چرا رای میدم؟

Negar Mortazavi
by Negar Mortazavi
14-May-2009
 
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل رو اورژانسی اعزام میکنند به مناطق جنگی، به محروم ترین نقاط دنیا، با اسلحه و همراه با صندوقهای رای. که برن وسط جنگ، وسط میدون مین، بین تیراندازی و موشک، توی اردوگاه های آواره های جنگی، صندوق رو بذارن زمین و با اسلحه بالای سرش وایسن که آسیب دیده ترین و بیچاره ترینِ مردمان، با فلاکت از زیر تیر و تفنگ، خودشون رو برسونن به این صندوقهای موقت، به این معجزه انسان مدرن، به این هسته آمال و آرزوها، و رای شون رو بندازن توش. بدون قهر کردن، بدون خشونت، و با امید به اینکه توی سرنوشتشون تاثیر هر چند کوچکی بذارن... و صندوق ها پلمب بشن و با هلیکوپتر بلند شن و سرنوشتشون رو به آسمون ببرن. و همه شون میدونن که شاید هیچ وقت اون چیزی که دوست دارن اتفاق نیفته... ولی اونها سهم تلاش خودشون رو توی صندوق انداختن

Share/Save/Bookmark

Recently by Negar MortazaviCommentsDate
Hard pressed
9
May 11, 2009
سر اومد زمستون و میرحسین موسوی
8
May 08, 2009
In so many words
9
Mar 16, 2009
more from Negar Mortazavi
 
default

تئوکراسی، مداخله گری و تحريم، به مناسبت انتخابات

شيدان وثيق (not verified)


رفتن به پای صندوق های رأی در انتخابات رياست جمهوری آينده ايران، به طور عمده خدمت به استمرار نظامی می کند که همواره می کوشد در انتخابات ضد دموکراتيک و تئوکراتيک خود، از در صد بالای رأی دهنده (صرف نظر از تقلب) بهره برداری کند. بهره برداری چون وسيله ای جهت مشروعيت مردمی بخشيدن به خود، در انظار داخلی و بين المللی. مداخله گری جنبشی همراه با تحريم انتخابات گامی است در راستای مبارزه با نظام تئوکراتيک

