخشنده ای، دمت گرم که ما رو آفریدی .......حالا چیکار باید بکنیم که از خجالتت در آییم نوکرتیم؟ حالا کی رو باید ببینیم که مراتب بندگی ما رو بعرضتون برسونه؟
خدا هم با همهء عظمتش به خایه مالی ما بنده هاش «احتیاج» داره! ! نداره؟
اونم خوشش میاد که ازش تعریف بشه ......هر چند خالی بندی!
اونم میدونه حرفای سر نماز ما ها......همچین از تهِ دل هم نیست.........ولی دلش خوشه! بذار باشه!
asadkhan
by Ari Siletz on Sat Apr 11, 2009 08:19 AM PDTasadkhan
by Anonymous Observer on Sat Apr 11, 2009 07:51 AM PDTVery funny. Thank you!!!!
Wow! He actually met Einstein
by Natalia Alvarado-Alvarez on Sat Apr 11, 2009 03:58 AM PDTHow exciting!
خاطره دکتر
asadkhan (not verified)Sat Apr 11, 2009 12:41 AM PDT
خاطره دکتر حسابی و سیزده به در
یک سال سیزده به در پروفسور حسابی انیشتین، نیوتون، لایبنیتز، پوئنکره و دیگر دانشمندان معاصر و غیرمعاصر را دعوت کرد تا سیزده را وسط چمنهای محوطه دانشگاه پرینستون به در کنند.
وقتی آنها رسیدند دکتر حسابی شروع به درست کردن جوجه کباب کرد. انیشتین محو درست کردن جوجه کباب شده بود و پس از مدتی گفت: این ذغالها خورشید هستند و سیخ مثل زمین است که دور خودش می چرخد. اکنون می فهمم که نیاکان شما ده هزار سال پیش منظومه شمسی را با تقریب خوبی مدل کرده بودند.
بعد از صرف نهار دانشمندان دو گروه شدند و گل کوچک بازی کردند و دکتر حسابی بعد از یک-دو با انیشتین با یک ضربه سهمگین دروازه حریف را باز کرد. در این زمان انیشتین گفت اکنون تفاوت فوتبال تکنیکی کشوری با تمدن ۱۰ هزار ساله را با فوتبال خشک کشورهای تازه به دوران رسیده غربی می فهمم و به ایران لقب برزیل آسیا داد.
عصر موقع خوردن میوه، پروفسور حسابی گیتارش را دست گرفت و آهنگ «اگه یه روز بری سفر» را زد که اشک در چشمان انیشتین حلقه زد و گفت به یاد روزهای اولیه مهاجرتم به آمریکا افتادم و اکنون تفاوت موسیقی فاخر ایرانی با وحشیبازی که تحت نام موسیقی در غرب عرضه میشود می فهمم.
بعد از پایان مراسم، انیشتین خواهرش و دکتر حسابی را به یک کلاس خالی برد و گفت دلم می خواهد خواهرزاده ام خون ایرانی در رگهایش جریان داشته باشد.
در تمام طول مراسم بقیه مهمانان (به جز انیشتین) مثل سیاهی لشکرها فقط با هم حرف میزدند و پروفسور حسابی در شان خود نمی دید با کسی جز انیشتین حرف بزند.
از خاطرات دکتر ایرج حسابی پسر پروفسور حسابی
From://abtelos.blogspot.com/2009/04/blog-post.html
regardless of any association with einstein
by anonymous fish on Fri Apr 10, 2009 02:56 PM PDTthe fact remains that dr. hessaby had a tremendous career and iran should be proud of his successes. end of story.
Brief review of Hessaby as a physicist:
by Ari Siletz on Fri Apr 10, 2009 01:49 AM PDTI addressed Hazhir while I
by void (not verified) on Thu Apr 09, 2009 09:27 PM PDTI addressed Hazhir while I was actually responding to Anonymous Observer. My apologies.
