چرا به جوک رشتی می خندیم؟


Share/Save/Bookmark

Monda
by Monda
05-Dec-2010
 

I just read this article by Soheila Vahdati in a friend's email. The content was not new to me. However, considering the current murders inside Iran, related to taboo love, naamoos, ghairat/ chauvinistic pride; I thought it is an appropriate time for us to consider all the ugly cruel cliches which we have grown up with, therefore grown desensitized to.

درباره نقش ما در ترویج خشونت ناموسی: سهیلا وحدتی

"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."

چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟

پژوهش درباره دلیل خنده دار بودن یک مطلب میدان های گوناگون روانشناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی، فلسفه، ادبیات و حتی علوم کامپیوتری را در بر می گیرد. براساس این پژوهش ها، بطور خلاصه می توان گفت که آنچه مطلب یا لطیفه ای را برای ما خنده دار می سازد یا حماقت کاراکتر لطیفه است، یا اینکه وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد*. بدین ترتیب که تربیت اجتماعی ما یک سری انتظارات عمومی در ما ایجاد کرده که همه ما بر سر آنها اتفاق نظر داریم. این تربیت اجتماعی بر اساس فرهنگ و سنت و عرف و مذهب و روابط اجتماعی است که توسط همه ما به خوبی شناخته شده است و افزون برآن، توسط همه ما پذیرفته شده است. زمینه ی بیان یک لطیفه همین است که همه ما به پیش زمینه ی آن آگاهی داشته و این انتظارات عمومی را خیلی دقیق شناخته و پذیرفته ایم. بیان لطیفه در حقیقت بیان یک کنش یا واکنش ناهمخوان یا متناقض با این مجموعه از انتظارات عمومی ماست.

هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.

بر این مبنا، می توان دید که در هر لطیفه خنده داری یک لایه پنهان فرهنگی وجود دارد که ناگفته می ماند زیرا که نیازی به بیان آن نیست و فقط کنش یا واکنش ناهمخوان و متناقض با آن است که در لطیفه بیان می شود. این لایه پنهان و ناگفته همان فرهنگی است که همه ما با آن کاملا آشنا هستیم و آن را به خوبی می شناسیم و در بطن این فرهنگ کاملا شناخته شده و پذیرفته شده ی ماست که می توانیم مسخره بودن و یا خنده آور بودن وضعیتی را که با آن ناهمخوان است، تشخیص دهیم و همه با هم بدان بخندیم.

به بیان ساده، لطیفه ها به گونه ای آینه فرهنگ ما هستند و ما می توانیم فرهنگ خود و انتظارات اجتماعی خویش را در آنها بیابیم.

حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.

در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.

حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.

حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم. هدف این است که ببینیم که تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما چگونه است که واکنش مرد رشتی در تناقض با آن قرار می گیرد و ما را به خنده می اندازد.

مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!

در فرهنگ ما، ناموس و غیرت** متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است. ارزش نهادن به ناموس و غیرت یک پیش زمینه ی تربیتی و شناختی به ما می دهد که بر اساس آن است که جوک رشتی بانمک می شود.

اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بدون جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.

دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد** و خون بریزد! دلیل اصلی بانمک بودن جوک رشتی همین تناقض آشکاری است که بین انتظارات فرهنگی ما درباره خشونت ناموسی و واکنش بدون خشونت مرد رشتی وجود دارد. به بیان ساده، اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.

آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است. خونسردی و عدم واکنش خشونت بار او با انتظارات فرهنگی ما از او تناقضی ندارد. انتظارات فرهنگی ما درباره خشونت ناموسی فقط در چارچوب فرهنگی خود ما و برای مرد ایرانی مصداق دارد.

این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.

برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد *** را در اینجا نقل کنم.

***
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
***

پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!

ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟

آیا نباید از خود بپرسیم که نقش ما در رواج فرهنگ خشونت ناموسی چیست؟

آیا بهتر نیست آرزو کنیم که تناقض میان فرهنگ آشنا و پذیرفته شده ما و واکنش "مرد رشتی" به نفع "مرد رشتی" از میان برود و همه مردهای ایرانی همانند "مرد رشتی" خونسرد و بی"غیرت" باشند تا هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود؟

*M.P. Mulder, A. Nijholt (2002) "Humour Research: State of the Art"
doc.utwente.nl

**سهیلا وحدتی، غیرت در لباس قانون: قتل های ناموسی حکومتی و خانوادگی، تارنمای اخبارروز
akhbar-rooz.com

*** این کتاب به همت مدرسه فمینیستی برروی اینترنت قابل دسترسی است:
www.iranianfeministschool.eu


Share/Save/Bookmark

Recently by MondaCommentsDate
Dance in Iranian Movies
4
Jun 17, 2012
Mellow
12
Feb 08, 2012
Sing for You
3
Jan 17, 2012
more from Monda
 
G. Rahmanian

Dear Monda,

by G. Rahmanian on

Most jokes are made by those who know the culture of each specific ethnic group well. Most Turkish jokes are made by the Turks, Lori jokes by the Lors, Jewish, Italian, Isfahani jokes are made by the Jews, Italians and Isfahanis, respectively. Simply because they know their own cultures best. I doubt there is any basis for the conspiracy theory of divide and rule suggested by some friends, here. P.S. I liked the title!


