میرزاده عشقی: یادش گرامی


Share/Save/Bookmark

msabaye
by msabaye
09-Feb-2010
 


بیستم آذر ماه سالروز تولد سید محمد رضا میرزاده عشقی شاعر، نویسنده و روزنامه نگار ایرانی بود .  آثار وی شامل چند هزار بیت شعر، بیست مقاله در زمینه های اجتماعی و سیاسی و شش نمایشنامه منظوم و منثوردر قالب تراژدی، کمدی، تاریخی و اجتماعی از جمله نمایشنامه های منظوم (اپرا) "کفن سیاه"،"سه تابلو مریم" یا "ایده آل پیرمرد دهگانی"، و "رستاخیز شهریاران" است.  وی همچنین بنیانگذار روزنامه "قرن بیستم" که در 17 شماره منتشر شد بود.

میرزاده عشقی فرزند حاج سید ابوالقاسم کردستانی در سال 1273 در شهر همدان متولد شد.  سالهای کودکی را در مکاتب محلی و سپس در آموزشگاههای متفاوت به تحصیل فارسی و فرانسه پرداخت. در اوایل جنگ بین المللی به استانبول رفت و در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه تحصیل کرد و  در طی این مدت  بخشی ازآثا رخود را از جمله "اپرای رستاخیز شهریاران" و "نوروزی نامه" را در استانبول نوشته و به چاپ رسانید. 

عشقی از اولین کسانی است که سبک نو در شعر فارسی ارایه کرده است . او به سبک قدیم شعر تسلط داشت و  در اشعاری که به سبک کهن سروده نیز مضامین و لغات نو بسیار است. او با درک نهضتهای تجدد خواهی زمانش  فرمهای متنوعی  از شعر ارایه داد و این برای تاریخ ادبیات فارسی در زمانی که خردسالی عهد نوآوریش را طی میکرد بسیار مهم بود. ضرورت رهایی از تقلید فکر و نگرش و تکرار ترکیبات و مصطلاحات دست فرسوده پیشینیان و ایجاد شعر جدید فارسی از زمان آقا خان احسا س شده بود و بسیاری از شاعران دوره مشروطه بر مبنای نظریه های ادبی شان بر آن شدند تا در ایجاد اسلوب های تازه ای که با مقتضیات زمان شان تناسب داشته باشد ،  دست به نوعی خلاقیت و نو آوری بزنند.   این تلاشها نهایتا توسط نیما به نتیجه مطلوب رسید، اما سهم  میرزاده عشقی در چگونگی تحولات شعر در این دوره را نمی توان نادیده گرفت. عشقی نزدیک ترین چهره به نیما در میان شاعران عصر مشروطه است و کار او در مجموع ، از اصیل ترین تلاش ها برای یافتن یک شیوه ی تازه و دید تازه به شمار میرود.

از دل نگرانیهای نواندیشان عصر مشروطه ،  ادامه روش قدیم دیدن با چشم قدما و اندیشیدن با ذهن آنان به جای انتقال تجارب شخصی خود به شعربود. عشقی با دریافت این ضرورت ، تلاش کرد تا تجارب شخصی و عاطفی خود را در قالب جدیدی از شعر به زبان بیاورد.   آثار عشقی غالبا نمایانگر دید تازه هنری و شیوه تفکر شاعرانه اش که مدام در پی آن بوده تا آن چه را که خود تجربه می کند به شعر در آورد است. 

ویژگیهایی که کار عشقی را ازشاعران قدیم وهمچنین همعصران او متمایز می کند شکل (فرم)، محتوا، و نگرش او هستند.   از ابتکارات عشقی در ادبیات، شیوه تازه وی در ارایه داستانسرایی منظوم است. قبل ازعشقی، داستانهای منظوم عموما به صورت مثنوی بود، مثل داستانهای کتاب مثنوی مولوی و خمسه نظامی و غیره.  لیکن عشقی داستان منظوم را به صورت مسمط و انواعی از مسمط به ابتکار خویش به نظم کشیده است.  وی در داستانهای منظوم خود بر خلاف گذشتگان که تکیه شان بر روی مسایل عشقی، عرفانی و یا اخلاقی است روی مسایل اجتماعی و سیاسی تکیه کرده است. در شعر عشقی مضمون داستان منظوم و شعر روایی فار سی سرگذشت افراد عادی مردم و فراز و نشیب زندگی آنان که مضمونی نو در آن زمان بود، است. عشقی  این سروده ها را  که حالت نمایشی دارند ،  به شیوه ای بیان کرده است که به صورت"تتًا تر" اجرا شوند.  همچنین با بهره گیری از شیوه دیالوگ ،  گفته های قهرمانان داستانهای خود را چنان در قالب شعر ریخته است که با صرفه جویی در کلمات "گفت و می گوید و جواب میدهد و سوال می کند" و پر کردن قالب شعر با این کلمات که تکرارشان ملال آور است لطف خاص به داستان خود داده است.    از صفات بارز سبک او کوشش در پروراندن موضوعات بدیع و تازه با حفظ موازین شعر فارسی است. با نگاه کوتاهی به دو نمایشنامه  منظوم  "سه تابلو مریم" یا "ایده ال پیرمرد دهگانی" و  "کفن سیاه"، ویژگیهایی که کار عشقی را قابل تعمق و از همعصرانش متمایز  می کند بهتر در می یابیم.

