فضای پس از ۲۴ اسفند، اپوزیسیون و بوی ‌كهنگی


Share/Save/Bookmark

Hossein Bagher Zadeh
by Hossein Bagher Zadeh
03-Apr-2008
 

حسين باقرزاده
سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۸۷ – 1 آوریل 2008
hbzadeh@btinternet.com

تعطیلات نوروزی‌ به پایان رسید و فضای سیاسی ایران پس از رأی‌گیری سرد و بی‌روح ۲۴ اسفند رنگ و روی دیگری گرفته است. قدرتمداران حاكم محدوده انحصاری‌ خود را تنگ‌تر كردند و دایره قدرت را به كوچكترین سطح خود در طول حیات سه دهه این نظام تقلیل داده‌اند. اصلاح‌طلبان با همه تلاش‌هایی كه انجام دادند نتوانستند جز پاره ناچیزی از نواله قدرت به دست آورند، و بسیاری از آنان از دایره خودی‌ها به بیرون پرتاب شدند. فعالان جنبش‌های مدنی داهیانه خود را از جریان رأی‌گیری كنار نگه داشتند،‌ آلوده دست این و آن نشدند و این بازی قدرت را به حاكمان واگذاردند. و اپوزیسیون خارج از قدرت، به استثنای انگشت‌شمارانی كه به سنت پیروی خود از جناح اصلاح‌طلب حكومت هم‌چنان ادامه دادند، یك صدا این نمایش مفتضح انتخاباتی را تحریم كردند. و در فضای‌ مرده سیاسی ایران كه مردم كوچه و بازارش بیشتر درد گرانی و مسكن دارند تا این كه چه كسانی بر آنان حكومت كنند، و اپوزیسیون از هر گونه ابتكار عمل سیاسی مؤثر برای سازمان‌دهی مردم بی بهره است، پس از رأی‌گیری 24 اسفند و در آستانه سال جدید غبار غلیظی از یأس و ناامیدی نشسته است.

و به راستی چرا اپوزیسیون سكولار پس از نزدیك به ۳۰ سال حكومت فاجعه‌بار جمهوری جهل و خشونت و ارتجاع نمی تواند در صحنه سیاسی ایران فعال شود و بدیلی مؤثر عرضه كند؟ چگونه است كه اپوزیسیون در كنیا و پاكستان و زیمبابوه می‌تواند نقشه‌های حكومت را برای تحمیل خود در انتخابات به هم زند و آن را وادارد كه تا حدی به رأی و خواست مردم تن دهد، ولی در ایران حكومت از این قدرت برخوردار است كه به هر گونه كه مایل است انتخابات را كنترل كند، فقط به افراد دلخواه و مطلوب خود اجازه شركت در آن را بدهد و سرانجام هم رأی‌ها را آنگونه كه خود می‌خواهد بخواند و بشمارد و آرایش نهاد‌های «انتخابی» را آن گونه كه می‌خواهد سازمان دهد و آب از آب تكان نخورد؟ و این وضع نه برای یك سال و دو سال یا برای یك یا دو دوره انتخاباتی كه برای سه دهه ادامه یابد و اپوزیسیون در برابر این وضع هم‌چنان دست و پا بسته و ناتوان باقی ‌بماند؟

پاسخ مشخص به این سؤال‌ها البته آسان نیست - كه اگر بود لابد تا به حال دانسته می‌شد و اپوزیسیون راه علاجی را دنبال می‌كرد. از سوی دیگر، این سؤال‌ها تازه هم نیست و بارها از سوی‌ بسیاری مطرح شده و برخی‌ هم پاسخ‌هایی كلی برای آن عرضه كرده‌اند. این پاسخ‌ها، اما، عموما حول مسئله هم‌بستگی و اتحاد می‌گردد، اتحادهایی بر اساس مشتركات سیاسی و یا ایدئولوژیك و یا كلی‌تر مانند دموكراسی و حقوق بشر. امروز كمتر كسی‌ است كه از لزوم اتحاد و همبستگی سخن نگوید، و در عین حال كمتر حركتی است كه با این شعار و هدف شروع شود و به یك جنبش همگانی یا سراسری تبدیل شود. حركت‌ها حد اكثر در محدوده افراد یا گروه‌هایی كه می‌توان از آنان تحت عنوان «طبقه سیاسی» نام برد باقی می‌ماند و كمترین شور و شوقی در مردم ایجاد نمی‌كند. از این رو، این حركت‌ها تأثیری در روند سیاسی كشور نمی‌گذارد. اعلامیه‌ها و بیانیه‌هایی صادر می‌شود و در بین همین طبقه سیاسی پخش می‌‌گردد. بحث و جدل‌هایی هم بین گروه‌های رقیب در می‌گیرد كه آن‌ها نیز بازتابی در بین مردم كوچه و بازار ندارد. و به هر حال این حركت‌های سیاسی‌ در درون دایره‌های بسته‌ و نسبتا كوچكی شكل می‌گیرد، و به هم می‌خورد و عامه مردم كمترین اطلاعی هم نسبت به آن‌ها پیدا نمی‌كنند.

