خاله سوسكه به بچه اش ميگه : قربون دست و پاي بلوريت !
خانه اي را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست !
خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالي باشه !
خانه داماد عروسيست، خانه عروس هيچ خبري نيست !
خانه دوستان بروب و در دشمنان را مكوب !
خانه قاضي گردو بسياره شماره هم داره !
خانه نشيني بي بي از بي چادريست !
خانه همسايه آش ميپزند بمن چه ؟!
خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي !
خدا برف را به اندازه بام ميده !
خدا خر را شناخت، شاخش نداد !
خدا داده بما مالي، يك خر مانده سه تا نالي !
خدا دير گيره، اما سخت گيره !
خدا را بنده نيست !
خدا سرما را بقدر بالا پوش ميده !
خدا گر ببندد ز حكمت دري --- ز رحمت گشايد در ديگري !
خدا ميخواهد بار را بمنزل برساند من نه، يك خر ديگه !
خدا نجار نيست اما در و تخته رو خوب بهم ميندازه !
خدا وقتي بخواد بده، نميپرسه تو كي هستي ؟
خدا همه چيز را به يك بنده نمي ده !
خدا همونقدر كه بنده بد داره، بنده خوب هم داره !
خدا يه عقل زياد بتو بده يه پول زياد بمن !
خر، آخور خود را گم نميكنه !
خراب بشه باغي كه كليدش چوب مو باشه !
خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است !
خر است و يك كيله جو !
خر از لگد خر ناراحت نميشه !
خر باربر، به كه شير مردم در !
خر به بوسه و پيغام آب نمي خوره !
خربزه شيرين مال شغاله !
خربزه كه خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني !
خر، پايش يك بار به چاله ميره !
خرج كه از كيسه مهمان بود --- حاتم طايي شدن آسان بود !
خر چه داند قيمت نقل و نبات ؟
خر، خسته - صاحب خر، ناراضي !
خر خفته جو نمي خوره !
خر ديزه است، به مرگ خودش راضي است تا ضرر بصاحبش بزنه !
خر را با آخورميخوره، مرده را با گور !
خر را جايي مي بندند كه صاحب خر راضي باشه !
خر را گم كرده پي نعلش ميگرده !
خر، رو به طويله تند ميره !
خرس، تخم ميكنه يا بچه ؟ از اين دم بريده هر چي بگي برمياد !
خرس در كوه، بو علي سيناست !
خرس شكار نكرده رو پوستشو نفروش !
خر، سي شاهي ، پالون دو زار !
خر كريم را نعل كردن !
خر كه جو ديد، كاه نميخوره !
خر، كه علف ديد گردن دراز ميكنه !
خر گچ كش روز جمعه از كوه سنگ مياره !
خر لخت راپالانشو بر نميدارند!
خر ما از كرگي دم نداشت !
خر ناخنكي صاحب سليقه ميشود !
خروار نمكه، مثقال هم نمكه !
خروسي را كه شغال صبح ميبره بگذار سر شب ببره !
خر، همان خره پالانش عوض شده !
خريت ارث نيست بهره خداداده س !
خري كه از خري وابمونه بايد يال و دمشو بريد !
خوشبخت آنكه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت !
خواب پاسبان، چراغ دزده !
خنده كردن دل خوش ميخواد و گريه كردن سر وچشم !
خواهر شوهر، عقرب زير فرشه !
خواست زير ابروشو برداره، چشماشو كور كرد !
خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو !
خودتو خسته ببين، رفيقتو مرده !
خودشو نميتونه نگهداره چطور منو نگهميداره ؟
خود گوئي و خود خندي، عجب مرد هنر مندي !
خودم كردم كه لعنت بر خودم باد !
خوردن خوبي داره ، پس دادن بدي !
خوشا بحال كساني كه مردند و آواز ترا نشنيدند !
خوشا چاهي كه آب از خود بر آرد !
خوش بود گر محك تجربه آيد بميان --- تا سيه روي شود هر كه دراو غش باشد .
