I saw a series of posts in a blog about the Iranians in the Pay of the English in this most august organ. It is mind boggling how we are prepared to propagate and re-propagate lies. The lies used to defame, and smear the modernists and supporters of the constitution and more importantly separation of religion and state in Iran. Thanks to the BBC Perisan, the Tudeh and the Clergy, the lies have become so established that they have become fact.
Iranian politics was out of control because of a lack of defamation laws. It was politics by innuendo and character assassination. It is deeply disappointing to see the generations long after these events just propagate the lies of the clergy and their Tudeh bed fellows. What the likes of Mssoud Behnoud write (like his book on our prime ministers) are a body of lies. Malicious gossip is not history. Just because someone copies somebody else's lies and prints it in a fancy book under his own name, does not make it history. People who should know better continue the same madness.
Johnny English the Imperalist has you exactly where he wants you. Congratulations.
Read this and be ashamed!
نطق فروغی در کنفرانس صلح پاریس در 1919
مملکت ایران بحدی دور و از وضع آن بیاطلاع هستند که هرگاه درباب این کشور بحث بیشتری شود بیفایده نخواهد بود. اکنون که سرنوشت دنیا در پاریس باید معلوم شود جا دارد که چگونگی وضع ایران را نسبت بگذشته و حال حاضر و آینده مورد مطالعه قرار دهیم.
در دورۀ سیروس و داریوش امپراطوری ایران از هندوکش تا مدیترانه و از خلیج فارس تا دانوب و سیر دریا ممتد بود، در دوران پارتیها و ساسانیان امپراطوری ایران بسرحدات طبیعی خود یعنی بین آمودریا از یک طرف و فرات از طرف دیگر میرسید.
هجوم مغول بسرکردگی چنگیزخان و اعقاب او و تیمورلنگ سبب خرابی نصف مملکت و هلاکت ملیونها نفوس گردید. از آن پس ایران در ظرف قرون سیزده و چهارده و پانزده بواسطۀ نزاع طوائف داخلی زیانهای مفصلی دید و بالاخره در اوایل قرن شانزدهم بواسۀ سعی و جنبش مؤثری ایران مصمم گردید که اتحاد ملی خود را محکم نموده اراضی خویش را از تعدی دیگران مصون نماید باین معنی که سلاطین صفویه سرحدات ایران را تقریبا به مرز اولیۀ زمان ساسانیان رسانیدند. لیکن بعدا پادشاهان صفویه با عداوت وجنگ دولت عثمانی مواجه شدند و دولت اخیر پس از غلبه بر قسطنطنیه جانشین خلیفه شده و فرمانروایان آن میل نداشتند و نمیتوانستند وجود یک کشور قوی مسلمان را در جوار خود نادیده بگیرند. یک مقاومت شدید متعاقب جنگهای خونین که از طرف صفویه تحمل شد موجب گردید استقلال ایران تضمین شود.
هنگامی که پطر کبیر روسیه را تحریص کرده بود که بعدها باید ملت روس ملت مهاجمی شود ایران با دشمن دیگری مواجه شد که از دولت عثمانی قویتر بود به برکت نفاق و دودستگیهائی که در اوایل قرن هیجدهم سبب انقراض سلسلهء صفویه گردید دولت روسیه که ایالت ساحلی بحر خزر را گرفته بود قیمت غربی کشور ایران را بدولت ترکیه واگذار نمود . خوشبختانه ظهور نادرشاه سلحشور نابغه که برخی از مورخین مشارالیه را بناپارت ایران نامیدهاند این طرح زیانآور را که از جاهطلبی سرچشمه گرفته بود درهم ریخت و یا لااقل موجب تأخیر اجراء آن گردید. یک قرن بعد دولت ایران بواسطۀ صد سال جنگ و اغتشاشات داخلی ناچار بطی مراحل و سرنوشت جدیدی در دوران قاجاریه گرید و از آن پس ایران صحنۀ سیاست دولتین روسیه و ترک شد.
در مقابل ترکها ایران با پیروزی دفاع کرد بدون آنکه بتواند موضوع سرحدات غرب را یکسره نماید، لیکن بدو وهله در ابتدای قرن نوزدهم در مقابل روسیه شکست خورد و هربار قسمتی از اراضی خود را از دست داد و ناچار بتأدیه مبلغ سنگین غرامت نیز گردید. بعلل شکستهای مذکور قدرت آنرا نداشت که آرامش و حکم خود را درایالات ماوراء قفقاز برقرار و نافذ نماید بخصوص که غالب ساکنین آن طوائف چادرنشین و بربر و ترکمن و همگی مردمانی آشوبطلب بودند. بلمآل دولت روسیه از این وضع استفاده نموده مجددا در مقام توسعه ارضی برآمد.