Hazhir, in the photo you're
by void (not verified) on Thu Apr 09, 2009 09:16 PM PDTHazhir, in the photo you're referring to, the person standing next to Einstein in front of the tree is Kurt Gödel and not Mahmoud Hessaby. The "official website" is filled with fairly tales made up by Iraj Hessaby.
The infamous "Chaplin's letter to his daughter" seems like historical fact next to this sorry excuse for a memoir. The irony is that the desperation which has led Iranians to take comfort in believing such nonsense serves no other purpose than projecting a pathetic image of them (just imagine Einstein behaving and expressing himself exactly the same, over the top way an average old Iranian male from a typical 2-zaari TV series on IRIB would, walking backward and requiring "aabe ghand"). I personally don't care much, since nationality, while certainly part of my identity, has no special significance for me simply because I had no choice over it. But to the rest of you who would take it very seriously, it'd be wise to be more careful about what you "take pride in" because in the end, it might defeat the purpose (e.g "backfire).
Recommended reading:
//chaay.ghoddusi.com/2009/04/post_966.html
مشتی چرندیات!
sourenaThu Apr 16, 2009 07:37 AM PDT
از عجایب ملت ایران یکی هم این است که داستان های خنده آوری از این دست در بین آنان هواخواه بسیار دارد. هر چه ایرج حسابی —که هیچ دستاوردی در زندگی اش به جز «پسر دکتر حسابی» بودن ندارد— ببافد استقبال می شود به شرط آن که عقده ی حقارت ایرانی را سیراب کند و به ملت ایران توهم اهمیتی تاریخی در ابعادی حیرت انگیز بدهد.
جالب این جاست که بسیاری از سایت های ایرانی ای که این مطلب را نقل کرده اند عکسی از آینشتاین و کورت گُدل را هم به عنوان عکس یادگاری حسابی و آینشتاین قالب کرده اند تا جای شکی برای هیچ کس نماند که آینشتاین و حسابی یار گرمابه و گلستانِ یکدیگر بوده اند.
ملت غریبی است این ملت ایران! مشکل از پسر داستانسرای دکتر حسابی نیست. چنین شخصیت های حقیری در همه جای دنیا هستند. اما این که چنین قصه های مضحکی در ایران با خنده روبرو نمی شود نشان از آن دارد که مشکل جای دیگری است. کتاب ایرج حسابی که تمام این مطالب از آن نقل قول می شود در عرض دو سال از چاپ اول به چاپ سی اُم رسیده است. چنین استقبالی نشان دهنده ی عقده ی حقارت عجیبی است در میان ایرانیان، که در قحط الرجال چند صد ساله شان خیره و مبهوت منتظر بر آمدن کسی یا چیزی هستند که بتوانند در دنیای امروز به عنوان یک ملت به او افتخار کنند.
//sourena.net/fa/observations/hessaby-einstei...
Hazhir
by Anonymous Observer on Tue Apr 07, 2009 01:04 PM PDTThere are at least two photos of Dr. Hessaby and Einstein. One is this:
//i.friendfeed.com/2a6688fd61b356c3e752cc04c1b8131a3f9b4222
and the other one is of the two of them standing next to a tree which I could not find now. So, in terms of him meeting Einstein, there are at least two documented occasions.
Please also note that on Dr. Hessaby's official site it is stated that he was a student of Einstein and that he (Dr. hessaby) played the violin and met all the other scientists mentioned in the story. Here it is:
//www.hessaby.com/
hazhir
by Hajminator on Tue Apr 07, 2009 11:43 AM PDTWhat are your references?
At the age of 25, Dr. Hessaby first presented his theory of infinite extend particles to French physicians. They then encouraged him to learn more with Einstein. He hence participated in a compete with 5 000 other students to become one of the Einstein's students and ended in the 5 first who succeeded the tests.
Your false allegations of Einstein haven't been at Princeton and on the behalf of Dr. Hessaby, just make you a BS maker as Jaleho says. Now, I understand the meaning. Ebi jan, a BS maker is someone who denies the reality by making false allegations.
Einstein had said in 1935 "I am very happy in my new home in this friendly country and the liberal atmosphere of Princeton."