Anahid Hojjati

Azadeh jan, I still disagree

by Anahid Hojjati on

Azadeh jan, thanks for your comment which part of it was addressed to me. I am not saying do not criticize our culture but  I think that some times our intellectuals are over reaching. Every country has their jokes and poems but you do not see women getting stoned. Like in US we have Southern joke. I think trying to blame Rashti jokes for some attitudes is over simplification of Iranian society's ills and does disservice to society. Obviously, people are free to criticize our poems and jokes but it seems that now there is an effort by some intellectulas to actually censor our poems and jokes.

Sometimes jokes can talk about an issue before it is well accepted by society. I think many people in Iran know that those Iranians who live close to borders and particulrly have access to water, therefore are in contact with more people from other cultures, people know those Iranians are more open minded and they realize that is the reason that Rashti man acts different. Let' s give our people some credit, they are not idiots. Censoring jokes and poems will not solve society's ills. Censor is business of IRI. Our intellectuals need to address the real problems not the imagined ones.


Ari Siletz

Scandinavian wife jokes:

by Ari Siletz on

آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟

The Swedes and Norwegians are always making jokes about each other.  

Sven came home to his apartment one night, all Upset. "Tha janitor, what a bragger. He says he's made love to every woman in this building except one."
"Hmmph," said his wife. "Must be that snooty Mrs.Johnson on the second floor."

There was this Swede who once got home and found his wife in bed with another man. He was so angry that he got a gun and pointed it to his own head. "NO! Don't do that," his wife begged. "Shut up woman! You'll be next," the angry Swede replied.

 

 


Azadeh Azad

Sexist Rashti jokes are degrading to every Iranian

by Azadeh Azad on

Monda Jan: Thank you for posting Soheila Vahdati's excellent article.

Dear readers: Please note that the above article is not about Iranian ’’ethnic jokes,’’ or ‘’malicious jokes,’’ or ‘’culturally divisive jokes.’’ It is about backward Rashti jokes that are male-chauvinistic, sexist and degrading to all of us.

Dear Anahid: I’d like to make a friendly objection to your comment whereby you are in fact inviting the contributors not to criticise our male chauvinistic culture because ‘’the IRI leaders’’ could benefit from it. This is exactly the same wrong attitude the Iranian Left adopted regarding the women’s issues during the 70’s: Let’s fight the Shah and American Imperialism *before* dealing with the male-female question; let’s not give the enemy an occasion to use  ‘’ our divisions’’ against ourselves, etc, etc. You are overlooking the fact that the ‘’IRI leaders’’ are Iranians like you and I, that we are all carrying within us the same cultural tendencies towards male chauvinism and despotism, that it is only through self-criticism that we can change our political culture.

 

We need to understand that any criticism of our cultural flaws are always healthy, that the Iranian society and its politics are not black and white, and that each of us is culturally half-victim, half-collaborator, to paraphrase Sartre.

 

You say, ‘’Rashti jokes are around, shows that there are parts of Iran where men don't get all crazy upon seeing "their" women with other men. To me that is positive message. It may make others think that if Rashtis are like that, why not others?’’ This is such a weak argument, Anahid Jan. Knowing that Rashti men  lack male chauvinistic zeal and jealousy, when it is ridiculed through jokes, cannot logically lead to thinking that there are other men like them. And even if it did, the joke would apply to those other men as well. So, what good could possibly come out of these sexist jokes?

 

Finally, do you seriously think that eliminating Rashti jokes will leave us with only sad stories? Iranians have a great sense of humour; they can make, and are already making, plenty of funny IRI jokes to keep all of us amused :-). Thanks for reading.

Cheers,

Azadeh 

 


Majid

«غزل داستان سالهای بد»

Majid


I would love to re-read his book if I can get a hold of it, read it once  37 years ago, let me know if you can find it.


Monda

«غزل داستان سالهای بد»

Monda


This time it did land on my to-read list. merci Majid.