چون دولت ایران خود را قادر بمخالفت و ممانعت نمیدید ناچار بقبول معاهدهای که سرحد را «خراسان» تعیین نموده بود تن درداد-بواسطۀ این تعیین و تحدید مرز دولت روسیه نه فقط قسمت اعظمی از اراضی ایران را برد حتی شرائط ظالمانهای نیز بر او تحمیل کرد از آنجمله ساکنین دهات سرحدی را ممنوع نمود از اینکه اراضیی را که از حدود مقرر تجاوز میکرد کشت و زرع نمایند، یا از آبی که سرچشمهء آن در خاک ایران و جانب روسیه روان بود استفاده کرده و بیاشامند.
توسعهء دولت مسکو در آسیای مرکزی و خیالاتی که نسبت بهندوستان داشت دولت انگلیس را متوجه خطر نمود و این امر سبب ایجاد دوئیت و رقابت روس و انگلیس گردید.
بملاحظات چندی برای کشور ما خوب بود که دولت بریتانی کبیر برای حفظ تعادل در مقابل روس قد علم کند ولی مآلا چون کشور ایران بین دو دولت قوی واقع شده از لحاظ اقتصادی بخصوص زیانهائی دید مضافا باینکه دولت روسیه تمام منافع اقتصادی را برای خود و بوسیلهء خویشتن میخواست تأمین کند چنانکه بدون همراهی با ایران مدعی بو که مساعدتهای اقتصادی با ملت میکند ولی بهیچوجه میل نداشت که کشور ما سرمایۀ خارجی را بخود جلب نماید و بواسطهء نفوذی که در ایالات شمال و بالنتیجه در دربار پیدا کرده بود بمنظور خویش فائق آمد و بالاخره در سالهای اول قرن بیستم موفق شد که ایران را کاملا تحت سلطه و نفوذ خود درآورد تا جائی که شاه را مجبور کردند در مقابل عوائد گمرکات شمال دو فقره استقراض از بانک روس طهران که در حقیقت تابع وزارت مالیه روس بود بنماید.
مردمان وطنپرست روشنفکر که از وضع ایران فهمیدند کشور سریعا روبزوال میرود و بواسطهء رژیم حکومت فردی و مطلق که قادر بمقاومت در مقابل روس و بهبود بخشیدن باوضاع نیست دیگر تاب نیاورده از شکست همسایۀ شمالی در جنگ با ژاپن استفاده کرده مبادرت به یک نهضت ملی نمودند و در پرتو کمک معنوی انگلستان ملت موفق شد در 1906 از مظفر الدین شاه مشروطیت و پارلمان را بگیرد. همین که روسها واقف شدند این تغییر رژیم بزیان سیاسی آنها منجر و مانع از انجام نقشههای قبلی آنها خواهد شد برای خفه کردن و محو این جنبشها به فجیعترین وسائلی متثبث شدند در همین وقت بیداری ملت ایران حکومت بریطانی را نیز مشوش کرد بنابراین با دولت روسیه که در نتیجۀ شکست از ژاپن ضعیف شده بود قرارداد 1907 پطرزبوغ را منعقد نمود.
این قرارداد ایران را بدو منطقه نفوذ نقسیم کرد:
1- منطقۀ نفوذ روس شامل تمام حوزۀ شمالی.
2- یک منطقهء انگلیسی حاوی ایالات جنوب شرقی. اگرچه در دیباچۀ قرارداد تصریح شده بود که استقلال و تمامیت ارضی ایران بوسیلۀ روس و انگلیس محترم شمرده خواهد شد و امضاءکنندگان قرارداد از دخالت در امور داخلی کشور خودداری خواهند نمود و قرارداد تقسیم ایران بدو منطقه صرفا جنبۀ اقتصادی دارد اما این تعهدات هیچگاه جامۀ عمل بخود نپوشید. صرف ایجاد منطقۀ نفوذ برای روس اسباب اعقاد او بود که در قسمت خود قدرت کاملی را اعمال کرده و مانند قطعۀ از کشور خویش در آنجا عمل نماید. بنابراین دولت روسیه ابتدا دربار را وادار نمود که برعلیه احساسات و تظارهرات آزادیخواهان مخالفت و بعدا اقدام بیک کودتای شدید نماید بالنتیجه پارلمان بمباران شد، آزادیخواهان و حتی وکلاء قتل عام یا محبوس و یا تبعید گردیدند و غالب این عملیات بوسیلۀ بریگادسوار روی که بطرز قزاقها تعلیم یافته و فرماندهی آنها را روسها عهدهدار و در خدمت دلت بودند انجام شد.
