“بزرگترین ضربه بر پیکره بهاییت "


Share/Save/Bookmark

“بزرگترین ضربه بر پیکره بهاییت "
by faryarm
02-Feb-2009
 

عجب ضربه ای ! ( سخن دوم  فاران دوستی با دكتر احمدی 31 ژانویه 2009 )

جناب دكتر سید محمد كاظم احمدی، محقق گرامی حوزه ادیان ، مطلب جدید شما را كه در دومین نشست بهائیت تكاپوی نوین تشكیلاتی و تبلیغی تحت عنوان"پیروزی انقلاب اسلامی بزرگترین ضربه را بر پیكر بهاییت وارد كرد " خواندم:
 

//www.ido.ir/n.aspx?n=13871101123

اما بازهم نكاتی بنظرم رسید كه بی مناسبت ندیدم خدمتتان عرض كنم هر چند شما ظاهرا علاقه ای به پاسخ به اینجانب را ندارید ولی بنده بعنوان یك متحری حقیقت باز هم اشكالات و پرسشهای خود را از مطلبتان ارائه خواهم داد به این امید كه بتوانم باب گفتگوی سازنده با شما را بگشایم تا اگر دچار كج فهمی شده ام، هدایت و اگر شما دچار اشتباه شده اید رفع گردد . اما پیش از آنكه این موارد را ذكر كنم دونكته را جهت یادآوری لازم می دانم اول آنكه بنده دیانت اسلام را بعنوان آئینی اللهی ، حضرت محمد مصطفی (ص) را برگزیده خداوند و كتاب مقدس قرآن را كتابی آسمانی میدانم ولی شما دیانت بهایی را قبول ندارید و با این پس زمینه سعی میكنید مطالبی را بدون تحقیقی درست بر علیه دیانت بهایی ابراز فرمایید بگمان آنكه از این طریق دیانت اسلام را آخرین و كاملترین آئین بشری معرفی فرمائید اما بنظر حقیر هیچ لزومی ندارد برای نشان دادن درستی یا بزرگی یك پدیده ، پدیده دیگری را بكوبیم یا با قلب واقعیت آن را نادرست جلوه دهیم باید نگاهی نگاهی نوین به اسلام و قرآن كریم داشت و مفاهیم انسانی نهفته در این سفر جلیل را بزبان امروزی درآورد دوست گرامی ، تهمت و دروغ بستن به آئین بهایی هیچ تاثیری در تكامل یا درستی آئین اسلام نخواهد داشت بلكه با كاویدن غیر متعصبانه در آثار الهی موجود در نزد همه ادیان میتوان به ایجاد دوستی وتفاهم بین آنها رسید و اینستكه دینی را در انظار اهل عالم بزرگ وزیبا جلوه می دهد نه كوبیدن و تهمت زدن به ادیان دیگر.

دوم آنكه سنت الهی همواره بر یك منوال و شكل بوده اگر به سرگذشت همه ادیان آسمانی رجوع فرمائید ملاحظه خواهید فرمود كه تاریخ آغازین همه آنها شبیه هم میباشد لذا اگر بنده در مطلبم مثالی را از دین اسلام یا دین دیگری میاورم بدین خاطر نیست كه بخواهم اصطلاحا توپ را به زمین شما بیندازم بلكه هدفم آن میبا شد كه با ذكر آن مثال به شما یادآوری كنم كه تاریخ وسنت انبیا بمانند هم میباشد و یك فرد مذهبی نمی تواند حادثه ای را كه در روند شكل گیری یك دین بوقوع پیوسته را نفی كند در حالیكه عین همان حادثه برای دین اعتقادی خودش هم افتاده است . شاید خداوند رحمان خواسته است با تكرار این حوادث مومنان واقعیش را از كاذبین مشخص نماید (خود عالم است ! ) اما نكاتی كه پیرامون سخنرانی دوم شما به ذهنم رسید عبارتند از :

1 – در سخنانتان همواره از دیانت بهایی بعنوان فرقه ای منشعب از بابیه نام برده اید . استاد گرامی ، فرقه ها خودبخود زاده نمی شوند بلكه هنگامی كه بحث جانشینی در دینی پیش میاید فرقه ای شامل بخشی از پیروان آن دیانت با رهبری جدید ایجاد می شود – هر چند ممكن است بحث جانشینی توسط عواملی خارج از دین مانند حكومت برای ایجاد انحراف در دین مزبور پیش كشیده شود كه در آنصورت آن فرقه را می توان ساختگی دانست – این پیروان هر چند از جانشین جدید پیروی می كنند ولی دینشان همان دین اولیه است و اساس دستورات فرقه شان نیز همان تعالیم دین اصلی میباشد در واقع با پیروی از رهبر یا جانشین جدیدی بعد از پیامبرشان ، آیات و تعالیم الهی را آنطور كه رهبر آن فرقه خواسته عمل میكنند پس فرقه به خودی خود بد نیست و تشیع و تسنن فرق منشعب از دیانت اسلام یا كاتولیك و پروتستان فرق منشعب از مسیحیت هستند ( همه پیروان این فرقه ها خود را مسلمان و یا مسیحی می نامند.) اما ادیان بابی و بهایی ادیانی كاملاً مستقل از هم و از اسلام می باشند هیچ فرد بهایی خود را بابی یا مسلمان معرفی نمی كند پیامبر دیانت بهایی حضرت بهاءالله  و كتاب آسمانی اش اقدس نام دارد احكام ، دستورات و تعالیم دیانت بهایی كاملاً متفاوت با دو دیانت پیشین است حال اگر شما دیانت بهایی را قبول ندارید حداقل می توانید به عنوان دیانتی ساختگی از آن نام ببرید ( هر چند ملاك ساختگی بودن یك دیانت، نظریات شما نمی باشد.) پس استفاده از لفظ فرقه برای این دیانت كه پیروان بسیاری در اكناف و اطراف جهان دارد و تعداد زیادی از انسانها به خاطر اعتقادشان به این آئین نوین ، جان خود را در راهش فدا كرده اند از شما كه محقق حوزه دین هستید و با معانی این كلمات بیش از بنده آشنایی دارید بسیار بعید است.

2- می فرمائید كه بهائیان ، بهاءالله  را بسیار مقدس می دانند بطوریكه حتی از انتشار عكس ایشان نیز جلوگیری می كنند. استاد ارجمند ، چگونه است كه یك مسلمان مانند شما این حق را دارد كه پیامبرش را گرامی و مقدس بشمارد ولی یك بهایی اگر پیامبرش را مقدس و محترم بداند كار حیرت آوری كرده است و دارای چنین حقی نیست؟ جناب دكتر احمدی پژوهشگر گرامی ، یك محقق در وهله اول باید در امر تحقیق نگاهی خالی از بغض نسبت به پدیده ای كه در آن به تحقیق و بررسی می پردازد داشته باشد زیرا در غیر اینصورت با یك فرد عامی كه هدفش تخریب آن پدیده می باشد چه تفاوتی دارد؟ هر دوی این اشخاص با این روش برای نابودی آمده اند نه تكامل و آموزش!