تئوکراسی کامل اما ويژه
نظام حاکم در ايران، نظامی تئوکراتبک يا حاکميت روحانيت است. در نقطه ی کاملاً مقابل آن دموکراسی يا «قدرت مردم» قرار دارد. می دانيم که گرايش عمومی و مشترک اديان توحيدی، در درازای تاريخ، همواره سيادت فراگير و تام و تمام بر امور دنيوی بوده است. از آن ميان، اسلام، بيش از همه، دين حاکميت مطلق و انحصاری بر همه ی امور اجتماعی و سياسی، فردی و جمعی، بوده و هست. با استقرار جمهوری اسلامی و برای نخستين بار، برقراری تئوکراسی کامل در ايران، دين به ايدئولوژی تماميت گرا (توتاليتر)، ساختارمند، سازمان دهنده و هدايت کننده ی کليت جامعه در می آيد. مردم، در چنين سيستمی و در هيچ جای آن، صاحب اختيار و قدرتِ مستقل و خودمختار در اداره ی امور خود و تعيين سرنوشت خود نيستند.
تمامی اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی و کارکرد اين رژيم، از استقرارش در پی انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۸ تا امروز، دلالت بر تسلط مناسبات تئوکراتيک در نفی کامل مناسبات دموکراتيک در ايران می کند. کافيست نگاهی به اين اصول اندازيم. بنا بر اصل ۲ قانون اساسی: نظام کشور ايران «نظامی است بر پايه ی ايمان به خدا، اختصاص حاکميت به او، لزوم تسليم در برابر امر او، ايمان به وحی الهی و نقش بنيادين آن در بيان قوانين... ايمان به امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن». بنا بر اصل ۴ قانون اساسی: «کليه ی قوانين و مقررات مدنی، جزايی، مالی، اقتصادی، اداری، فرهنگی، نظامی، سياسی و غير اين ها بايد بر اساس موازين اسلامی باشد...». بنا بر اصل ۱۲ قانون اساسی: «دين رسمی ايران، اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و اين اصل الی الابد غير قابل تغيير است...». بنا بر اصل ۵ قانون اساسی، در جمهوری اسلامی ايران «ولايت امر و امامت امت بر عهده ی فقيه...» يا «رهبر» است. بنا بر اصل ۵۷ قانون اساسی، قوای سه گانه کشور يعنی «قوه ی مقننه، قوه ی مجريه و قوه ی قضاييه زير نظر ولايت مطلقه ی امر و امامت امت...» است. بنا بر اصل ۱۱۰ همان قانون، «وظايف و اختيارات» رهبر عبارتند از «تعيين سياست های کلی نظام... فرماندهی کل نيروهای مسلح، نصب و عزل... فقهای شورای نگهبان... فرمانده کل سپاه پاسداران، فرماندهان عالی نيروهای نظامی و انتظامی...». بنا بر اصل ۱۱۴ قانون اساسی: «رئيس جمهور بايد از ميان رجال مذهبی و سياسی... معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ايران و مذهب رسمی کشور» انتخاب گردد. بنا بر اصل ۶۷ قانون اساسی، نمايندگان «مجلس شورای اسلامی» بايد «سوگند ياد کنند که پاسدار حريم اسلام و نگهبان دستاوردهای انقلاب اسلامی... و مبانی جمهوری اسلامی اند». بنا بر اصل بيستم ۲۰ قانون اساسی: «همه ی افراد ملت اعم از زن و مرد... از همه ی حقوق انسانی، سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعايت موازين اسلام برخوردارند». و بنا بر اصل ۲۱ قانون اساسی: «دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعايت موازين اسلامی تضمين نمايد.» (۱)
اما تئوکراسی اسلامی در ايران از ويژگی هايی نيز برخوردار است. اين تئوکراسی، به معنايی، سکولار است (تأکيد می کنيم در يکی از معناهای «سکولاريزاسيون»(۲)). يعنی در عين حال که ادعای مشروعيت آسمانی و خدايی می کند، در پی کسب مشروعيت زمينی و مردمی نيز هست. تئوکراسی در معنای اخص خود نيازی به مشروعيت زمينی ندارد چون مشروعيت آسمانی برايش کافی است. اما تئوکراسی اسلامی ايران از ابتدا در پی کسب پشتيبانی مردم بوده است. برای کسب چنين مشروعيتی، جمهوری اسلامی، از ابتدا، همه ی نهادها و نمادهای مدرنيته چون دولت، پارلمان، جمهوريت، قانون اساسی، جدايی سه قوه، انتخابات... را در خدمت تئوکراسی خود، با زدودن معنا، مضمون و جوهر دموکراتيک آن ها، به کار می گيرد. تئوکراسی اسلامی در ايران محصول انقلابی مردمی است. در نتيجه همواره در پی آن است که رژيم خود را به «مردم» خود و جهان، «مردمی» بنماياند. اين تئوکراسی همواره می خواهد که «مردم»، خود، رأی به بردگی، انقياد، سلطه پذيری و قيموميت پذيری خود دهند.
از سوی ديگر تئوکراسی اسلامی در عصری بر ايران حاکم شده است که نهادها و نمادهايی که نام برديم، خصلت جهان روا (اونيورسال) پيدا کرده اند. به طوری که خود را بر همه از جمله بر رژيم های استبدادی و ديکتاتوری (و حتا بر سوسياليسم واقعاً موجود) تحميل کردند. با اين که اين رژيم های ضد دموکراتيک همواره آن نماد ها و نهاد ها را از مضمون و جوهر اصلی شان تهی کردند و می کنند.
تمايز ديگر تئوکراسی اسلامی ايران با ديگر تئوکراسی های غربی در سده های ميانی اين است که در اسلام و بويژه در مذهب شيعه، دستگاهی واحد و سلسله مراتبی چون کليسای مسيحی(۳)، وجود نداشته و ندارد. در دين سالاری ايران، به نسبت مجتهدان و فقها، چند دستگی و اختلاف وجود دارد. در نتيجه اين نوع تئوکراسی برای انسجام خود، برای حفظ سيستم تئوکراتيک خود، نياز مبرم به فضايی دارد که در آن بتواند اختلاف های درونی خود را، بطور مسالمت آميز (حتی المقدور!)، حل و فصل کند. از اين طريق است که به سازش هايی موقت در درون خود دست می يابد. در نتيجه، اين تئوکراسی به شيوه ای «دموکراتيک» برای انتخاب يکی در ميان خود از طريق «انتخابات عمومی» توسل می جويد.