خوش زبان باش در امان باش !
خولي بكفم به كه كلنگي بهوا !
يك ده آباد به از صد شهر خراب !
خونسار است و يك خرس !
خير در خانه صاحبش را ميشناسد !
خيك بزرگ، روغنش خوب نميشه !
*********************
منبع :
Recently by ebi amirhosseini | Comments | Date |
---|---|---|
Simin Daneshvar: Influential author has died | 22 | Mar 08, 2012 |
ایران 1973 | 5 | Oct 18, 2011 |
حافظ | 1 | Oct 12, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Serious collection of zabolmassals you got here! Copy OK?
by Monda on Tue Feb 17, 2009 02:04 PM PSTI just found this entry on your blog! This is priceless! I wonder if I can copy all this to a disc? My daughter copied some tourist's photos on a disc for a class project, it worked fine.
Ebi jaan, Do you use eye moisturizer to occasionally soothe your eyes? I saw that clip of someone like yourself working their eyes out. I do that some times too. There's also ointments for overnight cure of computer eyes if and when you need it.
ابی جان
MajidTue Dec 02, 2008 12:09 AM PST
تمام این داریه و دنبک و جنقولک بازی واسه اینکه میخواستن نیم اینچ ازش ببرن؟
فکرشو بکن اگه میخواستن دو اینچ بهش اضافه کنن چه قشقرقی راه مینداختن !
ختنهسيرون يا دَسحلال كنون
ebi amirhosseiniMon Dec 01, 2008 05:05 PM PST
ختنه سيرون يكي از جشنهاي بزرگ براي هر خانواده پسردار محسوب ميشد .بعد از انكه پسر هفت يا هشت ساله ميشد و پاري اوقات بيشتر كه تا چهارده الي پانزده سالگي هم مي رسيد . خانواده قبل از هر كاري روز و ساعت خوش را انتخاب كرده و پس از تهيه ديدن مقدمات و دعوت مهمانها و فاميل در وقت و ساعت معين پسر بچه را كه مي خواستند ختنه كنند به حمام مي بردند و اين حمام دستكمي از حمام دامادي نداشت . حمام را تزئين ميكردند . نوازندگان – لوطيها - بالاي بام حمام و يا در رختكن حمام مينواختند . با شربت و شيريني از مهمانان پذيرايي ميشد . در حمام موهاي پسر را مي تراشيدند و سرش را حنا ميبستند و پس از شستوشو توسط خود حمامي ، به او لباس نو مي پوشاندند . دم در حمام توسط اوستاي حمام برايش آيينه و قران ميگرفتند و بچه و يا پدر بچه پول همراه با شيريني در سيني اوستا ميگذاشتند و پدر بچه پول حمام تمام مهمانها را كه اصطلاحا به انها خيلون ميگفتند را ميپرداخت و با سلام و صلوات و بوي خوش پسر را از حمام بيرون ميبردند .جلوي در منزل ، به عنوان صدقه گوسفندي جلوي پاي بچه ميكشتند و گوشتش را به فقرا مي دادند و به محض ورود مادر و اعظاي خانواده مثل ورود عروس به خانه كلولو – كِل - مي كشيدند و پول و نقل و شكلات بر سرش ميپاشيدند .