دلایل امر قطعا متعند است، از فقدان امكانات ارتباطی‌ با مردم گرفته تا مشكلات خود پیام و پیام دهنده. برخی بر آنند كه مشكل اصلی همان اولی است. اپوزیسیون از امكانات ارتباط مستقیم با مردم محروم است و نمی‌تواند پیام خود را به آنان برساند. ولی این تمام داستان نیست. اولا به دلیل این كه با انقلاب ارتباطی امروز این مانع تا حد زیادی تضعیف شده است. میلیون‌ها ایرانی به اینترنت دسترسی یافته‌اند و هزاران نفر اطلاعات خود را مستقیم از این طریق به دست می‌آورند. علاوه بر این، بسیاری از فعالان اپوزیسیون از طریق رادیوها و تلویزیون‌های خارجی پیام خود را پخش می‌كنند. دوم این كه مگر اپوزیسیون در سایر نقاط جهان، و یا در گذشته در ایران، كه منشأ حركتی بودند از امكانات تبلیغاتی وسیعی برخوردار بوده‌اند؟ به عنوان یك مثال دیگر در ایران فعلی، مگر جنبش یك میلیون امضا از چه امكانات تبلیغاتی برخوردار است كه در ظرف كمتر از دو سال توانسته است خود را در همین شرایط سخت در ایران تثبیت كند و تأثیرگذار باشد؟ و سوم این كه عمده كردن مشكل ارتباطات، نتیجه‌ای جز نادیده گرفتن مشكلات پیام و پیام دهنده ندارد. در واقع كسانی كه از فقدان وسیله ارتباطی با مردم می‌نالند و آن را بزرگترین مشكل اپوزیسیون می‌خوانند، می‌خواهند بگویند كه پیام آنان نجات‌بخش و بهترین است و خود نیز بهترین شرایط رهبری را دارند، و به این ترتیب انگیزه‌ای برای نقد خود و پیام خود پیدا نمی‌كنند.

ولی ‌به واقع باید مشكل اصلی را در خود پیام ویا پیام‌دهنده دید. پیام‌های اپوزیسیون كه به شكل بیانیه‌ها و منشورها و قطعنامه‌ها صادر می‌شود تا چه حد با مشلات روزمره و ملموس مردم ما ارتباط پیدا می‌كند؟ این پیام‌ها نوعا حول مقولات دموكراسی و حقوق بشر شكل می‌گیرد - كه البته لازم است - ولی سوای آن‌ها چیزی‌ برای حل مشكلات روزمره جامعه، از فشارهای اقتصادی گرفته تا نابسامانی‌های اجتماعی و بالاخره تا امنیت فردی‌ و اجتماعی، در بر ندارد. یعنی در حد همدردی هست، و حتا از راه حل‌های كلی هم سخن می‌رود، ولی از راه حل مشخص برای مشكلات مشخص سخنی نیست. و به راستی چرا این نیروها برای حل این مشكلات برنامه‌ای ارائه نمی‌دهند و مثلا نمی‌گویند كه اگر به قدرت برسند با درآمد نفت چه كار خواهند كرد؟ گفتن این كه نفت را فرضا از بودجه اداری كشور جدا می‌كنند و به برنامه‌های عمرانی اختصاص می‌دهند كافی نیست.(۱) و یا پلیس و دستگاه قضاییه به شدت سیاسی و ایدئولوژیك را چگونه تغییر خواهند داد تا شهروند ایرانی احساس امنیت و آزامش كند؟ چرا به راستی سازمان‌های سیاسی‌ ما در مرامنامه نویسی ید طولائی دارند، ولی در ارائه برنامه برای حل مشكلات روزمره مردم تلاش زیادی به خرج نمی‌دهند؟ آیا با این ترتیب، شگفت‌آور است كه پیام این سازمان‌ها برای‌ مردم كوچه و بازار چنگی‌ به دل نمی‌زند و هیجانی نمی‌آفریند؟