" سه تابلو" که طرح  آزاد گفت و گوست، نمایانگر تلاش عشقی در جست و جوی ازادی بیان و رها شدن از قفس شعر کهن است. گر چه بعضی زبان عشقی را در این نمایشنامه شتابزده و تازه کار میدانند ، اما "سه تابلو"به واسطه تازگی شکل نمایشنامه ، محتوای اثر، و حساسیت شاعرانه شدید عشقی در گرفتن و به زبان آوردن رنجهای همگانی و پاره ای از دردهای بی درمان زمانه،  اثر شاعرانه مهمی است.  تازگی شکل  از آشنایی ما با ادبیات اروپایی به نزد ما راه یافته و محتوای اثر از پیامد های فرهنگی مشروطیت است که "سه تابلو مریم " در باره ان سروده شده.  حضور اثر بخش طبیعت در پروردن عشق و حاصل ناگزیر آن مرگ نیز رویدادی تازه و در ادبیات ما بی سابقه است.  همچنانکه بهار به سر می رسد تا پا یًیز بیاید، عشق نیز پا یانی دارد. مرگ هم پیامد طبیعی عشق است. پیش از این در منظومه های عاشقانه ما یا طبیعت دستی  در کار نداشت  یا اگر داشت کار او با سرشت و چگونگی دیگری دیده و دریافته می شد.  در شعر عشقی، طبیعت زمانمند، این جهانی و موضوع مشاهده و تجربه است ، متعالی و آرمانی نیست و "ما بعد" ندارد.  سه تابلو مریم مانند منظره ای که بر بومی بکشند بر زمینه ای از طبیعت ترسیم می شود.

این اثرهمچنین سندی در باره وضع اجتماعی و سیاسی زمان وی و بازتاب آن در اندیشه و احساس آزادیخواهان است و امکان با هم خواندن تاریخ و ادبیات دوره مشروطه را ممکن میکند.  در میان  سروده های دوره مشروطه، نمایشنامه "سه تابلو مریم" تحلیلی است از انقلاب مشروطه به شیوه هنری با زبانی نزدیک به ذوق و زبان عموم و دارای انسجام و نو آوری های شاعرانه که در بافت منظومه های دوره مشروطه کمتر به چشم میخورد.  عشقی این منظومه را در پاسخ دبیر اعظم (فرج الله بهرامی) از نویسندگان ایرانی در بیان ایده آل خودشان برای ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر سرود.  این منظومه عمده ترین تحلیل سیاسی در چگونگی انحراف و انحطاط مشروطه یا به عبارتی سرود شکست انقلاب مشروطه است.  در این منظومه، عشقی انقلاب مشروطه و فساد اجتماع را از راه و به یاری سرنوشت زن حکایت می کند. در اجتماعی که با قلبی بیمار در عشق و جز ان با زن رفتاری سنگدل و ستمگر داشته و برای اسودگی وجدان  از جورو جفا و سنگدلی معشوق نالیده و روش خود را پیوسته به او نسبت داده ، عشقی زن را به عنوان وجودی تاریخی در شعر خود ثبت می کند.  در" سه تابلو"، مریم و مشروطه نه نتها همسن بلکه همشیره های توامانند که با هم در رنج زاده،  در سختی پرورده، و به تلخی جوانمرگ شده اند.  فریب مریم و تجاوز به او در چارچوب فردی مانند فریب ازادیخواهان و تجاوز به ازادی است در پهنه اجتماع.  عشقی در این منظومه انقلاب مشروطه و فساد اجتماع را از راه و به یاری سرنوشت زن حکایت می کند.  در این منظومه عشق، مرگ و انقلاب به صورت نمایشنامه ای آزاد و در پهنه طبیعت به روی صحنه می آیند.  "ایده ال ..." با سیر در طبیعت  به عاشق شاعر و شعر راه می یابد و از این  راه دریچه ای به روی جهان می گشاید که  از سرگذشت زن به فساد ستم اجتماعی انقلاب و تبهکاری نوع بشر میرسد.