پس از نهار كه خيلي مفصل بود . پسر بچه را بر روي تختي بالا تر از همه و دور از دسترس مي خواباندند و دلاك ، كه بيشتر اوستاي حمام بود به سروقت بچه مي رفت . ابزار كار دلاك عبارت بود از ني ، تيغ خيلي تيز و مقداري پنبه . از لحظهاي كه دلاك به طرف بچه مي رفت همه ساكت مي شدند و اين سكوت انقدر ترسناك بود كه بچه هر قدر هم شجاع بود و خودش را مهيا كرده بود ، به گريه مي افتاد . دلاك كنار بچه مينشست . پدر بچه شلوار او را در مياورد . دو سه نفر دستهاي پسر را مي گرفتند . دو نفر از دو طرف پاهاي او را از هم باز مي كردند . دلاك حيلي خونسرد و در كمال بيخيالي اول مقداري پنبه را مي سوزاند و كنارش مي گذاشت . بعد يك تكهي ني به اندازه تقريبي پنج سانتيمتر مي بريد و وسط آن را شكاف ميداد و كنار پنبه ها ميگذاشت . تيغش را تيز ميكرد و در آخر وسط پاهاي باز شدهي پسر بچه مينشست . آلت او را به دست مي گرفت . جمعيت كه تا به حال ساكت بود يكدفعه شروع به كل كشيدن مي كنند و لوطيان به نواختن تا صداي گريهي بچه به مادرش نرسد . دلاك پوست الت بچه را به اندازه يك الي دو سانت جلو ميكشيد و ني شكافته شده را مثل گيره بر سر آن مي زد تا پوست بر نگردد و يا بيشتر از حد مقرر نبرد و انگاه با يك ظربه پوست را ميبريد و قبل از بيرون زدن خون پنبههاي سوخته شده را به شكل عمامهاي دور تا دور آلت بچه مي گذاشت و سپس با تكه چوبي به اندازه بيست سانتي متر كه قبلا توسط مادر فراهم شده بود و دور ان را پنبه پيچيده و رويش را با پارچه هاي رنگ و وارنگ تزئين كرده بودند دو پاي بچه را از زانو به هم ميبست تا پاهايش به هم نيايد و زخم دهن باز نكند و منجر به خون ريزي شود و سپس تكهي بريده شده را لاي پنبه ميگذاشت و در كنار پوستهاي خشكيده قبلي مي گذاشت و انها را با افتخار به همه نشان مي داد . اين پوستها را در موقع مرگ دلاك لاي كفنش ميگذاشتند و معتقد بودند در روز قيامت به خاطر همين پوست ها – كه نشانگر مسلمان نمودن ادمها بود – خداوند از تقصير هاي او ميگذرد . تا سه روز روي پاهاي بچه را نمي پوشاندند و بعد از ان پاهاي او را باز ميكردند و دور كمرش لنگ قرمزي مي بستند . رنگ قرمز را بدين جهت انتخاب مي كردند كه آن را دفع كننده جن و آل ميدانستند و اگر بچهاي پس از عمل ختنه دچار خونريزي ميشد و يا بيهوش ميشد و بيحال ميگشت ، ميگفتند " آل زده و يا جن زده شده "و برايش دعا مي گرفتند . از لحطهاي كه بچه ختنه ميشد و در رختخواب ميخوابيد ، بالاي سرش قران و يك شي آهني تيز مثل قيچي يا كارد مي گذاشتند چون معتقد بودند آل از اين اشايا مي ترسد و براي اينكه آل به بچه نزند تا سه روز بالاي سر او شب زنده داري ميكردند و حرفهاي ناخوشآيند نمي زدند چون معتقد بودن " بچه را ترس وَر ميداره "و ناپريزي - ناپرهيزي - ميكند .بعد از ختنه مدعوين و افارد فاميل پول يا چيزي به عنوان "شيريني دسحلال كنون " ميدادند كه اين هديه بستگي به نسبت خويشاوندي و وسع اشخاص داشت و از يك جعبه شيريني يا آبنبات – پِپرمه – گرفته تا پول و گوسفند وفرش و طلا ختم ميشد .