اخیرا بیانیه های متعددی در باره برگزاری شورای ملی در اینترنت و وب سایت ها مختلف به اطلاع مردم رسانده میشود. یکی از این اطلاعیه ها مربوط به برگزاری شورای ملی که توسط گروهی از عوامل قدیم رژیم صورت میگیرد توجه مرا بخود جلب نمود.
این شورا توسط عاملان اصلی برگزاری آن، آقایان احمد ملکی (پسر خواهر آیت الله کروبی و دیپلمات سابق رژیم در ایتالیا) ، علی اکبر امید مهر (دیپلمات سابق رژیم در پاکستان)، و محمد رضا حیدری (کنسول سابق رژیم در اسلو) تشکیل شده است. این افراد همگی از عوامل رژیم اسلامی و دیپلمات های پناهنده سفارت سبز هستند. اکنون حدود چندین ماه است که در تلویزیون ملی ایران توسط مدیریت آن در مورد نحوه و چگونگی برگزاری این شورا با این افراد مصاحبه میشود.
نظرات مختلفی توسط ایمیل های گوناگون در باره تشکیل این شورا در اینترنت رد و بدل شده است. در برخورد با برگزاری این شورا لازم است که واقیعت ها را از نظرات جدا کرد، نظرات شخصی جای خود دارند ولی واقیعت های موجود را نمیشود سر سری گرفت و از آنها عبور کرد، چرا که در آنصورت پنالتی آن برای اوپوزسیون بسیار گران تمام خواهد شد.
مسئله مخالفت با برگزاری شورای ملی نیست، زیرا لزوم تشکیل چنین شورایی برای اتحاد و پیشبرد کار اوپوزوسیون بسیار ضروری و خصوصا در شرایط کنونی امری حیاتی بشمار میرود. گرفتاری اینستکه چه کسانی این شورا را برگزار میکنند؟ آیا کسی حاضر است که جمهوری اسلامی برای ملت ایران شورای ملی برگزار کند؟ اگر پاسخ به این سئوال مثبت است که بقول معروف " تو را به خیر و ما را به سلامت". ولی اگر چنین نیست لزوما علتش اینستکه دیگر کسی حاضر نیست که سرنوشت خود را بدست شرورانی چون عوامل جمهوری اسلامی بسپارد.
بنابراین یکی از شرایط مشترک و اساسی برای همه ایرانیان آزادیخواه در برگزاری چنین شورایی، شایستگی و مقبولیت افراد برگزار کننده آن میباشد. اما نکته اساسی تر اینستکه افراد را با سخنانشان ملاک نمیزنند وانکه آنها را با اعمالشان میسنجند. و گرنه کوتوله مغز بزرگ تاریخ ایران "محمود احمدی نژاد" هم در مواردی سخنان نغز و زیبا و مردمی بر زبان میآورد ولی آیا انسان راستینی وجود دارد که به سخنان این تیر خلاص زن وقعی بنهد و آنها را باور نماید؟ مسلما که چنین نیست.
چه کسی میتواند ادعا کند که افراد سفارت سبز و یا اصولا کسانی که در خدمت جمهوری اسلامی رکاب میزدند و بمدت سی سال با حکومت قتل و غارت همکاری داشته اند اکنون که خود را از بدنه رژیم جدا ساخته اند یکشبه افراد درستکار و مورد اعتماد مردم شده اند؟ مگر اینان در سفارتخانه های کشور های مختلف دنیا برای جمهوری اسلامی خدمت نکرده اند؟ مگر نه اینکه همین سفارتخانه ها، لانه های فساد و پایگاه های طراحی قتل های بسیاری از آزادیخواهان ایرانی بوده است؟ مگر غیر از اینستکه این سفارتخانه ها بدست همین کار داران اداره میشده است؟ چه کسی از میان توده مردم میتواند ادعا کند اطلاع کافی دارد که مثلا فلان کاردار سفارت یا فلان عامل سابق جمهوری اسلامی در قتل فلان انسان شرکت مستقیم و یا غیر مستقیم نداشته است؟ بی چون و چرا هیچکس. در حالیکه عقل سالم احتمال چنین گمانه پراهمیتی را رد نمیکند و اگر چنین باشد چه کسی حاضر است که اجازه دهد شورای ملی توسط افرادی برگزار شود که مثلا در قتل فرزند و یا یکی از اعضای فامیلش شرکت داشته است.
