کمی بیشتر از یکماه پیش دوستمون «جواد یساری» بعد از مدتّی غیبت بلاگی نوشت تحت عنوان « من حالم بد است» و طّی اون بلاگ به گلایه از جوّ موجود و دلتنگی هاش پرداخته بود.
جواد یساری «که این اسم واقعیش نیست» با نیتّی آشتی جو و خصلتی خاکی در طول و عرض این ایران مجازی حضور داشت، بلاگ مینوشت، کامنت میگذاشت و...........خلاصه با همه حال میکرد.
فقط چهارتا از بلاگ های یساری در مجموع ٤٣٣٥٠ بار خونده شده! که این به تنهائی نشونی از محبوبیت خصلت و ذوقش داشت!
از سر حسن نیّت و بی شائبگی ش برای ایرانیان دات کام پول جمع کرد،سعی کرد دوست و «دشمن» رو حول محور زبان و ادبیات فاخر فارسی جمع کنه و..........کرد!
دلتنگ شد، رفت، و بعد از چندی برگشت و گلایه کرد که «من حالم بد است» و متأسفانه به هیچکدوم از کامنت ها جواب نداد!
من براش از طریق «کنتاکت» یک ایمیل خصوصی فرستادم که بی جواب موند!
شاید بعضی از شما آدرس ایمیل ش رو داشته باشین، بهش بنویسین که جاش اینجا و اینروز ها خیلی خالیه!
ناکسانی که از ایران روندنش همون ناکسان از ایرانیان دات کام هم روندنش!
امیدوارم این رو بخونه و تصمیمش رو عوض کنه!
هر کجا هست خدایا بسلامت دارش.
Recently by Majid | Comments | Date |
---|---|---|
آیت الله جی جی | 37 | Feb 04, 2011 |
Iranian rappers and Persian porn! | 4 | Jan 26, 2011 |
به مُرده که رو بدی..... | 4 | Jan 19, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
خوش برگشتی آقا جواد، ولکام بک!
MajidWed Jun 16, 2010 02:51 PM PDT
من هم مثل تو سال گذشته با دلزدگی رفتم کنار، البته عوامل دیگه ئی هم بود که شاید در فرصتی بهش پرداختم، ولی همونطور که طی یک ایمیل خصوصی برات نوشتم جا خالی کردن در مقابل یکمشت ساندیس خور غیر از اینکه اونهارو گستاخ تر کنه نتیجه ای نداره و اونها ترغیب میشن که افراد بیشتری رو از این سایت برونند !
بگذار اونها هم تو عوالم خودشون باشن و در حالیکه هزارن هزار بچهء ایرانی با فلاکت زندگی میکنند برای بچه های حماس پستون به تنور بچسبونند و اشک تمساح بریزند، بذار در حالیکه معلم های با شرف ایرانی مثل سرو ایستاده میمیرند اونها برای چهارتا تروریست بی سر و پا ننه من غریبم بازی در بیارند! اینها همون کسانی هستند که با گرگ دنبه می خورند و با چوپون گریه می کنند!
شناختن این آدمها کار مشکلی نیست! رو بلاگشون کلیک نکن! به کامنت شون جواب نده! بی اعتنائی کردن به اینها تنها چاره ست.
خوشحالم که برگشتی، طنز و مشاعره و خاطرات هم کم کم برمیگرده، دل قوی دار دوست من.
جناب اقای یساری عزیز
SouriWed Jun 16, 2010 09:21 AM PDT
بسیار خوش حالمون کردید که برگشتید و به ندای همه ما پاسخ دادید.
به خصوص که روی این علی پی آقا رو کم کردید که همیشه سعی میکنه کاسه
کوزهها رو سر من بیچاره بشکنه :)
بابا علی جون، چقدر دشمنی؟ منو بگو که به اورنگ اینقدر سفارش کردم حتما
بیاد شما رو ببینه ها! گفتم علی پی خیلی پسر خوب و با معرفتیه ! این
دست بشکنه علی جون، اصلا نمک نداره! لول
آقای یساری عزیز، من بسیار خوشال میشم که در بلاگ مشاعره شما شرکت کنم.
تا آخر ژوئن در سفر هستم ولی از اول جولای همینجا در خدمت شما و سایر
دوستان علاقمند به شعر و ادبیات خواهم بود.
باز هم یک دنیا تشکر از اینکه دوباره با حضورتون این سایت رو منوّر
فرمودید.
با احترام،
با حضور شما چشم ما خیلی روشن شد...