در بعضي جاها مثل بم رسم بر اين بود بچه را روي تخت ، صندلي و يا جاي بلندي مي نشاندند . مدعوين تك به تك جلو آمده و هديهي خود را تقديم ميكردند و يكي كه صداي بلندي داشت طرف را معرفي و هديه اش را با صداي بلند اعلام مي كرد و بقيه با صداي بلند مي گفتند " خونهش آبادون " وبه اين عمل فضل ميگفتند – در عروسي ها هم به همين نحو عمل مي كنند . هنوز هم در بم و جيرفت و بافت اين عمل كه به آن فضل جمع كردن ميگويند اجرا مي شود . اگر در خانوادهاي دو بچه را با هم ختنه ميكردند ، براي جلوگيري از حادثه يا چشمزخم گوسفند يا خروسي را همزمان به عنوان سومين خون ميكشتند و صدقه ميكردند و معتقد بودند هر دويي با سه كامل ميشود .مادر بچه پس از ختنه هر شب سه جنس – گندم ، جو و يا برنج – را بالاي سر بچه مي گذاشت و صبح قبل از طلوع دست بچه را روي آنها مي گذاشت و به عنوان صدقه پشت در خانه ميگذاشت . گذاشتن صدقه شه شب متوالي تكرار ميشد . اينگونه صدقات توسط عابرين مستحق جمعآوري ميشدند . از آرد صدقه شده خميري تهيه ميكردند و به سگ ميدادند و معتقد بودند صدقهاي كه به سگ ميدهند زودتر تاثير ميكند . به جشن ختنه سيرون " چولبرون ، و دسحلال كنون " هم ميگويند در بعضي جاها مثل سيرجان به بچهاي كه ختنه مي كردند " دوماد كُچكو " ميگويند
دس = دست
كُجكو = كوچك
ضرب المثلهای مادر بزرگ من
MajidMon Dec 01, 2008 03:49 PM PST
وقتی پسر اول من گریه میکرد و مادرم پیشنهاد میکرد بهش قند داغ بدن گفت..."قند داغ چیه خانوم بچه گرسنه ست، شیر میخواد، آب اگه زور داشت وزغ زنجیر پاره میکرد" !
وقتی یه نفر یه کاری میکرد که در حدش نبود " واه واه واه ....دنیا شده خراب موش میخوره شراب" یا " چیش....سگ رو چه به آلوچه خوردن" !
وقتی یکی پاشو زیاد تر از گلیمش دراز میکرد " یوخاری یوخاری برو بالای بخاری" !
یه دفعه هم که یه مگس خیلی مزاحمش شده بود گفت...."الهی ور بپری جونور....حالا خوبه بهت میگن (مگز) ، اگه بهت میگفتن ( بگز) چیکار میکردی؟ "
پسر عمو جان
IRANdokhtMon Dec 01, 2008 09:31 AM PST
/16. خروسي كه هنگام غروب بخواند ، خبر بدي را پيشگويي ميكند ، بايد براي جلوگيري از واقعه ،آن را به سيد ببخشند .
we need more rules like that:
if your money or jewelry drops on the floor, donate it to a seyyed or it will bring you bad luck
very informational post! thanks!
:0)
IRANdokht
Everyday
by amirkabear4u on Mon Dec 01, 2008 03:01 AM PST? I ask myself does God knows what he is doing
خدايا آنكه را عقل دادي چه ندادي و آنكه را عقل ندادي چه دادي ؟
.This one is also similar to my thoughs
خدا وقتي بخواد بده، نميپرسه تو كي هستي ؟
.Thank you for the post
Nice post Ebi jaan
by Arash Monzavi-Kia on Sun Nov 30, 2008 07:49 PM PSTYou just proved that MASAL NAZDEH IRANIAN AST O BAS!
Arash M-K
ebi jan
by bajenaghe naghi on Sun Nov 30, 2008 07:15 PM PSTmerci. these are great sayings. i enjoyed reading all of them. now i know i am so bad akhlaagh due to number 9.
