یک روز یک زندگی


Share/Save/Bookmark

یک روز یک زندگی
by Orang Gholikhani
09-Aug-2012
 

چرا این تشویش

در کمین خروج خورشید

در خانه سکوت

پنجره ها باز میشوند

به نوای خنده کودکان

زندگی دوباره بر میخیزد

به کشف لذت های خفته

که در خواب دیده

----

پنجره ها باز میشوند

به گل

به بوی مستانه درخت نمدار

جوانه گندم میپرستد نوازش باران

از کدام کتاب

از کدام زمان

این حرف شد حقیقت

این هدف شد سرنوشت

و گل  شده زندانی خاک

تشنه آب

-------

پنجره ها باز میشوند

به گرمای غبار آلود

لانه چوبی افتاده بر زمین

پرنده گیج گرما و تشنج

فراموش کرده پرواز

ولی نمی میرد

نمیخواهد بمیرد در گذشته

آیا فرار از گذشته

 بی پروا میابد آینده را

آیا از خانه خوشبختی میگذرد

شاید یک روز یک زمان

یک لحظه

صبر کند به انتظار ما

-----

پنجره ها باز میشوند

به کمرنگی نور

کاغها به خانه بر میگردند

با فریادی خراشنده

به تکرار حرف ها و غیبت ها

که بگوش میرود

و دل فراموش میکند

مجبور است برای باور سرنوشت

ولی از کدام کتاب

از کدام زمان گمشده در تاریخ

که کسی ننوشته و نخوانده

----

پنجره ها باز میشوند

به باغچه زیر برف

چک چک آب یخزده

میرساند از حوضچه

ترانه سرما

میتپد قلب زمستان

برای یک لحظه گرما

در صحرای تبدار آغوشت

چکه چکه این آب مینوشم

سرنوشت را مینویسم

در یک دفتر در یک کتاب

برای زمانی در آینده

که میدانم زیباست

برای تو برای ما

----

خورشید میخوابد

و تشویش با رویا میمیرد

 

اورنگ
Aout 2012


Share/Save/Bookmark

Recently by Orang GholikhaniCommentsDate
هم کوچه
4
Nov 25, 2012
نوازش پرستو
2
Nov 18, 2012
نیمکت
3
Nov 11, 2012
more from Orang Gholikhani