جنبش های سياسی- اجتماعی، انجمنی و مدنی
با اين که گرايش تئوکراسی به تسلط بر همه ی امور است و هيچ پديدار اجتماعی، سياسی و حتا صنفی خودمختار و مستقل از خود را بر نمی تابد، اما از اوان جمهوری اسلامی و بویِژه در سال های اخير، شاهد فعاليت های چشم گير جامعه ی مدنی در ايران هستيم. مقاومت ها و مبارزات بخش های مختلف اجتماعی در جهت خودمختاری و خروج از دين سالاری. برآمدن، رشد و گسترش جنبش های اجتماعی- سياسی، انجمنی، مدنی و سنديکايی يکی از شاخص های اصلی اوضاع امروز ايران را تشکيل می دهند. اين جنبش ها به ويژه اقشاری را در بر می گيرند که بيش از همه تحت ستم فشارها، محدوديت ها، نابرابری ها، تبعيض ها و بی عدالتی های دين سالاری، استبداد و سياست های نابخردانه و فاجعه بار رژيم، قرار دارند.
چهار جنبش اجتماعی اصلی امروز ايران را برشماريم. جنبش زنان که برابری زن و مرد در همه ی عرصه های اجتماعی، اقتصادی و سياسی، نفی مرداسالاری و الغأ قوانين ضد زن در تئوکراسی اسلامی ايران را ميدان پيکار خود قرار داده اند. جنبش دانشجويان که برای آزادی عقيده و بيان و برای دموکراسی پلوراليستی مبارزه می کنند. جنبش کارگران که در دفاع از منافع خود در برابر صاحبان سرمايه و دولت کارفرما، دست به ايجاد سنديکاهای مستقل، بدون دخالت دولت، می زنند. و جنبش مليت ها و اقوام که برای به رسميت شناخته شدن هويت و حقوق دموکراتيک خود برخاسته اند.
ويژگی جنبش های نوين سياسی- اجتماعی در اين دوران نسبت به دوران های گذشته (۴)، با فروپاشی «سوسياليسم واقعاً موجود» و گسست از بينش های توتاليتر و دينی از «سياست»، «چپ» و سوسياليسم، در اين است که ۱- اين جنبش ها می خواهند مستقل و خودمختار باشند و تحت قيموميت ايدئولوژی و حزب سياسی خاصی، بويژه احزاب سنتی، قرار نگيرند. ۲- اين جنبش ها نمی خواهند در چهارچوب مطالبات صنفی و قشری باقی بمانند بلکه ميل و اراده ی آن ها به دخالت گری هم در امور مسايل خاص و صنفی و هم در امور کلان اجتماعی- سياسی است. ۳- اين جنبش ها می خواهند در گسست از شکل های سنتی کار سياسی(«سياستِ واقعاً موجود»(۵)) و تشکيلاتی (شکل سنتی سازماندهی حزبی)، اشکال ديگری از کار سياسی و مبارزاتی و مشارکتی را بيازمايند. اشکالی جنبشی، غير سلسله مراتبی حزبی، در تلفيق آزادی، داوطلبی فردی و همبستگی جمعی. ۴- اين که اين جنبش های جديد، نه طبقاتی بلکه پلوراليستی اند. اقشار و طبقاتی را در بر می گيرند که خواهان ايجاد تغيير و دگرگونی نه صرفاً در حوزه ی کلان سياسی و اقتصادی بلکه بويژه در مناسبات بين افراد، در مناسبات اجتماعی، فرهنگی... اند. تغيير مناسبات موجود در خانواده، مدرسه، دانشگاه، کارخانه، محيط کار و اداره... در حوزه های مختلف فعاليت اجتماعی، اقتصادی، سياسی و فرهنگی. و ۵- اين که مشغله ی اصلی اين جنبش ها نه قدرت سياسی، نه تصرف قدرت سياسی و اِعمال آن به نام «مسأله اصلی انقلاب»، بلکه ايجاد تغييرات و دگرگونی هايی مستمر و مداوم اجتماعی است، فراسوی جا به جا شدن قدرتف دولت ها و حکومت ها...