Bajenaghe AZIZ !!!
by ebi amirhosseini on Sun Nov 30, 2008 07:00 PM PSTDon't be so humble !
for you :
باورهای عامیانه مردم کرمان در قدیم :
1. اگر ظرف ها در يك خط رديف شود ميگويند " مهمان ميآيد " ./
2. اگر پايشان به خواب برود مي گويند " وخي ميخيم بريم عارسون گربه " ( پاشو مي خواهيم به عروسي گربه برويم ) و معتقدند پا خوب مي شود ./
3. اگر جغد بلند و تند صدا كند ميگويند " يه نفر ميميره
4 . اگر چهل روز جمعه – قبل از اذان صبح – در خانه را چارو كنند و آب بپاشند در چهلمين روز خواجهي خضر را خواهند ديد و او هر مراد و مطلبي داشته باشند ، براورده ميكند
5اگر روز چهارشنبه سوري خانه را جارو كنند ، خانه موريكو مي شود ( مورچه مي زند ) .
6. اگر درخت سرو از ديوار خانه بالاتر برود و سر آن را نزنند ، كسي كه درخت را كاشته است ، مي ميرد.
/7. اگر سيسلالنگ نزديك خانه بخواند ، مسافر از سفر بر مي گردد.
/8. اگر پُفتال چايي( برگ چايي ) روي استكان بيايد ، مهمان ميآيد .
/9. اگر آدم بداخلاقي كام بچه را بردارد ، بچه بداخلاق ميشود .
/10. اگر شب پنجشنبه ( حدود غروب خورشيد ) حيوان جانداري را از خانه بيرون بدهند ، باعث رفتن خير و بركت از خانه ميشود .
/11. پيراهن چلفاطمه مراد مي دهد . ( پيراهني كه توسط چهل فاطمه تهيه شده باشد ) .
/12. حيوان را با افسار نميفروشند ، چه معتقدند كه در غير اينصورت ديگر نمي توانند صاحب همچين حيواني بشوند و يا يافتن آن مشكل و پر درد سر مي شود .
/13. قيچي را خالي به هم نميزنند و معتقدند دعوا ميشود .
/14. معتقدند ميوهجاتي كه با الف و نون " ان " شروع مي شوند ميوههاي بهشتي هستند و خوردنشان صواب دارد – انگور و انار و ...
–15. اگر دانه انار به زمين بيفتد ان را برداشته و مي خورند اما دانهي انگور كه به زمين افتاد لگدش ميكنند و بر مامون لعنت ميفرستند .
/16. خروسي كه هنگام غروب بخواند ، خبر بدي را پيشگويي ميكند ، بايد براي جلوگيري از واقعه ،آن را به سيد ببخشند .
/17. اگر شب چله هندوانه بخورند تا چلهي ديگر از گزند نيش عقرب در امانند .
/18. با خوردن اولين گل اناري كه ميبنند از نيش گزندگان درامانند .
/19. به هر مكان تازه كه ميرسند مي گويند " به حق جاهاي نديد ه "و معتقتدند اگر در همان موقع مرادي داشته باشند مرادشان داده ميشود .براي خوردني تازه هم همينطور .
/20. اگر دانههاي برنج روي زمين بماند و جمع نشود ، دعوا مي شود ./
ebi jan
by bajenaghe naghi on Sun Nov 30, 2008 06:34 PM PSTas i have said many times before bee savadi ham bad chiziye dege. bebakhshid.
by the way i loved to see the picture of the cup of tea and the tray of kolompeh. ;-)
i am going to keep all these saying and i thank you baradar.
rasti, to a goshne barbari and lavash are both bread and very tasty.
For my good friend BN aziz...
by ebi amirhosseini on Sun Nov 30, 2008 06:19 PM PSTآب از دستش نمیچكه
آب از سر چشمه گله
آب از آب تكان نمیخوره
آب از سرش گذشته
آب پاكی روی دستش ریخت
آب در كوزه و ما تشنه لبان میگردیم
آب را گل آلود میكنه كه ماهی بگیره
آب زیر پوستش افتاده
آب كه یه جا بمونه، میگنده .