آیا اگر عكس پیامبران كه تنها هیاكل قدسی و نمایندگان الله بر زمینند را بر هر كوی و برزنی آویزان كنیم به زعم شما كار پسندیده ای انجام گرفته است؟ حرمت این بزرگواران به نظر آئین بهایی آنچنان است كه هیچگاه چنین عملی را مجاز نمی شمارند چه حضرت بهاءالله باشد و چه حضرت محمد(ص)... البته می دانم چون شما حضرت بهاءالله را قبول ندارید برایتان پخش كردن عكس ایشان عملی ناشایست محسوب نمی گردد ولی اگر وسیع النظر باشید در كسوت یك فرد محقق خواهید پذیرفت عدم قبول پدیده ای دلیل بر نبود آن پدیده نیست مثلاً اگر مسیحیان دنیا ، حضرت محمد(ص) را به عنوان پیامبر الهی قبول ندارند ایراد از مسیحیان است و خدشه ای بر پیامبری حضرتشان وارد نمی آورد. پس آنچه مهم است احترام گذاشتن به عقاید یكدیگر است نه توهین و تمسخر آنرا كه قبول نداریم.

3- در مورد نمازهای یومیه و روزه در دیانت بهایی اطلاعات نسبتاً درستی ارائه فرموده اید و توجه مخاطبان را به این مطلب كه بهائیان هم مانند پیروان سایر ادیان الهی با نماز و روزه به عبادت خداوند یكتا می پردازند ، جلب فرموده اید اما توضیحی كه باید به گفتار شما اضافه كرد این است كه نماز 9 ركعتی در دیانت بهایی منسوخ شده است و اصلاً بهائیان نمازی به شكل ركعتی خواندن ندارند در دیانت بهایی سه نوع نماز یومیه وجود دارد كه هر شخص بنا به توانایی یا فرصت و زمانی كه در بیست و چهار ساعت شبانه روز دارد می تواند یكی از آنها را انتخاب و تلاوت كند. به نظر اینجانب شاید یكی از هزاران دلایلی كه می توان دیانت بهایی را آئینی مختص جهان معاصر دانست همین باشد كه با توجه به فشردگی زمانی و كمبود وقت در زندگی انسان مدرن اكثراً نمازها فوت می شود ولی انتخاب آزادانه یكی از این سه نوع نماز به فرد بهایی این امكان را می دهد كه با توجه به شرایط كاری و وقت خود با خواندن یكی از این نمازها بتواند در طی 24 ساعت شبانه روز به عبادت و یاد خداوند متعال بپردازد جهت اطلاعتان این نمازها عبارتند از:

الف) نماز صغیر : یك نوبت در شبانه روز خوانده می شود و وقت خواندن آن از ظهر تا غروب آفتاب است.

ب) نماز وسطی : سه نوبت در روز خوانده می شود.نوبت اول از طلوع آفتاب تا قبل از ظهر ، نوبت دوم از ظهر تا پیش از غروب آفتاب و نوبت سوم از غروب تا دوساعت پس از آن خوانده می شود.

ج) نماز كبیر : یك نوبت در شبانه روز خوانده می شود و آن هنگامی است كه شخص در خود حالت تضرع و توجه به حق تعالی بیابد.

اما اینكه چگونه شده است كه نماز 9 ركعتی تبدیل به نمازهای سه گانه شده به زعم بنده این هم سرچشمه از همان سنت الهی می گیرد كه در همه ادیان جاری و یك شكل است پیامبری كه ظهور می كند در ابتدای امرش برای آنكه مؤمنان دیانت پیشین هنگامی كه به دین جدید می گروند دچار مشكلاتی از نظر ذهنی و عبادتی نگردند شكل جدید عبادت را به دنبال و در راستای عبادت دین گذشته می آورد تا زمانی كه این مؤمنان آمادگی ذهنی پیدا كنند و دیانت جدید پایه هایش استوار گردد آنوقت است كه شكل و فرم عبادت مختص دین جدید مطرح و بیان می شود.مثلاً در دیانت اسلام ابتدا جهت قبله مسلمانان در نماز تا سه سال پس از هجرت ، بیت المقدس و مسجدالاقصاء بوده كه قبله یهودیان می باشد اما بعد از استواری پایه های اسلام این قبله به كعبه مكرمه تغییر جهت می دهد. در دیانت بهایی نیز چون پیروان این آئین در ابتدای ظهور اكثراً علما و روحانیون مسلمان بوده اند و ایشان به خواندن نماز به شكل ركعتی عادت داشته اند پس در ابتدا نماز 9 ركعتی عنوان شد ولی پس از آنكه دیانت بهایی استقلال و استواری خود را پیدا كرد و مؤمنان آمادگی ذهنی و شناخت از دیانت جدید را پیدا كردند نماز 9 ركعتی جای خود را به نمازهای سه گانه مذكور داد.

اما اینكه بیان می فرمائید بهائیان فقط 19 روز از سال را روزه می گیرند مطلبی درست ولی ناقص است چرا كه هر دیانتی طبق تعالیم خود تقویمی خاص خود را دارد و تقویم بهائی به 19 ماه 19 روزه تقسیم می شود كه یكی از این ماه های 19 روزه را بهائیان موظف به روزه گرفتن هستند.

4- نظام بانكداری جهان بر پایه ربح استوار است و اگر ربح برداشته شود بانكداری معوق می شود و اقتصاد جهانی از هم می پاشد. شما به همین كشور ایران كه داعیه اجرای تعالیم و احكام اسلامی را دارد نگاه كنید همه بانكها ( خصوصی و دولتی) و موسسات مالی و اعتباری نظامشان بر ربح استوار است و با آنكه ربا در دیانت اسلام حرام شده است ولی بانكها و موسسات مالی در ایران بر چنین كاری اقدام می كند چه كه اگر غیر از این بود هیچ شخصی حسابی را در بانك یا موسسه ای باز نمی كرد جالب آنكه بین بانكها و موسسات مالی در میزان سود دهی ( یا همان ربح پول ) رقابت نیز می باشد و هر چند وقت یكبار شرایط جدیدی را بانكی یا موسسه ای برای دریافت پول بیشتر برای مشتریانش اعلام می كند البته سودهای وامی هم كه این موسسات یا بانكها می دهند خودتان بهتر می دانید شكل دیگری از ربح می باشد. حال شما بدین نكته توجه فرمائید حضرت بهاءالله بیش از 150 سال پیش امر ربا مجاز شمرده اند یعنی در زمانی كه هیچ صحبتی از بانكداری نوین نبوده است.

اما حكمت مجاز شمردن آن را حضرت بهاءالله در لوح زین المقربین چنین می فرمایند : "اکثری از ناس محتاج باین فقره مشاهده میشوند چه اگر ربحی در میان نباشد امور معطّل و معوّق خواهد ماند. نفسیکه موفّق شود با هم جنس خود و یا هموطن خود و یا برادر خود مدارا نماید و یا مراعات کند یعنی بدادن قرض الحسن کمیابست لذا فضلاً علی العباد ربا را مثل معاملات دیگر که مابین ناس متداول است قرار فرمودیم یعنی ربح نقود از این حین که اینحکم مبین از سماء مشیت نازل شد حلال و طیب و طاهر است تا اهل ارض بکمال روح و ریحان و فرح و انبساط بذکر محبوب عالمیان مشغول باشند."