دیگر بار آنکه چه کسی میتواند راسخانه ادعا کند که جدایی این افراد از حکومت بطورواقعی و راستین است و چه کسی از پشت پرده آگاهی دارد که این اشخاص دیگر ارادتی برای اربابان قدیمی خود قائل نیستند و همگی مردمی شده اند؟ چه کسی میتواند بطور یقین ادعا کند که اینان اوپوزوسیون ساخته دست رژیم نیستند و با ثروت بر باد رفته مردم ایران که رژیم در اختیار آنها قرارداده نمایندگی راه اندازی پروژه دیگری را برای خرد کردن هر چه بیشتر باقی مانده اراده ایرانیان جان به لب رسیده در دست اجرا ندارند؟ اگر هم فرض بر این داریم که کسانی پیدا شوند که چنین ادعایی را داشته باشند، از اینان این پرسش را باید کرد که چگونه است که این افراد سه دهه تمام نه تنها در برابر جنایات رژیم مهرسکوت بر لب داشتند وانکه با حکومت قتل و غارت اسلامی در ایران کمال همکاری و همراهی را انجام داده اند، و تنها زمانی که شاهد نهضت بپا خواسته ایرانیان در خیابان های کشور شده و افق حکومت اسلامی و نتیجتا آینده خویش را تیره و تار دیدند خود را از بدنه اصلی رژیم جدا کرده و با انتخاب کفه سنگین ترازو ظاهرا به صف مردم پیوستند. آیا این روند بر مصداق همان گفته "نان را به نرخ روزخوردن نیست"؟ و آیا کسانی که نان را به نرخ روز میخورند شایستگی و مقبولیت برگزاری شورای ملی را دارند؟
اهداف کمپین سفارت سبز بر اساس پیروی از مقاصد جنبش سبز موسوی و کروبی نسج گرفته است، حتی چندی پیش هم شایعاتی قوت گرفت که گروهی بنام موج سبزدر پشت پناهنده شدن دیپلمات های سفارت سبز قرار داشته و چون این گروه با محمد رضا حیدری در تماس بوده موجب خلعیت ایشان از کمپین میگردد. بر کسی پوشیده نیست که گروه سبز موسوی و کروبی متعلق به همان اصلاح طلبان است و کیست که نداند که اصلاح طلب در پی باز گشت بدوران طلایی امام راحل است؟ در اینجا دو نتیجه مهم گرفته میشود، اول اینکه شایستگی یک عضو سفارت سبز که همانا در اهداف سفارت مستتر است چیزی بیش از اصلاح یا بزک کردن رژیم در چهار چوب رژیم نیست. دوم اینکه میدانیم که کمپین سفارت سبز از گروه اصلاح طلبان پیروی میکنند و حتی مهره ای بنام احمد ملکی که پسر خواهر کروبی است در آستین دارند، آیا در چنین اوضاعی بدور از عقل خواهد بود اگر تصور شود که سران اصلاح طلب در ایران همچون آقایان کروبی، رفسنجانی، خاتمی، و موسوی با حمایت لجستیکی و استراتژیکی خودشان از این عوامل دست نشانده درسفارت سبز و مهره های جا سازی شده خودشان در خارج از کشور طرح یک شورای به اصطلاح گذار به دمکراسی و توطعه کودتای خزنده را علیه ایرانیان در فردای نابسامان ایران در سر میپرورانند؟