MondaWed Jun 16, 2010 07:22 AM PDT
ممنون. اینشالا به موقع طنزتون هم بر خواهد گشت. به امید پیروزی بر جهل.
با سلام خدمت آقا مجید عزیز و سایر دوستان عزیزم
Javad YassariTue Jun 15, 2010 09:48 PM PDT
نمی دانم با چه زبانی باید از این همه مهر شما تشکر کنم! همانگونه که اخیرا در بلاگی نوشتم، من کمافی السابق سنواتی حضور دارم و ساکن کوی ایرانین دات کام هستم، فقط کمی حالم بد است. وگرنه، به قول زنده یاد مشیری عزیز، "سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم...! "
از اینکه شما و سایر دوستان، مخصوصا بانو سوری بسیار شفیق و مهربان به حقیر لطف دارید، اشک شوق به چشمانم آمد. چطور می توان اینهمه مهر را پاسخ گفت؟ بنده هرگز حتی برای لحظه ای هم فکر نمی کنم که آن بلاگ های پرشور طنز و نوستالژی و شعر و موسیقی مربوط به من بودند. آنها مربوط به مجموعهء تفکرات و احساسات و روحیات تعداد زیادی از ساکنان دیگر این کوی بودند. بدون مستمع، بدون شرکت کننده، هیج ایده ای و هیچ شعری معنا و مشتری و مخاطب ندارد.
سال گذشته توأمان سال بسیار خوب و سال بسیار بدی برای تمام ایرانیان در سراسر جهان بود. از طرفی شوق و عطش تغییرات و آزادی برای ایران بعد از سالها شادمان کرد. از سوی دیگر قتل و شکنجه و حبس هموطنان اکثرا جوانمان ما را هراسان و غمگین کرد. با وجود اینکه همگی می دانستیم که رژیم جمهوری اسلامی سفاک و خونریز است، شاید دقیقا نمی دانستیم چقدر. شاید لازم بود که همگی روی صفحه های کامپیوترهایمان تصاویر شکافته شدن فرق چند هموطن و حوض خون چند دیگر و دستگیری و کشان کشان بردن چند ده دیگر را ببینیم که بدانیم چقدر خون ریز و چقدر سفاک است. پرده هایی که یکی پس از دیگری افتادند دیگر جای شک هم نگذاشتند، چه رسد به دفاع از حکومت بیدادگر و ددمنشی که اینک ملت ایران را در چنگال خود دارد. امروز آنها را حبس می کند، روز دیگر ممنوع التحصیل می کند، روز بعد از آن شکنجه می کند، اعدام می کند، و اجساد آنها را نیز پنهان.
بگذریم، می دانم که اکثر ما در این غم و نگرانی شریکیم. در عین این بیم و غم، امید و هیجان هم هست. ظرف سال گذشته، فرزندان برنای ایران همه روزه مشغول کشف و بکارگیری راههایی بوده اند تا بیزاری خود را از این همه بی عدالتی و زور نشان بدهند. تماشای آن تلاشها هم در نوع خود بی نظیر بوده و موجی از امید و شادی در قلب من پدید آورده. شادی من الزاما از براندازی این رژیم و یا تغییر نوع حکومت در ایران نیست، چرا که اینک نیک می دانیم که تغییر رژیم و نوع حکومت شرط لازم هست اما برای طی طریق موفقیت کافی نیست. برای تغییر واقعی و پایدار و از بد به خوب رفتن، ملت ایران باید آگاه شوند، باید از خواب بیدار شوند، باید از جهل فارغ شوند، چون بدون آگاهی، آش همان آش و کاسه همان کاسه خواهد بود. آنچه که مرا عمیقا خوشحال می کند، مشاهدهء بیداری ملت ایران در ایران است. دلیل تمام بگیر و ببندهای اخیر هم تلاش مذبوحانهء حکومت اسلامی برای جلوگیری از این بیداری و آگاهی است که اجتناب ناپذیر و قطعی است و وقتی کامل شد، توقف ناپذیر، تسلیم ناپذیر، سازش ناپذیر.
