بهائی ها پیشمرگ ناراضیان سیاسی


Share/Save/Bookmark

Reza_Fani_Yazdi
by Reza_Fani_Yazdi
13-Jul-2009
 

جمعه ۱۹ تير ۱۳۸۸
rezafani@yahoo.com

شعبه 28 دادگاه انقلاب دو روز دیگر محاکمه ی 7 تن از اعضای محفل ملی بهائیان در ایران را آغاز می کند. شعبه 28 دادگاه انقلاب همان دادگاهی است که خانم رکسانا صابری را به اتهام جاسوسی به 8 سال زندان محکوم نمود و باز به همان شیوه ی تشریفاتی پیروی از دستور بالا، ایشان را پس از باصطلاح تجدید نظر آزاد نمود. بیم آن می رود که اینبار این دادگاه به گونه ای تشریفات مقدماتی سرکوب گسترده ی دستگیرشدگان تظاهرات اعتراضی اخیر را فراهم آورد و این هموطنان بهائی، گرچه از سیاست دوری می جویند، اینبار نیز قربانی طلایه ی سرکوب شدید مخالفین سیاسی باشند.

گروه یاران ایران که فعالیت‌های اداری جامعهٔ بهائی را در غیاب محفل روحانی ملی به عهده دارند، عبارتند از فریبا کمال‌آبادی طائفی، جمال‌الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت قرار است روز 11 ژوئیه محاکمه شوند. برگزاری این محاکمه در چنین شرایط متشنج داخلی پس از حوادث خونین انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و عصبیت مقامات حکومت جمهوری اسلامی ایران بسیار نگران کننده است.


یاران ایران

اعضای جامعه بهائیت در طول 150 سال گذشته از ابتدای موجودیت دیانت بابی و بهائی همیشه همچون مرغی در هر دو مجلس عزا و عروسی قربانی شده و پیشمرگ سرکوب های گسترده تر اجتماعی بوده اند.

سرکوب وحشیانه بابی ها و پس از آن کشتار و طرد جامعه بهائی در دوران مشروطیت سرآغاز سرکوب در جامعه ایران بود که در پی آن دامن بسیاری از روشنفکران و مصلحین اجتماعی و دینی در جامعه غیربابی و غیربهائی را نیز گرفت.

استبداد قاجار برای ایجاد رعب و وحشت و سرکوب کردن هرگونه اعتراض اجتماعی، پیروان دیانت نوظهور بابی را با بدنهای شمع آجین شده در خیابانها در مقابل چشم مردم به نمایش می گذاشت. شاید این در تاریخ کشور ما اولین بار بود که شکنجه در چنین ابعادی در مقابل چشم مردم و در انظار عمومی در خیابانهای مملکت به نمایش گذاشته می شد و مردم نیز تشویق به مشارکت در این عمل پلید غیرانسانی می شدند.

بدنهای شمع آجین شده بابی ها سپس بدست مردم تحریک شده از صنف های گوناگون سپرده می شد تا آنها را قطعه قطعه کنند و بر سر دروازه های شهر آویزان کرده و یا در خندق های اطراف شهر انداخته تا خوراک حیوانات گردند.

استبداد قاجار با نمایش دادن چنین صحنه های فجیع و هولناک نه فقط به ایجاد رعب و وحشت می پرداخت، و نه تنها مردم ناآگاه و تحریک شده را به مشارکت در شکنجه و جنایت خود تشویق می کرد، بلکه زمینه های سرکوب بعدی منورالفکرهای دوران مشروطیت را فراهم می آورد. مملکتی که در آن صدها و هزاران بابی به فجیع ترین شیوه های غیرانسانی قتل عام شده و بدنشان قطعه قطعه می شد طبیعی بود که به اعدام چند منورافلکرو چند روحانی و طلبه ی مصلح دینی و اجتماعی کمترین حساسیتی نشان نخواهد داد. بستن روزنامه و مجله که دیگر هیچ به نظر نمی آمد.

باز در انقلاب بهمن 57 برای بار دیگر این تراژدی تاریخی دوباره تکرار شد.

اینبار نیز بهائی ها اولین قربانیان و پیشمرگه های قربانیان بعدی شدند.