انتخابات رياست جمهوری
يکی از نمونه های قلب ماهيت توسط تئوکراسی اسلامی، انتخابات رياست جمهوری است. انتخابات، همان طور که گفتيم، شيوه ای است که تئوکراسی در ايران به کار می گيرد. برای کسب مشروعيت مردمی از يکسو، و حل حتی المقدور مسالمت آميز اختلافات درونی خود از سوی ديگر. انتخابات رياست جمهوری، مانند ديگر انتخابات در ايران، دموکراتيک نيست، بلکه صوری است. انتخابات دموکراتيک مستلزم وجود پيش شرط هايی چون فضای آزاد بحث و گفتگو، فعاليت آزاد جامعه ی مدنی، انجمن ها، احزاب و سازمان ها، آزادی رسانه های مستقل و حضور ناظرين بين المللی... است. در انتخابات ايران هيچ يک از اين پيش شرط ها وجود ندارند. انتخابات رياست جمهوری در ايران، انتخابی است از بين برگزيدگان دستگاه تئوکراتيک که معتقد به مبانی دين سالاری اسلامی در ايران هستند. انتخابات، طبق اصل ۹۹ قاون اساسی، زير نظر شورای نگهبانی است که اعضای تصميم گيرنده ی اصلی آن (يعنی فقهای شورای نگهبان) برگزيده ی ولی فقيه اند. شورای نگهبان صلاحيت نامزدها را بنا بر موازين تئوکراتيک قانون اساسی و تفسير خود از آن ها، تأييد يا رد می کند. بدين ترتيب، اين نهاد انتصابی سدی عبور ناپذير در برابر منتقدان و مخالفان و راه يافتن آن ها به نهاد های به ظاهر انتخابی است. در تئوکراسی ايران، قدرت اصلی در دست ولايت فقيه و امام امت است. به اصطلاح منتخبين مردم، چون رئيس جمهور، صاحب اختيار و قدرتی مستقل نيستند. در انتخابات رياست جمهوری در ايران، بيش از نيمی از جامعه که زنان باشند، اقليت های مذهبی (غير از مذهب جعفری دوازده امامی) و اپوزيسيون خارج از قدرت که باورمند به اصول تئوکراتيکِ قانون اساسی نيست، يعنی بخشی عظيم و اکثزيتی بزرگ از مردم، از حق نامزدی برای رياست جمهوری محرومند.

مداخله گری جنبشی
با اين همه، انتخابات در ايران امکانی، هر چند محدود و پر مانع و خطر، برای مداخله گری فعالان سياسی- اجتماعی به وجود می آورد. جنبش های اجتماعی، انجمنی و مدنی، به حق و به راستی، می خواهند از اين فرصت برای طرح ايده ها و خواست های اجتماعی - سياسی خود با مردم، بهره جويند. بيانيه «انتخابات و گفتمان مطالبه محور»، بيانيه «همگرايی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» و... مبين تمايل و تصميم اين گونه جنبش ها و حرکت ها به مداخله گری در فرايند انتخابات است. دخالت گری با اين هدف که با مطالبات مشخصی در جامعه حضور يابند و فعاليت کنند. که پروژه ها، خواست ها و عقايد خود را با مردم در ميان گذارند. که از طريق راه انداختن گفتمانی با مردم و راه افتادن جنبشی در بين مردم، شرايط و مقدمات ذهنی تغييرات اجتماعی و سياسی فراهم آيند.
مداخله گری جنبش های اجتماعی در ايران امروز به چه معناست؟ بدين معناست که مبارزه پيرامون خواست های اساسی و تحقق پذيری احتمالی برخی ار آن ها را نمی توان و نبايد موکول به پس از براندازی رژيم، حتا در يک نظام توتاليتر، کرد. که اين خواست ها مجموعه ای را تشکيل می دهند: از سياسی، اجتماعی تا... اقتصادی... از مسايل عمومی و کلان... تا موارد مشخص و خاص مربوط به اقشار معين اجتماعی. که اين خواست ها، در عين حال، تا حدودی، خصلت پروژه ای، برنامه ی اجتماعی – سياسی، دارند.
وظيفه ی اپوزيسيون خاج از کشور، آن بخش از اپوزيسيونی که ما خود را در آن می يابيم – يعنی اپوزيسيون دموکراتِ جمهوری خواه و لائيک، اپوزيسيون چپِ سوسياليستِ آزادی خواه - اين است که از جنبش های اجتماعی داخل کشور پشتيبانی کند. با آن ها همراهی کند. از خواست ها و طرح هايی که اين جنبش ها ارايه می دهند، حمايت کند. اما اين پشتيبانی، در عين حال، همراه با بحث و گفتگو بين نظرات گوناگون است. همراه با ديالوگ است. ديالوگی دوستانه، صميمانه و در عين حال انتقادی پيرامون کاستی ها، ابهامات و توهماتی که می توانند در جنبش وجود داشته باشند. گفتمان پيرامون ديدگاه ها و نظرهای مختلفی که می توانند در بين ما و در درون جنبش مطرح شوند.
اکثر قريب به اتفاق خواست هايی که اين جنبش ها با مردم در ميان گذارده اند، از جمله از سوی دو بيانيه نامبرده، مورد تأييد و پشتيبانی ما در خارج از کشور بايد قرار گيرند. با اين وجود، اين بيانيه ها کاستی ها و ابهاماتی دارند که لازم می دانيم اشاره به آن ها کنيم. به نظر نگارنده، کاستی ها اصلی شامل اين نکات می شوند: ۱- عدم طرح صريح ضد دموکراتيک بودن انتخابات رياست جمهوری ۲- عدم طرح ضرورت ايجاد تغييرات اساسی در قوانين کشور، از جمله در قانون اساسی که قانون پايه است، در جهت اصول و مبانی دموکراتيک و حقوق بشری ۳- عدم طرح ضرورت برچيدن نهاد های سرکوبگر رژيم و خواست آزادی فوری همه ی زندانيان سياسی و عقيدتی. ۴- در زمينه ی حقوق بشر و آزادی های اساسی و در تکميل نکات بسيار مهمی که در بيانيه های نامبرده آمده اند، ضرورت تأکيد بر لغو کامل مجازات اعدام و تأمين آزادی انديشه و وجدان - فکری، دينی، مذهبی و فلسفی - برای همه ی شهروندان بدون استثنأ. و ۵- در روابط بين المللی، تأکيد بر سياست صلح آميز با همه ی کشور های جهان و مخالفت با ماجراجويی های نظامی و اتمی.