Some references of Einstein in Princeton:
//press.princeton.edu/einstein/
//press.princeton.edu/catalogs/series/cpe.htm...
//en.wikipedia.org/wiki/Albert_Einstein
References of Dr. Hessaby being a student of Einstein
//www.articles.ir/article1607.aspx
//en.wikipedia.org/wiki/Mahmoud_Hessaby
How can someone imagine that by just writing BS with no references others will believe him/her?
Einstein also said: "Two things are infinite: the universe and human stupidity; and I'm not sure about the universe." That's so true for you.
A beatiful, but false, story...
by hazhir (not verified) on Tue Apr 07, 2009 10:52 AM PDTDr. Mahmoud Hessabi, as one of the people behind the founding of Tehran university among other things, has made great contributions to Iranian science. However, the story above is completely fake and if it is indeed from Iraj Hessabi's memoir, is an unfortunate sign of Mr. Iraj Hessabi's taking advantage of his father's name to sell a book. Dr. Hessabi has mentioned in his personal interviews that he has only had a single meeting with Einstein for 10 minutes; he was never a student of Einstein, despite the claims of his son, and he was never a professor of Princeton university (in fact during the time Einstein was in U.S., Hessabi was teaching and running different departments in Tehran university in Iran); incidentally nor was Einstein a professor at Princeton (rather Einstein was teaching in Institute for Advanced Studies which is in the city of Princeton, but a different institution). Fantastic but incorrect stories about Dr. Hessabi have spread so widely that it is hard to separate truth and false these days, but the story above fails to adhere to the most basic historical facts.
It is important to know great Iranians who have contributed to our country, but building false images purely based in fantasy is only a disservice to real contributions of Dr. Hessabi, and only a service to his son's sales of a book apparently including many lies.
Anonymous Critic - Samsam and others
by Anonymous Observer on Tue Apr 07, 2009 07:37 AM PDTI don't know...perhaps the comment made by the scythian queen was out of frustration and revenge stemming from many years of war with the Persians. All historical accounts, including those of most of his enemies, recall Cyrus as a benevolent king. But thank you for offering a differing prospective.
Samsam Jaan - yes, I know about the use of the word "brother" between Roman and Sassanid kings. Nice poem my friend. Keep up the good work.
Ms. Gillani, as always, enjoyed your post. Thank you.
Hajminator, Ari and Ebi jaan, thank you for your recent posts.
ابی جان،
HajminatorTue Apr 07, 2009 05:46 AM PDT
این بی.اس را توضیح دادن، ولی هنوز معنی اش را نفهمیدم. معذورم از نتوانستن بازگویش.
ژاله خانم، خیلی نحوه استفادهٔ مرا از کلمه "ذرات بی نهایت" پیچاندی. فهمش اینقدر سخت نیست. بر اساس تئوری استاد ذرات در تمام فضا پخش هستند و همچنین هر ذره ای بر ذرات دیگر تاثیر میگذارد.
شما میگید، این داستان صحت نداره، من میگم که این داستان در قلب کسانیکه خواندنش پخش است و اثرش هم زیاد چون خیلیها احسنت گفتند، پس جزئی از این داستان درست است. کل مطلب را اگر شما نگاه کنی، به عشق از وطن و فرهنگ ما خلاصه است.
شما که قلبت را به داستانهائی همچون معراج و عکس خمینی روی ماه باز کردی، چرا بازکردنش رو به عشق اینقدر سخت است؟
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریده عالم دوام ما
Eyvaay, samsam jon!
by Jaleho on Tue Apr 07, 2009 05:30 AM PDTI thought that was your former poem retyped. You have expanded on it quite nicely, bravo! Your progress in poetry department is amazing, unlike your "ommatist" mumbo jumbo which remainsstale :-) :-)
Dear Hajminator
by Jaleho on Tue Apr 07, 2009 04:44 AM PDTب.س. چیزی شبیه نحوه استفادهٔ شما از کلمه "ذرات بی نهایت" است.` یعنی، نوشتن یک اراجیفی که نه خودتان میفهمید چیست، و نه دیگران، ولی از نوشتن آن اراجیف بی معنی به دلیلی خاصی لذت میبرید. ب س باستر کسی است که حوصله مزخرف بی خودی را ندارد.
