رنجنامه ای به جای نامه از ایران


Share/Save/Bookmark

foriran
by foriran
15-Oct-2009
 

صد سال دیرهنگامی برای شعار: استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی

(گزیده هایی از نامه ی بانویی پژوهشگر از ایران)

در کشورما، ایران، به قول آقای موسوی [رهبر خوانده ی] ((راه سبز امید)) اگر کودتا افشا نشده بود ، وضع از این که هست بدتر می شد. من اما براین باورم که آقای موسوی با گفتن جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر ونه یک کلمه بیشتر خود را رسوا کرد، همچنان که کودتای آقا مجتبی - شامیل سلطانف را رسوا کرد. شعار((استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی)) به درستی نشان می دهد که ایرانی بودن با اسلامی بودن مانعة الجمع هستند و صد البته که ملت ایران هم [هنوز] مانند ((راه سبز امید)) متوجه این امر تاریخی نیست.

ایرانی بودن در معنای تاریخی آن یعنی که مذهب شیعه ی جعفری از مجلس ))قانونگذاری(( – و نه مجلس ))شورا(( چه نوع ملی آن وچه نوع اسلامی آن - به طور کامل کنار گذاشته شود. مذهب شیعه ی جعفری از قوه ی قضائیه کنار گذارده شود وبه جایش قوانین وضعی - عرفی هماهنگ با اعلامیه ی جهانی حقوق بشر بیاید وآموزش وپرورش کاملا غیر مذهبی شود، به این معنا که درس دینی هر مذهبی از مذاهب چندین گانه ی موجود در ایران در روزهای تعطیل و در سازمان های غیر دولتی درس داده شوند و آموزش رسمی را با مذهب در هر شکلش کاری نباشد. نیروهای مسلح کشور کاملا غیر مذهبی باشند و اقتصاد هم غیر مذهبی بشود و دیگر [مفاهیم صرف مذهبی] حرام وحلال یا انصاف و مروت وامثال آن در حوزه ی سیاست ... [و] در ارتش واقتصاد وجود نداشته باشد. و قانون دیگر غیر قابل تغییر و درست و مقدس انگاشته نشود.

بدبختانه اهل اندیشه با تاریخ بیگانه اند ونمی دانند که تاریخ کشور ما ایران، دارد به سمت فروپاشانیده کردن اسلام در ایران پیش می رود [اگرچه] مردم ایران همچنان مسلمان باقی مانده اند. اهل اندیشه در کشور ما متوجه نیستند که در سال هزار ودویست و هشتاد وپنج [خورشیدی] یعنی پس از به دار کشیده شدن شیخ فضل الله نوری باید شعار ((جمهوری ایرانی)) [را بعنوان] سر لوحه ی ادامه ی انقلاب مشروطه [سر] می دادیم ... [تا] حالا که پس از صد سال ایرانیان روز جمعه را که یک روز مذهبی اسلامی است، روز تعطیلی هفتگی بدانند و در مدرسه تعلیمات دینی خوانده اند و هنوز یاد نگرفته اند که ... نباید ما ایرانیان ... مذهب رسمی داشته باشم و خلاصه آن که قانون اساسی مشروطه هم درست به اندازه قانون اساسی جمهوری اسلامی یک قانون اسلامی است و در قانون اساسی جمهوری اسلامی ماده ی صد وده وجود دارد و ولی فقیه مسئول است که کنترل کند هیچ قانونی در مجلس شورا [اسلامی] - ونه مجلس قانونگذاری - تصویب نشود که خلاف شرع انور باشد.

من آشفته ... می شوم وقتی می بینم مورخ معاصر فریدون آدمیت سعی می کند در قانون اساسی مشروطه ((دمو کراسی)) پیدا کند. روشن است که انقلاب مشروطه روندی پویا و زنده است و صد وسه سال است دارد به پیش می تازد تا تاریخ ایران را از شاخصه های قرون وسطایی اش پالوده کند ، اما این روند هیچ ربطی به قانون اساسی مشروطه ندارد. تصور می کنم شاد روان آدمیت مثل همه ی ما ایران دوستان، شیفته انقلاب کبیر مشروطه بود ولی این عشق و علاقه ربطی به دموکراسی ندارد . دموکراسی امری است مشخص و آن عبارت است [از برخورداربودن] از چارچوبه ی وضعی - عرفی. قبلا هم خدمتتان عرض کردم که برمن منت خواهید گذاشت اگر ادعاهای عجیب و غریب من درباره ی تاریخ ایران را بدهید علاقه مندان بخوانند وبه نقد بکشند ، مثلا همین اظهار نظر خود شما درباره مورخ بزرگ فریدون آدمیت جای اندیشیدن دارد و مرا بسیار به فکر فرویرده است جدا از این که بعد چه نتیجه ای از این اندیشیدن بگیرم.