از پیام‌ها گذشته، مسئله خود پیام‌دهندگان نیز هست. به صراحت باید گفت كه اكثریت به اتفاق نیروهای سیاسی اپوزیسیون (اعم از سازمان‌ها و شخصیت‌ها) بوی كهنگی‌ می‌دهند. این امر نه به دلیل قدمت سیاسی آن‌ها است (كه خود باید نقطه قوتی باشد) و بلكه به دلیل مواضع سیاسی آنان یا فرهنگ حاكم بر آنان است. بسیاری از اینان هنوز در جبهه‌های سی سال پیش یا عقب‌تر از آن می‌جنگند. برخی‌ دیگر بیشتر گذشته را نمایندگی می‌كنند تا آینده را. این وابستگی به گذشته یكی از دلایلی است كه این نیروها در جذب نسل جوان كشور موفقیت چندانی ندارند، و هواداران و كادرها و رهبران آنان (در مورد سازمان‌ها) و حواریون و مشاوران آنان (در مورد شخصیت‌ها) را بیشتر از نسل‌های پیشین تشكیل می‌دهند. یك نیروی سیاسی كه به جای درس‌گیری از گذشته، خود را در آن اسیر كرده باشد به سختی می‌تواند پاسخگوی نیازهای روز باشد و با مردمی كه فرزندان امروز هستند و با مشكلات امروز خود گریبانگیرند و آرمان‌های امروز خود را دارند پیوند برقرار كند. رهبری جنبش دموكراتیك مردم ایران را نیروهایی می‌توانند به دست بگیرند كه خود را از نظر سیاسی و ایدئولوژیك «به روز» (update) كرده باشند و به جای نمایندگی از گذشته پیام‌آور آینده باشند.

كافی است نگاهی اجمالی به نیروهای عمده سیاسی ایران بیندازیم: از اصلاح‌طلبان و نیروهای مذهبی هوادار آنان می‌گذریم كه غالبا هنوز آرمان‌های اوایل انقلاب را در سر می‌پرورانند و به دنبال آن هستند كه ظاهرا جمهوری اسلامی بهتری را به مردم عرضه كنند. سه دهه تجربه تلخ حكومت مذهبی جاذبه چندانی برای این اندیشه كهنه باقی نگذاشته است. نیروهای چپ در عین این كه عمدتا به لحاظ ایدئولوژیك از گذشته خود بریده‌ و به سوی سوسیال دموكراسی روی آورده‌اند، ولی‌ از نظر سیاسی غالبا هنوز در جبهه جنگ جمهوری و سلطنت دوران انقلاب می‌حنگند. نیروهای ملی‌ نیز به لحاظ ایدئولوژیك اكنون بیشتر دموكراسی‌خواه هستند تا ملی‌گرا، ولی بسیاری از آنان به لحاظ سیاسی در گذشته دوران انقلاب و پیش از آن تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به سر می‌برند. در بین سلطنت‌طبان نیز تنها نیروهای محدودی‌ با نگاه انتقادی به گذشته پیش از انقلاب، دیكتاتوری آن دوره را محكوم كرده‌اند و بازگشت به نظام سلطنتی را با رأی مردم دنبال می‌كنند، و بخش بزرگتری از آنان به اندیشه احیای گذشته هستند. ادبیات جدلی گروه‌های یادشده علیه یك‌دیگر غالبا با ارجاع به گذشته آنان در سال‌های انقلاب و پیش از آن باز می‌گردد - و نه با آن چه كه امروز گریبان‌گیر آن هستند و موضع و كاركرد آنان در قبال مسایل و مشكلات روز.