Hajminator aziz..
by ebi amirhosseini on Mon Apr 06, 2009 09:57 PM PDTلطفا وقتی فهمیدی عزیز,بقیه خنگها رو هم از خماری این مجعول,محفوظ "ب.س" در بیار,ثواب داره والله !!.
سپاس
Ebi aka Haaji
ژاله خانم،
HajminatorMon Apr 06, 2009 08:30 PM PDT
شما بطور حتم صحت این داستان را بردین زیر سؤال، من شرطی گفتم منظور اصلی شما از این شک چی میتوانست باشد. اگر نکته سوم پست قبلی من، بشما صدق نمیکند خیلی خوشحالم.
پس اگر منظور شما دلیل خاصی نداشت و فقط ناباوری بود، شما فرض کنید که جزء خیلی کمی از این داستان درست است و همانطور که پیشنهاد کردم به صدق کردن
تئوری استاد در این مورد فکر کنید.
از همهء اینها گذشته, شما یک توضیحی بفراسی برای خنگهای مثل من راجع به این بی.اس. که اینقدر بهش ارادت دارید بدهید، میخوام یک چیزی یاد بگیرم.
Dear Hajminator
by Jaleho on Mon Apr 06, 2009 06:30 PM PDTyou want to feel good by unfounded BS. Go ahead, have fun.
Einstein
by LalehGillani on Mon Apr 06, 2009 05:20 PM PDTI enjoyed the story very much. It is an incredible account of how modest the smartest man who has ever lived was. I am humbled to find out how he honored our culture, history, and civilization.
It is incumbent upon us to share such accounts with our countrymen specially the youth. We have a rich culture upon which a bright future must be built.
Growing up in Iran, I often visited my grandfather who was always immersed in his books and manuscripts. Right above his desk, there was a drawing of Einstein with his flyaway hair and thick mustache. Right beneath the picture, these words written in English: “The more I learn, the more I realize that I know nothing.”
Thank you for sharing this story.
AO
by SamSamIIII on Mon Apr 06, 2009 05:18 PM PDTGreat point pal ! . In your earlier comment you touched a very important & unique aspect of the old-Iranic psyche which was to govern nations under one rule yet all a while respecting & letting them keep their ethnic identity/culture & language intact as were the case in Babylon, Egypt, Lydia etc in Achamenead period & later on during Parthian & Sassanid era and their conquest to a large extent (with a few exceptions) . As for my exile :), was talkin about my old id "samsam 1111" with my lost blogs ..
Cheers bro !!!
btw* something unrelated , looking at the word brother , reminds me of what Will Durant once wrote that the phrase "Brother Emperor" that many European kings used to address each other as foes or friends was actualy a Sassanid legacy . you see , in the old days Roman & Greek kings used to address the opposing king or emperor with degrading names of animals in their communications pre or post battle . Yet Sassanid kings starting from Shahpour and Kavad I always addressed their Roman counter part in letter writings or communications as "Brother Emperor" even during war , in effect injecting class & diplomacy in international relations . So later on this trend catched on in europe..mind you not all letters were friendly such as this one if I rememeber correctly . in one letter from Khosru to Heraclius the Roman emperor, he writes ;
My Brother Emperor Heraclius : While your land enjoyed peace and wealth for 5 years without wars or enemies , my army was busy fighting the Huns of the east on their way to ravage Eran and Roman lands ...... so your peace and wealth came on the count of the blood of my fighting men and the wealth of my nation .......... So as you observe your majesty is indebted to my army for stopping barbarians before you have to fight them on your land . Hence , I hereby ask you to send my share of your monetary reserves accumulated in the last 5 yrs in the amount of 1/7th of every denarius ..........."
Believe it or not Heraclius sent khosru some of what he asked for :::))) .
