به یاد پرواز آن ستاره

به یاد پرواز آن ستاره
by Red Wine
04-Apr-2010
 

 امروز ۱۵ فروردین ماه سال ۱۳۸۹ شمسی‌ است و روزیست که که شاعره بزرگوار، خانم پروین اعتصامی بعد از مدتها رنج و عذاب به رحمت ایزدی پیوست.۶۹ سال از پروازی ابدی ایشان می‌گذرد.

به خاطر این مصیبت بزرگ، تصمیم گرفتیم که یک عدد پوستر به یاد ایشان طرح و سپس بسازیم.حیف دیدیم که به یاد ایشان کاری نکنیم،به خصوص که اشعار ایشان ادبیات ما ایرانیان را پر بارتر کرده و پر گوهر!

یاد ایشان را گرامی‌ بداریم.
 
ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟
جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟

رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت
غیر از قفس‌ای مرغ گرفتار چه دیدی؟

امیدواریم که این پوستر مقبول بزرگان افتد که ما از خوردگانیم و از خاک هیچ تر !


Share/Save/Bookmark

more from Red Wine
 
Red Wine

...

by Red Wine on

Thank you Reza jan for this link.


Reza86

Parvin Etesami's Memorial Page

by Reza86 on


Red Wine

Abarmard jan

by Red Wine on

Thak you so much for your kind words... God bless you amigo.


Abarmard

Very nice

by Abarmard on

Thanks Mr. Red Wine. Have a wonderful and happy week.


Red Wine

Laleh Jan, Oranj jan aziz

by Red Wine on

Thank you for being here and thank you so much for your nice words...

God bless you :=) .


Red Wine

Farah Jan,Noosh Afarin aziz

by Red Wine on

فرح جان خیلی‌ خوش حالم که این مطلب به رویت شما رسید،ممنون از شعرتان،خدا شما را برای ما حفظ کند.

نوش آفرین جان عزیز، بسیار بسیار سپاسگزارم از صحبت‌هایتان و از آن ۲ شعر، بسیار لذت بردیم.همیشه سبز و همیشه سلامت باشید.

 


Red Wine

bajenaghe naghi aziz and Dariush jan

by Red Wine on

Guys you are the best,thank you so much for your nice words ... You are the best .


Red Wine

M.Saadat Noury Aziz

by Red Wine on

دوست عزیز ،واقعا لذت بردیم از آن چند بیت شعری که نوشته بودید،دستتان درد نکند و همیشه سلامت باشید.


Red Wine

dear dhhcfo

by Red Wine on

Thank you so much for your support and your nice words...

Ghorbanat beravam.


Red Wine

Souri Jan, Azadeh Jan Aziz

by Red Wine on

سوری جان بسیار از شما سپاسگزارم که همیشه مهربان هستید و لطف نسبت به بنده دارید.همیشه سبز و همیشه خوش باشید.

 

آزاده جان دستت درد نکند برای آن شعر و بیوگرافی آن مرحومه،به مورد استفاده قرار گرفت.

همیشه پاینده و همیشه دلتان بهاری باشد.

 


Red Wine

Shazde Asdola Mirza Aziz

by Red Wine on

شازده جان، دوست عزیز بنده.. چه خوب یادآوری کردید آن شعر زیبا را.

خدا شما را برای همه ما حفظ کند.

 


Red Wine

Anahid jan,Monda jan, Divaneh aziz

by Red Wine on

Thank you so much for your nice and kind words.God bless you.


Red Wine

Peter Pan

by Red Wine on

Thank you for that video.


Orang Gholikhani

Roohash Shad

by Orang Gholikhani on

Thanks Red wine jan Orang


LalehGillani

دو ستاره

LalehGillani


دو تن از زنان ایران، پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد، در فاصلۀ سه دهه از یکدیگر در شعر فارسی چون دو ستاره درخشیدند و در جوانی خاموش گشتند.

در هنگام مرگ، پروین 34 سالش بود و فروغ 32.


Azadeh Azad

My favourite poem by Parvin: a gift to Red Wine

by Azadeh Azad on

بد و نيک و غم و شادي همه آخر گردد

فلک، اي دوست، ز بس بيحد و بيمر گردد

دي و اسفند مه و بهمن و آذر گردد

ز قفاي من و تو، گرد جهان را بسيار

پي کيخسرو و دارا و سکندر گردد

ماه چون شب شود، از جاي بجائي حيران

وين گران کشتي بي رهبر و لنگر گردد

اين سبک خنگ بي آسايش بي پا تازد

تا بود روز و شب، اين گنبد اخضر گردد

من و تو روزي از پاي در افتيم، وليک

فرصت رفته محالست که از سر گردد

روز بگذشته خيالست که از نو آيد

پيش از آن کاين رخ گلنار معصفر گردد

کشتزار دل تو کوش که تا سبز شود

نيست اميد که همواره نفس بر گردد

زندگي جز نفسي نيست، غنيمت شمرش

همچو شهباز که بر گرد کبوتر گردد

چرخ بر گرد تو داني که چسان مي‌گردد

سر بپيچاند و خود بر ره ديگر گردد

اندرين نيمه ره، اين ديو تو را آخر کار

بس نسيم فرح‌انگيز که صرصر گردد

خوش مکن دل که نکشتست نسيمت اي شمع

مرده آن روح که فرمانبر پيکر گردد

تيره آن چشم که بر ظلمت و پستي بيند

خصلت سنگ سيه نيست که گوهر گردد

گر دو صد عمر شود پرده نشين در معدن

راست کردار چو سلمان و چو بوذر گردد

نه هر آنرا که لقب بوذر و سلمان باشد

آز تو بيشتر و عمر تو کمتر گردد

هر نفس کز تو برآيد، چو نکو در نگري

روح بايد که از اين راه توانگر گردد

علم سرمايه‌ي هستي است، نه گنج زر و مال

مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد

نخورد هيچ توانگر غم درويش و فقير

که بدام ستم انداخته در بر گردد

قيمت بحر در آن لحظه بداند ماهي

خسک خشک چو همصحبت اخگر گردد

گاه باشد که دو صد خانه کند خاکستر

طوطيانرا خورش آن به که ز شکر گردد

کرکسان لاشه خورانند ز بس تيره دلي

نه هر آنکو خبري گفت پيمبر گردد

نه هر آنکو قدمي رفت بمقصد برسيد

به لب دجله و پيرامن کوثر گردد

تشنه‌ي سوخته در خواب ببيند که همي

چو گه داوري و نوبت کيفر گردد

آنچنان کن که بنيکيت مکافات دهند

مشو ايمن چو دلي از تو مکدر گردد

مرو آزاد، چو در دام تو صيدي باشد

سوزن کينه مپرتاب که خنجر گردد

توشه‌ي بخل ميندوز که دو دست و غبار

نه هر آن شاخه که بررست صنوبر گردد

نه هر آن غنچه که بشکفت گل سرخ شود

که چو پرگار بيک خط مدور گردد

ز درازا و ز پهنا چه همي پرسي از آن

تا که بي عقل و هشي صاحب مشعر گردد

عقل استاد و معلم برود پاک از سر

سنگ طفلان خورد آن شاخ که برور گردد

جور مرغان کشد آن مرز که پر چينه بود

صرف، گلگونه و عطر و زر و زيور گردد

روسبي از کم و بيش آنچه کند گرد، همه

تا که کار دل تو نيز ميسر گردد

گر که کار آگهي، از بهر دلي کاري کن

تيره رائي است گر از نيمه‌ي ره برگردد

رهنوردي که باميد رهي ميپويد

دلق را آستر از ديبه‌ي ششتر گردد

هيچ درزي نپسندد که بدين بيهدگي

خون چو آلوده شود، پاک به نشتر گردد

چرخ گوش تو بپيچاند اگر سر پيچي

که ز ما بيخبر اين ملک مسخر گردد

ديو را بر در دل ديدم و زان ميترسم

بيم آنست که اين وعده مکرر گردد

دعوت نفس پذيرفتي و رفتي يکبار

که سراپاي وجود تو مطهر گردد

پاکي آموز بچشم و دل خود، گر خواهي

هرگز آگاه نه از نفع و نه از ضر گردد

هر که شاگردي سوداگر گيتي نکند

که بي انديشه درين بحر شناور گردد

دامن اوست پر از لل و مرجان، پروين

که بي انديشه درين بحر شناور گردد


Darius Kadivar

Parvin E'tesami Greets Iran's Crown Prince at Library (1940's)

by Darius Kadivar on

Thanks Redwine Jaan for reminding us of this great poetess and pillar of Persian Literature.

This may interest you too.

EMINENT PERSIANS: Poetess Parvin E'tesami Greets Iran's Crown Prince at Library (1940's)

Warm Regards,

DK


Noosh Afarin

شازده شراب سرخ؛

Noosh Afarin


 


 شازده شراب سرخ؛ با تشکر از یاداوری سالروز خاموشی اختر چرخ ادب؛ بانوی آزاده و دلسوز و غمخوار، شاعره ای از تبار روشنيها که نسلها به وجود او خواهند بالید. یادش همیشه گرامی و روانش شاد.


دو تا از اشعار بانو را به یادش تقدیم بلاگتان میکنم.

اشك يتيم

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فرياد شوق بر سر هر كوی و بام خاست

پرسيد زان ميانه يكی كودكی يتيم
كاين تابناك چيست كه بر تاج پادشاست

آن يك جواب داد چه دانيم ما كه چيست
پيداست آنقدر كه متاعی گرانبهاست

نزديك رفت پيرزنی گوژپشت و گفت
اين اشك ديده ی من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فريفته است
اين گرگ سالهاست كه با گله آشناست

آن پارسا كه ده خَرَد و مُلك، رهزن است
آن پادشا كه مال رعيّت خورد، گداست

بر قطره ی سرشك يتيمان نظاره كن
تا بنگری كه روشنی گوهر از كجاست

پروين، به كجروان سخن از راستی چه سود
كو آن چنان كسی كه نرنجد ز حرف راست

  پروين اعتصامی

 

 ای رنجبر
 
تا به كی جان كندن اندر آفتاب ای رنجبر
ريختن از بهر نان از چهره آب ای رنجبر

زين همه خواری كه بينی زآفتاب و خاك و باد
چيست مزدت جز نكوهش يا عتاب ای رنجبر

از حقوق پايمال خويشتن كن پرسشی
چند ميترسی ز هر خان و جناب ای رنجبر

جمله آنان را كه چون زالو مكندت خون بريز
وندران خون دست و پايی كن خضاب ای رنجبر

ديو آز و خودپرستی را بگير و حبس كن
تا شود چهر حقيقت بی ‎حجاب ای رنجبر

حاكم شرعی كه بهر رشوه فتوی ميدهد
كه دهد عرض فقيران را جواب ای رنجبر

آن كه خود را پاك ميداند ز هر آلودگی
ميكند مردارخواری چون غراب ای رنجبر

گر كه اطفال تو بی ‎شامند شبها باك نيست
خواجه تيهو ميكند هر شب كباب ای رنجبر

گر چراغت را نبخشيده است گردون روشنی
غم مخور، ميتابد امشب ماهتاب ای رنجبر

در خور دانش اميرانند و فرزندانشان
تو چه خواهی فهم كردن از كتاب ای رنجبر

مردم آنانند كز حكم و سياست آگهند
كارگر كارش غم است و اضطراب ای رنجبر

هر كه پوشد جامهء نيكو، بزرگ و لايق اوست
رو تو صدها وصله داری بر لباب ای رنجبر

جامه‎ات شوخ است و رويت تيره‎ رنگ از گرد و خاك
از تو ميبايست كردن اجتناب ای رنجبر

هر چه بنويسد حكام اندرين محضر رواست
كس نخواهد خواستن زيشان حساب ای رنجبر

  پروين اعتصامی

 

 

 

 

 


Farah Rusta

اولین شعری که آموختم

Farah Rusta


پروین اسطورهٔ ایست که همواره برای من سرمشق و نمونه زن کامل ایرانی بوده است. با تشکر از شما و بیاد او نخستین شعری رأ که آموختم را خدمتتان تقدیم میدارم

 

کودکی کوزه‌ای شکست و گریست

که مرا پای خانه رفتن نیست

چه کنم، اوستاد اگر پرسد

کوزهٔ آب ازوست، از من نیست

زین شکسته شدن، دلم بشکست

کار ایام، جز شکستن نیست

چه کنم، گر طلب کند تاوان

خجلت و شرم، کم ز مردن نیست

گر نکوهش کند که کوزه چه شد

سخنیم از برای گفتن نیست

کاشکی دود آه میدیدم

حیف، دل را شکاف و روزن نیست

چیزها دیده و نخواسته‌ام

دل من هم دل است، آهن نیست

روی مادر ندیده‌ام هرگز

چشم طفل یتیم، روشن نیست

کودکان گریه میکنند و مرا

فرصتی بهر گریه کردن نیست

دامن مادران خوش است، چه شد

که سر من بهیچ دامن نیست

خواندم از شوق، هر که را مادر

گفت با من، که مادر من نیست

از چه، یکدوست بهر من نگذاشت

گر که با من، زمانه دشمن نیست

دیشب از من، خجسته روی بتافت

کاز چه معنیت، دیبه بر تن نیست

من که دیبا نداشتم همه عمر

دیدن، ای دوست، چو شنیدن نیست

طوق خورشید، گر زمرد بود

لعل من هم، به هیچ معدن نیست

لعل من چیست، عقده‌های دلم

عقد خونین، بهیچ مخزن نیست

اشک من، گوهر بناگوشم

اگر گوهری به گردن نیست

کودکان را کلیج هست و مرا

نان خشک از برای خوردن نیست

جامه‌ام را به نیم جو نخرند

این چنین جامه، جای ارزن نیست

ترسم آنگه دهند پیرهنم

که نشانی و نامی از تن نیست

کودکی گفت: مسکن تو کجاست

گفتم: آنجا که هیچ مسکن نیست

رقعه، دانم زدن به جامهٔ خویش

چه کنم، نخ کم است و سوزن نیست

خوشه‌ای چند میتوانم چید

چه توان کرد، وقت خرمن نیست

درسهایم نخوانده ماند تمام

چه کنم، در چراغ روغن نیست

همه گویند پیش ما منشین

هیچ جا، بهر من نشیمن نیست

بر پلاسم نشانده‌اند از آن

که مرا جامه، خز ادکن نیست

نزد استاد فرش رفتم و گفت

در تو فرسوده، فهم این فن نیست

همگنانم قفا زنند همی

که ترا جز زبان الکن نیست

من نرفتم بباغ با طفلان

بهر پژمردگان، شکفتن نیست

گل اگر بود، مادر من بود

چونکه او نیست، گل بگلشن نیست

گل من، خارهای پای من است

گر گل و یاسمین و سوسن نیست

اوستادم نهاد لوح بسر

که چو تو، هیچ طفل کودن نیست

من که هر خط نوشتم و خواندم

بخت با خواندن و نوشتن نیست

پشت سر اوفتادهٔ فلکم

نقص حطی و جرم کلمن نیست

مزد بهمن همی ز من خواهند

آخر این آذر است، بهمن نیست

چرخ، هر سنگ داشت بر من زد

دیگرش سنگ در فلاخن نیست

چه کنم، خانهٔ زمانه خراب

که دلی از جفاش ایمن نیست


bajenaghe naghi

Red Wine jan

by bajenaghe naghi on

Thank you for the beautiful and thoughtful poster and poetry.

 


M. Saadat Noury

بی رنج، زین پیا له کسی می نمی‌خورد

M. Saadat Noury


Dear Red Wine: Great job and hoping you also know that 

بی رنج ، زین پیا له کسی می نمی‌ خورد

بی دود ، زین تنور به کس نا ن نمی دهند

تیمار کار خویش تو خود خور، که دیگران

هرگز برای جرم تو ، تا وا ن نمی دهند

پروین اعتصامی


dhhcfo

Many thanks again

by dhhcfo on

Dear Red Wine...

Another posted masterpiece from you in appreciation and recognition of our great tradition, rich culture, and proud history.  She was indeed a towering figure in Iran's literacy, among many others.  May God bless her soul in eternity. With warm and sincere regards; dhhcfo 


Azadeh Azad

Pretty poster

by Azadeh Azad on

Thanks you very much, Red Wine aziz va geraami, for this timely tribute to great Parvin Etesami. Here is her biography for the younger generation who might not know her.

 Parvin Etesami (1907-1940) was born in Tabriz. Her father was Mirza Yusef Etesami (Etesamolmolk) and she had three brothers.

She moved from Tabriz to Tehran with her family in 1912, and made some limited trips within Iran as well as to foreign countries with her family.

She went to primary school in Tehran. She learned Arabic and Persian literature from her father and began attending literary meetings at the age of six. Her books were her toys.

Etesami composed her first poem in the classical style when she was eight years old. She received her high school diploma from the American Girls’ School of Tehran and also taught at the school for two years.

She later worked as a librarian at the University of Tehran and turned down an invitation to the royal court.

Her first collection of poems was published in 1935 and she received the 3rd Degree Medal of Art and Culture in 1936.

Her poems focus on themes of social awareness and the human aspect of life with simple yet insightful allegorical elements. There are no signs of romanticism or feminism in her works, although she lived in the period when Iran was beginning to modernize.

Etesami married in 1934 but got divorced two months later. She died of typhoid fever in Tehran in 1940 and was buried next to her father in Qom.

Here are the verses of her poem, which grace her tombstone:

 

Beneath this soil which verdure refuse,

Lies Parvin, literary star and muse.

She who, while suffering the bitterness of times,

Composed charming, sugar-laden rhymes.


Souri

Thank you very much

by Souri on

Dear Rdwine,

I liked Parvin Etesaami so much when I was a child.

Now, I almost forgot her work, but still have utmost respect for her.

One of the greatest!

Thanks for remembering her.


Shazde Asdola Mirza

شعر از پروین اعتصامی برای مزارش

Shazde Asdola Mirza


.

 اینکه خاک سیه اش بالین است

  اختر چرخ ادب پروین است  

گر چه جز تلخی‌ از ایام ندید  

تا بخواهی سخنش شیرین است

  شاعر آن همه اشعار اینک  

سأیل فاتحه و یاسین است  

دوستان به که از او یاد کنند

  دل بی‌ دوست دلی‌ غمگین است  

خاک در دیده بسی‌ جان فرساست  

سنگ بر سینه بسی‌ سنگین است  

هر که باشی‌ و ز هر جا برسی  

آخرین منزل هستی‌ اینست  

خرم آنکس که درین محنت گاه

 خاطری را سبب تسکین است


divaneh

Great Work

by divaneh on

Dear Red Wine, thanks for your great art work in memories of one of the best Iranian poets.


Monda

Very nice tribute

by Monda on

i appreciate your sensitivity and creativity in celebrating important occasions. Red Wine jan, Affarin.


Anahid Hojjati

Dear Red Wine,Your poster for "Parvin Etessami" is beautiful.

by Anahid Hojjati on

Red Wine aziz, great art work and thanks for your tribute to Parvin Etessami.


Peter Pan

این پیراهن است، افسار نیست

Peter Pan


Thanks for the classy tribute.