البته در صحنه سیاسی ایران علاوه بر سازمان‌ها شخصیت‌هایی هم هستند كه در قامت رهبر در دید هوادارانشان ظاهر شده‌اند. در داخل كشور افرادی‌ مانند امیرانتظام و عبادی را داریم كه از موقعیت ممتازی‌ برخوردارند. ولی آقای امیر انتظام خود ادعای رهبری ندارد و تنها به عنوان یك نماد ملی می‌تواند در صحنه سیاسی ایران فعال باشد. خانم عبادی نیز كلا از فعالیت سیاسی خود را كنار نگه داشته است و به طریق اولا نمی‌تواند حتا به عنوان نماد اپوزیسیون عمل كند. در خارج كشور نیز از دو رهبر بالقوه می‌توان نام برد كه تا حد زیادی در ایران شهرت عام دارند. یكی از آنان آقای بنی‌صدر است كه شهرتش به دلیل دوره ریاست جمهوری كوتاه مدت در آغاز انقلاب بیشتر در نسل انقلاب باقی مانده است. دیگری آقای رضا پهلوی است كه به عنوان یادگار سلسله پهلوی و كسی كه (اگر انقلاب نشده بود) می‌توانست امروز شاه باشد در ذهن بسیاری از مردم در ایران مطرح است.

ولی‌ این دو شخصیت نیز هر یك به نوعی پا در گذشته دارند و به این دلیل نتوانسته‌اند در شكل‌گیری یك اپوزیسیون قوی و مؤثر در ایران نقش ایفا كنند. آقای بنی‌صدر كه هنوز در حال و هوای اوایل انقلاب زندگی می‌كند و «انقلاب اسلامی» را نشر می‌دهد و با نسل جدید ایران نمی‌تواند رابطه چندانی برقرار كند. آقای پهلوی نیز گرچه به زبان روز سخن می‌گوید و سخنش برای نسل جوان جاذبه بیشتری دارد، برای بسیاری از مردم (هم بین سلطنت‌طلبان و هم مخالفان سلطنت) بیشتر به عنوان نماینده گذشته پیش از انقلاب مطرح می‌شود، تا آینده پس از جمهوری اسلامی. جنبش دموكراتیك مردم ایران را كسانی می‌توانند رهبری كنند كه نماد آینده روشن ایران باشند تا نماینده گذشته‌ای كه كمتر كسی می‌خواهد به آن برگردد. مشكل عمده دموكراسی در ایران مشكل رهبری است - نیرو‌هایی كه به صورت فردی یا سازمانی از گذشته نمایندگی می‌كنند ویا در جبهه‌های گذشته می‌جنگند به سختی می‌توانند در شكل‌گیری یك اپوزیسیون قوی و فراگیر دموكراتیك نقش مؤثری ایفا كنند.

در فضای سیاسی یأس‌آور پس از ۲۴ اسفند، جای‌ آن دارد كه اپوزیسیون به دلایل ناتوانی خود در برابر رژیم تبهكار جمهوری اسلامی بپردازد، و امید كه این نوشته به عنوان مدخلی بر این بحث تلقی شود.

---------------
۱. در مورد مشكلات مربوط به كنترل دولتی نفت و نمونه یك طرح مشخص در این باره از نویسنده این سطور، به مجموعه‌ای از چهار مقاله كه شش سال پیش در همین روزها در این ستون منتشر شد مراجعه كنید. مقالات یادشده را میتوانید در آرشیو ایران امروز ببینید.
//archiv.iran-emrooz.net/bagerzadeh/bagerzadeh.html
Persian توجه فرمایید كه برای خواندن این مقالات لازم است كه فونت pdf را نصب كرده باشید. در غیر این صورت لطفا مقالات را به صورت در نشانی زیر ببینید:


//members.lycos.co.uk/hzadeh/naft-1.pdf
//members.lycos.co.uk/hzadeh/n2ft2.pdf
//members.lycos.co.uk/hzadeh/Tarh-e-naft.pdf
//members.lycos.co.uk/hzadeh/naft4.pdf From: Iran Emrooz

xmlns:trackback="//madskills.com/public/xml/rss/module/trackback/"
xmlns:dc="//purl.org/dc/elements/1.1/">
rdf:about="//politic.iran-emrooz.net/index.php/2008_04_02_0930/"
trackback:ping="//www.iran-emrooz.net/index.php?/trackback/15697/"
dc:title="فضای پس از ۲۴ اسفند"
dc:identifier="//politic.iran-emrooz.net/index.php/2008_04_02_0930/"
dc:subject=""
dc:description="حسين باقرزاده"
dc:creator="editor"
dc:date="2008-04-02 07:30:00 AM GMT">