//www.iranianidentity.blogspot.com/
//www.youtube.com/user/samsamsia
warm and fussy myths
by Anonymous Critic (not verified) on Mon Apr 06, 2009 04:04 PM PDTdear ari: there is no arguing that myths and legends can build character and culture. but wouldn't it be better if they are constructed around some core truth?
e.g. your mention of shah abbas makes my skin crawl with fear and terror. that king had a squad of torturers who would literarily eat their prisoners alive, piece by piece, in front of the shah! abbas killed or blinded all his sons, grandsons, cousins, etc; so that after him, there was a huge difficulty to find a safavid to succeed.
even the warmest and fussiest of our myths (cyrus the great) was considered a blood thirsty warmonger, by the nations he fought to conquer. so that the scythian queen who defeated him, cut his head and placed it in a big jar of blood, saying: "now cyrus, drink as much blood as your thirst desires"!
let's say things and propagate myths that fit the profile: "ye chizi begid keh begonje".
ژاله خانم
HajminatorMon Apr 06, 2009 03:19 PM PDT
شما که راجع به این مطلب اینقدر مته به خشخاش میذاری، پس چرا آدم کشیها و زور و افراط گریهایه آخوندها را اینطور زیر ذره بینت نداری؟
این داستان اگر بگی فقط ۱ در صدش حقیقی باشه، با پیامی که اری جان بهش اشاره کرد؛ از همون تئوری ذرات بی نهایت گستردهء استاد حسابی پیروی میکند. چونکه این ذره در تمام قلبهای کسانیکه به این موضوع احسنت گفتند پخش است و خیلی اثرش هم زیاد.
حالا، اگر راستی راسی، منظور شما پوشاندن حقیقت تمدن بزرگ ایران است. این را بدون عزیزم, که با بمب اتم هم نمیتوانی پیدایش تمدن ایران را فقط به ۳۰ سال پیش در اطراف مقعد مطهر خلاصه کنی.
Samsam Jaan
by Anonymous Observer on Mon Apr 06, 2009 02:58 PM PDTWhy exiled my brother? You are the light of this site!!!
Majid
by SamSamIIII on Mon Apr 06, 2009 02:37 PM PDTIf it,s for a good cause , then By all means pal ;) . Talking about old blogs , here is my lil poem under now exiled samsam1111 , dejavu kinda
بدان دسته اونگ که ای لوده گر که دادم به دستت يه دسته هونگ
تو را به ,که راه حجازت گری که بهتر بود وز سخن زر تری
تو گر يافتت نيست مردی گران ز شیراز و تهران ,از ایرانیان,
بگويم به پوپ پور, از اريان ور ان افسره مرد , شيره ژيان
که يابد برايه تو يک همسری که اسوده خوابی ورش اينوری
به ژاله تو او ياد ده با نشان نشو پيرووه شيخ,تازی و چاقوکشان
به او ياد ده فر ايزد گری نشانش ده از اريا گوهری
گرش پند مگرقت و بد کار شد و گر راند ز ايران سيه کار شد
تو ديگر نکن اوی را پيروی بپندار که جيمز باند پر کار شد
که او اريا افسری زيرک است به کاوش ز تازی به گيتی تک است
زند يک به ايميل بر دوستش ام ار ايکس ان اريا پور فردوستش
که جانم فرستادمی يک شتر که داند چگونه بيابد ز تازی و خل
ام ار ايکس ,برفت و سخت بر کار شد يه چک زد به ملا , شتر دار شد
نه زر داد او را نه کام شتر گرفتش ز افسار هشيار شد
فرستادش انرا بسويه حجاز و دادش به جيمز باند چو يل پر گراز
همو جيمز يافت شيخکی کله تاس نگه کرد بر روی و سر بی پلاس
گهان ديد ان دخت, بالايه در چنان دختره با حجاب و چادر بسر
بگفتا به ژاله سزايت همی هر او راند زايران که بايد همی
cheers !!!
//www.iranianidentity.blogspot.com/
//www.youtube.com/user/samsamsia