خامنه ای کثافت.
امشب من عرقمو خوردم. تو هم کوفت بخور.
باهات چند کلمه حرف دارم مرتیکهء قاتل بیشرف. هر کی هم از فحش بدش میاد نخونه.
امام امت، رهبر مستضعفان جهان، متقلب درجهء یک، حرومزادهء عقده ای.
این قضیهء ولی امر مسلمین جهان باور خودت هم شده آشغال عوضی؟
حالا دیگه جلوی مردم ایران وای میایستی؟ حالا که دستت رو شد محکم پشت ملیجک دربارت وایسادی و میگی این تقلبات را حمایت می کنی؟ میمون پست فطرت، حالا دیگه دستور تیر برای بچه های ایران صادر می کنی؟ ما که میدونستیم از تو عوضی نفهم هیچ خیری به مردم ایران نرسیده و نمیرسه. اما حالا انقدر پررو شدی که شر می رسونی؟
گوش کن ازگل. خون ملتی را سی ساله توی شیشه کردین. تو و همدستای بخیل عوضیت سی ساله ملتو چاپیدین، آزارشون دادین، در خصوصی ترین امورشون دخالت کردین، بهشون حق حرف زدن ندادین، از بوق سگ تا آخر شب از هر منبر و صف و کلاس و رادیو و روزنامه براشون کس شعر خوندین و وادارشون کردین به اراجیف شما گوش بدن. هر راهی را برای ابرازعقیده شون بستین، کتاباشونو سا نسور کردین، روزنامه هاشونو بستین، موسیقی شونو زیر زمینی کردین، اساتید و شعورمنداشونو در بند و اعدام کردین، معترضانشونو پرونده دار و تنبیه کردین.
این ها رو که دستور تیر براشون صادر کردی، بچه های ما هستن. تمام امید و آرزوی یک ملت در بندند. ننه باباهای اینها بعضا سه شیفت کار می کنن که شهریهء کلاس کنکور و دانشگاه آزاد این ها رو بدن. تو خار کسده فکر می کنی کی هستی که فرمان قتل این ها رو میدی؟ نمیدونی قتل هر کدوم از این بچه ها برابر قتل ننه باباهای بدبختشون هم هست؟
فکر کردی با وحشیگری و مقابله با این بچه های معصوم غیر مسلح خیلی هنر کردی؟ فکر کردی تیر خلاص رو به اعتراضاتشون زدی؟ کورخوندی جاهل مرکب. کور خوندی احمق اعظم. کور خوندی گاو دو نبش.
این بچه ها از وقتی که چشمشونو باز کردن تو ازگل بیریخت شیپیشو رو دیدن که داشتی به همه امر و نهی می کردی. اما بهت هیچ کاری نداشتن. به مزدورهایی هم که برات کار می کردن کاری نداشتن. همهء حواسشون توی درس وچیزهای عادی بود. اما تو اونها رو تنها نمیذاشتی. به یک طره موی اون دختره، به پیرهن آستین کوتاه اون پسره، به موهای ژل زدهء اون یکی، به دوتا دختر و پسر عاشق در پارک، به مهمونی های چند تا جوون، به همه کارشون کار داشتی و گیر میدادی. وادارشون کردی وصیت نامهء امام گور به گور شده رو حفظ کنن. وادارشون کردی قرآن رو با صوت برات تلاوت کنن. وادارشون کردی تظاهر کنن مسلمونن.