پس ملاحظه می فرمائید برای راحتی زندگی انسانها این امر مجاز شناخته شده هر چند انسانهایی كه حاضر به قرض الحسنه به محتاجان باشند مورد عنایت و رضای الهی قرار دارند. اما این عمل به هر اندازه و میزانی جایز شمرده نمی شود حضرت بهاء الله در این زمینه بندگان الهی را در همین لوح مزبور اینگونه هدایت می فرمایند : " ولكن باید این امر ( ربا ) به اعتدال  و انصاف واقع شود. " با همه این توضیحات سخنم را در این مورد با بیانی از حضرت عبدالبهاء ختم می دهم به امید آنكه این توضیحات كافی و قانع كننده بوده باشند. حضرت عبدالبهاء می فرمایند : "من بعد تنزیل بنفسی ندهید زیرا عبدالبهاء تنزیل دوست ندارد ولو اینکه مشروع است مگر قرض الحسنه امّا از احدی تنزیل مگیرید."

5- اما در مورد مجاز شمردن ازدواج با محارم بجز زن پدر، فكر می كنم شما به عنوان یك محقق حوزه دین حداقل از بهتان و دروغ بودن این مطلب اطلاع كافی داشته باشید حال نمیدانم چرا با دشتن چنین آگاهی بازهم اصرار بر ذكر آن می فرمائید !؟ كدام شخص بهایی را در نقطه ای از دنیا یا تاریخ سراغ دارید كه به چنین كار شنیعی مبادرت ورزیده باشد كه شما محقق گرامی این مطلب را طوری بیان میفرمائید انگار كه امری متداول بین بهائیان محسوب می شود!؟ با این تفاصیل باز هم به توضیح این مطلب می پردازم این مورد را شما یا با خواندن كتاب مقدس اقدس آورده اید( كه فكر نمیكنم به چنین كاری اقدام كرده باشید ) یا با استناد به یاوه گوئیهای بهائی ستیزان بیان فرموده اید. این مطلب اشاره به آیه 107 كتاب اقدس دارد كه در آنجا چنین آمده است : " حرمت علیكم ازواج آبائكم ." در مورد این آیه باید خاطرنشان كرد كه اولاً به زعم بنده این آیه برای این نازل شده كه دیانت بهایی مانند اسلام مورد اهانت و سوء استفاده دین ستیزان قرار نگیرد چرا كه ایشان در مورد اسلام می گویند كه چون در قرآن آمده است " لا تنكحوا ما نكح آبائكم من النساء." ( سوره نساء آیه 22) پس ازدواج موقت یا صیغه با زن پدران ایرادی ندارد و حرام شمرده نشده و یا می گویند ازدواج نكردن مستحب است ولی حرام نیست.

حضرت بهاءالله با حرام شمردن این عمل بطور مطلق در كتاب اقدس ( حرمت علیكم ) اجازه چنین یاوه هایی را به دین ستیزان نمی دهند و در ضمن این نكته نیز قابل یادآوری است كه در دیانت بهایی همین حرمت در مورد ازدواج با شوهر مادر یا عروس با پدرشوهر نیز مجری می گردد. این تعمیم حرمت بدان رو می باشد تا جلوی یاوه های  مشابه آنچه كه اسلام ستیزان در مورد ازدواج پیامبر گرامی اسلام زن پسر خوانده شان ( زید ) میگویند ، گرفته شود. اما ازدواج در دیانت بهایی طبق فرمایشات حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی افندی هر چه با فردی دورتر از نظر خانوداگی یا قبیله ای صورت گیرد بهتر و شایسته تر شمرده می شود حضرت عبدالبهاء می فرمایند : " در اقتران هر چه دورتر موافق‌تر زیرا بعُد نسب و خویشی بین زوج و زوجه مدار صحّت بنیهٴ بشر و اسباب الفت بین نوع انسان است".

ثانیاً حضرت عبدالبهاء در یكی از نامه های خود كه در مكاتیب جلد3 چاپ شده در پاسخ به این بهتان چنین مطلبی را می فرمایند: در خصوص حرمت نكاح پسر زوجات پدر را مرقوم نموده بودید صراحت این حكم دلیل بر اباحت دیگران نه مثلا در قرآن میفرمایند حرمت علیكم المیته و الدم و لحم الخنزیر این دلیل بر این نیست كه خمر حرام نه "

در خاتمه این بحث بد نیست بیانی از حضرت باب را زیب این ورق كنم كه در آن ایشان به صراحت به حرام بودن ازدواج با نزدیكان تاكید می فرمایند : ان الله قد حلل علی المؤمنین من المؤمنات غیر ذوی قرابتهم الام و البنت و الاخت و العمة و ما قد جعل الله بمثلها و بنات الاخ و بنات الاخت... و ان ذلک حکم فی کتاب الله علی کلمة الفرقان و قد کان الحکم فی ام الکتاب مقضیا. (سوره نکاح) (یعنی ازدواج را خداوند حلال فرموده مگر با محارم: با مادر، دختر، عمه، و نظیر آن ، و دختر برادر، و دختر خواهر... و این حکم کتاب خداست در قرآن که در این ام الکتاب عمل به آن مؤکد شده است .)

6- می فرمائیدحضرت بهاء الله ابتدا خود را منجی معرفی كرده ولی بعد ادعای الوهیت می كند . حقیقتا متوجه منظور شما از ادعای منجی بودن حضرت بهاء الله نمی شوم چرا كه استاد گرامی همه پیامبران الهی منجی بشریت بوده اند چه حضرت مسیح چه حضرت محمد(ص) چه حضرت بهاءالله چه حضرت زرتشت و سایر برگزیدگان الهی ، و نه حضرت بهاءالله و نه هیچكدام از این پیامبران راستین در دوران رسالتشان ادعای منجی بودن خود را نفی یا عوض نكرده اند چون ظهورشان برای نجات بشریت است و انكار آن ، رسالتشان را هم زیر سوال می برد پس شق اول گفته تان بیمورد میباشد اما ادعای الوهیت را كه بیان میكنید خودتان این مطلب را در سخنانتان نفی می فرمائید چرا كه بیان می كنید  بهاییان دارای عبادات نماز و روزه هستند پس خداوند یكتا را مانند پیروان سایر ادیان پرستش میكنند و اتهام ادعای الوهیت به حضرت بهاء الله در اینجا بی اساس و بطلانش واضح است چه كه حضرتشان این عبادات را برای نیایش پروردگار یكتا وضع فرموده و خود حضرتشان اولین مجری این حكم بوده اند . از طرف دیگر حضرت بهاء الله همواره خود را یكی از پیامبران الهی نامیده اند كه به امر حق تعالی برای نجات بشر از تباهیها ظهور كرده اند و طبق یكی از اصول اساسی دیانت بهایی فیض الهی هیچگاه منقطع نمی شود و حق تعالی همواره در ازمنه و امكنه مختلف برای سعادت بشر رسولی را میفرستد بر این اساس بهاییان معتقدند حداقل 1000 سال دیگر باز هم رسولی از جانب خداوند برای هدایت بشر خواهد آمد . پس نمی تواند كسی ادعای الوهیت كند ولی خود را در سلسله پیامبران گذشته بشمارد و جالبتر آنكه به ظهور پیامبر دیگری هم بشارت دهد .( این دو مطلب نقیض همند ) محقق ارجمند اگر وقت می گذاشتید و نظری به دعاها و مناجاتهای بهاییان میكردید متوجه میشدید كلیه این ادعیه با نام الله، خدا، یزدان، پروردگار و سایر القاب حق تعالی شروع میشود بطور مثال از آثار حضرت بهاءالله از كتاب ادعیه حضرت محبوب : بسم الله الاقدس الاعظم العلی (ص355) – الها معبودا مسجودا مقتدرا (320) – الها كریما رحیما (319) – كریما رحیما گواهی میدهم بوحدانیت و فردانیت تو (348)

