چگونه اشرف پهلوی در روز روشن محمد مسعود را کشت!


Share/Save/Bookmark

چگونه اشرف پهلوی در روز روشن محمد مسعود را کشت!
by KamRan201
06-Oct-2009
 

نقل قول:

همواره در ایران کسانی وجود داشته اند که بعنوان قهرمان ملی مورد ستایش قرار گرفته اند ولی اگر وسیله ای فراهم شود تا زندگی نامه فرد مورد بررسی دقیق قرار بگیرد، ممکن است که انسان دریابد که بسیاری از آنان گندم نمای جو فروش بوده اند. مقاله زیرین مختصر شده مطلبی جامع در مورد محمد مسعود روزنامه نگار مشهور و خسرو روزبه عضو موثر شاخه نظامی حزب توده می باشد که هر دو بارها مورد تحسین قرار گرفته اند.

----------

دو نفر از کسانیکه در ایران بصورت قهرمان ملی معرفی شدند، اولی محمد مسعود روزنامه نگار بی پروای ایران است که قبل از تغییرات 28 مرداد 1332 در روز روشن در خیابان به قتل رسید. از آنجا که محمد مسعود همه را دراز میکرد و ناگفته ها را میگفت مردم بصورت یک قهرمان ملی به او نگاه میکردند. یکی از آخرین مقالات او در باره پالتو پوست گران قیمتی بود که اشرف پهلوی همیشه در مراسم عمومی و مهمانی ها به تن داشت. این پالتو پوست و جریاناتی دیگر ، تیغ تیز قلمش را بکار می اندازد تا اشرف پهلوی را بصور مختلف مورد حمله قرار دهد. اندکی بعد وقتی که محمد مسعود به قتل رسید بلافاصله انگشت اتهام به دربار و مخصوصا اشرف پهلوی نشانه رفت.

این اتهام همیشه یکی از نقاط ضعف دربار پهلوی بود و چه قبل از انقلاب و بعد از آن در طرح جنایت های دربار پهلوی بکار میرفت. بعد از گذشت حدود 40 سال از ماجرا، دیگر سر و صدا ها خوابیده بود تا اینکه آتش خشم جمهوری اسلامی دامن کیانوری متولی حزب توده را گرفت. در دادگاه بعد از نیم قرن، کیانوری به همه اعلام کرد که قاتل اصلی محمد مسعود ، سرپرست دایره نظامی حزب توده بوده که البته اینکار را سر خود کرده و در تصمیم گیری کمیته مرکزی حزب توده دخیل نبوده اند.

نام این قاتل خسرو روزبه است که قبل از ماجرای ترور و حتی قبل از جریانات 28 مرداد 1332 کمتر کسی او را می شناخت. اما بعدا داستان های بسیار در باره شجاعت او و اقدامات سری اش ساختند تا اینکه بدست ساواک گرفتار آمد و بعد از یک محاکمه نظامی اعدام شد. اعدام خسرو روزبه ، که قبل از اعدام کمتر کسی او را می شناخت ، به سرعت او را به یک قهرمان ملی تبدیل کرد که دوست و دشمن از او اسطوره ای از شجاعت و مردانگی و مبارزه ساختند و چپی ها همواره زیر آتش را روشن نگه داشته و او را بعنوان یک عنصر مبارز خلق ها جا انداختند.

اما اعترافات کیانوری صورت مسئله را کاملا بهم زد و این سرنخی به دست روزنامه نگاران کنجکاو داد تا مسئله را بهتر و بیشتر بررسی کنند. این تحقیقات بسیار شیرین و مفصل است که در ده ها صفحه بصورت خیلی متقن انتشار یافته است و بد نیست که کاربران عزیز کلمه به کلمه آنرا مطالعه کنند. در اینجا من صورت مختصر شده مطلب را مینگارم:

