بحرانِ تنبک در ایران

بحرانِ تنبک در ایران
by Ari Siletz
19-May-2011
 

در این تارنما مشغول مطالعه تاریخچه بازگشت موسیقی‌ در دوران قاجار بودم که ناگهان پایین صفحه پنجره‌ای دیدم که در آن نوشته بود، "بنظر شما دلنشین‌ترین ساز ایرانی‌ کدامست؟" بنده هم هول هولکی رای خودرا به سه‌تار دادم و به این طریق پنجره دیگری گشوده شد که نظر ۲۶۰ نفر دیگر در آن ثبت شده بود. دیدم هموطنان نسبت به تنبکِ وفادار عجب بی‌ انصافی کرده اند. نمی‌توان گفت تنبک به تنهایی "دلنشین" است، ولی‌ کدام تار یا سنتور چهار مضراب و رِنگش مدیون این زبون بسته نیست؟ حالا بگوییم که تنبک ساز ضربیست و نمی‌توان با مثلا کمانچه مقایسه کرد. ولی‌ در مقایسه با دف هم تو سرش خورده، با اینکه دف هیچگاه مثل تنبک هنگام درون نگری با ساز اصلی‌ نمیماند. هنوز غروب نرسیده دف وقت خوابش میشود. گفتم قضیه را با دوستان در میان بگذارم تا آنها هم به این تار نما مراجعه نمایند و رای دهند، شاید تنبک از این فقر آماری در آید. گناه داره بخدا.


Share/Save/Bookmark

Recently by Ari SiletzCommentsDate
چرا مصدق آسوده نمی خوابد.
8
Aug 17, 2012
This blog makes me a plagarist
2
Aug 16, 2012
Double standards outside the boxing ring
6
Aug 12, 2012
more from Ari Siletz
 
jasonrobardas

saz va navaz

by jasonrobardas on

 Har saz be jaye khish nikoost


Ari Siletz

onlyinamrica

by Ari Siletz on

The reference is to the sensuos form of the tar sound-box relative to
the angualr shape of the santour. Why the ghazvinis are singled out as
most discerning of such a difference, I don't really know, nor do I know
how far this of satirizing of Ghazvini lust goes back in our tradition
of ethnic humor. But Iraj Mirza's (1847-1926) Aref naameh, a diatribe against the poet Aref Ghazvini (1882-1934 )probably didn't help the Ghazvinis  in this regard.

Excerpt:

 

که یارب بچه‌بازی خود چه‌کارست   که بر وی عارف و عامی دچارست
چرا این رسم جز در ملک ما نیست    وگر باشد بدین‌سان برملا نیست
اروپای‍‍‍ی بدان گردن‌فرازی             نداند راه و رسم بچه‌بازی
چو باشد ملک ایران محشر خر   خر نر می‌سپوزد بر خر نر
شنید این نکته را دارای هوشی     برآورد از درون دل خروشی
که تا این قوم در بند حجابند         گرفتار همین شیء عجابند


onlyinamrica

I am lost

by onlyinamrica on

What Ghazvini has to do with Taar and Santoor? I don't get it.


Ari Siletz

دوستانِ هنرمند و هنرپرور

Ari Siletz


شراب سرخ گرامی‌: دست رو دلم گذاشتی‌. بنده هم از کم لطفی‌ شنونده
در حق نوازنده و تمجید نا متعادل او از خواننده ناله دارم. البته همانطور
که میدانی در انواعی از موسیقی‌ نوازنده حساب شده به خواننده میدان تعارف
می‌کند، و به همین ترتیب، مثلا در فلامنکو، نوازنده خود را در خدمت رقاص
میگذارد، زیرا که هماهنگی در میزان به این طریق آسان تر بدست میاید. و این
اطاعت نشانه پستی نوازنده نیست، بلکه محرک آن احساس همکاریست. کاش شنوندگان
بیشتر متوجه این اصول بودند.

خدمت جناب دکتر سعادت نوری ،

نکته ادبی‌‌ای که به آن اشاره فرمودید بسیار آموزنده بود. واژه "تنبک"
حتی در شعر هم در فقرِ آماری بسر میبرد. سری به منزل استاد دهخدا زدم و
استاد واژه "تنبک" را چنین تعریف کردند:  دهلکی باشد که بازیگران و مسخرگان در هنگام رقص و بازی بنوازند.  .همانطور که جناب شراب سرخ هم
اشاره فرمودند. وقتش رسیده که شعرای معاصر چند قصیده‌ای در ستایش از تنبکِ
پیمان نگهدار به نظم آورند. شاید علت فقدان ابیات از اینست که واژه هم
قافیه کم پیداست، و مهمتر از آن شاید وفاداری بر خلاف بیوفایی زبان شاعر
را  به گله نمیگشاید.  

جناب اقادریوش محترم،

راستش بنده هم اگر قزوینی بودم از ساز ذوزنقه شکل پرهیز می‌کردم، بخصوص
با در نظر داشتن ۱۸ خرک و هفتاد و دو سیم. واقعا تصویریست هولناک. تار یا
سه‌ تاری در بیات ترک سراغ میگرفتم و در گوشه‌های جامه دران و بسته نگار شب
را به صبح میگذراندم.


aghadaryoosh

باز حقی‌ ضایع شد !

aghadaryoosh


آری جان، من واژه "ضرب" را با آنکه واژه تازیست به دمبک و تنبک و ضرب گرفتن را به دمبک زدن  یا تنبک زدن ترجیح میدهم. همانطور که جناب شراب قرمز فرمودند این واژه شوربختانه یادآور لودگی و مسخرگی شد. شاید باز ماندنش از دف نیز به آن خاطر است که این با درویشان درآمیخت و و آن با لوطیان.
حال دمبک که پاداش لودگی میبیند، سنتور بینوا با هفتاد و دو سیم و هژده خرک و چوب گردو چرا سوم شد؟ خدا میداند که فارابی را خوش نیاید!. حال که مملکت با آمار و ارقام بیگانه است یقیناً این همه پرسی‌ نیز فقط در قزوین و حومه انجام شده که تار به دلائلی که میدانی‌ گزینه پر بهاتری گشته است.


