چرا کسی‌ از اعلمی حمایت نمی کند؟


Share/Save/Bookmark

maziar
by maziar
12-May-2009
 

با فرا رسیدن فصل انتخابات ریاست جمهوری، هر چهار سال یک بار بحث بر سر رای دادن به این کاندیدا یا آن کاندیدا، و همینطور بحث بر سر دادن یا ندادن رای، بالا می‌گیرد. امسال نیز، پس از تجربه فاجعه بار چهار سال ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، بخش بزرگی‌ از جامعه ایران دربدر به دنبال راه چاره‌ای یا جایگزینی، هرچند نامناسب و محدود، برای او میگردد.

در این میان اما دوستی‌، در پاسخ به اظهارات بدبینانهٔ من دربارهٔ آقای میرحسین موسوی - که به نظر می‌رسد از حمایت اکثریت افرادی که خود را هواداران اصلاحات میدانند برخوردار است – میگفت که “ حرفات را میفهمم، اما میگویی چه کار کنیم؟” به عبارت دیگر، آنچه که من، او، و هر آنکس که چشمش را بر واقعیت سیاسی ایران نبسته باشد به سادگی‌ در میابد، این است که کاندیدایی که حتی از اینکه خود را “ اصلاحطلب ” بنامد واهمه دارد، با اصلاح قانون اساسی‌ تحت هر شرایطی مخالف است و تا یک قدمی “ کافر ” نامیدن مخالفانش پیش میرود (“من نمیگویم شما کافرید، اما این موضع گیریها به جای خوبی‌ نمیرسد”)، از موضعگیری در مورد کشتارهای این نظام در دوران خودش، قتلهای زنجیره ای، قیام هیجده تیر، و مسایل مختلف دیگر طفره میرود، به هیچ وجه نمی‌تواند منشأ بهبود قابل توجهی در اوضاع سیاسی یا اجتماعی ایران باشد. او نیز، در صورت انتخاب شدن، حد اکثر به اندازه (و احتمالا کمتر از) آقای خاتمی به دادن یک سری آزادیهای نسبی‌ بسنده خواهد کرد، بر سر حقوق ملت در مقابل مخالفینش نخواهد ایستاد، و ترسش از صدمه دیدن نظام تدریجا بیش از هر چیز او را به موضعگیری در مقابل حامیان خودش، و نه در مقابل مخالفینش، خواهد کشاند. به عبارت دیگر، با انتخاب آقای موسوی، به نظر منطقی‌ می‌رسد اگر فکر کنیم که چهار (یا هشت) سال دیگر در خوش بینانه‌ترین حالت در همین جایی‌ خواهیم بود که چهار سال پیش بودیم. با این تفاوت که دنیای اطراف ما، جامعه جهانی‌، و همسایگانمان چهار (یا هشت) سال پیش رفتند و هر روز بر فاصلهٔ ما از آنها، انزوا، و عقب ماندگیمان افزوده میشود.

پس اساسا باید روشن باشد که شرکت در انتخابات ایران، اگر فقط به قصد پیروزی این کاندیدا یا آن کاندیدا صورت گرفته و با انداختن رای به صندوق و رسیدن آقای موسوی به ریاست جمهوری پایان پذیرد، نمی‌تواند دردی را برایمان در مان کند. در این حال، آنچه که هوادارن حضور در انتخابات به درستی‌ میگویند، این است که شرکت نکردن در انتخابات به طور کلی‌، شانسی را برای تندرو‌ترین گروهای “ اصولگرا ” فراهم خواهد کرد تا چهار سال دیگر به فاجعه‌ای که تا کنون باعث آن بوده ا‌ند، دامن بزنند، که چه بسا عواقب جبران ناپذیری برای ایران داشته باشد. پس سوال در اینجاست که راه حل چیست؟ اگر باید در انتخابات شرکت کرد، و اگر بهترین گزینه ای که بختی برای پیروزی در انتخابات دارد آقای موسوی است، آیا جز رای دادن به او کار دیگری هم می‌توان کرد؟