Monda

Azarin jan, you asking me?!

by Monda on

I'm half Turk, so you have my permission :o)

At least the focus of Turk jokes being their khariyat, hasn't implied, a) namoos/ chauvenism  b) murder as directly or savagely.(Not considering Moghols as the Turks which you and I joke about.)

If we take Khariat as Ignorance, yes that does kill. But the Turk Khariat is of endearing nature, almost childlike and innocent. 


Sahameddin Ghiassi

تفرقه بیانداز و حکومت کن

Sahameddin Ghiassi



 

متاسفانه ایران با داشتن نفت همیشه مورد غارت قرار ګرفته است و سیاستمدداران خارجی و وابسته ګان داخلی آنان با یک برنامه ریزی بسیار پیشرفته راه را برای غارت ایران و شاید همه خاورمیانه هموار کرده اند که ما با هم متفق نباشیم  کلاهبردار  خود خواه  خود باور تمامیت خواه مغرور الکی و متعصب  بی مایه باشیم تا آنان سر فرصت مار ا غارت بفرمایند. دیوانه ګی های مردم  و ظلم و ستم بهم و مسخره کرده هم و حسادت های ریشه دار همه شاید از این محور ریشه ګرفته باشد .  در حالیکه سیاه سفید زرد سرخ در آمریکا یک ملت متحده و ولایات متحده هستند  ما که همه دارای یک فرهنګ مثلا یک دین و یک ریشه هستیم  خودرا از هم جدا و متحد نیستیم  


 


Anahid Hojjati

First poets were blamed and now jokes

by Anahid Hojjati on

Recently I have read that Persian poets are to blame for some of the ill treatment of women in Iran and now Rashti jokes are blamed. IRI leaders must be happy about this and telling themselves that they are getting away with murder. I agree with Roozbeh that when hearing these jokes, one does not hear malice. Also just the fact that these Rashti jokes are around, shows that there are parts of Iran where men don't get all crazy upon seeing "their" women with other men. To me that is positive message. It may make others think that if Rashtis are like that, why not others? So now, if Rashti jokes are eliminated, then all we have is stories like sad stories in this blog. Ghatlhaye namoosi, is that what we want?

 


Roozbeh_Gilani

what a joke!

by Roozbeh_Gilani on

Although born and raised in narmak, my parents were from Gilan, so I have large family back there and still visit beautiful Gilan when back home for a visist. I believe one source of "rashti Jokes" go back to the fact that women in Gilan , traditionally work the farms. Anyone familiar with  the labour intensive process of Rice cultivation would realise that it'd be very difficult to wear the hijab whilst working at a rice paddy. Hence the somehow confused reaction of visitors to Gilan seeing all the Gilani women out in the field not wearing hijabs with few men to be seen! The nasty romours and jokes followed! I also believe that Gilanis have been quite ahead of most other regions of Iran in terms of acceptance of modern ideas of  socialism, liberalism and secularism, otherwise viewed with hostility in conservative shia Iranian society.

Although I have always avoided these regional Jokes whilst I was in Iran and also since living abroad, I dont really recall any occasion when these jokes were intended to be malicious. It seems to me that Tehrani people like to Joke about provincial folks. Just part of our character I guess!

"Personal business must yield to collective interest."


Majid

این رو یکبار دیگه در کامنتی نوشته ام.

Majid


 


نادر ابراهیمی در کتاب «غزل داستان سالهای بد» اشاره ای باین مضمون میکند که: زرنگی و حاضر جوابی اصفهانی ها، غیرت و غرور کرد ها، ساده دلی و خوش قلبی لُر ها، مهمان نوازی گیلک ها ظرف یکی دو روز یا یکی دو هفته اقامت و حشر و نشر با آنها کاملاً ملموس هست، ولی بیغیرتی رشتی ها و خریّت ترکها؟

وقتی نیّت سوء و قصد فرافکنی در میان باشد اوّل باید از تفرقهء فرهنگی شروع کرد که کار تفرقهء جغرافیایی را آسان تر کرد!

وقتی برای بومیان آذری زمینه فراهم کرد که «بقیّهء این ملّت ترا ابله و هالو تصوّر میکنند» و به گیلک ها القاء کرد که «تو مظهر بی ناموسی این مملکتی» بالقوّه اولین خشت این جدائی فرهنگی را گذاشته ای! زمینه را فراهم کرده ای که آن ترک و رشتی خودش را کمتر وابسته باین کشور که یکپارچه او را احمق و بیغیرت میدانند بداند!

و با اشاعهء همه گیر این مقوله فرصت را فراهم کن برای قطع آسان سر این گربه«ایران» و سواحل ارزشمند جنوب خزر!


Azarin Sadegh

Well said!

by Azarin Sadegh on

I will never laugh again at any Rashti jokes...but how about the Azari ones?