اگر در" سه تابلو" تاریخ یک تن در یک برش از تاریخ همگان- انقلاب تصویر می شود،  در نمایشنامه "کفن سیاه" سرنوشت (تاریخ) زنان در طول تاریخ به میان کشیده می شود و سیاه بختی آنان با گذشته و تجربیات دردناک مشترک ایرانیان از زن و مرد گره می خورد.  این منظومه نیز علیرغم ساخت ناتمام و زبان نو و شیوا اما نارسا مملو از بینش بکر احساسات غریزی و سلامت وحشی وار اندیشه های شاعر است. محتوای منظومه در حالی میان هوش و بیهوشی به شاعر "الهام" می شود، اما این بی خویشی که در گذشته بمثابه موهبتی یزدانی و جذبه ای معنوی تلقی می شد، اکنون ناهشیاری و پدیده ای روانی است که از وحشت بر آمده و حاصلی جز حسرت و افسوس ندارد.  نمایشنامه "کفن سیاه " فریاد خشم دردی جانسوز و نشانه ای از آگاهی وجدان خوابزده فرهنگی مرد سالار و خود پسند و بیمار است که در ان مردان همه کاره بیکاره و زنان هیچکاره نیم بها و در بهترین حال موضوع عشق و زیبایی در ادب رسمی و در همه حال رانده از زندگی اجتماعی و زندانی خانه اند: "در کیسهً سر بسته؛ در کفن، زنده به گور".  عشقی به این حقیقت تاریخی توجه کرد و از جمله شاعران و روشنفکرانی بود که نه از سر تفنن بلکه از سر درد بدان پرداخت:

"هر چه زن دیدم انجا همه آنسان دیدم   همه را زنده درون کفن آنسان دیدم". 

نمایشنامه کفن سیاه مهمترین بیان نامه "سیاسی-ادبی" است بضد بی حقی زنان که دلمشغولی نو اندیشان و ازادگان و از درونمایه های عمده ادبیات روزگار مشروطه بود، بر خلاف امروز، که زنان باید دست تنها خود را دریابند. عواطف درونی و اندیشه های اجتماعی شاعر در باره زنان در متنی تاریخی به زبان می آیند: همه زنان ایران چون دخترکسری هستند با سرنوشت تاریخی یکسان، مرد نیز با همین سرنوشت ، مردهً زنده نماست.  سرنوشت دو نیمه مردم ایران به هم بسته است:  "ور نه تا زن به کفن سر برده   نیمی از ملت ایران مرده" .

این دو نمایشنامه بلحاظ تازگی  شکل ادبی، محتوی، و دیدگاه های نو شاعر،  موضوع نقد و بررسی های ادبی، تاریخی،و سیاسی بسیاری بوده اند. گر چه زبان عشقی ازدید بسیاری ناپخته است، ولی عدم پختگی بعضی اشعارعشقی، ارج راهگشا یًی وی را پایمال نمی کند.  عشقی ضرورت زمانه را دریافت و در تلاش در یافتن پاسخ، فرم و محتوای جدیدی ارایه داد و در مقام یک روشنفکر آگاه با وجدان به مسایل روز درقالبی جدید پرداخت. شاید بزرگترین مانع عشقی در راه پروراندن و به کمال رساندن زبان در قالبهای جدیدی که تجربه می کرد، عمر کوتاه  وی بود.   در "سه تابلو" عشقی فرصتی به ما داد تا  پایان سرنوشت مشروطه را ببینیم و در"کفن سیاه" سرنوشت تاریخی  زنان را  نمایاند، اما مرگ نابهنگام او در سن 31 سالگی به او مجال ادامه راهی را که شروع کرده بود  و به ما امکان دریافت پایان سرنوشت شعر وی را نداد.  یادش گرامی.  
منابع
1. سده میلاد میرزاده عشقی از سید هادی حایًری
2.کلیات مصور میرزاده عشقی از علی اکبر مشیر سلیمی
3..داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع از شاهرخ مسکوب 
4.   زبده اشعار میرزاده عشقی به اهتمام صادق سلیمانی
5. میرزاده عشقی از محمد قا ًید
6. کلیات مصور میرزاده عشقی از علی اکبر مشیر سلیمی


Share/Save/Bookmark

Recently by msabayeCommentsDate
Freedom to be Poor, Ill, Forsaken
2
Oct 14, 2012
Newfoundland: Leave your Camera behind
1
Sep 29, 2012
Test (Result)
3
Sep 20, 2012
more from msabaye
 
Ali P.

To: Maryan Hojjat

by Ali P. on

The gentleman was assassinated.

His murderers were never caught.

Yours,

Ali P.


Anahid Hojjati

Dear msabaye, thanks for your excellent blog about Esghi

by Anahid Hojjati on

 

Dear msabaye, you have written a very informative blog. Thanks for introducing other works of Eshghi such as his plays.  So many good Iranian poets and so little time to read their works!  We Iranians are blessed to have such poets and then also scholars like you to keep their names and writings alive.


Maryam Hojjat

msabaye, Thanks

by Maryam Hojjat on

I like to know how Mr. Eshghi died?