تحريم انتخابات رياست جمهوری
يکی ديگر از موارد مورد اختلاف می تواند موضع نهايی ما در باره ی شرکت يا عدم شرکت در انتخابات رياست جمهوری آينده ايران باشد. مداخله گری در فضايی که فرايند اين انتخابات می تواند به وجود آورد از يکسو و خود داری از رفتن به پای صندوق های رأی از سوی ديگر، بر خلاف تصوری اوليه، با هم متضاد نيستند. بر عکس، اين دو کُنش، در شرايط انتخاباتی صوری و ضد دموکراتيک، مکمل يکديگر اند. از ويژگی تئوکراسی اسلامی ايران (تلاش رژيم برای کسب مشروعيت مردمی) بر می آيند. در اين انتخابات، همه ی کسانی که خارج از منظومه ی تئوکراتيک قرار دارند از حق نامزدی برخوردار نيستند. از سوی ديگر، نامزدهای انتصابی شورای نگهبان، بنا بر شرط وجودی شان، ملزم به پذيرش و رعايت اصول تئوکراتيک قانون اساسی و بنيادهای حکومت اسلامی اند. از اين رو، آن ها نيز نه می توانند خواهان ايجاد تغييراتی اساسی در اوضاع کشور باشند و نه، در صورت کسب پُست رياست جمهوری، صاحب اختيار و قدرتی مستقل (از رهبريت سيستم) هستند که بتوانند چنين تغييراتی را به وجود آورند. به همان سان که در دوره، خاتمی و اصلاح طلبان، با وجود برخورداری از حمايت اکثريت مردم، نتوانستند کاری از پيش برند.
رفتن به پای صندوق های رأی در انتخابات رياست جمهوری آينده ايران، به طور عمده خدمت به استمرار نظامی می کند که همواره می کوشد در انتخابات ضد دموکراتيک و تئوکراتيک خود، از در صد بالای رأی دهنده (صرف نظر از تقلب) بهره برداری کند. بهره برداری چون وسيله ای جهت مشروعيت مردمی بخشيدن به خود، در انظار داخلی و بين المللی.
مداخله گری جنبشی همراه با تحريم انتخابات گامی است در راستای مبارزه با نظام تئوکراتيک. در راستای مبارزه برای ايجاد يک جمهوری آزاد، مستقل، دموکراتيک و لائيک در ايران.