آدمیت می نویسد ((تکیه گاه فکری دموکراسی سیاسی همانا فردیت است)) این نکته در صورتی درست است که ما با جامعه ای مانند جامعه ی اروپا سروکار داشته باشیم که بنیاد آن بر اصالت فرد گذاشته شده باشد ، اما در کشور ما ایران که فرهنگش بر شکل گرفته است از کنش ارتباطی میان چندین صد خرده فرهنگ با نیروی مساوی و بامحتوای متفاوت، فردیت امری است که فقط در حوزه ی روانشناسی شخصیت معنادار است و در حوزه ی دموکراسی سیاسی نمی توان از تفرد فردیت سخن به میان آورد... برای من مسلم است که فرهنگ ایرانی فرهنگی است آمیزه گرا که در دوران انقلاب کشاورزی به وجود آمده است و نباید آن را با معیارهای فرهنگ شکل گرفته بر بنیاد اصالت فرد سنجید. فرهنگ ایرانی در دوران انقلاب صنعتی [نیز] مشابه ای ندارد، اما در دوران انقلاب انفورماتیک همتایی یافته است که همانا فرهنگ ایالات متحده ی آمریکا است.

البته من هم این قدر سرم می شود که به خود نباید اجازه دهم که با مورخ بزرگ، فریدون آدمیت، هماورد شوم که به قول سعدی ((بزرگش ندانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتی برد)). اما قصد من فقط به فقط آن است که عنوان کنم ملت ایران تازه دارد با در برابر نهادن ایرانیت با اسلامیت سعی می کند معنای دموکراسی را بفهمد. مورخ بزرگ به آن گروه تعلق دارد که باورمندند با سرنگون شدن دولت شاپور بختیار انقلا ب مشروطه پایان یافته است ، در حالی که به نظر این کمترین [روند تکمیلی] انقلا ب کبیر مشروطه تا وقتی که اسلام در ایران مانع می شود که ملت ایران بتواند در چارچوبه ی قوانین وضعی - عرفی هماهنگ با اعلامیه ی جهانی حقوق بشر آزاد باشد ادامه پیدا خواهد کرد. فریدون آدمیت در مقام آغازگر تحلیل تاریخ معاصر ایران مقامی یافته است که نمی توان و نباید نسبت به آثار او بی تفاوت بود ، اما نمی توان ونباید نادرستی های تحلیل استاد را گوشزد نکرد ، امیدوارم درباره ی مقایسه ی قانون اساسی مشروطه و قانون اساسی جمهوری اسلامی دچار خطای تحلیل نشده باشم...

من بارها به اندیشمندان دوست و آشنای خودم یادآور شده ام که صد سال دیر شده است که ملت ایران یاد بگیرد که ایرانی بودن با اسلامی بودن همخوانی ندارد ، ولی تا کنون حتا موفق نشده ام از این بزرگان این را بشنوم که به چه دلیل داری این ادعا را می کنید... در چنین وضعی است که مردم ایران برای معاصر شدن دارند جانفشانی می کنند ... و [در مقابل] آقای موسوی راه سبز امید ، امید واهی پیدا می کند که مواد مغفول قانون اساسی جمهوری اسلامی را احیا کند... و من سخت می ترسم که سرانجام [در شرایط نا مطلوبی] مجبور شوند به این ملت ... یاد بدهند که دموکراسی یعنی آزاد بودن در چارچوبه ی قوانین وضعی-عرفی هماهنگ با اعلامیه ی جهانی حقوق بشر که هر روز صدها و هزارها کلمه از آن کم می شود وبه آن افزوده می گردد.

این است رنج نامه ای از ایران که کاش تسکینی برای خواننده شود.

//readingandwritingforiran.wordpress.com/


Share/Save/Bookmark

more from foriran