-->


Share/Save/Bookmark

Recently by Hossein Bagher ZadehCommentsDate
فقر فرهنگی نقد در اپوزیسیون
1
Dec 02, 2012
از ادعا تا عمل
5
Nov 21, 2012
انتخاب مجدد اوباما
3
Nov 15, 2012
more from Hossein Bagher Zadeh
 
Jahanshah Rashidian

Alternatives

by Jahanshah Rashidian on

جناب دکتر باقرزاده
نشست سال پیش در پاریس که به ابتکار شما تشکیل شد,مثل همیشه, نتوانست
همانگی و یا وحدت کل اپوزیسیون سکولار و دمکراتیک را تضمین کند.
انتقاد شما به ناتوانی این اپوزیسین کلی است و دلائل مادی و ذهنی ان مطرح
نشده. مثلاٌ ایا یک پلاتفرم حد اقل برای دولت بعد از ج.ا. تنظیم شد؟
ایا امکان تشکیل یک دولت موقت در خارج با شرکت فعالان حقوق بشر
مطرح شد؟
نکته دیگر بخشی از اعضا فعا ل نیروهای درون شورای ملی مقاومت هستند که
نه مذهبی هستند و نه وابسته به تشکیلات مجاهدین. چه اقدامی برای جلب
و همکاری با انان بعمل امده؟
خواست اکثریت ایرانیان تشکیل یک جبهه سکولار و دموکراتیک با حداکثر
اعضائ و حد اقل اختلاف است. وقتی تشکیل چنین جبه میسر است که
خواستهای انان تا تشکیل یک مجلس موئسسان برای انتخاب همگانی نوع
حکومت, اعاده ملی, تضمین بدون قید و شرط دموکراسی و حقوق بشر
بر اساس استانداردهای جهانی و جدائی کامل مذهب از سیاست, اموزش و
پرورش, قضائیه محدود شود.
من خوستار یک جمهوری پارلمانتریسم, نوع فرانسه, هستم
ولی الویت تاریخی ما نجات کشور و مردم در بند ایران از یوغ ج.ا ست.
و تنها براین اساس ما باید با هم وحدت کنیم.
بنابرین, هدف فوری و اول سقوط ج.ا
وهدف دوم تدوین قانون جدید اساسسی توسط مجلس موئسسان و بلافاصله
انتخابات ازاد زیر نظر سازمان ملل برای تعین نوع حکومت است.
بنظرمن هر الترناتیو دیگر اب به اسیاب ج.ا و و تداوم حکومت جهل و
جنایت است.
تشنج در اپوزیسیون دموکراتیک و سکولار همچنین بخشی از
توطئهای رژیم در داخل و خارج است. اگر به رسانهای ایرانی جارج از کشور
توجه کنیم اثار توطئه محسوس است.
طرفداران امتداد رژیم ج.ا, و یا نوعی از ان با ریش و بی ریش, با حجاب یا
بی حجاب, مسلمان یا غیر مسلمان با حمایت وسیع رژیم اسلامی
ستون پنجم رژیم درخارجند.
تشکیل یک جببه دمکوکراتیک و سکولار باید از سد این مانع نیز بگذرد.

با سپاس و امید شکستن یوغ ج.ا.
جهانشاه رشیدیان


default

I am not a politican. But, this is my solution: Through UN

by No Dictatorship of Anykind (not verified) on

All oppositions can come together for a limited term democratic national front through and help of UN for democracy, freedom, Human Rights, and an interim basic secular democratic constitution for Iran. This front will then under supervision of UN lead Iranian people peacefully and non-violently.

UN must safeguard the integrity of Iran.

Once this democratic national front is in power, all oppositions for a limited set advanced time by national front can freely advocate for their desired government type.

People will eventually choose the secular regime type democratically with their votes.


jamshid

اقای باقر زاده،

jamshid


اقای باقر زاده، با شما کاملا هم عقیده ام. اپوزیسیون ایران باید "فلک را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد."
طرحی که پاسخگوی نیازها و آمال نسل پس از انقلاب باشد، و نه نسل پیش از آن.

در ضمن در این رابطه، نیک است که داستان سی مرغ و سیمرغ را به یاد بیاوریم.  


default

Taazeh Che Khabar?

by Naazokbin (not verified) on

Mr. Baagherzaadeh,

Does this mean Iranians who are seeking regime change need to either give up on the idea or rely on foreign intervention?

Please tell us something new(Taazeh)!