درست است که در کشور های بهار عربی از جمله مصر و لیبی و حتی سوریه از عوامل سابق رژیم های سکولار استبدادی و حتی از عوامل دیگر چون رادیکال های مذهبی، در ایجاد شورای های ملی استفاده گردیده و میشود، ولی باید به این نکته دقت داشت که این مسئله در مورد ایران کاملا متفاوت است. کشورهای بهار عربی در پله اول تجربه تغیر رژیم هستند که مردم ایران در سی و سه سال پیش آزمودند، آنها بایستی از روش سعی و خطا این راه را بارها از طرق مختلف مورد آزمایش قرار دهند که البته برایشان بسی گران تمام خواهد شد، همانطور که برای ایرانیان گران تمام شده است. ولی اکنون ایرانیان برای تسریع در تحولات آزادیخواهی شان میبایست با تلفیق عبرت های بدست آمده درادامه تلاش هایشان همراه با بکار گرفتن تجارب سه دهه مبارزاتی شان سکوی پرتابی برای عبوراز پله آزمایشات سعی و خطا قراردهند. برای اینکار بایستی از نیرو های آزادیخوا ه راستین و کارشناسان شایسته ایرانی که کارنامه اعمالشان با نشان ننگ و بدنامی مهر نشده است و تعدادشان هم کم نیست استفاده نمود. در غیر اینصورت از سرمایه سی و سه سال تجربه مبارزاتی خویش چشم پوشی کرده و با دور زدن بر روی یک سیکل بسته دستی دستی با کند کردن سیر تحولات اجتماعی، خود و جامعه ایرانی را به عقب رانده اند.
آیا اجتماع ایرانیان راستین خارج از کشور اینقدر زبون و ناتوان شده اند که بایستی عوامل قدیم رژیم جنایتکار برایشان شورای ملی تشکیل دهد؟ بعبارت دیگر ایرانیان اپوزوسیون، انسان های شایسته تر و لایق تر از باصطلاح نوکران سابق رژیم برای برگزاری شورای ملی پیدا نمیکنند؟ اگر چنین باشد باید که فاتحه این اپوزیسیون را خواند.
اصولا تمام کسانی که زمانی از بدنه اصلی رژیم جنایتکار اسلامی در ایران بشمار میرفته و اکنون بهر دلیلی از آن جدا گشته اند میتوانند به زندگی خصوصی خود ادامه داده و تا زمان فروپاشی رژیم مادامی که در امور مردم دخالتی نداشته باشند کسی به کار آنها کاری نخواهد داشت. تکلیف این افراد که آیا در جنایات حکومت اسلامی دست داشته یا نداشته اند و نتیجتا آیا میتوانند در آینده ایران صدایی داشته باشند یا نه پس از بررسی کارنامه شان در دادگاه مردمی که در فردای آزاد ایران تشکیل میشود مشخص میگردد. ولی اینکه علیرغم فعالیت های سه دهه عوامل سفارت سبز در دستگاه رژیم جنایتکار اسلامی ایران، اکنون اینان بخواهند مدعی مردم ایران شوند از نظر مبارزان آزادیخواه غیر قابل قبول بوده و کسانی که از این روند پشتیبانی میکنند خیانتی است که به ملت و کشور ایران روا میدارند.
منصور راستانی - PhD
********************************************
مقاله ذیل توسط احمد ملکی پسر خواهر آیت الله کروبی در مورد شورای ملی ایرانیان که خود از بنیان گذاران اصلی آن بوده نوشته شده و در وب سایت سفارت سبز نیز پست گردیده است. این مقاله توسط هماهنگ کننده گروه رایزنی و ارتباطات جهانی "نهاد مردمی" آقای پرویز حدادیزاده در شبکه اینترنت توزیع گشته که یک نسخه از ان نیز به این جانب ارسال شده است.2012/9/4 Parviz Haddadizadeh <phsos114@gmail.com>
توجه شما عزیزان را به نکته نظرات جناب احمد ملکی که در رابطه با تشکیل هر چه زودتر "شورای ملی" می باشد، جلب می کنم.