پی نوشت ها
۱. قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران. قانون مدنی. نشر دوران.
۲. رجوع کنيد به «مداخله ای در جدل سکولاريزاسيون در ايران» و معناهايی که از سکولاريزاسيون در آن جا به دست داده ام. طرحی نو شماره های ۱۳۷، ۱۳۸ و ۱۳۹ (مرداد، شهريور و مهر ۱۳۸۷)
۳. البته کليسای مسيح نيز نيز به چندين شعبه تقسيم شد. با اين وجود، نهاد واحد، سلسله مراتبی و منسجمی چون کليسا، در اسلام به وجود نيامد.
۴. منظور، سازمان های دموکراتيک و سنديکايی در دوران «سوسياليسم واقعاً موجود» است که در حقيقت اهرم هايی وابسته به احزاب سياسی بودند و از خود استقلالی نداشتند. ماهواره هايی به گرد احزاب سياسی سنتی.
۵. منظور آن بينش سياسی است که از «سياست»، قدرت، سلطه، تخصص، دين، غايت، «يک» و «سوژه»، يعنی مفاهيم و عناصری را تفهيم می کند که می توان آن ها را بنيادهای توتاليتر و دينی بينش سياسی ناميد. مفاهيم و عواملی که نه تنها ارکان اصلی «سياستِ واقعاً موجود» - «سياست» آن چنان که هست - را تشکيل می دهند، بلکه تعريف کننده و تبيين کننده ی خودِ «سياست» و سياست ورزی می باشند.


Parham

Back to the topic...

by Parham on

khaleh mosheh

And what reforms would those be? Please point to ONE reform achieved when Khatami was president.


khaleh mosheh

Thanks for the blog Negar Jan

by khaleh mosheh on

I think it is very reasonable to assume that all the votes count for something in demanding the much needed reforms in the Iranian society and governance.


Parham

Irandokht

by Parham on

When it's not there anymore, you can call it whatever you wish, filth-infested, whatever. It's all make-believe anyway, right?

Shows --again-- your mentality and that of those who represent your line of thinking about the topic at hand.

One day we'll see what is filth and what is not; but more,who is all filth and who is not.


MEHRNAZ SHAHABI

Negar jaan

by MEHRNAZ SHAHABI on

Thank you.  Although our votes outside of the country counts as a very small proportion of the total votes - the turn out in Iran is quite high - but it is good to see there are people who value the right to vote, despite shortcomings in the electoral system and many rightful grievances - and who appreciate that the outcome of this election could make a difference - as did the outcome of the last election. 


Abarmard

Important blog

by Abarmard on

I can see that you are passionate.

To lighten the mood, here is another reason to vote ;)

(Please note, rated R for language)

//www.youtube.com/watch?v=jBl6mlgda7c


IRANdokht

Negar

by IRANdokht on

I agree with Monda and Mina S

Our votes won't probably matter, but the vote of the Iranian people does and I hope that they participate in the election. They've fought for the right to vote and nobody should discourage them.

Thank you for a well written piece and I apologize for having side tracked your blog a little bit. The good news is the filth infested comment was removed.

IRANdokht


Parham

ID

by Parham on

Go read from the beginning of the thread. You don't see it, you're blind.
And I'm not responsible for other people say or do! My "buddy"?? Who?? Cheghadr maghlateh? You don't like it, stick your fingers in your ears, close your eyes and mouth, then blow up! :-)
It's a good thing the thread is there for all to read!


Monda

Negar jan

by Monda on

I love the way you express yourself. I'm with you, even though I truly don't think our vote, outside Iran matters much. Does it feel good t me to vote? You bet. And that is reason enough for me to do so.


IRANdokht

Parham just follow your first rule

by IRANdokht on

and avoid insulting people.

then you won't get flagged, your comments will stay put and you won't feel so frustrated.  

it's actually quite simple. 

 

Besides, "spoiled brat" is an insult, but what you were saying and your buddy is insinuating about the people who disagree with you is considered free speech? LOL that's a joke!

IRANdokht


Parham

Irandokht

by Parham on

If you read my message, you'll see that I only fall short of insulting you, but I don't do it actually.

However, (now I'll do it, but even now with a grain of humor), the "dead mouse" that you are, pretended otherwise.

Do think about that changing of the handle! I don't like "Iran" and "dead mouse" going together.


Parham

Oh great

by Parham on

And my message was censored too!
Someone, probably Irandokht, flagged it as offensive. Great! :-)

What a ridiculous site this has become.

Jahanshah, this word to you, publicly:
You don't feel an ounce of responsibility towards the people who make up your web site (and source of income). If you did, you would create a logical set of rules for your forums and implement them. Either that, or you'd scrap them completely.