جامعه ی منقلب و متاثر از انقلاب کمترین توجهی به اعدام بهائی ها و آزار و اذیت جامعه ی بهائی ایران، که بزرگترین اقلیت دینی کشور را تشکیل می دهد، نداشت. حکومت اسلامی همه ی اعضای محفل ملی جامعه ی بهائیت ایران را در کشور برای چندین بار متوالی اعدام کرد. اعضای محافل محلی بهائی نیز در بسیاری ازشهرهای کشور دستگیر شده و تعدادی از آنها اعدام شدند.

تمام پیروان دیانت بهائی بدون استثنا از شغل های دولتی و اداری اخراج شدند، ازتحصیل در دانشگاههای کشور محروم گشتند، و در محل کار و زندگی خود مورد اذیت و آزارهای مکرر از طرف مقامات حکومتی و مردم تحریک شده ی ناآگاه قرار گرفتند.

بی توجهی جامعه، روشنفکران و فعالین سیاسی و اجتماعی کشور به نقض آشکار حقوق بشری جامعه ی بهائی ایران در فرصت کوتاهی دامن خود آنها را گرفت. حکومتی که پیش از این کشتار بهائیان را به اتهام جاسوسی توجیه کرده بود، اینبار به راحتی می توانست کشتار دیگر شهروندان را به اتهام های واهی از همان دست توجیه نماید.

در مدت کوتاهی پس از زندانی کردن و اعدام تعداد زیادی از افراد بهائی و سرکوب و به حاشیه راندن جامعه ی بهائی، موج اعدام و سرکوب و شکنجه به هزاران مخالف و دگراندیش دیگر در سراسر کشور سرایت کرده و زندانهای کشور مملو از مخالفان و ناراضیان و دگراندیشان شد.

قبرستانهایی که در ابتدا تحت عنوان «لعنت آباد» برای دفن اجساد بهائی ها در گوشه و کنار شهرها در سراسر کشور بنا شده بود، حالا آغوشش برای دیگر فرزندان کشور نیز باز می شد. اگر تا دیروز بهائی ها به عنوان جاسوس اسرائیل به اعدام محکوم شده و در قطعه های گمنام در گوشه و کنارشهرهای کشور به خاک سپرده می شدند، اینبار در کنار آنها هزاران جوان و نوجوان دختر و پسر ایرانی دیگر نیز به اتهام جاسوسی برای غرب و شرق به سینه ی خاک سپرده می شدند.

به قدرت رسیدن احمدی نژاد در دوره نهم ریاست جمهوری و به همراه آن تثبیت موقعیت باند مافیایی انجمن حجتیه بار دیگر مقدمات تدارک دوره ی جدیدی از سرکوب ناراضیان و فعالان سیاسی و دگراندیشان در کشور را فراهم آورد. در این دوره نیز جامعه ی بهائی ایران باز نقش پیشمرگه را داشته و دارد. تعداد زیادی از اعضای این جامعه دستگیر شده اند، اذیت و آزار پیروان دیانت بهائی شدت یافته و نهایتا رهبران و اعضای محفل ملی جامعه ی بهائی ایران – یاران ایران - به اتهام جاسوسی دستگیر شدند که همچنان در زندان بسر می برند.

اینبار نیز چنانکه تاریخ گواه است، دامنه ی سرکوب در محدوده ی جامعه بهائی باقی نمی ماند.

این روزها شاهد آن هستیم که حتی بسیاری از خودی های دیروز به اتهام جاسوسی و تدارک انقلاب مخملی دستگیر شده، تحت شکنجه قرار گرفته و بقول مسئولان حکومتی «داوطلبانه» در مصاحبه های تلویزیونی به جاسوسی و براندازی اعتراف می کنند. جالب اینجاست که در میان آنها افرادی که در گذشته دارای رده های بالای دولتی بوده اند، از جمله معاون رئیس جمهور، اعضای هیات دولت، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مشاور رئیس جمهور در دوره های پیش به چشم می خورند.

دادگاه رهبران بهائی

بیم آن می رود که این دادگاهی که برای رهبران بهائی تدارک دیده شده و حکم های سنگینی که احتمالا صادر خواهد شد، مقدمه ی دادگاه ها و صدور احکام سنگین برای دیگر دستگیرشدگان اعتراضات اخیر باشد. اینبار اتهام بهائی ها دیگر فقط جاسوسی نیست، تروریسم هم به آن افزوده شده است.