1- قاتل محمد مسعود به هیچ صورت دربار پهلوی و بالاخص اشرف پهلوی نبوده است. با پیدا شدن قاتل اصلی انگشت اتهام از روی اشرف پهلوی کاملا کنار میرود. گفتم که پالتوی پوست گران قیمت اشرف باعث شده بود تا محمد مسعود و سایر نشریات چپی دائما او را مورد حمله قرار دهند. این پالتو پوست نمودار یک جامعه امپریالیستی معرفی میشد که در شرایط اقتصاد دچار بحران ایران در آن زمان یک نوع اصراف وقیحانه بشمار میرفت. جالب است بدانید که اشرف پهلوی حتی یک ریال هم بابت این پالتو پوست دلخواهش نپرداخته بود. این پالتو پوست واقعا گرانقیمت هدیه بت بزرگ چپی ها و توده ای ها، یعنی رفیق استالین بود!!! و در یک مهمانی رسمی در مسکو رفیق استالین آنرا به اشرف داده بود! میگویند که اشرف این پالتو پوست را بسیار دوست داشت و تا لحظات آخر عمرش آنرا همیشه به تن داشت.

2- اخیرا بعد از تحقیقات مفصل مشخص میشود که محمد مسعود یک روزنامه نگار وطن پرست و شجاع نبوده است بر عکس او یکی از 7 خط ترین ایرانیان شناخته شده بوده است! کار اصلی او اخاذی بوده است. محمد مسعود با کارگردانی 2 نفر کلاش دیگر صورتی از متمکنین را فراهم آورده بودند. بعد بدنبال نقطه ضعفی در مورد طرف مربوطه میگشتند. وظیفه محمد نگارش مقاله تند و جنجالی بود تا طرف را بی اعتبار کند. بعد از درج قسمت اول افشاگری با فرد متمکن تماس گرفته و پول زیادی را طلب میکردند تا قسمت دوم مقاله را از چاپخانه پس گرفته و دیگر منتشر نشود.

بازدید و بررسی شماره های گذشته روزنامه محمد مسعود صحت اتهام فوق را کاملا تائید میکنند. در قسمت اول مقاله محمد مسعود نامی از شخص قربانی نمی آورد و با نوشتن "بقیه در شماره آینده" مطلب را کش میداد تا در این فرصت برنامه اخاذی به انجام برسد

محمد مسعود باج بگیری بسیار کثیف بود. جمالزاده که اطلاعات جامعی در مورد او دارد نقل میکند. در فاصله یک هفته اگر قربانی باج در خواستی را نمی پرداخت (که غالبا می پرداختند) فتیله قسمت دوم مقاله بالاتر میرفت و آنقدر ادامه می یافت تا بالاخره شخص مورد اتهام در کیسه را شل کند!

محمد علی جمالزاده که آشنائی کامل با زندگی مجمد مسعود داشته است و خصلتا انسانی فرهیخته و درستکار است ، با آشنائی کاملی که زندگی او دارد اعلام میدارد که " هرگز کسی را تا این اندازه وقیح و کثیف و خطاکار ندیده است. محمد مسعود از همه اخاذی میکرد و این سوژه مورد نظر می توانست دربار پهلوی ، یک نخست وزیر و یا یک ملاک بزرگ باشد . میگویند که محمد مسعود اسراری را از نخست وزیر وقت سپهبد رزم ارا میدانسته است که تاکنون بر ملا نشده است. او پاپیچ حزب توده هم میشد و ظاهرا حزب توده هم گاهی وجوهی به او پرداخته بود. او می خواست دامنه اخاذی را به اشرف و شاه هم بکشاند تا ثروت بزرگی فراهم آورد. محمد علی جمالزاده که شبی در خانه او مهمان بوده میگوید که وارد کاخی شدم که به تصویر نمی آید و تمام این ثروت کلان از اخاذی بدست آمده بود.

3- خسرو روزبه وقتیکه تصمیم گرفت تا محمد مسعود را از جلوی راه خود بردارد تنها یک عضو ساده در یکی از شبکه های نظامی حزب توده بود ظاهرا محمد مسعود تیغش روی گردن حزب توده هم قرار گرفته بود. شاید محمد مسعود فهرست اسامی افسران عضو حزب توده را بدست آورده بود. وقتیکه جریان پالتو پوست اشرف خیلی داغ شده بود ، موقع را مناسب می بیند و در یک خیابان خلوت، باتفاق دو نفر دیگر در حالیکه محمد مسعود از ماشین پیاده میشده گلوله ای به سر او میزند و بلافصله فرار میکند.