اما بحث مقام الوهیت در دیانت بهایی :

خداوند رحمان در دیانت بهایی به غیب منیع لایدرك و لایوصف موصوفست یعنی مخلوقان و بندگان الهی را راهی به ساحت حق جل جلاله نیست و خالق یكتا خارج از توصیف و ادراك مخلوق است چرا كه اگر مخلوق بتواند خالق خود را درك یا توصیف كند خالق محدود و مخلوق ذهن مخلوق اولیه شده است و دیگر خالق نیست مانند نجاری كه میزی بسازد هیچگاه آن میز قادر نیست نجار را درك كند در توضیح این مطلب باید گفت كه بهاییان معتقد به تفاوت رتبه در بین مخلوقات هستند و در این مورد میگویند كه جماد نمی تواند روح نباتی (گیاهی) را  درك كند و نبات نیز نمی تواند روح حیوانی را درك كند و حیوان هم نمی تواند روح انسانی را كه در رتبه بالاتر از حیوان در عالم خلق قرار دارد را درك نماید (هر رتبه فقط قادر است رتبه پایینتر از خود را درك كند) طبق همین عقیده ، انسان كه بالاترین رتبه در عالم خلق رادارد نمی تواند خالق خود را كه اصلا در ساحت رتبه بندی خلق قرار ندارد را درك نماید( مثال نجار و میز ). اما خالق مهربان ، مخلوقات خود را هیچگاه تنها نمی گذارد و هر چند گاهی یك بار ، انسان كاملی (كامل است چون منعكس كننده صفات الهیست ) را از بین بالاترین رتبه مخلوقاتش یعنی انسان برمیگزیند تا پیام الهی را از طریق ایشان به گوش مخلوقات برساند این انسان كامل كه پیامبر نام دارد در واقع مانند آئینه ای ، منعكس كننده انوار الهی می باشد به همین واسطه اگر گاهی در بیانات پیامبران دیده میشود كه ایشان به نام خداوند سخن میرانند ناشی از همین امر است چه كه ایشان در آن حین به اشاعه مستقیم انوار الهی میپردازند و دیگر خود نیستند و همه اویند. در سوره شوری آیه 52 خداوند به این نور الهی كه توسط پیامبر به بندگانش انعكاس مییابد اشاره شده است: " و همین گونه روحی از امر خودمان به سوی تو وحی كردیم تو نمی دانستی كتاب چیست  و نه ایمان ( كدام است ؟ ) ولی آن را نوری گردانیدیم  كه هر كه از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه نماییم و به راستی كه تو به خوبی به راه راست هدایت می كنی "(قرآن كریم ترجمه محمد مهدی فولاد وند) 

7 – در ادامه سخنانتان فرموده اید كه حضرت عبدالبهاء نسبت به حضرت بهاءالله محافظه كارتر بوده و عقاید بحث انگیز را كه به مذاق خیلی ها خوش نمی آمده را مطرح نمی كردند. البته بنده كه بسیاری از آثار حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء را خوانده ام تفاوتی بین آنها نمی بینم بلكه آنها را در یك راستا و به دنبال هم یافته ام. حال اگر شما با مطالعاتتان در این آثار به مطلبی اینچنینی برخورد كرده اید لازم است آنها را دقیق تر ذكر فرمائید كه بنده و سایرین هم از آن مطلع شویم. اما همانطور كه پیش از این هم ذكر كردم ظاهراً شما به جای مطالعه آثار بهایی به مطالعه آثار اسلام ستیزان علاقه بیشتری دارید چرا كه عین چنین مطلبی را این اشخاص در كتابهایشان در مورد تفاوت رفتار امام حسین (ع) و امام حسن (ع) در تاریخ شیعه بیان می كنند.( اگر یك نگاهی به رساله سیاسیه و رساله مدنیه حضرت عبدالبهاء می فرمودید شاید آنوقت در محافظه كار دانستن حضرت عبدالبهاء تجدید نظر می كردید.)

8- در مورد سفر حضرت عبدالبهاء به غرب می نویسید كه ایشان با این سفر تبلیغات گسترده ای در غرب انجام داده اند. جناب دكتر احمدی ، حتماً اذعان دارید كه هر دین نوظهوری، روشی مناسب با زمان ظهورش برای تبلیغ انتخاب كرده و بكار می بندد. مسیحیان اولیه سالها تحت شكنجه و فشار یهودیان بودند ولی با سلاح مهر و محبت موجب فراگیر شدن مسیحیت در جهان شدند. مسلمانان با تهاجم نظامی به كشورهای مختلف مانند ایران یا اسپانیا به گسترش اسلام در این مناطق پرداختند. ولی حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء بیش از چهل سال از عمرشان را در زندان به سر بردند كه پس از كمی آزادی حضرت عبدالبهاء به دعوت بهائیان اروپا و امریكا به این نقاط سفر فرمودند. نكته قابل توجه در این اسفار این بود كه حضرت عبدالبهاء در اروپا و امریكا در اماكن مختلف مذهبی مسیحیان ، مسلمانان و یهودیان سخنرانی فرمودند ولی هیچگاه اسمی از دیانت بهایی بطور مستقیم نبرده اند ولی در همه این اماكن از اصول اساسی دیانت بهایی مانند وحدت عالم انسانی ، صلح عمومی و تساوی حقوق زن و مرد سخن رانده اند و مخاطبان خود را بدون در نظر گرفتن اعتقادشان به انجام این امور تشویق فرموده اند.

9- اشاره به لقب " سر " حضرت عبدالبهاء كرده اید. محقق ارجمند آیا شما جایی خوانده اید كه حضرت عبدالبهاء از این لقب یا مقام نامی برده باشند یا آن را بعنوان افتخاری برای خود بشمار آورند؟ بحث  "سر" بودن حضرت عبدالبهاء حدود دو یا سه دهه است كه توسط بهایی ستیزان در ایران باب شده چرا كه این لقب آنقدر در نگاه حضرت عبدالبهاء و پیروانشان یعنی بهائیان بی اهمیت بود كه در هیچ منبعی پیش از این در تاریخ ذكر نشده است همچنین جهت اطلاع باید عرض شود كه القاب اهدایی توسط حكومت بریتانیا بر 9 رتبه است كه به ترتیب اهمیت عبارتند از : 1- پرنس 2- دوك 3- ماركوس 4- كنت 5- ویسكنت6- بارون 7- بارونت 8- شووالیه 9- سر.