امروز آرزو نمی کنی کاشکی گذاشته بودی برن توی پارک و قدم بزنن؟ برن پارتی بگیرن و جوونی کنن؟ برن کنسرت و کف بزنن؟ احمق متحجر، یادت نمیاد پارسال راجع به موسیقی چی گفتی؟ گفتی موسیقی حرامه؟ یادت میاد گفتی چرا بچه ها را میبرن کیش، باید ببرن دهات گردش؟ امروز دلت نمیخواست همه شون رفته بودند کیش و تو رو توی خیالات و توهماتت تنها گذاشته بودن که هنوز رویای شیرین رهبری مسلمین جهان را در سر بپرورونی؟
کور خوندی قاتل عوضی! این بچه ها همیشه از تو و مزدورات چند قدم جلوتر بودن. همیشه از تو بهتر میفهمیدن باید چیکار بکنن. این بار رفتند و رای دادن به کوری چشم تو و محمود کوتوله ات. جیگرشو نداشتی حقیقتو قبول کنی؟ دادی به نفع دلقک دربارت تقلب کنن؟ نمیدونستی میان بیرون وتظاهرات می کنن؟ خوب وقتی فهمیدی میان بیرون و تظاهرات می کنن، دستور دادی خفه شون کنن؟ نمیدونی شعور خفه نمیشه؟ نمیدونی رشد معکوس نمیشه؟
خامنه ای، مادرقحبهء قاتل، با چند تا کلمه کس شعر و اراجیف، بچه های ایرانو کشتی و زدی و زندان کردی؟ گه خوردی. گه بزرگتر از دهنت خوردی. اگه تا پریروز چند تا دشمن داشتی امروز میلیون میلیون دشمن داری بدبخت درمانده. هیشکی از خون این بچه ها نمیگذره. هیشکی نمیذاره جهان یادش بره که تو چقدر پست فطرتی. خون این بچه ها خون عادی نیست که با دیه و چاخان و بیعدالتی قوهء قضاییهء در پیتی ات پاک بشه و فراموش بشه.
هرچی دلت میخواد زر زر کن و خط و نشون بکش. شاهنامه آخرش خوششه روضه خون دوزاری. وایسا ببین کی میان سراغت کشون کشون میبرنت توی محکمه، به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه ات می کنن. من مخالف اعدامم. برای تو جنایتکار حرفه ای آرزوی عمر طولانی دارم. باید وایسی و ببینی که بعداز سرنگونی تو و همدستای خائن و جنایتکارت، ایران من دوباره بلند میشه، سرسبز میشه، خوشگل و سرحال میشه و به کوری چشم تو و یاران متحجرت، جای درست خودشو تو تاریخ پیدا میکنه. همون تاریخی که تو رو بعنوان یکی از خونخوارترین قاتل های جهان ثبت می کنه و ننگ این کشتار رو برای همیشه به حسابت می نویسه.
کارم امروز باهات تمام شد، مرخصی. اما تا روز محاکمه ات هنوز باهات کار دارم. بازم میام سراغت.
Recently by Javad Yassari | Comments | Date |
---|---|---|
سردار پلیس اسماعیل احمدی مقدم = یک بی ناموس | 4 | Jun 21, 2011 |
خایه مال ترین ایرانی خارج از کشور | 20 | Aug 03, 2010 |
نامه ای به شهرام امیری عزیزم | 7 | Jul 21, 2010 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Our Sincere Condolences to Mr. Khamanie
by aryabarzan (not verified) on Sun Jun 21, 2009 05:52 PM PDTPlease accept our humble and sincere condolences on the sudden and untimely death of Political Islam. The sudden expiration has left Orphans its love-childs, Homas, and Hezbulah. Again may you find peace in life without your dear Political Islam.
Sincerely
IranZamin
آقای سام سام عزیز
Javad YassariSun Jun 21, 2009 05:51 PM PDT
نظر لطف شماست، اما دل و دماغی برای چامه سرایی ندارم. چکامه هایم سر سازگاری با جنایت ندارند. حیف ادب پارسی که حرام این لقمه حرامان حرامزاده شود. خیلی دلم خون است. خیلی.
:)دمه شما گرم
SamSamIIIISun Jun 21, 2009 05:47 PM PDT
آي يساري: بد نبود يه مشاعره{چامه خواني} ميذاشتی در باب فيلم کردن اين ازگل و مليجکاش ...گاف بده
گ*ه سگ بر گور تخم و تره ....
دلت بی درد
ممنونم سوری خانم عزیز
Javad YassariSun Jun 21, 2009 05:44 PM PDT
مرا ببخشید. توانم از دست رفت. می توانم با ادب باشم، اما نمیخواهم. خشمی که امروز در من آشوب می کند نمی گذارد و این قاتل جنایتکار خائن به ملت ایران هم لیاقت ادب ندارد. می خواستم قطعه شعری در انتهای یادداشتم بنویسم. فکر کردم این جانور لیاقت حتی یک کلمه شعر پارسی را هم ندارد. باز هم مرا ببخشید.
Mr Yassari
by Souri on Mon Jun 22, 2009 12:17 PM PDTI hate profanity and I hate hate. But reading your post made me crying instead of getting upset. I feel like I need to say the same things to this Eblis!! I do understand your rage and agree that you need to liberate yourself from it. But can we?