روز گذشته در سایت تابناک* متعلق به سردار محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، در مطلبی که به تراوشات مغز معلول حسین شریعتمداری، نماینده ی رهبر در کیهان و بازجوی مخصوص، شباهت داشت برای اولین بار از بهائی ها به عنوان "هفت تروریست بهائی که متهم به اقدامات تروریستی از جمله هدایت و رهبری بمب گذاری در حسینیه ی رهپویان شیراز و جاسوسی برای رژیم اشغالگر اسرائیل" نام برده است.

جالب است که در این مطلب بیشرمانه اتهام ساختگی "جاسوسی برای اسرائیل" دوباره مطرح شده و نویسنده مدعی است که افراد دستگیر شده "هیچگاه ارتباطشان را با رژیم اشغالگر اسرائیل انکار نکرده و حتی مقر اصلی شان در حیفاست."

اگر جرم بهائی ها اینست که مقر اصلی آنها در حیفاست و بنابراین جاسوس هستند، پس همه ی مسلمانها را نیز باید به جرم جاسوسی برای عربستان سعودی محاکمه کرد چرا که مرکز اصلی عبادی آنها کعبه در قلب عربستان سعودی است و آرزوی هرمسلمانی است که حداقل یکبار هم که شده به دیدار کعبه نائل گردد و هیچ مسلمانی هم منکر این آرزو نیست.

درج چنین مطالبی در سایتهای وابسته به حکومت از جمله سایت محسن رضایی می تواند نشاندهنده ی عمق فاجعه ای باشد که در حال شکل گیری است.

با احترام،
رضا فانی یزدی
9 ژوئیه 2009

* //www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=54684


Share/Save/Bookmark

more from Reza_Fani_Yazdi
 
Anvar

Hold off on the bubbly

by Anvar on

*Zulfiqar110* - Had you bothered to at least glance at that report, you would’ve seen that it warns against the "threat" of genocide to Baha'is.  Not that it had already "occurred" as you allege someone has proposed.  It’s a good think that you didn’t look at it though, because, much to your chagrin, the idea is to try to prevent the genocide from taking place.


So, don't start celebrating and hold off on the bubbly.


Had the genocide already occurred then, yours truly, wouldn't be here to enjoy your company (hmmm, in light of that, maybe an early death isn't a bad proposition after all!)


Our time can’t already be up.  People are hogging the ball and can’t just let go of it.  Baha’is haven’t even had a chance to play yet!


BTW – Given the topic of the conversation, thanks for showing some sensitivity and refraining from using your usual, end of sermon, DEATH slogans.  Or, maybe you just forgot.


Anvar,
Brighter than NUR, in more ways than one


Anvar

Skipping Steps

by Anvar on

*alborz* - Thank you for listing those 8 steps as defined by Gregory Stanton.

I’ve noticed that certain people are either too eager, impatient, or simply lack the capacity and discipline to follow a process in steps.  Since these people know that step 7-Extermination will NEVER happen, they have now jumped from step 6-Preparation to step 8-Denial.  These enlightened souls now claim that Baha’is destroy and desecrate their own cemeteries to gain sympathy! 

How painful it must be for them to realize that their time is finally up.  The awakening of the people is inevitable.

Anvar


Zulfiqar110

2 + 2 = 4

by Zulfiqar110 on

First, the Baha'i faith did not start in Iran. It started in Edirne (Adrianople) on the Black Sea Coast of Ottoman Turkey in 1866-67. Babism started in Iran and Babism is a different religion entirely from the Baha'i faith.

Second, the Baha'i faith has no monopoly on doctrines of equality and the oneness of humanity, and such. I might remind you all that the poem displayed at the UN is not Baha'u'llah's, but Sa'dis. Sa'di lived seven hundred years before the Baha'i founder, and his poem expresses in succinct form what Baha'u'llah belabors to say in a whole book and several tablets. Given this, Sa'di is far more worthy of respect and adoration than Baha'u'llah, especially since he expressed long before the Baha'i founder what is now claimed as the doctrine of a religion the Baha'is claim to follow.