پس متوجه می شوید كه لقب سر در پائین ترین درجه قرار دارد اگر قرار بود حمایتی از طرف دولت انگلیس نسبت به ایشان شود مطمئناً از القاب دیگری استفاده می كردند چرا كه این لقب برای قدردانی از خدمات اجتماعی ، سیاسی یا فرهنگی اشخاص بدون درنظر گرفتن ملیتشان از طرف دولت انگلیس داده می شود و قدمت آن بیش از هفت قرن است از پذیرندگان این لقب می توان به لارنس اولیویه بازیگر معروف نقش هملت یا چارلی چاپلین نام برد.اما این لقب بواسطه كمكهای انساندوستانه حضرت عبدالبهاء در طی جنگ جهانی اول به فقراء و مردم عكا ، به ایشان داده شد متاسفانه بهایی ستیزان دلیل دادن این لقب به حضرت عبدالبهاء را نادیده میگیرند و فقط به ذكر اهدای آن توسط دولت انگلیس اشاره میكنند . جالبی این اتهام اینجاست كه دریافت لقب سر را دلیلی بر طرفداری انگلیس از ایشان می دانید . محقق گرامی اینطور اهدای لقب و مقام در همه كشورها مرسومست و بیشتر جنبه تعارف دارد مثلا آقای محمد خاتمی در سفرشان به ونزوئلا كه كشوری لائیك و كمونیست میباشد از حكومت این كشور لقب شوالیه گرفتند یا چند ماه پیش به آقای هوگو چاوز رئیس جمهور ونزوئلا از طرف ایران بالاترین مقام كشوری اهدا شد آیا اینها دلیل طرفداری ایران از كشوری ضد مذهبی و كمونیستی است؟

10 – در رابطه با عدم فعال بودن دیانت بهایی  در دوران رضاشاه بخاطر كم تجربگی و جوان بودن حضرت شوقی افندی اشاره ای فرموده اید جناب دكتر بهرامی اولا اگر به تاریخ دیانت بهایی توجه بفرمائید متوجه خواهید شد كه نشر و توسعه دیانت بهایی در دوران حضرت شوقی افندی یكی از مقاطع تاریخی دیانت بهایی بوده كه این آئین بیشترین گستردگی را در جهان داشته است چندین نقشه بین المللی تبلیغی به قیادت حضرت شوقی افندی اجرا شد كه مهمترین آنها نقشه ده ساله جهاد كبیر روحانی بود كه در خاتمه آن دیانت بهایی در همه نقاط عالم استقرار یافت پس بی تجربگی و جوان خواندن حضرت شوقی افندی حرفی بیهوده است و ملاك دقیقی برای داوری یك محقق نمی تواند باشد یك محقق باید عملكرد و نتیجه عمل را مورد بررسی و قضاوت قرار دهد نه آنكه مانند مردم عادی به ظاهر امور توجه كند. پژوهشگر گرامی آیا فراموش كرده اید كه امام جواد(ع) و امام هادی (ع) هنگام رسیدن به مقام امامت بیش از هفت سال نداشتند ولی آیا این سن كم خدشه ای بر نشر آئین اسلام وارد كرد؟ پس همانطور كه در ابتدای مقاله هم ذكر كردم سنت و روش الهی در همه ادیان تكرار می شود تا شاید از این طریق مومنان از غیر تمییز داده شوند. ثانیاً دیانت بهایی مختص ایران ظاهر نشده و دیانتی جهانی است لذا شخصی مثل رضاشاه كه دین ستیزیش معروف عام و خاص است نمی توانسته مانع توسعه اش شود. در دوران پهلوی اول همانطور كه از اجرای بسیاری از احكام و قوانین اسلامی ممانعت بعمل می آمد بهائیان هم كه اقلیتی مذهبی بودند تحت فشار و اذیت قرار داشتند بطوریكه مدارس مذهبی شان بدستور رضا شاه تعطیل شد.

11- اما دوران محمدرضا شاه تعدادی از بهائیان مانند مهندس عباس شهیدزاده در مازندران یا دكترسلیمان برجیس در كاشان توسط افرادی معلوم الحال كشته شدند و با آنكه قاتلین برای حكومت شناخته شده بودند ولی هیچ نوع اقدامی برای دستگیری و محاكمه این افراد صورت نگرفت. حظیره القدس بهائیان ( نیایشگاه بهائیان ) توسط حكومت خراب شد انجمن ضدبهائیت حجتیه زیر نظر ساواك برای اذیت و زیر نظر گرفتن بهائیان تاسیس شد ، آیا اینها را شما نشانه همكاری شاه با بهائیان می دانید !؟ بهائیان در ایران نه نامشان بعنوان دین رسمی در قانون اساسی حكومت پهلوی آمده است و نه مانند سایر اقلیتهای مذهبی نماینده ای در مجلس شورای ملی یا سنا آن دوره داشته اند. آنوقت اقلیتی كه حتی اجازه داشتن نماینده ای در مجلس كشوری ندارد چگونه می شود در دولت آن آن كشور ، نخست وزیر یا وزیری داشته باشد ؟ - آخر این به عقل انسان عاقل جور در می آید!؟ - استاد گرامی آوردن بدون مدرك تعداد اسامی و منتسب كردن آنها به بهایی بودن به راستی چه فایده ای برای شما در بر دارد جز آنستكه مقام تحقیقی شما را زیر سوال می برد؟ بحث در مورد بهایی بودن هویدا ، دیگر خیلی كهنه و نخ نما شده همگان می دانند پدر بزرگ این شخص در جوانی بهایی بوده و بعد به اسلام گرویده و بر طبق قانون اسلام بعنوان مسلمان در گورستانمسلمانان دفن شده ، آیا اینها دلیلی است بر بهایی بودن نوه اش به نام هویدا كه دو بار حج اسلامی رفته و حاجی شده یا عقد اسلامی كرده است. یا هژبر یزدانی كه سالها پیش از انقلاب بخاطر گرفتن دو زن در زمانی واحد - در دیانت بهایی پیش از یك زن گرفتن حرام شده است- نامش بعنوان بهایی از جامعه بهایی حذف شده است را بهایی معرفی كردن چه سودی برای محققی مانند شما دارد؟به صرف آنكه همه این اشخاص بهایی باشند چه خدشه ای به دیانت بهایی وارد می كند؟ وقتی شاه مملكت و سایر وزراء و نخست وزیران پیش و پس از هویدا همه مسلمان بوده اند آیا این امر تاثیری بر دیانت اسلام داشته كه نام یك نخست وزیر یا یك وزیر را به دروغ در بوق و كرنا می كنید و با بهایی اعلام كردنشان می خواهید به آئین بهایی انتقاد وارد كنید؟ پرویز ثابتی معاون ساواك - كه شما اشتباهاً نامش را پرویز پارسا نامیده اید- را به دروغ بهایی می نامید در مورد نصیری كه رئیس ساواك بود و خود را مسلمان دو آتشه می دانست چه صحبتی دارید؟ دكتر بهرامی گرامی این افرادی را كه نام برده اید بجز دو تن ( ثابت پاسال و ایادی ) همه خود را مسلمان می دانستند و چون در دیانت بهایی تقیه حرام است پس نمی تواند شخصی بهایی باشد ولی خود را مسلمان معرفی كند چون اگر قرار بر تقیه بود این همه بهایی در طی این سالها حاضر به اخراج از كار نمیشدند یا حداقل جوانان بهایی با مسلمان معرفی كردن خود می توانستند تحصیلات عالیه را در دانشگاه های ایران ادامه دهند. در ضمن ثابت پارسا رئیس رادیو و تلویزیون نبوده است اولاً ثابت پاسال صحیح است نه ثابت پارسا. ( واقعاً از یك محقق این همه اشتباه در بكار بردن اسامی اشخاص بعید است ) ثانیاً ثابت پاسال رئیس رادیو و تلویزیون نبوده بلكه آورنده تلویزیون در ایران بوده است و به همین دلیل تلویزیون در ایران در ابتدا معروف به تلویزیون ثابت بوده كه پس از مدتی كه تلویزیون ، دولتی می شود رئیس آنرا هم دولت منصوب می كرده و ربطی به آقای ثابت پاسال نداشته است.