بمباران پارلمان نتایج طبیعی خود را ظاهر نمود. آزادیخواهان که در پایتخت شکست خوردند جبههها و جرگههائی در شهرهای دیگر درست کردند مخصوصا در تبریز حکومتنشین آذربایجان، از آنجا مدت یکسال با دربار جنگ و جدال داشتند اما چون آذوقه در تبریز بواسطۀ محاصرۀ قوای دولتی روبنقصان نهاده بود روسها به بهانۀ کمک رساندن بخارجیهای مقیم شهر وارد تبریز شدند و اعلام کردند که قصد اشغال آن شهر را ندارند بلکه بمحض امکان تبریز را تخلیه خواهند نمود ولی بالعکس مدت ده سال تا انقراض خانوادۀ تسار در مقابل پرتستهای دولت در آنجا ماندند.
همینکه آزادیخواهان برای گرفتن شاه و تجدید مشروطیت بطرف پایتخت پیشروی کردند قوای روس با آنکه کمترین خطری برای خارجیها نبود به بهانۀ حفظ جان و مال اتباع خارجه بطرف مرکز رهسپار شدند و چون دولت تسار قوی بود بمصدق حرف حساب از دهان توپ خارج میشود گوش باین اعتراضات نمیداد و در قزوین 140 کیلومتری طهران لشکر روس توقف نمود و مرتبا مرکز را باشغال نظامی تهدید میکرد.
سه سال بعد از قرارداد 1907«روس و انگلیس» تمام ایالات شمالی ایران بوسیلۀ قشون روس اشغال گردید و هنگامی که دولت ایران علت این تجاوز و ناروائی را استفسار نمود حتی جوابی هم باستیضاح ایران ندادند.
از جانب ترکها هم ایران بحد کافی زیان دید زیرا هر جند عثمانی از اوج ترقی و عظمت سابق نزول کرده بود لیکن بغضی از ایران در دل داشت زیرا کشور ما مانع مقاصد و نقشههای ترکیه راجع بایجاد یک عثمانی قوی بود بنابراین هر موضوع کوچکی را دستاویز قرار میداد.
بزودی قضیه سرحدات را بهانه قرار دادند و بهمین استناد چادرنشینان، بدویان و حتی افراد چریک خود را روانه خاک کشور ایران نمودند.
از نظر صلحجوئی ایرانیهاحاضر شدند حتی منطقۀ سلیمانیه را هم بعثمانیها واگذار نمایند ولی مع الوصف دولت خشن و جنگجوی عثمانی هیچگاه از ایجاد آشوب و بهمزدن وضعیت همسایه صلحجوی خود فروگذار نمیکرد. با اینهمه مشکلات ملیون ایران توانستند قدرت خود را بازیافته مبانی مشروطیت را تحکیم و پارلمان را باز کنند و همچنین در 1909 با عزم راسخی مشغول پیمودن طرق اصلاح و دادن تشکیلات گردیدند.
در همین هنگام چرخ عملیات و تظارهات عمال دولت تزاری بکار افتاد و مظالم وحشتآوری را مرتکب شد، مظالمی که سربازان و افسران رویسی در اراضی و ایالات اشغال شده مرتکب میشدند غیر قابل تصور و توصیف بود. تحریکات و دسایسی که مأمورین دولت روسیه برای تضعیف حکومت و مرعوبکردن مردم بکار میبردند ادامه داشت در عین حال مرتجمین و خائنین مزدور روسیه بودند و کلیۀ وسائل اغتشاش و بلوا محرمانه یا علنا بوسیله مأمورین سیاسی یعنی قونسول و سفیر روس حمایت و اداره میشد ناچار حکومت و دولت ایران هم هرچه سعی و قدرت و وسائل مادی و معنوی داشت باید صرف مقابله با تحریکات خارجیها بکند و ای کاش فقط دولت روس به تحریکات محرمانه و خصوصی اکتفا میکرد ولی متأسفانه رفته رفته از طریق دیپلماسی نیز از اعمال هر نوع مظالم نسبت بایران فروگذار نمیکرد.
در 1910 وزرای مختار روس و انگلستان یاد داشت مشترکی بدولت ایران دادند و مملکت را از دادن هرگونه امتیازی بخارجیها که بالنتیجه بزیان منافع سیاسی و نظامی دو دولت نامبرده باشد ممنوع نمودند.