Third, while the plight of any human being (or groups of human beings) discriminated and persecuted under a dictatorship is lamentable, and so to be fought and organized against vigorously; and while human rights knows no boundaries of religion or creed (it is Human Rights after all NOT Baha'i rights, unless the Baha'is wish to argue that they are more human than others); the fact of the matter is that the doctrine and ideology of the Baha'i faith - in so far as its notion of the covenant and the infallible sanctity with which it imbues its institutions are concerned - are dangerous totalitarian vestiges of a religious fascist ideology not unlike the mullahs which must be safeguarded against by all means necessary. Meaning: the plight of the Baha'is MUST BE advocated for, and their lives saved wherever possible; but this should not translate as outright support for the Baha'i faith itself or its legitimacy claims and institutional power plays and sectarian games against other groups. As such a clear distinction and demarcation needs be made between human rights issues and sectarian ones. So far, whenever the Baha'is have been pressing their case regarding HR violations in Iran, the line between human rights per se and the Baha'i faith has been deliberately blurred for purposes of political capital by the leadership cadre of the Baha'is. Some would argue that is a disengenuous game and nothing more than the Baha'i leadership cadre gratuitously using the plight of their own brethern in Iran for their own political ends.

Fourth,  ad hoc political alliances with totalitarian ideologies for the strategic purpose of overthrowing a given dictatorship is precisely the source of the problem to begin with where Iran is concerned. Khomeini and the mullahs theofascistic ideology, together with their ultimate agenda, were on prominent display from day one as the various forces converged to overthrow the Shah. Had people not been so enamoured by the simplistic goal of overthrowing the Shah and looked at the means to get there, and what would follow once they got there with the means they were using, arguably either the Revolution of 30 years ago wouldn't have happened at all or it would have taken on a completely different course altogether. QED

2 + 2 = 4


Waters

If they want to follow a charlatan..."

by Waters on

Mr. Fozuli 

Why do you have to be so nasty?

As long as you assult and insult people the way you do, you will have the same done to you by people just like yourself.

So next time you complain about brutality remember you are just one of them on the streets assailing people with your speech and later with your chomaagh.

Have you considered what charlatan you have been following?

 

 

 


fozolie

ah Please!! Pishmarg e Siassi?

by fozolie on

Bullsh*t. There is no excuse for the murder of Bahai's. If they want to follow a charlatan then they should be free to do so. But 2+2 does not make 892308902357890234578902347

Mr. Fozolie


A.S.Mostafanejad

Imagine

by A.S.Mostafanejad on

Imagine the fact that the Baha'i Faith started in Iran. Long before slavery ended in the west it called for the equality and unity of races. Long before women had the vote in the west it called for the education of the daughters and the equality of the sexes. Long before there was a United Nations it called for the equality of and a league of nations. Long before the Euro, etc., it called for an international currency. Long before WWI and WWII and nuclear arms it called for an end to war and an end of the waste of resources on weaponry. Long before the Holocaust and repeated religious genocides around the world it called for a unity and tolerance of all religions. Long before the call for democratic processes it established democratic institutions and banned clergy in its own administration. Long before student uprisings, investigative media and internet search engines, it called for an independent investigation of the truth by every man and woman on the face of this planet.
Instead of recognizing this product of Iran with pride, many Iranians have ridiculed and persecuted the Baha'i Faith and Baha'is in general. They have called it a creation of the British or Russia, when neither had what the Baha'i Faith called for 165 years ago. They have stubbornly clung unto their 1400 year old Arab superstitions and prejudices and sank into a stagnant mindset that is now devouring and suffocating Baha'i and non-Baha'i Iranians alike.
Imagine the possibilities lost to Iran and grieve, not just for the Baha'is but for all Iranians.


Zulfiqar110

Indeed the wheels of change are in motion in Iran

by Zulfiqar110 on

And this wheel will be changing forever, not to mention exposing, all forms of ideological absolutism and theofascism in Iran forever, whether in their Islamic guise or otherwise. Change has a dynamic called the law of unintended consequences, and in Iran such consequences will allow greater receptivity by the masses for greater scrutiny and future criticism of any and all organizations  that subscribe or attribute notions of "infallibility" to their leadership and either harrass or persecute those who criticize such notions. In such an environment any organization or ideological group that has any semblance in its modus operandi, discourses or manners to the present theocratic dictatorship in Iran will quickly be relegated to same level of credibility as the (by then former) Islamic Republic itself: zero!