12- پیروزی انقلاب اسلامی را شدیدترین ضر به بر پیكر بهائیت می دانید در طی گذشت این سه دهه كه از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است آنچنان دیانت بهایی به لطف این ضربه برای جهانیان و ایرانیان شناخته شده كه هیچ نوازشی نمی توانست چنین پیامدهای شیرینی برای این آئین نوین در بر داشته باشد ، حال همه مردم ایران این دیانت و پیروان صدیقش را می شناسند و به حمایت از مظلومیت ایشان اقدام می كنند از طیف كمونیست كه در پیش از انقلاب با بهائیان دشمن بوده اند این حمایتها شروع می شود تا به روحانیونی نظیر آیت الله منتظری می رسد. اتحادیه اروپا ، سازمان ملل متحد و بسیاری از سازمانهای جهانی در اعلامیه هایی از ایران خواستار كم كردن فشار و اذیت بر بهائیان شده اند برای اولین بار نام دیانت بهایی در اعلامیه های این مجامع آورده شده است.در روزنامه ها ، سایت ها و برنامه های مختلف ماهواره ای از دیانت بهایی در كنار سایر ادیان آسمانی نام برده می شود پس می بینید این ضربه چه نتایج درخشانی برای آئین بهایی داشته است. اگر ضربه آنقدر مهلك بوده چرا حكومت ایران اجازه نمی دهد جوانان بهایی كنار سایر هموطنانشان به تحصیلات عالیه بپردازند و یا چرا هر چند وقت یكبار چند فرد بهایی به جرم تبلیغ دینی دستگیر می شوند؟ دیانتی كه ضربه آنچنان شدید خورده دیگر نباید رمقی داشته باشد كه موجب جذب افراد شود ، پس این همه ترس و هراس برای جلوگیری از تبلیغ دیانت بهایی به چه دلیلی است؟

13- نوشته اید كه تعداد بهایی از ابتدای انقلاب اعدام شده اند و اموالشان مصادره شده كه این اعدام ها نه بخاطر اعتقاد بلكه به دلیل مفسد فی الارض بودن ایشان بوده است در ضمن بهائیانی هم مسلمان شده اند. استاد گرامی اولاً با قسمت اول گفته تان موافقم اما بر خلاف نظر بی پایه و مدرك شما معتقدم كه همه این افراد فقط بخاطر اعتقادشان به دیانت بهایی اعدام شده اند چه كه اگر این چنین نبود چرا بعضی از زندانیان بهایی كه به زور شكنجه و ترس مسلمان شده اند آزاد گشتند و بقیه را اعدام كردند ؟ چرا اجازه وكالت به هیچ وكیلی برای دفاع از بهائیان داده نشد آیا این به این دلیل نبود كه حكومت از اینكه وكیلی از وضعیت این بهائیان مطلع شود هراس داشت ؟ چرا پرونده بازجویی های این دویست نفر بهایی اعدام شده را تا كنون به هیچ شخص یا منبعی نشان داده نشده تا ادعای امثال شما ثابت شود؟ روح الله روحانی در سال 1377 در مشهد اعدام شد مجامع جهانی به خاطر اعدام این فرد به جرم بهایی بودن به دولت ایران اعتراض كردند ناگهان چنین فردی كه دارای همسر و چند فرزند ، مادر و پدر ، خواهر و برادر و هزار جور آشنا و همسایه می باشد در اخبار ساعت 8 شب اعلام می گردد كه فردی به نام روح الله روحانی اصلاً وجود خارجی نداشته و موهوم است ! (ایران منكر نام این فرد در دفاتر سجل و احوال می شود )  آیا اگر این شخص به جرمی غیر از بهایی بودن اعدام شده بود دلیل یا ترسی برای گفتن چنین دروغی بود؟

ثانیاً  با این جمله تان كه تعدادی از بهاییان طی این سالها در ایران مسلمان شده اند ، موافقم ولی این مسلمانی تحت چه شرایطی بوده است ؟ یك گروه از ایشان بخاطر ترس از اخراج و نامساعدبودن وضعیت مالی شان مسلمان شده و گروهی دیگر بخاطر ترس از زندان و شكنجه مسلمان شده اند چرا این افراد پیش از انقلاب كه بهاییان تحت اینجور فشارها نبودند مسلمان نشدند؟ از طرف دیگر تاكنون فكر كرده اید كه اگر به بهاییان اجازه صحبت در مورد آئینشان داده میشد چند نفر مسلمان ، بهایی میشدند؟ آیا فراموش كرده اید كه اكثریت ایرانیان بهایی ، مسلمان زادگانی بوده اند كه بعدها بهایی شده اند؟ چرا وقتی در فلان شهر ایران فردی بهایی به صحبت درباره اعتقادش با دیگران میپردازد ناگهان همه نیروهای اطلاعاتی بسیج میشوند تا این فرد را دستگیر كنند و جلوی صحبتش را بگیرند؟ بنده كه نفهمیدم ولی شما برایم توضیح دهید اگر دیانت بهایی نادرست است چه نگرانی وهراسی است از تبلیغ آن ؟ محقق گرامی حداقل بخاطر حرمت نام تحقیق از تحری حقیقت در ادیان دفاع كنید و بخواهید تا مسلمانان اجازه داشته باشند درباره آئین بهایی تحقیق كنند چرا كه هر انسانی آنقدر شعور و ادراك دارد كه راهش را خود بتواند انتخاب كند دوست گرامی با تهمت زدن ، دروغ پردازی ، سانسور و تهدید به زندان نمی توان حقیقت را پوشاند یا حذف كرد بالاخره حقیقت نقاب در می افكند و چهره خود را بر عالمیان آشكار می كند.(همانطور كه تاكنون بر این سیاق بوده است)

14- آخرین نكته آنستكه درست فرموده اید نمی توان دیانت بهایی را انكار كرد اما آنكه می فرمائید بهائیان برای عقاید خود منبع ارائه نمی دهند حرف نابجایی است چرا كه كلام الهی خود منبع و اساس است. مثلاً شما نمی توانید به تعالیم اسلام كه در قرآن آمده است ایراد بگیرید كه چرا منبع آنها مشخص نشده زیرا قرآن خود منبع و سرچشمه است با همین دیدگاه كتاب اقدس خود منبع و ماخذ می باشد و نمی توان برای تعالیم آن منبعی جز خودش یافت دكتر احمدی گرامی ظاهراً شما كلام الهی با رسالات تحقیقی تان اشتباه گرفته اید كه هر چه در این رساله ها می نویسید برای اثباتشان باید مدرك و ماخذی ارائه فرمائید.( هرچند به نظرم شما خیلی هم به چنین كاری مبادرت نمی كنید ! )

استاد گرامی محقق و پژوهنده ارجمند دكتر سید محمدكاظم احمدی امیدوارم مانند مرقومه پیشین این نامه را دیگر بی پاسخ نگذارید حداقل اگر خودتان فرصت ندارید از همفكرانتان كمك بگیرید تا ایشان پاسخ اشكالاتم را بدهند شاید با گفتگو موفق شویم سوء تفاهمات را برطرف كنیم.