در 1911 ایران برای حفظ استقلالش در مقابل روس و انگلیس مشغول اصلاح امور مالی خود بود که بالنتیجه بتواند دیون خود را نیز تأدیه نماید دولت روسیه با ارسال یک التیاماتوم دولت را مجبور نمود مرگان شوستر مستشار مالیه و همکارانش را که ترمیم و اصلاح مالیۀ ایران بآنها محول شده بود از کشور اخراج نماید. ضمنا کشور را مجبور کردند که بعدها هر وقت مأمورین و مستخدمین خارجی را بخواهد در امور اداری مملکت دخیل نماید قبلا موافقت روس و انگلیس را جلب نماید.
در سال 1912 دولتین روس و انگلیس و مفاد قرارداد 1907 را بایران یادآور شده و مجبورش کردند که مدلول آنرا تقبل و تمکین نماید.
در 1913 دولتین روس و انگلیس مالیات مؤدبان ایرانی مورد حمایت خود را بجای اینکه بصندوق خزانه تأدیه نمایند خود مستقیما دریافت مینمودند. با این مداخلات و اخلال در رشتههای مالی کشور دولت روس بمردم نشان داد قول و تعهداتی که نسبت باستقلال ایران داده بود چگونه است از جمله دولت ایران افسرانی از سوئد برای اصلاح ژاندارمری و پلیس استخدام کرد دولت روسیه از ورود و دخالت آنها در ایالات شمالی صراحة ممانعت نمود و مدعی شد که نظم و آرامش را در ایالات مزبور قوای قزاق تحت فرماندهی افسران روس حفظ خواهند کرد و بدین وسیله اشغال قسمتی از مملکت را بپول و هزینه ایران مسلم نمود. از آن پس روسها شروع بیک اقدامات بر علیه مقدسات مذهبی نمودند از آنجمله بمباران مرقد حضرت رضا درمشهد، بدار آویختن متنفذین و رؤسای مذهبی در تبریز روز دهم عاشورا یعنی همان روزی که مسلمانها شهادت امام حسین پسر پیغمبر عزاداری مینمایند.
از شرح و بسط وسائلی که برای محو تجارت و صناعت بکار میبردند و همچنین از واگذاری بعضی امتیازات با شرائط فوق العاده نامطلوبی بیک عده خارجی و نیز از تحمیل تعرفههای گمرکی غیر قابل تحمل بایران و باالنتیجه بستن راه دروازههای تجرت دنیا از طریق روسیه بروی ایران میگذریم.
دولت ایران مأیوسانه دست و پا میکرد که از حلقۀ محاصرۀ که دولتین روس و انگلیس ایجاد نموده بودند رهائی یابد و چون دولت فرانسه از ایران دور بود و ملیون از کمک خدائی مأیوس بودند کاری نتوانستند از پیش ببرند.
جنگ عالمگیر شروع شد وسط دو فشار کمرشکن قرار گرفت. ترکیه و متحدین اصرار داشتند ما ینفع آنها وارد جنگ شویم تا در نتیجۀ فتحشان از شر فشارهای متفقین آسوده شویم.
روس و انگلیس تقاضا داشتند ما بیطرف بمانیم تا تمامیت و استقلال ما را یکبار دیگر تضمین کنند. ایران بیطرفی را ترجیح داد لکن برای اینکه این بیطرفی را دیگران هم عملا برسمیت بشناسند و ایرانیها هم بمواعید روس و انگلیس مطمئن شوند لازم بود قوای روس خاک ما را تخلیه کند و از تحریکات و انتریکهای سابق دست بکشند. ولی متأسفانه نه تنها روسها چنین نکردند بلکه دعوی استقلال و بیطرفی ما را با نهایت تعجب تلقی نمودند ترکها هم بنوبت خود به بیطرفی ما خندیدند و صرف حضصور قوای روسیه را در ایران نشانۀ نقض بیطرفی ما و خطری برای امنیت خودشان تلقی کردند. قوای چریک، عشایر ترک و بعد هم قوای نظامی خود را آذربایجان و کردستان و کرمانشاه پیش راندند و در نتیجه صفحۀ غربی ایران میدان جنگ خونین شد. گاهی ترکها روسها را تا نزدیک تهران عقب نشانده بطرف پایتخت تهدیدشان میکردند و گاهی بعکس روسها ترکها را تا سرحد ایران میراندند.
بدیهی است در این کشمکشها بر سر ایران و ایرانی چه آمد، تمام مزارع، خانهها و باغها سوخته و خراب و غارت شده است و عدۀ بیشماری از اهالی ایران کشته شدهاند. روسها و ترکها با شهرهای ایران مانند سرزمین اشغال شده معامله میکردند و در نتیجه نیمۀ غربی ایران از تحمل هرگونه غارت و خرابی، تهیه آذوقه و پرداخت غرامت معاف نمانده است.