//www.sourcewatch.org/index.php?title=Baha'i_Faith


alborz

Thank you Mr. Fani...

by alborz on

...for sharing your perspective on this unfolding tragedy.  Your words have struck a cord with many of us Iranians, and despite the effort that nay sayers and those predisposed to conspiracy theories expend, the awakening of the Iranian nation represents an inflection point in our social history.

The May 2009 report of the Sentinel Project focuses on Iran and provides a preliminary assessment of the danger that the Bahá’í community faces in Iran.    The report provides a detailed account of the plight of this community and then frames these into 8 stages which have been defined by Gregory Stanton.

These 8 stages are:

1. Classification                      5. Polarization

2. Symboization                     6. Preparation

3. Dehumanization                 7. Extermination

4. Organization                      8. Denial

Gregory Stanton in this video details these stages.   It is my hope that our awakening continues unabated and the soil of Iran is spared from becoming a place of genocide.

Alborz


iranbrave

Bahais are Iranian too. Our history in so dark!

by iranbrave on

I am so sorry to know that Iranian Bahais have suffered so much. I am so very sorry!

It seems that Bahais have been ignored and forgotten by their country men and women for such a long time. It is so sad and heartbreaking! Why don't we learn some valuable lessons from our dark history?! Why don't we just respect and treat all Iranians (and in fact all humans) equally?! When are we going to mature mentally as a nation?! When?! Bahais are Iranian too and as far as I know they are the most harmless and peaceful people. Why don't we support them and demand for justice and equality for the Bahais in Iran?! WHY DON'T WE???!


Alexx

Baha'is of Iran

by Alexx on

Mr Fani-Yazdi,

Baha'is are the largest non-Muslim religious minority in Iran.

Mona Mahmodnejad was an innocent Baha'i who was executed at the age of 17 in Shiraz.She was executed in 1983 by hanging.

//monasdream.com/

The first non-Baha'i Iranian who wrote about Mona, was  Mr.Amil Imani.It happened in 2008 (25 years after Mona's execution!!!!).

//www.americanthinker.com/printpage/?url=//www.americanthinker.com/blog/2008/08/they_hanged_her_for_teaching_l.html

This is while all Iranian websites wrote about our dear Neda Soltan right after her death.

Neda and Mona were both innocent Iranians.Do Iranians care about Baha'is of Iran?


Maryam Hojjat

I am sorry & in pain

by Maryam Hojjat on

for your suffering in hands of these barbaric thugs.  These thieves, criminals IRI never let Iranian learn about Bahai faith& its truth.  In my opinion Bahai faith is very progressive, & wonderful religion which cares about humanity. The Bahai faith is an Irani religion  rather than Arabic and would close the akhoonds business.   May GOD Give IRANIANS wisdom to choose what is the truth.

Down with IRI


Faramarz_Fateh

Until now, most Iranians didn't give a damn

by Faramarz_Fateh on

Until now, most Iranians didn't give a damn about Bahais.  Just take a look at the available public information and you'll see that there were no public out cries about persecution of these poeple starting in late 1800s.  I don't have a doubt that my great grand father who was a clergy in Semnan killed a few of them back in the days. If there is an after world, the SOB is probably still paying for his cruelty.

A good % of Iranian Bahais are annoying to most Muslims because they don't know how to deal with them.  Generally the self righteous attitude of some Bahais puts off Muslims; both those who are fanatic about Islam and those who hate Islam because of what it brought to Iran.  And frankly speaking, no one can dispute the message of the Bahai religion.  It basically has the goal of unification of mankind.   As a non Bahai I love that idea no matter how difficult or impractical it sounds.

The new generation of Iranians, particularly those in Iran have realized that a government who persecutes Bahais for no reason will persecute anyone for any reason.  Bahais are now viewed, by many Iranians living in Iran, as countrymen and women who must enjoy the same rights freedoms as other Iranians.

It would have been nice to see mass protests in Iran in the next few days demanding release of the 7 arrested members of the Yaran.

And yes, these people are different from other Iranians in jail; because they represent a minority with a peaceful ideology who has been wronged a lot longer than any group in Iran.

No doubt morons will flock to this posting with claims that I am a Bahai (which is not true), that Bahais are agents of Israel, UK, U.S. Russia (not true), that Bahais have sex with their sisters (not true) etc etc.  But all their BS will not work.  The wheels of change are in motion in Iran.