بزودی تمام انگشت های اتهام بسوی اشرف پهلوی نشانه میرود و این را خسرو روزبه خوب می دانست تا اگر محمد مسعود را ترور کند بطور یقین حزب توده متهم نخواهد شد. خسرو روزبه با موقع شناسی هم حزب توده را از باج خواهی محمد مسعود رهانید و هم گناه را به گردن اشرف انداخت و در حقیقت با یک تیر دو نشانه را هدف قرار داد . خسرو روزبه این قاتل بالفطره، ترور های بسیاری به انجام میرساند و بعد از دستگیری و اعدام از او چپی ها اسطوره ای بزرگ میسازند .

4 - یکی از مسائلی که مخ مرا نشانه گرفته است بررسی اصالت اخلاقی اسماعیل رائین است که در شک و یقین اخاذی او گرفتارم. رائین در کتاب های متعدد خودش در باره فراماسونری، از اعضای فراماسونر تصویری ساخته است که همگی جاسوس و وطن فروش و جاسوس و به فرمان و تحت نظارت دولت فخیمه انگلستان هستند.

در امریکا موقعیتی فراهم آمد تا من به مدتی بیش از دو سال در جلسات فراماسونری شرکت کنم و آنچه من دریافتم 180 درجه با نظریات اسماعیل رائین متفاوت است. فراماسونر ها موجوداتی انسان دوست و صلح طلب هستند که افراد بشر را از هر نژاد و رنگ و دین و مذهب کاملا برابر میشناسند و عمیقا به این اصل معتقد هستند. نکته اساسی در این میان برداشت آنها از بشریت است. برای یک فراماسونر خدا در راس همه چیز قرار میگیرد و بعد انسان ارزش پیدا میکند و دین و مذهب افراد مسئله ای شخصی است که نباید باعث چالش بین افراد مختلف بشود. و به جدائی کامل دین و مذهب معتقدند. بیش از نیمی از روئسای جمهوری امریکا عضو سازمان های فراماسونری بوده اند که نه ضد بشرند و نه خائن و نه جاسوس انگلستان! مسئله ایکه سازمان های فراماسونری را در سایه ای از ابهام فرو برده بود تشکیلات آنهاست که بصورت کاملا مخفی بر گذار میشود. سید جمال الدین اسد آبادی یک فراماسونر بود حالا تصور کنید که یک انسان با عبا و عمامه بیاید و عقاید خودش را که بر اساس عدم تفاوت بین دین های مختلف و انسانها از هر نوع رنگ و قد و اندازه و بلوچ و انگلیسی و کنیائی و چینی هست را بر ملا سازد ، بلا فاصله این فرد در جوامع عقب افتاده خائن به مذهبشان شناخته شده و دیگر نمیتواند عقاید متعالی اش را پیش ببرد.

مدتی قبل ملاقاتی دست داد با دوستی بسیار مشفق که هرگز به من دروغ نگفته است. او که مدیر یکی از انجمن ها در ایران بود را من از زمانی میشناسم که کتابی در باره انجمن او چاپ کردم. مدت ها بعد وقتیکه در ایران بودم کتابی را دیدم که بر علیه او بچاپ رسده بود و شدیدا شخصیت و درستکاری او را به زیر سئوال برده بود. البته کتاب نام نویسنده نداشت. در آن زمان شخص متهم در امریکا رحل اقامت گزیده بود . حدود 20 سال از چاپ کتاب گذشته بود تا در نشستی در امریکا وقتیکه جریان را با او در میان گذاشتم گفت آیا میدانی که نویسنده این کتاب کیست و من سرم را بعلامت عدم اگاهی تکان دادم. و در جواب من گفت نویسنده این کتاب کسی نیست مگر " اسماعیل رائین" و من که خیلی متعجب شده بودم ادامه داد که این فرد بارها برای اخاذی با من تماس گرفته بود و چون در مقابل تهدیدات او تسلیم نشدم اقدام به چاپ آن کتاب کرده است. ظاهرا اسماعیل رائین این اطلاعات را از دو عضو فاسد ساواک بدست میاورده است تا همان کاری را کند که محمد مسعود پیشه ساخته بود.