با سپاس و تشکر از ایشان
پرویز حدادی زاده
هماهنگ کننده گروه رایزنی و ارتباطات جهانی " نهاد مردمی"
شورای ملی ایران و چهره راستین موافقین و مخالفین
آیا زمان آن فرا نرسیده که هر ایرانی که خواستار رهایی از استبداد مذهبی و دیکتاتوری بغایت تخریب گر و قرون وسطایی جمهوری اسلامی ایران است، بر حول یک اندیشه و منشور ملی متحد شویم؟
تا کی می خواهیم فقط حرف از آزادی بزنیم و با کلمات بازی کنیم اما بوقت عمل از میدان بگریزیم و پشت سنگر منافع شخصی، گروهی، عقیدتی و و و ...... پنهان شویم.
پیش ازاینکه با فاجعه های پی درپی روبرو شویم بیائیم شفاف تر و صادقانه تر حرف بزنیم و بیش از این خود و دیگران را فریب ندهیم.
کدام ایرانی با شرف، با وجدان، انسان دوست، که دلش برای مردم و کشورش می سوزد و میخواهد قدمی بر دارد، با رفتن این نظام سراسر استبداد جهل و جنون و عقب افتاده مخالف است؟
اگر همه متفق القول با بر چیدن این نظام اسلامی کنونی موافقیم تا کی می خواهیم بر طبل تفرقه و اختلاف بکوبیم. چرا از اتحاد و تشکیل یک جبهه بزرگ رهایی گریزانیم، آیا زمان ایجاد رنگین کمان ملت ایران از تمامی سلیقه ها و گروها، حول محور بیانیه حقوق بشر فرا نرسیده است.
اکنون که در آستانه تشکیل شورای ملی ایران متشکل از همه گروها و سلیقه های مختلف هستیم، چرا هنوز بعضی ازاشخاص و گروه های مخالف استبداد در اعلام همبستگی و اتحاد خود از بهم پیوستن و ایجاد یک تشکل فرا ملی و قدرتمند دوری می کنند.
خواست و اراده اکثریت ملت ایران چکیده 16 بند این منشور شورای ملی ایران است که هر بند آن متضمن آزادی و رهایی ملت از چنگال دیکتاتوری است. و خواست اصلی آزادیخواهان می باشد.
بعنوان مثال بند تمامیت ارضی ایران، اجرای مفاد اعلامیه حقوق بشر، منع اعدام و شکنجه و سایر بندهای آن همگی اشتراکاتی است که هر آزادی خواهی، بدنبال دستیابی به آن است.
چرا کمک نمی کنیم تا این منشور ملی و شفاف که بر آمده ازتلاش مداوم آزادی خواهان در طول تاریخ و بخصوص بیش از 150 سال مبارزه اخیر ملت ایران می باشد، از پشتوانه تک تک آزادیخواهان برخوردار گردد و نام هر آزادی خواهی در این منشور ثبت گردد.
آیا منتظریم تا دول خارجی و بیگانگان از آزادی و دمکراسی و حقوق بشر در ایران حمایت کنند؟ مردم ایران هزینه ها و خون های بسیاری تا به امروز در این مسیر داده اند.
تا کی می خواهیم به اسم آزادیخواه و اپوزیسیون در حرف زدن مخالف استبداد باشیم لیکن در عمل که بایستی متحد و در یک جبهه فراگیر یکی شویم با ایجاد تفرقه و اختلاف، آب در آسیاب دشمن شماره یک ملت، نظام جمهوری اسلامی ایران بریزیم تا به کشتار وجنایاتش هر روز استمرار بخشد.
تا چه زمانی می خواهیم صبر کنیم تا زنان و مردان ایرانی برای معیشت زندگی اعضای بدن خود را بفروشند. زنان و دخترانی بعلت فقر مطلق خود فروش شوند.
تا کی می خواهیم شاهد اعدام دسته دسته جوانان ایران به جرم سیاسی، قاچاق، جرایم امنیتی و و و ..... باشیم.
تا کی می خواهیم شاهد تجاوز به دختران و فرزندان این مرزبوم باشیم، تا کی می خواهیم تماشاگرمعتاد شدن جوانان، فرارمغزها، به یغما رفتن ثروت ملی، فروپاشی نظام خانواده، لجن زار شدن جامعه بدست روحانیون، اخلاق گریزی مردم، سونامی سرطان های مختلف، رنج و آزار و قتل عمد و بی حرمتی ها، کشته شدن مردم در جاده ها، خودکشی جوانان، مشکلات روحی و روانی و افسرده گی قریب باتفاق مردم ایران باشیم.