You are giving the right to people to come in and insult anyone the way they want (look below: Mina S to us "spoiled brats"), provoke the way they want ("westernized bla bla...") and where there is a reply, you censor!

In other words, you like the fact that this sort of inflamed interaction gathers viewers for your web site (AND source of income), you even PRETEND that it bothers you, but when it comes to implementing real rules to get rid of it, you actually adopt regulations that go the opposite way.

Please don't tell me you don't know what every site with a forum does, that there are SIMPLE rules to keep Internet forums in line:
- Avoid insults
- Avoid personal attacks
- Avoid provocations
- Don't troll
- Only write about the topic
- Go by these rules or your posts will be deleted
- You'll get a warning after a few deletions
- You'll get kicked out if you don't go by those warnings
- Any new profile you'll make would be put under heavy scrutiny and/or deleted right away as well

These are rules most web sites go by. If you can't go by them, why are you hosting a forum for yours? Do you enjoy the fact that your users get insulted left and right on your site?
I'm not here for that, you know? I'm also beginning to resent your attitude towards us more and more here. We make up your site, we create content for it, we get insulted, and when it comes to do something about it, you just do worse, willingly or unwillingly.
Well the hell with that.


IRANdokht

I guess you're lucky Parham

by IRANdokht on

Your insulting and completely out-of-line comment was removed.

IRANdokht

PS: go ahead and insult me even more. I guess it makes you feel better about yourself. I won't flag this one. 

 


Parham

Irandokht

by Parham on

I have every right to react the way I want when I'm called names or there's an attack on my person. Mina S is not really making a point, but calling us names. I'll also provoke more when I'm provoked, which is what she is really doing with the words she is using. That's no debate.

More, the day I need your judgment, I'll ask for it. FYI, I don't consider you wise, smart or anything else that would give you the right to come in and make that judgment about me or anything I've said. I consider what you said arrogant, pompous, and out of line.

Even more, now that you started the trend, I would change my handle here if I were you. I find it personally offensive that you should call yourself Irandokht.

Do come here often too.

p.s. oh, I forgot! Did I say people don't have the right to vote? See what ways you use to "debate"? What should I be calling YOU now? In my experience, only charlatans use that sort of trick in debates.


IRANdokht

Parham

by IRANdokht on

You are overreacting again and your response to a simple comment was way too rude.

People are free to vote or not to vote, that's everyone's right.

IRANdokht

 


default

To Parham: Don't be so naive

by keeping up appearances (not verified) on

I assure you these people are sitting ALL comfortably outside Iran BUT with a LONG string attached to the ruling elite inside. There is some personal gain (monetary, etc. etc.) for each and every single one of them otherwise they would not come here day in day out to advertise for that farce of an election.

Now their trick is to throw a couple of anti-mullah, anti-IR sentences to gain the confidence of the gullible unsuspecting but genuinely opposed to IR folks, to see things their way, be convinced by their theatrics, and like a mindless fool (that they consider their audience) participate in their sham of an election.

JJ do not delete


default

I love it

by Mina S (not verified) on

You're a very good writer and you made your point very clear.
Don't listen to every negative voice out there.
Iranians inside the country will vote and they will not listen to a bunch of spoiled westernized brats who enjoy their lives outside Iran and want to dictate their will to Iranians.
I really don't think the vote of Iranians in diaspora would mean anything. We're quite outnumbered by the Iranians who suffer under this regime day in and day out.
Who cares if Maryam and Parham don't vote, really, who cares! There are millions of Iranians who know better and care more and they will vote.

Thank you!


Maryam Hojjat

I agree with Parham

by Maryam Hojjat on

you proved contrary to your belief when you voted!  Think before you do anythibng out of you frustrated feeling & emotions.

Payandeh Iran & Iranians

Down with IRI


default

Iranian.com as the "election" headquarters of the IRI

by I am not surprised (not verified) on

Baba boro ray bedeh! who cares?

Some people have turned this site with JJ's full blessing into "election" headquarters of the IRI.

Don't you guys get tired of this?


Parham

رای

Parham


رای وقتی‌ معنی‌ میده که دمکراسی وجود داشته باشه، نه وقتی‌ آدمو فقط بازیچه دست یه عده زورگو بکنه. من فکر می‌کنم شما درست بر عکس اون چیزی که میخواستین بگین ثابت کردین!