آبكش و نگاه كن كه به كفگیر میگه تو سه سوراخ داری
آب كه از سر گذشت، چه یك ذرع چه صد ذرع ـ چه یك نی چه چه صد نی
آب كه سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه
آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه
آبی از او گرم نمیشه
آتش كه گرفت، خشك و تر میسوزد
آخر شاه منشی، كاه كشی است
آدم با كسی كه علی گفت، عمر نمیگه
آدم بد حساب، دوبار میده
آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره
آدم خوش معامله، شریك مال مردمه
آدم دست پاچه، كار را دوبار میكنه
آدم زنده، زندگی میخواد
آدم گدا، اینهمه ادا ؟
آدم گرسنه، خواب نان سنگك می بینه
آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه
آرد خودمونو بیختیم، الك مونو آویختیم
آرزو بر جوانان عیب نیست
آستین نو پلو بخور
آسوده كسی كه خر نداره --- از كاه و جوش خبر نداره
آسه برو آسه بیا كه گربه شاخت نزنه
آشپز كه دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمك
آش نخورده و دهن سوخته
آفتابه خرج لحیمه
آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی
آفتابه و لولهنگ هر دو یك كار میكنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه
آمدم ثواب كنم، كباب شدم
آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را كور كرد
آنانكه غنی ترند، محتاج ترند
آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد .
آنرا كه حساب پاكه، از محاسبه چه باكه ؟
آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه
آنقدر سمن هست، كه یاسمن توش گمه
آنقدر مار خورده تا افعی شده
آن ممه را لولو برد
Bajenaghe AZIZ !!!
by ebi amirhosseini on Sun Nov 30, 2008 06:14 PM PSTThe reason is that this was indirectly posted for my Hamshahri K....,so it starts with Kh.
The picture shows a tray of Kolompeh & tea ( my own pix),kind of nostalgic for me & my hamsahri K...
Don't you ever call them biscuits in presense of a kermooni ! az fohshe khaar o maadar bad tareh!
As though you call a barbari , for exemple Lavash !!
cheers
ebi jan
by bajenaghe naghi on Sun Nov 30, 2008 05:55 PM PSTi really liked to read all the sayings. i also loved the picture of tea and biscuits. vali chera az alef shoro nakardid?
خرهای مجار
ebi amirhosseiniSun Nov 30, 2008 04:01 PM PST
مشهور است که در دورهی رضاخان، چند مأمور حکومتی برای خرید اسبهای مَجار به اروپا رفتند. در آنجا چشمشان به الاغهای درشت و قویهیکل مجاری افتاد. فکر کردند که برای به دنیا آوردن قاطرهای نیرومند و قویهیکل، خوب است چند رأس الاغ هم بخرند و به ایران بیاورند. پیام میفرستند برای رضاخان که، در این حدود الاغهای خوب پیدا میشود و اگر اجازه بدهند، تعدادی الاغ به منظور تهیهی قاطرهای خوب برای ارتش خریداری کنند. سردار سپه میگوید، به این مأمور تلگراف کنند، خر به قدر کفایت وجود دارد، از خریداری خرهای مجار خودداری کنید!
Hamshahri K.....Aziz !
by ebi amirhosseini on Sun Nov 30, 2008 03:17 PM PSTمتاسفانه نه ارث بردم نه بهره خدادی بهم رسید !!
سپاس
خريت ارث نيست بهره خداداده س ! Ebi Jaan Thanks!
KharSun Nov 30, 2008 02:19 PM PST
خر، سي شاهي ، پالون دو زار !
خر كريم را نعل كردن !
خر كه جو ديد، كاه نميخوره !
خر، كه علف ديد گردن دراز ميكنه !
خر گچ كش روز جمعه از كوه سنگ مياره !
خر لخت راپالانشو بر نميدارند!
خر ما از كرگي دم نداشت !
خر ناخنكي صاحب سليقه ميشود !
خر، همان خره پالانش عوض شده !
خريت ارث نيست بهره خداداده س !
خري كه از خري وابمونه بايد يال و دمشو بريد !
خر است و يك كيله جو !
خر از لگد خر ناراحت نميشه !
خر باربر، به كه شير مردم در !
خر به بوسه و پيغام آب نمي خوره