تا کی نظاره گر وجدان کشی، تحقیر ملت، شستشوی مغزی کودکانمان توسط عقب افتاده ترین قشر بی مصرف جامعه ملایانی که از دسترنج مردم ارتزاق می کنند و علوم سوخته را در مغز کودکان ما تلقین می کنند، و صدها معضلات و بدبختی های فلاکت باری که از انقلاب 57 بدست ملایان شهوت پرست که تشنه قدرت و رذالت هستند مردم را به خاک سیاه نشاندند خاموش، یا صرفا با مقاله نویسی یا با حرف و سخن مبارزه کنیم امروز روز عمل است و اتحاد تنها قدم عملی برای سرنگونی است.
بس نیست ایران را تبدیل به قبرستان کردیم تفرقه و منیت ها و عدم اتحاد ما استمرار این رژیم وحشی است. آیا هنوز بایستی از دیدن این صحنه های چندش آور در زندگی مردم که برای آنها 33 سال است ارمغان آورده ایم بنشینیم و لذت ببریم و حرف بزنیم. اگر رنج و عذاب می بینیم در ایجاد اتحاد فراگیر و ملی دیگر جای درنگ و تردید نیست.
آقایان مخالفین و اپوزیسیون آزادی خواه بس کنید، حرف بس است یک گام عملی مورد نیاز است.
اگر ما راست می گوئیم از رنج مردم و شکنجه مردم ، مرگ مردم، اعدام فرزندان مردم، خودفروشی دختران، کلیه فروشی زنان و مردان ناراحتیم و می رنجیم چرا اکنون که زمینه ایجاد اتحاد ملی فرا رسیده است کاری نمی کنیم؟
دست اتحاد بسوی همدیگر دراز نمی کنیم.! ...
حرف نه، عمل، امروز روز عمل است. امروز آزادیخواهان واقعی و دروغین مشخص خواهند شد چه کسانی هستند.
خانه ایران در آتش است حتی مرگ یک انسان بایستی من و تو را تکان بدهد و متحول شویم !...
تا کی باید بدنبال منافع شخصی، و خودخواهی ها باشیم. چطور ممکن است یک گروهی ادعای آزادی خواهی بکند ولی در قبال این مصائب که هر کدامشان کافی بود فردی را زیر و رو کند و برای اقدام عملی و اتحادی فراگیر پیشتاز شود هر روز بر طبل تفرقه وجدایی و تخریب یکدیگر تلاش کنیم و منم منم کنیم.
پایه های استبداد و دیکتاتوری در ایران فقط با تفرقه من و تو مستحکم می شود که رژیم دست به جنایت می زند وگرنه جرات این کار را ندارد اگر روزی من و تو ما شویم.
هر نیروی آزادیخواه و گروهی که ادعای مخالفت با جمهوری اسلامی ایران را دارد اما از ایجاد اتحاد و به هم پیوستن دوری می کند شیاد و دروغگویی بیش نیست زیرا آنان برای منافع شخصی وگروهی خود کار می کنند نه برای منافع ملی ایران، ایران متعلق به همه ایرانیان است ما باید فرا گروهی و جناحی عمل کنیم غیر از این مسیری برای آزادی ایران نیست.
مردم ایران ازاین دو رویی آزادیخواهانی که در حرف و عمل متضاد رفتار می کنند و بدنبال ایجاد تفرقه اند و از اتحاد دوری می کنند بسیار خشمگین و نسبت به آنها بی اعتمادند. رژیم ملایان نیز میلیاردها سالانه هزینه می کند که بر طبل اختلاف بکوبد متاسفانه آگاهانه یا نا آگاهانه گروهایی نیز به رژیم در این مسیر اختلاف هم آوازی می کنند و در حقیقت شریک در استمرار جنایات جمهوری اسلامی ایران می شوند.