Share/Save/Bookmark

more from KamRan201
 
Ostaad

Cap, I'm with you on that one...

by Ostaad on

"khar" and "olaagh" may refer to the same species, but they convey a whole lot of different connotations. khamenie/Khomeini are neither. The species most suitable to describe them is "kaftaar".

 


capt_ayhab

جناب ابرمرد

capt_ayhab


جناب ابرمرد

در مورد خامینی و خمینی، شما واژهٔ الاغ رو با خر جا به جا فرمدید.

 

-YT 


anonymous111.2

Abarmard

by anonymous111.2 on

Also, don't forget, "khargoosh".


Abarmard

capt_ayhab

by Abarmard on

خر خود به معنی بزرگ است، بنابراين نمی توان گفت بزرگ بزرگ يا خر خر ؛)
براستی كه اگر ما واژه خر را بجای بزرگ يا عظيم استفاده می كرديم، كسی جرات نمی كرد به خامنی ای يا هر شخص ديگری لقب معظم يا بزرگ بدهد. مثلا رهبرخرجناب آقای فلانی (يا رهبر بزرگوار كه می شود خروار)

capt_ayhab

Salar Ebi

by capt_ayhab on

Many thanks for the informative and comprehensive links. 

Great job sir.

 

-YT 


capt_ayhab

سپاس جناب خر بزرگ

capt_ayhab


بهترین تشبیهی که تا به امروز از این حزب شنیدم [ حزب خیانت به توده]

سپاس جناب خر بزرگ

 

-YT 


Ali P.

"Mardeh Emrooz"

by Ali P. on

Ebi jaan:

By the way, I have copies of "Mardeh Emrooz", from 23 Azar 1325, to 24 Bahman 1326, two days after Massoud's assasination, in a book.

(If you promise not to stain it with your coffee, or burn it with your cigarette ashes , or wrap your cheese in it, you are welcome to borrow it)

As you know, newspapers really give you a better feel of the atmosphere of the day, than any book written on the subject, some fifty years later.

Yours,

Ali P.


Ali P.

Ebi jaan...

by Ali P. on

Thanx for the links.


Khar

روزبه یک مهره بازی بود در دست حزب خیانت به توده!

Khar


این حزب بیش از ٦٠سال مثل یک خوره و سرطان جنش ازادی و دمکراسی خواهی ایران را در هر مقطع تاریخی به مسلخ برده حتی امروز!

Ebi Jaan their closet is filled with these skeletons, Thanks for the links.


ebi amirhosseini

قاتل محمد مسعود

ebi amirhosseini


روزبه معتقد بوده ترور یک روزنامه نگار شناخته شده و ضد دربار مانند مسعود، کشور را به وضعیت دوقطبی رسانده و حزب توده را افراطی‌تر و رادیکال تر خواهد کرد. و تاکید می‌کند که این ترور را بدون درمیان گذاشتن آن با حزب و مستقلا انجام داده است.

 Tortured Confessions by Ervand Abrahamian, Published by University of California Press, 1999.

************************************

بعدها خسرو روزبه در سال 36 در دفاعياتش پرده از راز قتل محمد مسعود برداشت و روشن شد كه «كميته ترور» حزب توده به اين جنايت تبهكارانه دست زده است و در آن هشت تن, ازجمله كيانوري, روزبه, حسام لنكراني, عباسي دست داشته اند و گلوله را عباسي (از افسران توده يي) به دستور كيانوري, عضو كميته مركزي و هياٌت اجرايي آن روز حزب توده, شليك كرده است.