ظرف سال گذشته متوجه شده ام که چقدر بعضی از هموطنان ایرانی خارج از ایران از واقعیتهای ایران دور هستند، چقدر ملت ایران را کم می شمارند و چطور از درک و شناخت ملت ایران عاجزند. یا آنها را سربازان کامیکازی اهداف خود می دانند که بایستی هر چه سریعتر بروند داخل خیابان و هرچه بیشتر کشته شوند و یا آن ها را سیاهی لشکر تفکرات سیاسی خود می دانند که می باید هرچه این خارج نشینان برای آنها تجویز کردند را بپذیرند وگرنه به درد بخور نیستند، وگرنه فهمیده و بالغ و بالنده نیستند، وگرنه جاهل و عقب افتاده و جهان سومی هستند. اگر بخواهند با حکومت ایران مذاکره کنند به مذاق خیلی ها خوش نمی آید. اگر رهبری را از میان مدیران سابق جمهوری اسلامی انتخاب کنند، کندذهن و ابتر خوانده می شوند و چون طرفدار براندازی کامل این رژیم نیستند، بعضی ها می خواهند که اینان سر به تنشان نباشد. همهء این ها را گفتم تا بیان کنم چرا حالم بد است. شاهدم که مانند 30 سال گذشته، ایرانیان خارج از ایران بازهم معتقدند که یا راه من یا هیچ.
باری روضه بس است! ضمن این که بار دیگر مراتب تشکر و امتنان خود را از این همه لطف شما و دوستان اعلام می کنم، می خواهم بدانم به پاس این همه لطف چه کاری از حقیر برای شادی شما بر می آید؟ دلتان می خواهد مشاعره کنیم؟ صد البته که برای مشاعره بانو سوری را نیاز داریم و اگر ایشان تا ماه دیگر آمادگی ندارند، همان ماه دیگر دور هم جمع خواهیم شد. اگر نوستالژی و طنز می خواهید هم باید کمی فکر کنم تا طنزم بیاید! به هرحال من چاکر و مخلص آقا مجید هستم و از اینکه به سایت بازگشته و طنز شیرین و منحصر به فرد خودش را پای بعضی بلاگ ها می گذارد شادمانم. یادتان باشد که در غیاب شما، مانیز گمشده ای داشتیم اما این معرفت را نداشتیم که برای شما یک بلاگ اختصاصی بنویسیم! علی ایحال، این شعر را تقدیم محضر شما و سایر دوستان مهربان می کنم. مجددا تشکر می کنم و منتظر پاسخ شما می شوم و دست شما دوست مهربان را می فشارم. ارادتمند، ج. ی.
ز گريه مردم چشمم نشسته در خونست
ببين كه در طلبت حال مردمان چونست
به ياد لعل تو و چشم مست ميگونت
ز جام غم مى لعلى كه مى خورم خونست
ز مشرق سر كو آفتاب طلعت تو
اگر طلوع كند طالعم همايونست
حكايت لب شيرين كلام فرهادست
شكنج طره ء ليلى مقام مجنونست
دلم بجو كه قدت همچو سرو دلجويست
سخن بگو كه كلامت لطيف و موزونست
ز دور باده به جان راحتى رسان ساقى
كه رنج خاطرم از جور دور گردونست
از آن دمى كه ز چشمم برفت رود عزيز
كنار دامن من همچو رود جيحونست
چگونه شاد شود اندرون غمگينم
به اختيار كه از اختيار بيرونست
ز بيخودى طلب يار مى كند حافظ
چو مفلسى كه طلبكار گنج قارونست
Wishing Javad Yassari good health and spirit
by Monda on Tue Jun 15, 2010 09:19 PM PDTMajid, I do hope he reads your blog.
Hope to See Yassari Soon
by Masoud Kazemzadeh on Tue Jun 15, 2010 03:16 PM PDTDear Majid,
Thank you for this note. Mr. Javad Yassari is one of the most decent contibuters in this site. He is missed dearly.
Masoud
With his language of love...
by Ali P. on Tue Jun 15, 2010 11:35 AM PDTHe did bring everyone together, from ultra-right to ultra-left.
He is missed dearly,by many, and I hope we hear from him very soon.
(Mr Yassari, it wasn't something Souri said, was it ?) ;-)
I'm sure he will come back soon.....
by Souri on Tue Jun 15, 2010 11:30 AM PDTTrue that Mr Yassari was upset and del-shekasteh, but I'm sure he will come back soon. I don't have his email address and always used the contact button to send him messages, but he told me that he visit rarely that account which he had provided to IC. That might be the reason you didn't get a reply yet.
I join you to ask Mr Yassari aziz to come back and write another nice blog again. I'll even be ready for a new Moshaereh blog after July. Thanks dear Majid for this beautiful gesture. We need more people like yourself and Mr Yassari in this site.
Sorry to hear this ...
by Darius Kadivar on Tue Jun 15, 2010 03:44 AM PDTHope Javad is doing well ( Health Wise) and hope to see him back here again.
His contributions were appreciated.
DK