هر ایرانی که یک جو، شرف، انسانیت، وجدان، صداقت در وجودش یافت شود هر گز حاضر نیست شاهد رنج و عذاب یک ایرانی باشد چه برسد به اینکه این رژیم یک ساعت بیشتر دوام داشته باشد.
پاشنه آشیل بر اندازی این نظام جمهوری اسلامی جز با اتحاد و انسجام ملی متشکل از همه ایرانیان حول یک اندیشه شفاف برای رسیدن به آزادی و حکومت مردم بر مردم، راه دیگری نیست.
پیش از آنکه کشور ایران مورد تعرض بیشتر بیگانگان و جنگ جدیدی روبرو گردد و روسیه و چین و دیگر کشورها منابع ایران را بیشترغارت کنند و انسان های بیگناه دیگری کشته شوند، دست اتحاد به هم دهیم، من ها تبدیل به ما شود یکی شویم به هم بپیوندیم و این شورای ملی ایران که نهال مبارزه مردم ایران در بیش از 150 سال اخیر و بخصوص در 33 سال بعد از انقلاب که ثمره خون هزاران هزار انسان می باشد و اکنون تبدیل به درخت تنومندی گردیده است را تقویت کنیم. که فردای ایران آزاد معلق به همه ایرانیان است.
مخالفت با اتحاد فراگیر ملی، مخالفت با ملت اسیر و در بند ایران است وچوب لای چرخ آزادی مردم گذاشتن برای رهایی از این نظام ستم پیشه است. تفرقه کمک به دشمن شماره یک مردم ایران، نظام جمهوری اسلامی است.
شورای ملی ایران با حمایت تمام آزادیخوهان راستین که عمل و گفتارشان یکی است زیرا پاشنه آشیل این نظام اتحاد فرا ملی است. بزودی با منشور 16 بندی خود نوید تغییر اساسی و بنیادی ایران فردا خواهد بود. به هم بپیوندیم و نام خود را در پیشگامان آزادی ایران جاودانه سازیم.
فردا دیر است. امروز ملت ایران تمام حرکات و گفتار و کردار آزادیخوهان را زیر ذره بین دارند. تا ببیند گروه ها و شخصیت های واقعی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران چه کسانی هستند. وگرنه 200 سال نیز حرف از مبارزه بزنیم و ادعای آزادیخواهی و اپوزیسیون داشته باشیم حرف و عمل یکی نباشد و به وقت عمل یک گام جهت یک حرکت ملی بر نداریم و اولویت ها را درست تشخیص ندهیم نه تنها آزادی خواه و مبارز راستین نبوده ایم بلکه با اعمالمان سعی کرده ایم چوب لای چرخ اتحاد بگذاریم و نظام خون و جنایت ایران را قویتر کنیم.
امیدواریم با هوش و درایتی که در نیروهای خارج از کشور دیده می شود در این اتحاد ملی قدم های اساسی برای تغییر را برداریم تا زمینه سازی برای یک انتخابات آزاد زیر نظر مجامع بین المللی در ایران را فراهم آوریم.
احمد ملکی 12/6/1391
عضو کمپین سفارت سبز و دیپلمات ناراضی
//www.sefaratesabz.com/Maleki%20-%202012-09-02.htm
Recently by Dr. Mansur Rastani | Comments | Date |
---|---|---|
Open Letter to EP-Iran Delegation | - | Oct 25, 2012 |
نقش شبکه های اجتمایی در کند کردن شتاب تحولات توده مردم در ایران | - | Oct 24, 2012 |
Obama Iran Policy Contradicts Interests of Iranian Grassroots | 4 | May 02, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Yes, insightful and timely
by JustAnIranian on Sun Sep 09, 2012 02:11 AM PDTYes, insightful and timely
Insightful and timely
by vildemose on Sat Sep 08, 2012 08:56 AM PDTInsightful and timely article. I couldn't agree more that the IRI"s esllahtalaban are more dangerous than the hardliners and should not be trusted in any ways shape or manner.
All Oppression Creates a State of War--Simone De Beauvoir