M. Saadat Noury

واژه ی تنبک درسروده های شعرای کلاسیک

M. Saadat Noury


بر خلاف دف و تار، واژه ی تنبک حتی در میان سروده های سرایندگان و شعرای کلاسیک (پیشین) بسیارانگشت شمار بنظر می رسد. شاید تنها چهار سروده بنا بر این پیوند
//ganjoor.net/index.php?s=%D8%AA%D9%86%D8%A8%DA%A9&author=0

و برای دنبک تنها این سروده ی انوری

ای شاه جهان حیهٔ صندوق خزانت
از هرچه نه خاص تو شود بانگ برارد
وانجا که فتد مال تو در معرض قسمت
دنبک زند و حق طمعها بگزارد
یکماه دگر گر ندهی سوزن عدلش
حقا که گر آن حیه ترا جبه گذارد

به پیروی از ارسطوی آگاه و اندیشمند ، به آن تار نما هم گذر افتاد و رای داده شد


Red Wine

...

by Red Wine on

جناب دوست و برادرِ شفیق،،آری خانِ گلِ گلاب

نخواستیم در این آخرین لحظات اردیبهشتی و این همه بهار و لطف خداوند مزاحمتی ایجاد کرده باشیم،آخر اسم بلاگ محترمتان را دیدیم و آخمان به هوا بلند شد .

این سایت که شما از آنجا نقل احوال کرده اید،قطعاً یک سایت از مجموعه خروار سایتهایی است که با مطالب خودش را به وسیله نقض و غرض (کپی برداری از دیگر آثار نویسندگان و هزار عیب و ایراد دیگر!) مینگارد و در عالم موسیقی‌ اصیل ایرانی این مطلبی نو نمیباشد.آخر چطور ممکن است که در بین ادوات موسیقی‌ کشورمان یکی‌ را انتخاب کرده و دیگری را محکوم به دگر کنیم !؟

تنبک زنی‌ و یا ضرب زنی‌ همواره امری بوده است که نمای خوش و خوبی‌ در میان بسیاری از هم میهنان کشورمان نداشته است،از آن زمان که عمله خاص به کاخ رفته و سلطان را با موسیقی‌ خودشان تا به شب بدرقه میکردند،ضرب زنی‌ به دست دیگر اصناف افتاد و اینان و دلقکی و تلخک کرداری به دور شهر و بازار می‌گشتند و مردم بدان می‌خندیدند و ایام به کام شیرین ! از همین دوران بود که تهران نشینان به خود دیدند که هر کس که ضرب زند و احیانا تمبک...دلقکی بیش نیست و دوست نمیداشتند که آنرا از وسایل طرب مجاز بدانند و از نوازندش یاد و خاطری خوش !

هنوز هم در بین خانوادگان عام و با اندک سواد این گونه بد باوری وجود دارد و خداوند حضرت صبا را بیامرزد که کتابی در این امر بنوشت و سپس شاگردش جناب استاد ح تهرانی آن را بست داد و شاگردانی بسیار تربیت کرد ! اما بد خلقی‌ در رابطه با این وسیله در جامعه ایران زمین دیده میشود و عار است و هزار محملات دیگر !

مشکل دیگر که میبایستی بدان بنالیم این است که دوستان و دیگر هم میهنان کشور پهناورمان گوش موسیقی‌ ندارند و بیشتر دل‌ خوش به خواننده دارند و به هیچ وجه سر رشته از اصوات و نغمات عالیه ندارند،تصور اینان آن چنان باطل است که بسیاری از سازندگان آهنگ و تصانیف موسیقی‌ اصیل ایرانی مجبورند بر حساب این بد داوریها و بد شنیدنیها آهنگ سازی و تنظیم کنند و در قدیم رسم بر این بود که خواننده صدایش را بر لطف موسیقی‌ آرایش دهد و نه که دیگر نوازندگان منتر نکره صدای ایشان شوند و در آخر تماشاچی قربان صدقه خواننده رود و تعارفات فراوان کنند و من من هندوانه به زیر بغل ایشان بگذارند.

این است که ما یادآوری می‌کنیم که این نوازنده است که به ساز شخصیت میدهد و وزن به تصنیف،اندکی‌ خوش آید که در این زمینه تحقیق کنیم و تفسیر... !

وضع موسیقی‌ اصیل ایرانی خراب است و اوضاع شنوندگان ایشان خرابتر،کاش اینان اندک تلاشی میکردند و اندک خودی نشان میدادند و از تملق نادانی‌ خودشان دست بر میداشتند.

از نوشته شما و از بیانات محترمتان کمال تشکر داریم و از شهر هنر پرور کان فرانسه (فعلا تا آخر فستیوال) به شما سلام میفرستیم و آرزوی سلامتی برایتان داریم و یک آخر هفته پر آرامش.

عزت زیاد...

شراب قرمز.