با سقوط بغداد بدست انگلیسها و انقراض تزاریسم در روسیه ایران تصور کرد نفسی براحت خواهد کشید، چه اشتباه بزرگی!
ترکها هرچه در جنوب ناتوان شده بودند بر فعالیت و قتلوغارتشان در آذربایجان افزودند، واحدهای نظامی روس هم در نتیجۀ سقوط حکومت مرکزی دیسیپلین نظامی را کنار گذاشته بچنان قتلوغارتی دست زدند که نظیر آن کمتر دیده شد، قحطی و امراض مسریه (نتیجۀ قهری جنگ) ایرانیان بدبخت را از پای درآورد.
سال 1917-1918 در تاریخ ایران سابقه ندارد صدها هزار ایرانی از گرسنگی مردند، خسارت شهرهای خراب شده و مزارع ویران شده بصدها ملیون تومان بالغ میشود.
دولت ایران که این بدبختیها را پیشبینی کرده بود بیطرفی را اختیار کرده و صمیمانه کوشده بود آنرا بقبولاند، تعجب اینجاست که روس و انگلیس با اینکه از نظر علاقمندی بآسیا لازم بود از ایران استمالت کنند مطلقا باین حوادث وتضرع ایران توجه نکردند.
بالاخره از 1915 ایران میدید که بیطرفیش را محترم نمیشمارند و از هر طرف بضرر او تمام میشود. نمایندگان متفقین از تحریک دست نمیکشند. روسها از خشونت دست برنمیدارند. انگلیسها باین اوضاع اهمیت نمیدهند. ترکها سعی دارند جنگشان را در نظر ایرانیها جلوه دهند.
باالجمله ایران در عین بیطرفی تمام عواقب وخیم جنگ را تحمل کرد دولت ایران صلاح دید طرح اتحادی بمتفقین پیشنهاد کند. بدو شرط:
1- استقلال و تمامیت ایانرا عملا احترام کنند -
2- از نظر پول و اسلحه بایران کمک کنند تا بنحو مؤثری در جنگ شریک کند.
ولی روس و انگلیس کمترین تغییری حاضر نشدند در برنامۀ خود بدهند. چند ماه بعد از دولت ایران خواستند که منابع مالی خود را تحت کنترل کمیتۀ مختلطی از روس و انگلیس و ایران قرار دهد تا قزاقهای روس در شمال و پلیس جنوب در جنوب امنیت ایران را تأمین کنند.
بدیهی است دولت ایران نمیتوانست این پیشنهاد را بپذیرد بنابراین ناچار بود، اولا بیطرف بماند. ثانیا بنفع متفقین اگر بخواهند وارد جنگ شود، ثالثا ایام بدبختی را بامید روزهای بهتری تحمل کند. ظاهرا آن روز بهتر امروز است.
جنگ تمام شده متفقین پیروز شدهاند. دورۀ عدلت و انسانیت در تاریخ سیاست شروع شده، آیا بر سر ایران چه خواهد آمد؟ ایران متمدن سه هزار ساله تنها دژ محکم مدنیت که در قرون قدیمه در مقابل حملات هونها و تورانیها مقاومت کرده و دنیای غرب را از خطر حملۀ وحشیانۀ آنها محافظت نمود، مشعل روشنی که در ایام تیرگی اوضاع اروپا در قرون وسطی دنیای متمدن آنروز را از نظر علم، هنر،فلسفه و ادبیات روشن داشته است! با چنین ایرانی چه معامله خواهند کرد؟ آیا چنانچه شایسته است با او بعدالت رفتار خواهد شد؟ آیا زورمندان فاتح چنانچه مدعی بودن که برای حق و آزادی میجنگند بملت ستمدیده و باهوش ایران اجاره خواهند داد در محیط امنیت صلح و استقلال زندگی کند؟
نمایندگان ایران محمد علی فروغی و مشاور الممالک انصاری را در مجمع عمومی صلح پاریس نپذیرفتند، یا همینقدر اجازه دادند که خطابهاشان خوانده شود.
The Persian delegation was not allowed in the conference except for the above speech to be read.
PS: I am looking for a copy of the letter Foroughi wrote his mentor and friend Ebrahim Hakimi from Paris, The letter was published in Iran by Iraj Afshar under the heading "Iran in 1919". If anyone has a copy I would be grateful if you would send me an email via the Iranian
Recently by fozolie | Comments | Date |
---|---|---|
History of Violance | 1 | Nov 30, 2012 |
More Congratulations to Iranians | - | Jun 28, 2012 |
King of Islam | 1 | Jun 27, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |