بوسنی، هائیتی، شمالِ قفقاز، رواندا، مکزیک، کلمبیا، ژاپن و...
مدتی بود که به خاطر بعضی از مسائل شخصی، به خصوص احساسی از انجام دادن پروژههای سیاسی سربازْ میزدم. به خصوص سال قبل که بعد از سالیان زیادی قبول به همکاری در یک سریال مستند تاریخی را کرده بودم. سریالی به نام تمام سربازانِ چرچیل که به زودی در چند کانال اروپایی به نمایش در خواهد آمد (هنوز چند قسمت از آن باقیست!).
تنها یک هفته بیشتر از سفر من به مصر در اوایل ماه ژانویه نمیگذاشت که انقلاب تونس به مصر هم سرایت کرد و گروه قدیمی بخش سیاسی تلویزیون ۲۴ ساعته اخبار فرانسه و اسپانیا با من تماس گرفت تا آماده باشم برای رفتن بدانجا. انگاری مثل روز روشن بود که این انقلاب جدیست و کار به جاهای باریک میکشد!
هر جای دیگر بود قبول نمیکردم، اما تا اسم مصر را شنیدم بدنم لرزید... عجیب بود چون من چند روز قبل در آنجا بودم، به علت آشنائی به زبان و منطقه. به روی من حساب شده بود. باید میرفتم. من باید میرفتم.
***
مصر را از سالهای دور میشناسم، از زمانیکه تازه مشغول کسب تجربه در زمینه کار و ساخت مستند سازی را آغاز کرده بودم. در آن زمان پروژه ساخت یک مستند ۶ قسمتی در رابطه با مردم نیل و حواشی آن مرا آنچنان به خود جذب کرد که از همان وقت عاشق آنجا و مردمانش شدم.
عشق من به صحرا در صورتی به خود شکل گرفت که من بعد از شمیران دیگر حاضر به دل باختن برای جای سبزی دیگر نبودم. به صحرا خیلی زود دل باختم، آنچنان که بعد از اتمام کار (۴ ماه ساخت مستند طول کشید!) باز در آنجا ماندم و سپس تا به اَلان رابطه خود را با آنجا حفظ کرده ام.
مصر دیدنیست، باور بفرمایید که عاشق شُدنیست. صحبت من فَرا تر از آنچه هست که شما به عنوان توریست در آنجا میبینید، صحبت من از مردمانیست که بی نظیرند، متفاوت از دیگر مناطق، به دور از نیرنگ و ریا... مصر تو را دلباخته میکند، زنانِ شیر دل و مردانِ غیور... کُولیانِ رود نیل، قبایل متفاوت از سینا تا قلوبیه، از مطروحه تا دقهلیه. صحرا تو را به درون خود دعوت میکند، صحرا تو را به اسم صدا میکند، تو را از خودت بهتر میشناسد، صحرا تو را در پناه خود دارد...
...ساکت! گوشَت را به نسیم شبانه دِهْ... اگر خوب دقّت کنی، اگر آرام باشی و چشمانت را ببندی... صحرا تو را در بهترین جشن دنیا دعوت میکند... حال چشمانت را باز کن، سمت چپ نیل را در پرتویِ نور ماه میبینی، سمت راست جبل اَلاسود را میبینی، چند پُک علف عیبی ندارد... تو مدهوشِ رقص دخترکان کولی هستی که بدون بالا تنه میرقصند، هر چقدر که زمان به جلوتر میرود، صدای ضرب تِمپو بیشتر میشود، آنچنان که دخترکان نیز تند تر میرقصند و از خود بیخود شده و به روی ذغالهای آتش افروز راه میروند. و تو را صدا میزنند و اینک صداها قطع میشود و تنها صدای ضرب تابلا میاید و قلبت به تندی میزند، از جا بلند میشوی و با بردن اسم خدا و ذکر میکنی و نیت کوتاه و از روی ذغالها و سنگهای داغ رد میشوی و قسم که هیچ دردی بعد از آن آزارت نخواهد داد.
***
از همان لحظه که شورشها و گردهماییها در مصر آغاز شده بود، مشخص بود که مردم تصمیم گرفتند که به صورت جدی مبارزه کرده و حکومت استبدادی مبارک را ساقط کنند. مبارک دلش را به ارتش خوش کرده بود، به ژنرال خلیل دستور داده بود آنچه را که چین در تیانان مِن انجام داد، ارتش مصر هم در تَحریر انجام دهد، اما ارتشیها از همان لحظه اول حاضر به همکاری با دولت نشدند.این خیلی عجیب بود چون سران ارتش مصر حقوقهای بسیار خوبی دریافت میکنند و صاحب شرایطی هستند که بسیاری از مصریها به آنها حسرت میخوردند، اما ارتش بر سر قول خودش باقی ماند، تنها یک سوم از نیروی خود را به شهر فرستاد و یک سوم دیگر در خارج از شهرها موظف به انجام امورات دیگر شدند بی آنکه دخالت کنند.
با این حال تا آخرین لحظه مردم نگران بودند که مبادا ارتش دست به اسلحه ببرد و اینکه قبایل مصری نیز خشمگین شوند و سلاحهای جنگی خود را که تا قبل از صلح ۷۹ در دست داشتند دوباره به دست گیرند، اینها شوخی بردار نیستند و شدیداً وطن پرستَند.
***
با این حال پلیس دست به جنایت زد، بیشتر اینها گول افرادی را خورده بودند که ادعا میکردند که با رفتن مبارک، اسلامیون بر کشور مسلط خواهند شد و مصر به طریقه طالبانی اداره خواهد شد، این بیشترین مطلبی بود که در آنجا شنیده میشد.
تنها ۳ روز از اقامت ما در آنجا میگذشت که باخبر شدیم که طرفداران مبارک در خیابان اصلی میرات پاشا سنگر سازی کرده و نمیگذارند تا مردم به دیگر برادران و خواهرانشان در میدان تحریر بپیوندند، وقتی که به آنجا رسیدم، منطقه را مثل سارایوو دیدم، جنگی و شلوغ! در گوشه یی که پناه گرفتیم و گروه به کار خودش مشغول بود، شاهد تحریکات امنیتیهای مبارک بودیم، در کنار تیر چراغ برقی که یک ماشین فولکس را در آنجا آتش زده بودند ، پناه گرفتیم، امنیتیها ساختمان مخابرات و هتل نزدیک به آن را در اختیار گرفته بودند، وقتی مردم رسیدند تک تیراندازی کردند و تعداد زیادی از آنها از سنگر بزرگی که در انتهای خیابان درست کرده بودند به بیرون آمدند و بدون هیچ مقدمه یی مستقیماً با هفت تیرهای اهدائی دولت آمریکا تیر اندازی کردند. وحشتناک بود، سهمگین بود، هراسناک و وحشیانه بود.
جوانان ساده لوح با سنگ و کنارههای آسفالت سعی بر مبارزه و مقابله به مثل میکردند و اما بی فایده! تعدادی زخمی به زمین افتادند، نامردی امنیتیها در اوج بود. مردم پراکنده شدند و در همین زمان بود که مأمورین مبارک با چوب و شلاق و به طرف خبر نگاران و روزنامه نگاران رفتند و ما هم در بین آنها!
فیلمبردار گروه اشتباه میکرد و به فرانسه داد میزد که ما فرانسوی هستیم و غیر. همین باعث توجه ۲ نفر از آن بی شرفها شد، تا آمدم به خودم بجنبم که تذّکر بدهم تا کسی احیانا فرانسه صحبت نکند، احساس درد شدیدی در پَهلویِ سمت چپ و ۲ انگشت دست چَپم کردم، نیمه پشت به زمین خوردم، و آن دو مرد را دیدم که به سمت ما حمله کرده بودند و تا یکی دیگر از آنها چوب سگک داری را به طرفم آورد فریاد زدم: لا یَضربنی ... فَضل اخی... فضل...
آن مرد نگاه عجیبی به من کرد، نمیدانم منظورم را فهمید یا خیر، چیزی به دیگری گفت و از آنجا زود رفتند. لطف خدا بود.
آن روز ۳۹ نفر کشته شدند و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی، یک ژاپنی، یک استرلیایی، ۲ تا سوئدی دیدم که بد جوری سرشان شکافته شده بود. (و همینطور یک خبرنگار زن آمریکایی!) شنیدم بیبیسی فارسی خبرنگاران فارسی زبان خودش را از مصر به بیرون کشیده بود. امان ازدست انگلیسیهای روباه ماب!
خیلی احمقانه است که کسی بگوید که در این انقلاب کسی شکنجه نشد و یا کشته نشد و یا آنرا با دژخیمان اسلامیه جمهوری اسلامی مقایسه کند، افرادی که باور نمیکنند. قطعا بیخبر از دنیا هستند و نمیدانند که چطور مصریها مبارزه کردند.
یک ظهر تا عصر در درمانگاه ارتش بستری شدم... آن روز دلم خیلی سوخت از آن چیزی که دیدم، خدا رو شکر که با دست راست هم قادر به نوشتن هستم (هر چند که بد خط!)، چند مطلب را به زحمت نوشتم تا آن چیزی را که دیدم از یاد هیچ وقت نبرم.
***
فردای آن روز عُمر سلیمان رسما از پلیس و دیگر ارگانها و طرفداران دولت خواست که به این خشونتها دیگر دست نزند و آرامش خود را حفظ کنند، این مقدمه پیروزی انقلابی بود که خود جوش بود و ربطی به اسلام و اعتقادات دیگر نداشت! در جایی کریستین آمانپور در خیابان سعی میکرد در دهان مردم بگذارد که شما انقلابتان اسلامی است و مردم خوب جوابش را دادند و ایشان از حرکت احمقانه خودش پشیمان شد و رفت، از این خبرنگارهای کیلویی تا به حال زیاد دیده ام. تا به حال نفهمیدهام که خاصیت اینجور آدمها چیست، اینها که با چند تا بادی گارد به آنجا و اینجا میروند و با مصاحبههای فَضله نما سعی در مغشوش کردن حس و ذهن مردم را دارند... این یکی بد جوری خودش را مسخره کرده بود و حتی مبارک هم خوب دری وری جوابش را میداد.
***
جوانان مصری تنها با کمک گوگل توانستند جنگ تویتری خود را بسط دهند، با آزادی وأئل دیگر نیازی نبود کسی هنوز به پشت کامپیوتر بنشیند و خبر رسانی کنند و دیگران به قربانش بروند... وأئل همه را به خیابان دعوت کرد و مردم را به ماندن در خیابانها تشویق کرد.
بیشتر مردم که از کار ما با خبر میشدند، از مطبوعات آمریکایی و انگلیسی که اخوان المسلیمین را گروهی شیطانی معرفی میکردند شاکی بودند.ما هم مجبور بودیم بگویم که مردم اروپا و آمریکا تقصیری ندارند، از دو قدمی خود بی اطلاعند و دلشان خوش به تفسیرهای بیخودی این روز نامهها و سایتها است، هر چند که ترس از رادیکالیسم بیخود نیست اما نه به این حالت که به این شکل مطرح شده است!
واقعا جای تاسف هست که عده یی از خدا بیخبر اینجور اَکاذیب را به چاپ برسانند و ادعای سواد و حکمت کنند. حال اینها به نرخ روز نان کوفت میکنند. مردم نباید به مطالب اینها توجه کنند که غیر از این وقت خود را تلف کرده و وای مُصیبتا از عواقب آن!
***
همان شبی که مبارک گفت که نمیرود، معلوم شد که دیگر رفته است و مردم تا اندازه یی این را فهمیده بودند... هیچ کَس آن شب نخوابید، حتی خُدایان.
من در خیلی از جشنها شرکت کردم اما قسم میخورم که این جشن بی نظیر بود و دائم در دل خودم این را میشنیدم... اینجا تهران است. صدایِ جمهوریِ آزاد ایران. در افکار خودم این جشن را در ایران تصور میکردم، هم میهنان خود را میدیدم که شاد بودند و خوش از شکست حکومت استبدادی اسلامی و خوش از به پایین افتادن دیکتاتور.
انقلاب خود جوشْ و مردمی مصر به نتیجه دلخواه خود رسید و یک بار دیگر سپیدی بر سیاهی غَلبه کرد.
اُمّ الدُنیا آزاد شد، صحرا بیدار شد، ظلم نابود شد، مصر جادوگر مکّار را بیرون کرد و پیروز شد.
خدا را شکر.
به امید سرنگونی رژیم اسلامی در ایران، به امید پیروزی مردم ایران. باید تا آخرین لحظه جنگید، باید دست در دست داده ، یک صدا شده، همبستگی کرده و مملکت ایران زمین را از نو بسازیم. ما میتوانیم، آینده از آن ماست، ایران زمین مال ماست.
یا حّق.
Recently by Red Wine | Comments | Date |
---|---|---|
که خوش میآمد آن بورانی اسفناج | 4 | Dec 04, 2012 |
راهی که بازگشتی نداشت | 6 | Nov 22, 2012 |
ساعتِ آخر یک آزادیخواه | 32 | Nov 10, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
...
by Red Wine on Sat Feb 19, 2011 07:11 AM PSTرحمانیان جان عزیز و خوب،ممنون که به ما سر زدی دوست گرامی.
Dear Red Wine:
by G. Rahmanian on Sat Feb 19, 2011 02:30 AM PSTزيبا نوشتي. لذت بردم. ممنون از اخبار مصر. با ارزوي سلامتي براي شما!
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 03:04 PM PSTدیوانه جان عزیز،من هم از دیدن شما خوشحالم و مسرور،همیشه سالم باشید و خوشبخت.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 02:58 PM PSTشازده جان عزیز،حرف برای گفتن زیاد بود،کوتاه شد تا حوصله دوستان سر نرود... از دیدار شما بسیار خشنودیم.
سایه شما همیشه بر سر ما باشد.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 02:54 PM PSTم پ د جان بسیار عزیز ، ما مخلص شما دوست عزیز هستیم.
قصدم ایراد گرفتن از خانم امانپور نبود،فقط خستم یادآور شوم که حرکت ایشان بیمورد بود،این تنها من نیستم که این مطلب را میگویم،خیلیهای دیگر هم از ایشان انتقاد کردند،حیف است که ایشان به خاطر $ تغییر رویه دهد و شیوه دیگری از روزنامه نگاری را ادامه دهد.
چون شما امر فرمودید،ما دیگر هیچ از ایشان نمیگویم.
ارادتمند همیشگی شما...
شراب قرمز.
چشممان روشن
divanehFri Feb 18, 2011 12:52 PM PST
شراب قرمز عزیز رسیدن بخیر. گزارش بسیار خوبی نوشتید و ما را هم مشتاق مصر و مردمش نمودید. با امید برای بهبودی شما و روزی که خبرهای جشن آزادی مردم ایران را بخوانیم.
Red Wine dear: great piece ... thank you so very much
by Shazde Asdola Mirza on Fri Feb 18, 2011 11:48 AM PSTIt is absolutely great to see an Iranian first-hand account of the uprising in Egypt. Our heart and mind has been with our Arab brothers and sisters, as they fight for what we fight: FREEDOM.
I hope that you are fully healthy and well, and can continue to bless us with your colorful writing and insightful artwork.
God bless Iran.
خدات بهت رحم کرد که تلف نشدی
Multiple Personality DisorderFri Feb 18, 2011 11:04 AM PST
بابا بیشتر مواظب خودت باش. ما مشتاق خبرهای توئیم. در ضمن زیاد از کریستین آمانپور ایراد نگیر چون من علاقهء خیلی مخصوصی بهش دارم، خیلی مخصوص، اگر درک میکنی منظورم چیه.
مواظب باش بلائی سرت نیاد،
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 09:41 AM PSTپرگرس جان عزیز...
بنده حتی یکبار هم مفتیهای دانشگاه الزهرا را در تظاهرات ندیدم،تنها بعد از رفتن مبارک بود که اینان به خیابان آمدن،این شیخ و آخوند ترسو و کثیف است.
خوشحالم که باز میبینمت دوست عزیز.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 09:39 AM PSTفرامرز جان عزیز،من هم از دیدار مجدد با شما بسیار سرافرازم و خشنود.
فعلا خسته هستم،سنّ که بالا میرود،کمتر حوصله آدم بعد از این همه کار به سر جایش میاید،امان از پیری :) .
برزیل الان فرصت خوبی است،کارناوال شروع میشود به زودی.
بله،بهترین بازیها الان..در این چند روز بازی میشود،فراموش نکنید که در هفته آخر آپریل، ریال مادرید دو بار پشت سر هم به مصاف بارسلونا میرود.
خدا حفظتان کند که نامبر وان هستید.
Great report aghaye red wine
by Cost-of-Progress on Fri Feb 18, 2011 09:23 AM PSTand thanks for your tireless effort. You witnessed history and I hope that the islamists don't screw this one up too although there was something coming out of a "prominent cleric" from Egypt calling for the military to free all prisoners today. While this is a great suggestion, it is troubling when it comes from an akhund...as in alaeder figure - not a good sign for things to come for Egypt.
be salamati!
____________
IRAN FIRST
____________
A Fighter and a Lover!
by Faramarz on Fri Feb 18, 2011 09:22 AM PSTشراب خان بسیار عزیز،
اول از همه خیلی خوش آمدی!
بی تعارف در این مدتی که خبر از شما نبود، من حسابی نگران بودم ولی خب فکر کردم در برزیلی، دم آبی، دراز کشیدین و یاد دوستان هستید!
امیدوارم که بزودی حالتون خوب بشه و باز از شبهای رومانتیک قاهره برای دوستان تعریف کنید!
روزسه شنبه هم منتظر پیروزی رئال مادرید در دیدار با لیون.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 08:45 AM PSTاسفند جان خوشحالم که میبینمت.
ترجمه آن جمله میشود:ما را نزنید... ما برادر هستیم.دانستن زبان عربی،به خصوص دیالکت بومی اهمیت خاص در این مناطق دارد.
بنده در آنجا گرسنگی حسابی کشیدم،مغازهها تا چند روز قبل بسته بودند،هتلها تنها به مشتریان خود،آن هم با زحمت سرویس میدادند.
هیچ دیواری در دنیا،کوتاهتر از دیوار خبرنگار و روزنامه نگار نیست.
عزت زیاد اسفند جان.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 08:42 AM PSTامیرحسینی جان... خوبی تویی،دوستی تویی،همه یک دنیا نیکویی تویی دوست عزیز.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 08:40 AM PSTجهانشاه جان، در سفر آینده شما میبایستی بنده را همراهی کرده تا این قسمت دنیا را نیز دیده باشید که حتما از دیدنش بهرههای فراوان خواهید برد.
فدای محبت و دوستیتان
شراب قرمز جان من جای شما بودم فریاد میزدم؛ فَسَلَخ!
Esfand AashenaFri Feb 18, 2011 07:45 AM PST
حالا اونی که شما گفتی ترجمش چی میشه؟! انشاالله که زود خوب شید و زخم مبارزه را هم که یادگاری دارید! از حق نگذریم این خبرنگارها (البته نه شما) رفته بودن اونجا که انگار تو هوای آزاد hommus و falafel نوش جان کنند! تا اومدن جاشون گرم و نرم بشه کهای دل غافل!
Everything is sacred
حضرت والا
ebi amirhosseiniFri Feb 18, 2011 07:38 AM PST
باد آمد و بوی عنبر آورد !!
Ebi aka Haaji
Thank you
by Jahanshah Javid on Fri Feb 18, 2011 07:15 AM PSTReally enjoyed your report. I could imagine what you went through. AIt made me jealous that I wasn't there to witness the heroism of the Egyptian people.
Doostaan jaaye ma!
I'm glad you made it back safely.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 06:18 AM PSTمریم خانم جان،از دیدنت شاد شدم،سپاسگزارم از لطف و محبتت.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 06:17 AM PSTآری جان از دیدنت بسیار خوشحالم.
این کشورها،مین جمله مصر از پایه میبایستی دوباره نوسازی شوند،آنچنان دیکتاتوری در این کشورها باعث بدبختی و بی فرهنگی شده است که مردم رو به مذهب آورده اند اما به خوبی آگاهند که مذهب راه حل موفقی برایشان در دخالت با امور سیاسی نیست.
بله،ملتفت شدم که راهپیمایی است در ویسکانسین،وقتش رسیده بود،باید منتظر نتایج مثبت آن نیز باشیم.
همیشه سبز و شادکام باشید.
...
by Red Wine on Fri Feb 18, 2011 06:13 AM PSTدرود فراوان به شما سمسام جان عزیز.
شما امر بفرمایید،ما در خدمتگزاری مضایقه یی نداریم.
خداوند عمر و سلامتی طولانی به شما دهد.
Thanks Red Wine
by Maryam Hojjat on Fri Feb 18, 2011 04:47 AM PSTFor great report of your business trip in such historical period.
خدا رحم کرد، شراب سرخ محترم
Ari SiletzFri Feb 18, 2011 01:02 AM PST
امیدوارم جراحات بزودی بهبود یابد و دوباره دستت راحت به قلم آید. از این گزارش بسیار ممنونم. من هم شکی ندارم که اگر بی عدالتیها ادامه نیابد اخوان سر کار نمیآیند و اگر هم آمدند رفتارشان متعادل خواهد بود. ولی وای اگر دولت به شکایت های مردم با دقت رسیدگی نکند و مردم از عدالت بی امید شوند. فکر کنم سیاستمداران غرب هم اینرا متوجه هستند و بر اصلاحات پافشاری خواهند کرد. ولی راستش کار غرب هم از فساد خراب است و بر سرمایه داران خود نفوذ کافی ندارند. نمیدانم شنیدی که امروز در آمریکا تظاهرات اتحادیهای با شرکت سی هزار نفرای شروع شد. البته هنوز فقط از طرف اتحادیه کارمندان و کارگران دولتی ایالت ویسکانسین است ولی احتمال دارد به ایالات دیگر و اتحادیههای دیگر گسترش پیدا کند. آنوقت ما هاییم که اینجا کتک میخوریم، دیگر چه رسد به مصری ها.