در پناه حق باشید

 

فاران دوستی _ 31 ژانویه 2009    

 :Courtesy //negahedigar1.blogfa.com/post-88.aspx


Share/Save/Bookmark

more from faryarm
 
Sahameddin Ghiassi

unity of mankind

by Sahameddin Ghiassi on

Why we should not cooperate with each other?
by Sahameddin Ghiassi on Mon Mar 09, 2009 11:23 AM PDT

به امید روز که ابرهای خشم و کین فرو پاشد و به امید روزی که جوانان ایران زمین و توران زمین با همکاریهای هم یک کشور بزرگ و قوی بسازند و مردمشان مجبور به کوچهای دایم نباشند. به امید روزی که علم و دانش و خرد عقل رهبر باشند نه کینه ونفرت که همانا آب به آسیابان ریختن دشمن غارتگر و غدار است. به امید روزی که جوانان سرگردان ما در کشورهای خودمان مشغول بکار و کوشش شوند نه در دامان بیگانه ها برای خوردن لقمه نانی همه گونه تحقیر را تحمل کنند . بامید روزی که عدالت و انسانیت بر غارتگریها و دزدیها غلبه کنند. به امید روزی که همه عالم دست در دست هم بسازندگی بپردازند و نه به جنگ و کشتار . ودیگر ما مادر داغدیده و پدر فرزند کشته نداشته باشیم. به امید روزی که قلب های پاک و چهره های روحانی بجای شیادان و دزدان و غارتگران از خدا بی خبر جایگزین گردند. و با سلام به رهبران پاک دامنی که تمامی هم و وقت خود را صرف آسایش و تامین زندگانی مردم میکنند. به امید ریشه کن شدن حسادت و ظلم و خشونت و وحشیگریها و با سلام به صلح و صفا و دوستی و مهربانی.
چرا ما برای صلح و صفا کار نمیکنیم. و چرا ما بایست دایم برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کنیم؟ آیا این دو روزه زندگی اینقدر ارزش دارد که ما اینهمه ناراحتی را بایست تجربه کنیم. من میخواهم یک داستان واقعی برایتان بنویسم شاید خواندن این داستان ها باعث شود که مشگل مردم ما تا اندازه ای حل شود. ساسان دوست صمیمی من بود و ما هرروز با هم بمدرسه میرفتیم. پدر ساسان یک سرتیپ شهربانی بود و مادرش هم در یکی از دبیرستانها نزدیک تدریس زبانهای خارجی مینمود . من و ساسان از زمان کودکی با هم آشنا بودیم. ما یک دوست دیگر مشترک هم داشتیم بنام جلال که او هم نظیر ما بود یعنی در یک خانواده متوسط کارمندی زندگی میکرد.

با مشگلات دین ما هم از همان کودکی آشنا شدیم. نمیدانم کدام شیر پاک خورده ای به بچه رسانده بود که مادر ساسان بهایی است. این بود که ما هرروز بایست یک سری فحش ناسزای مذهبی را گوش میکردیم که از دهان بچه ها در میامد. با وجود اینکه پدر ساسان یک سرتیپ شهربانی بود و مردم هم اورا دوست میداشتند و به او کلی هم احترام میگذاشتند و از کمک های او هم استفاد ه میکردند ولی با اینهمه این موضوع مثل اینکه به ساسان مربوط نمیشد و او بایست فحش های رکیک جنسی مذهبی را گوش کند.

مسلمان بودن و حتی سرتیپ بودن پدر ساسان او را از مشگل آزار دیدن توسط بچه های نیمه ولگرد رها نمیکرد.

ساسان میگفت من دیگر به شنیدن این فحش ها عادت کرده ام. و مادرم هم میگوید که دهان به دهان بچه ها نگذارم و به آنها محل نگذاشته و با آنان معاشرت نکنم. این بود که هرروز میبایست یک سری ناسزای آبدار را گوش کنم و جوابی هم ندهم.

ساسان میگفت که رفتن بمدرسه برای او در آور و کشنده است مخصوصا اگر میبایست تنها بمدرسه برود و من همراهش نبودم. ساسان در آن زمان تنها هشت ساله بود و تازه نماز را بزبان عربی یاد گرفته بود. و پدرش اول با تشویق و سپس با زور از این پسر بچه هشت ساله میخواست که هر روز وضو بگیرد و نماز بخواند. بالاخره بعد از شنیدن آنهمه فحش مذهبی و گوش کردن به ناسزاهای جنسی که فلان به فلان رهبر بهاییان و یا فلان کردم به قبر فلان و ساده ترین فحش ها که بوی میگفتند سگ بابی و نجس بود که من در اینجا مینویسم و لی هنوز هم شرم دارم که گفتار بچه های آن زمان را اینجا باز گو کنم.

نیمیدانم این بچه های ولگرد اینهمه معلومات مذهبی راجع به بهاییت را از کجا آورده بودند که من که مادرم بهایی بود نمیدانستم. مثل فحاشی به تابوت بلور و یا لعنت به گنبد طلا و یا فلان کردم به تابوت بلور و گنبد طلا. حال بقیه داستانرا از زبان خود ساسان بشنوید.

پدرم مهربان بود ولی بسیار سختگیر و مذهبی و نمیدانم چرا با وجود اینهمه تعصب یک زن بهایی گرفته بود . وقتی از مدرسه بخانه بر میگشتم و آن همه فحشهای رکیک را گوش کرده بودم تازه پدرم مرا وادار میکرد که وضو بگیرم و آیاتی را در هنگام وضو گرفتن بخوانم و بعد هم بایست اذان میگفتم و بالاخره مدتی طولانی برای من هشت ساله نماز آنهم به زبان عربی میخواندم که مفهوم آنرا نمی فهمیدم و میدانید که وقتی که انسان کاری که نمی فهمد و انجام میدهد چقدر خسته کننده است.

خانه ما یک خانه بزرگ بود که در هر چهار طرف آن ساختمان ساخته بودند. و در وسط حیاط هم یک حوض بسیار بزرگ بود که در آن من میبایست همراه پدرم وضو میگرفتیم. در قسمت های دیگر ساختمان فامیل بهایی ما زندگی میکردند که برعکس من که تنها پسر مادرم بودم آنان شش برادر بودند که با هم بمدرسه میرفتند و چون تعدادشان زیاد بود بچه های نیمه ولگرد به آنان کاری نداشتند با وجود اینکه آنان بهایی بودند یعنی هم پدرشان بهایی بود و هم مادرشان و هم جمعه به درس اخلاق متخلط میرفتند و برای من یک آرزوی بود که جمعه ها با آنان که پسر دختر بودند به درس اخلاق بروم ولی پدرم بمن چنین اجازه ای نمیداد و مادرم که دستور پدر را لازم اجرا میدانست.

آنان با من زیاد مهربان نبودند و چون شاید وضع مادی ما یک کمی بهتر بود نوعی حسادت بچگانه هم بمن داشتند و من چون تنها پسر مادرم بودم سر وضع ظاهری من بعنوان یک بچه سرتیپ شیک بود و لی چه فایده که این موضوع باعث خشم بچه ها بود من از هر دوی انان بیرحمی و ظلم میدیدم . آنان هم بمن بچه مسلمون و بچه سید و نوه آخوند میگفتند و بنوعی مرا از خود طرد میکردند.

بعد از شنیدن آنهمه ناسزا حالا بایست نماز بخوانم. و روزهای جمعه هم که بچه های بهایی به درس اخلا ق میرفتند من بایست با پدرم مراسم عبادی انجام دهم.

بعد از شنودن آنهمه باران فحش و ناسزا بایست حالا نماز میخواندم و بجای بازی باز پدرم مرا وادار میکرد که قرآن هم بخوانم. از یکطرف به عنوان بهایی مورد تمسخر و فحاشی بچه های مسلمان بودم و از یکطرف دیگر بایست آداب و مراسم مذهبی یک مسلمان بالغ را انجام میدادم که باز مورد تمسخر بچه های بهایی بودم.