 

//zohrehyaddashtha.blogspot.com/2009/02/23.html 

 

***************************

چه کسی محمد مسعود را کشت؟

//www.iranamerica.com/forum/showthread.php?t=2647

 

بهتر است ماجرا را از زبان احسان طبری ، تئورسین حزب توده و نفر دوم تشکیلات مزبور، ادامه دهیم:« در سال ۲۳ بهمن ۱۳۲۶،محمد مسعود، در اثر گلوله یک تروریست کشته شد ، تا آنجا که برای من معلوم است ، ارگانهای رسمی حزب تصوری از آن نداشتند و نمی دانستند که در این واقعه ، تروریست ، سروان عباسی و آمر آن خسرو روزبه آن را در اعترافات خود افشاء کرد ، مطابق توجیه او برای ایجاد یک شوک عصبی علیه دربار بود ،زیرا خسرو اصمینان داشت که قتل صدر صد به حساب دربار تمام خواهد شد»(۸) انور خامه ای می نویسد :«آنچه مسلم است اینکه کمتر کسی این ترور را به حزب توده نسبت می داد . من نیز مانند بسیاری از مردم آنرا کار دربار می پنداشتم . علت این حسن ظن چند چیز بود… از یک مشت تحصیلکرده اروپا دیده بسیار بعید می نمود که روزنامه نگاری را آن هم باین شکل فجیع به قتل برسانند… اما تنها پس از دستگیری خسرو روزبه در ۱۵ تیر۱۳۳۶ و اعترافات او معلوم شد که کمیته ترور حزب توده این کار را انجام داده است.»)
//www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=20794

Ebi aka Haaji


میرزاقشمشم

>>>>>>>>

by میرزاقشمشم on

شما پدر جون، اگه میخای توده ای های تو سایت رو بشمری، دیگه چرا اشرف رو زنده بگور میکنی؟ فراماسونی تو به ما چه؟


Souri

خون بلبل

Souri


اگر خون بلبل نجوشد به باغ
کجا از گل سرخ گیری سراغ ؟
گل سرخ ، نو می کند یاد دوست
که رنگ گل سرخ از خون اوست


بهارا گل تازه را یاد ده
ز سرو کهن ، خسرو روزبه
شبی با رفیقی در آمد به راز
در خانه کردم به رویش فراز

زهر در سخن های بایسته گفت
شب تنگ ما را گل از گل شکفت
سبک خیز و آهسته رفتار بود
پر اندیشه و گرم گفتار بود


دو چشمم به دیدار او خو گرفت
دلم از دلیریش نیرو گرفت
دلیری که فخر دلیران بدوست
ازو هر چه آمخته داری نکوست


زهی پایداری ! که آن پایدار
وفا را به سر بردی تا پای دار
گذشت ازسر و خم نشد گردنش
سرافکندگی ماند با دشمنش


به مردانگی مرگ را کرد خوار
زهی مرد و آن مرگ با افتخار
کسی را بدین مایه ارزندگی ست
که مرگش گشاینده ی زندگی ست


بهارا به یاد آر از آن سرو ناز
که افتاده هم سرفراز است باز
در آن واپسین دم که دم در کشید
نسیم تو را در هوا می شنید


تو را پیش می دید آن خوش خبر
که بر می دمی ای نهان از نظر
تو را می ستود ، ای بهار شگفت
که باد تو اکنون وزیدن گرفت


درود تو هنگام بدرود گفت
که باغ تو در چشم او می شکفت
 بیا تا مزارش پر از گل کنیم
چنین ، یادی از خون بلبل کنیم

 هوشنگ
ابتهاج
»

 


Souri

Source?????

by Souri on

"خسرو روزبه این قاتل بالفطره، ترور های بسیاری به انجام میرساند و بعد از دستگیری و اعدام از او چپی ها اسطوره ای بزرگ میسازند....."

تا  کور  شود  هر  آنکه  نتواند  دید!

حالا تا دلتون میخواد پشت سر مرده حرف بزنید.

این آقایون شجاع تا به حال کجا تشریف داشتند که این اسرار و اسناد معتبرشون را رو کنند؟

با این همه رجالی که ما در ایران داریم،که فقط جرات رجز خونی پشت سر
مرده هایی ۳۰/۵۰ سال پیش رو دارند که کسی‌ هم نیست که ازشون دفاع کنه،
حیفه که مملکت ما اینهمه عقب مونده!

واقعا که حیف اینهمه استعداد!

درود بر روزبه ، همسفر ستوده!

درود  بر روزبه، همسفر ستوده!



Minoo66

Reality Check

by Minoo66 on

I didn't know she's died.

When did that happen?