ردواين جان خسته نباشی
SamSamIIIIThu Feb 17, 2011 07:34 PM PST
شيريني چي اوردي شازده. رسيدنت به شگون و شاديت افزون.
Path of Kiaan Resurrection of True Iran Hoisting Drafshe Kaviaan //iranianidentity.blogspot.com //www.youtube.com/user/samsamsia
...
by Red Wine on Thu Feb 17, 2011 06:47 PM PSTسوری جان به محض اینکه از اسم گذاشته شده با خبر شوم،آنرا به اطلاع شما خواهم رساند.
...
by Red Wine on Thu Feb 17, 2011 06:43 PM PSTجناب حضرت ج د .
ما از مریدان مطالب پارسی نبشته شما هستیم.
بنده عکاس نیستم،شغلم عکاسی نیست،کار من نوشته برداری و نوشتن اسکریپ است،حقیر.. بنده ادبیات هستم و تنها چشم بر حوادث و سپس نوشتن آنان به روی ذهن و سپس صفحه !
اما یک سری عکس خصوصی از سفرهای مصر دارم که امید است روزی آن را به نمایش بگذارم ،حال چگونه و در چه حال.. خدا داند.
حتما بدانجا سفر کنید،شاد میشوم اگر بتوانم کمکی به شما در این زمینه کنم...دیدن نیل،مردمانش،فضای ملکوتیش...لذتی است فراموش نشدنی.
در این امر باید صوفی وار حس کرد و نفس کشید،بی آنکه چیزی بپرسی و آیا چیزی جواب دهی...بگذار که روحت آرامش گیرد،روانت رهایی گیرد.
سایه شما همیشه بر سر ما.
Thanks Redwine jon
by Souri on Thu Feb 17, 2011 06:32 PM PSTYes, we have Antene 2 here in Montreal. Just give me the name of the documentary please.
...
by Red Wine on Thu Feb 17, 2011 06:28 PM PSTسلام سوری جان...
قصد نوشتن زیاد داشتم،اما با دست راست زیاد قادر کار نیستم،خدا را شکر که تا همین قدر تایپ شد.
سوری جان بنده در این سالهای خدمت،کتک خورده ام،گلوله خورده ام،تهدید شده و زندانی شده ام،از لحاظ روانی و جسمی بارها ضربه دیده ام.. در امر روزنامه نگاری اینجور مسائل عادی است.
سوری جان این سری مستندها از شبکه ۲ فرانسه،اول بلژیک،اول اسپانیا و کانال ۲۴ ساعت اخبار فرانسه پخش شده است،شما میتوانید کانال ۲۴ فرانسه را در کانادا مشاهده بفرمایید ،مطمئن هستم که نشان میدهند،نمیدانم تا چه حد،چطور از ۵۲ ساعت فیلم برداری استفاده خواهند کرد،در مستندات سیاسی معمولان دست زیاد برده میشود،قوانین سانسور دوباره سایه افکنده است.
خانم آمانپور آغازی دل انگیز داشت،حال ایشان در خطی دیگر است که از روزنامه نگاری سالم و حقیقی به دور است.
امان از دست این دلار پدر سوخته !
آخر هفته خوبی را برایتان آرزو میکنم.
Mr. Red WIne
by Jeesh Daram on Thu Feb 17, 2011 06:55 PM PST"Ja al hagh va zahaghal batel"
Welcome back and I hope you are feeling well. Great travelogue and eyewitness reporting. Wish I was there with my camera too. I also love Egypt and have been to several parts and cities of that great country. My best memory is being on deck of a cruise boat on the Nile river at midnight, watching the stars and the only audible sound being the fishermen on their long boats far away and rhythm of their clapping, tabla and their chants. My other cherishable memory is from a very tiny city park in Luxor and finding a henna tree (Lawsonia inermis) in full bloom and its incredible scent.
Hope to see some of your photographs soon.
Very great report Redwine jon
by Souri on Thu Feb 17, 2011 05:41 PM PSTThank you so much.
I was waiting for you come back with a wonderful informative blog about the recent events in Egypt. It seems that you had your share of kotak, too? :)
I wish I could watch the documentary (or video) that you and your team made of those bloody days.
More power to the people of Egypt.
BTW: Great one on Christiane Amanpoor!!! I never trust that woman!