سالها گذشت تا من با تمام کردن دانشگاه در همان دانشگاه مشغول تدریس شدم ولی باز شیر پاک خورده ای خبر رسانده بود که من بهایی هستم و پاکسازی شدم.

کم کم سن من از سی میگذشت و در این میان هم پدر و هم مادرم را از دست داده بودم و دایی مهربان من هم که تنها همراه و دوست و مشاور من بود در جوانی درگذشته بود. و من تنها با بیکاری در یک خانه باقی مانده بودم. ازدواج هم برای من خیلی مشگل بود زیرا که بهایی ها بعنوان اینکه پدر مسلمان درگذشته داشتم همسر من نیمشدند و مسلمانان هم بعنوان اینکه مادر بهایی بوده و بعنوان بهایی اخراج شده ام از همسری با من اکراه داشتند.

با سایرادیان هم که تماسی آنچنانی نداشتم که از دخترانشان خواستگاری کنم. ظاهرا دوستان مسیحی و کلیمی و یا حتی زردشتی هم بمن آن چنان روی خوشی نشان نمیدادند که پا جلو بگذارم و یا فکر کنم شانسی داشته باشم. بخصوص که بیکار هم شده بودم و دولت جمهوری اسلامی مرا به عنوان بهایی اخراج کرده بود. و میگفتند اگر میخواهی سر کارت باشی بایست در روزنامه ها مقاله ای بر ضد بهاییت بنویسی و به آنان فحاشی کنی و مسلم است که اینکار برای من که دارای مادری بهایی بودم مشگل و غیر ممکن بود چطور میتوانستم که به مذهبی که مادرم به آن آنقدر متقعد بود بی احترامی کنم.

بالا خره یک خانواده بهایی با ازدواج من با دخترشان موافقت کرد و بعد ها متوجه شدم که پدر و مادر همسر من تنها شش کلاس سواد دارند و چون بخودشان مغرور بودند میخواستند مثلا ثابت کنند که از من بیشتر میدانند و مثلا با سواد تر هستند. و بدین ترتیب از حرف زدن من ایراد میگرفتند که اشتباه میکنم و یا چاخان میکنم.

من که معلم بودم و میبایست هر چیزی را با مدرک ابراز کنم و نه با خیال و یا سخنان عوام مورد استهزا ایشان آنهم در جمع قرار میگرفتم. مثلا یک روز من گفتم بطور مثال بادنجان و آنان آنهم در حضور خمع که یک مهمانی با تعدادی زیاد مدعو بود مرا به باد تمسخر گرفتند که آقای استاد چطور این چنین اشتباه فاحشی میکنی درست این کلمه بادمجون است و نه بادنجان و همه زدند زیر خنده و قهقهه و مثلا من بیسواد و رسوا شده بودم.

با غرور و تخوت پدر ومادر همسرم به من خیره شده بودند و گفتند که لازم است شما بیشتر مطالعه کنید تا چنین اشتباهی نکنید. خلاصه مرا مجبور کردند که از خود دفاع نمایم و رفتم و از بین کتابها یک فرهنگنامه فارسی به فارسی آوردم و بهمه نشان دادم که درست نوشتاری کلمه بادنجان است و بادمجون گفتاری است.

پدر زن و مادر زن سگرمه هایشان در هم شد و بمن گفتند که نظرت از اینکه با این مدرک تو دهان ما زدی چه بوده است؟ بهر حال این بود موقعیت ازدواج من و بالاخره هم ناچار شدم برای کار به سرزمین آزادیها بیایم و در اینجا مشغول شدم و لی کار به اینجا تمام نمیشود در اینجا هم بعنوان مسلمان تروریست و ایرانی مورد بیمهری دستگاه هستم و هر قدمی که بر میدارم با مشگلات فراوان آنرا همراه میسازند که باز ناچا ر شوم که از این دیار هم بروم. گرچه اینجا فحش های رکیک نمیدهند و لی در سر هر جریانی آنقدر سخت گیری میکنند و آنقدر بایست خرج کنم که مخارج چند برابر درآمد میشود و تمامی فشار روی طبقه متوسط در آمریکا را بایست تحمل کنم و یا از این دیار هم بروم.

اگر آنجا با رو راستی مرا اخراج کردند که بهایی هستی اینجا بدون ذکر دلیل انسان را بیرون میاندازند. دوستدار هم شما این هم فایده دین و ملیت برای من. حال اگر دیگران هم از دین و هم از ملیت استفاده میکنند که لابد آن یک مرحله دیگری است .


default

Javabe jaleb va ba sanadi bod...

by Arman (not verified) on

Ahsant be in hame eshgh va hosele
Javabe kheili mohkam va ba sanadi bod va kheili tolani
vali doste azizam be nazare man haman sokoti ke ahebba dar tamame in salha dar pish gerefteand behtarin javab baraye afradist ke ba estefade az esme danesh va moshahede na tanha be dianate bahai balke be hameye adyan zarbe zadeand,haman sokot behtarin javab ast.
be goteye shoma doste azizam, in hame azyat va azare dolate feli iran dar in 30 sal baese ashna shodane bishtare name diyanate moghaddase bahai be tamame jahanian shod, va tanha dalile an ham in bod ke jahanian didand ba vojode in hame zolmi ke dar haghe bahaian rava shod, hamchenan tebghe talime khod hich nagoftand va sokot ekhtiar kardand...
vali baz ham migoyam ke matnetan besyar jaleb bod va movafagh bashid dar sayeye parvardegare bari tala...

ba tashakor...


default

Javabe jaleb va ba sanadi bod...

by Arman (not verified) on

Ahsant be in hame eshgh va hosele
Javabe kheili mohkam va ba sanadi bod va kheili tolani
vali doste azizam be nazare man haman sokoti ke ahebba dar tamame in salha dar pish gerefteand behtarin javab baraye afradist ke ba estefade az esme danesh va moshahede na tanha be dianate bahai balke be hameye adyan zarbe zadeand,haman sokot behtarin javab ast.
be goteye shoma doste azizam, in hame azyat va azare dolate feli iran dar in 30 sal baese ashna shodane bishtare name diyanate moghaddase bahai be tamame jahanian shod, va tanha dalile an ham in bod ke jahanian didand ba vojode in hame zolmi ke dar haghe bahaian rava shod, hamchenan tebghe talime khod hich nagoftand va sokot ekhtiar kardand...
vali baz ham migoyam ke matnetan besyar jaleb bod va movafagh bashid dar sayeye parvardegare bari tala...

ba tashakor...


default

اندیشه در گروی تهمت

1Anonymous (not verified)


١-اقبال لاهوری و نلسون ماندلا هم لقب سر گرفتند .پس انها هم وابسته به انگلیس بودند؟
٢-انگار بهایی بودن اقای هویدا شده علت حقانیت بهایی ها!!به چه زبان باید به عدهای فهموند که هویدا بهایی نبود!!!
//iranian.com/BTW/2006/March/Hoveyda/inde...
٣-زمان محمد رضا شاه پهلوی. اقای پرویز ثابتی میگفت پاتون رو از دفتر من بیرون بگذارید اگر حرفی از بهاییت میزنید.حالا چه طوری این اقا بهایی شد؟
.
٤-به همه این دروغ ها هزار بار قبلا جواب داده شده ولی باز هم این دروغ ها را تکرار میکنن تا بلکه دروغ راست بشه!!
//www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more...

//www.bahaiview.org/