پاسخ به روشنی مثبت است. در نظر من شکی نیست که باید در انتخابات ایران شرکت کرد، به شرطی که از خاطر نبریم که در هر انتخاباتی که بخواهد منشأ تغییر واقعی‌ باشد، “ شرکت ” شهروندان در انتخابات به “ رای دادن ” خلاصه نمی‌شود. در کشوری مثل ایران، که بدون شک انتخابات و نظام سیاسی آن را به هیچ روی نمی‌توان “ آزاد ” دانست، انتخابات فرصتی است مغتنم برای مطالبهٔ آنچه که در شرایط عادی، فرصت بروز پیدا نمیکند. ما نباید انتخابات ایران را فقط از منظره نتیجهٔ ظاهری اش، که انتخاب این یا آن شخص است بنگریم ، چرا که از این نظر نتیجهٔ آن به هر روی آش دهان سوزی نخواهد بود، اگر چه شاید یک روی آن هم کمتر خانمان سوز باشد. آنچه ما میتوانیم، و باید در این فرایند انتخابات به دست بیاوریم، فرصت مطرح کردن خواستهای مشروع ایست که کسی‌ در میان سیاستمداران این نظام، علاقه‌ای به مطرح کردنش ندارد. انتخابات، یا به بیان بهتر چند ماه و چند هفتهٔ منتهی‌ به آن، فرصتی است طلایی‌ برای مطرح کردن و جا انداختن خواستهای مشروع مردم. جدا از اینکه چه کسی‌ انتخاب شود، بیان این خواستها و ایجاد فشار به حاکمیت برای به رسمیت شناختن آن، شاید بزرگترین دستاوردی باشد که از این انتخابات نه چندان آزاد میتواند دستگیر ما شود.

و اما تمام این حرفها چه ربطی‌ به آقای اکبر اعلمی دارد؟ اگر نیک بنگریم، برای آنان که دغدغهٔ آزادی و دمکراسی را دارند و به طور کلی‌ به دنبال راهی‌ بنیادی برای حل مشکلات ایران میگردند، کاندیدایی باید مطلوب باشد که به آنان امکان مطرح شدن خواسته‌هایشان را بدهد. کاندیدایی که بی‌ پروا از گذشته نظام انتقاد کند، قوانین نابجا و غیر دمکراتیک آن را علنا رد کند، و به صراحت از آزادی بیان، مطبوعات، حقوق شهروندان، حقوق اقلیتها، زنان، و غیره دفاع کند، و حاضر به مصالحه بر سر خواسته‌هایش نباشد، هر چند بداند که شوری نگهبان راه را بر حضورش در انتخابات خواهد بست. آنچه در رفتار اعلمی قابل تحسین است، نادیده گرفتن عملی آن مراجع قدرتیست که او به مشروعیت‌شان اعتقاد ندارد. به عبارت دیگر، او گرچه میداند که شورای نگهبان به احتمال بسیار زیاد بختی برای حضور او در انتخابات نخواهد گذاشت، با ورود به صحنه انتخابات نشان میدهد که آنچه برایش مهم است، رساندن سخن به گوش مردم، و مطرح کردن خواسته‌هایشان است. اما او به درستی‌ دلیلی‌ نمیبیند که در سرکوب عقاید مخالف، گوی سبقت را از شورای نگهبان ربوده و خود – واقع بینان و بز دلانه – از صحنه کنار برود. این ویژگی‌ است که او را از بقیه کاندیداهای مصلحت اندیش متمایز می‌کند، و در همین حال او را به بهترین گزینه برای طرفدران واقعی آزادی در ایران تبدیل می‌کند.

ما که به دنبال آزادی و استقرار مردمسالاری و حقوق بشر در ایران هستیم، در وحلهٔ اول بهتر است که فقط و فقط از کاندیدایی حمایت کنیم که تلاش برای رسیدن به این اهداف را سرلوحهٔ کار خود قرار داده است. حمایت از اعلمی و اعلمی ها، چنان چه در جامعه فراگیر شود، مسلما کار را برای آنان که قصد رد صلاحیت و خاموش کردن او را دارند، سختتر و چه بسا ناممکن خواهد کرد. از سوی دیگر، اگر هم در نهایت فرصت شرکت در انتخابات برای او فراهم نشود، هیچ کس نمی‌تواند در روز انتخابات مانع ریخته شدن رای‌هایی‌ که به مصلحت به موسوی و موسوی‌ها داده میشود باشد. امروز اما، کار ما به عنوان حامیان آزادی، دنبال کردن هدف خود، مطرح کردن خواسته هایمان، و بنابرین حمایت از اکبر اعلمی است. هیچ دلیلی‌ وجود ندارد که ما در بیرون راندن او از صحنه انتخابات، گوی سبقت را از شورای نگهبان ربوده و ملتمسانه به موسوی متوسل شویم. فراموش نکنیم که اولین راه برای رسیدن به هدف، برخاستن و حرکت کردن است. امید حرکت داشتن از موسوی بیهوده است، اما اعلمی مدتهاست که برخاسته. با او همراه شویم، به پیش برویم، و او را به پیش برانیم.


Share/Save/Bookmark

 
Maryam Hojjat

Very Logical Maziar!

by Maryam Hojjat on

Thank you for your excellent blog and talking about Mr. Alami.

I hope he wins for sake of our country & people.

Payandeh IRAN & IRANIANS


Q

Excellent piece!

by Q on

maziar jan, put a picture of him on this page:

//en.wikipedia.org/wiki/Iranian_presidential_...

He is behind on the media campaign.