خبر داری ای شیخ دانا که من


Share/Save/Bookmark

خبر داری ای شیخ دانا که من
by Sahameddin Ghiassi
14-Nov-2010
 

خبر داری ای شیخ دانا که من 
خداناشناسم خداناشناس 
نه سربسته گویم سخن 
نه از چوب تکفیر دارم هراس 

زدم چون قدم از عدم در وجود 
خدایت برم اعتباری نداشت 
خدای تو ننگین و آلوده بود 
پرستیدنش افتخاری نداشت 

خدایی بدینسان اسیر نیاز 
که بر طاعت چون تویی بسته چشم 
خدایی که بهر دو رکعت نماز 
گه آید به رحم و گه آید به خشم 

خدایی که جز در زبان عرب 
به دیگر زبانی نفهمد کلام 
خدایی که ناگه شود در غضب 
بسوزد به کین خرمن خاص و عام 

خدایی چنان خودسر و بلهوس 
که قهرش کند بی گناهان تباه 
به پاداش خوشنودی یک مگس 
زدوزخ رهاند تنی بی گناه 

خدایی که با شهپر جبرییل 
کند شهر آباد را زیر و رو 
خدایی که در کام دریای نیل 
برد لشکر بیکرانی فرو 

خدایی که بی مزد و حمد وثنا 
نگردد به کار کسی چاره ساز 
خدا نیست بیچاره ور نه چرا 
به مدح و ثنای تو دارد نیاز 

خدای تو گه رام و گه سرکش است 
چو دیوی که اش باید افسون کنند 
دل او به دلال بازی خوش است 
وگرنه شفاعت گران چون کنند؟ 

خدای تو با وصف غلمان و حور 
دل بنگان را بدست آورد 
به مکر و فریب و به تهدید و زور 
به زیر نگین هر چه هست آورد 

خدای تو مانند خان مغول 
به تهدید چون می کشد تیغ حکم 
زتهدید آن کار فرمای کل 
به مانند کر و بیان صم و بکم 

چو دریای قهرش برآید به موج 
نداند گنه کاره از بیگناه 
به دوزخ فرو افکند فوج فوج 
مسلمان و کافر. سپید و سیاه 

خدای تو اندر حصار ریا 
نهان گشته کز کس نبیند گزند 
کسی دم زند گر به چون و چرا 
به تکفیر گردد چماقش بلند 

خدای تو با خیل کر و بیان 
به عرش اندرون بزمکی ساخته 
چو شاهی که از کار خلق جهان 
به کار حرمخانه پرداخته 

نهان گشته در خلوتی تو به تو 
به درگاه او جز تورا راه نیست 
تویی محرم از کار او 
کسی در جهان جز تو آگاه نیست 

تو زاهد بدینسان خدایی بناز 
که مخلوق طبع کج اندیش توست 
اسیر نیاز است و پابند آز 
خدایی چنین لایق ریش توست 

نه سربسته گویم سخن 
خدا نیست این جانور اژدهاست 
مرنج از من ای شیخ دانا که من 
خداناشناسم اگر " این " خداست

زنده ياد سعيدي سيرجاني


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi
 
Sahameddin Ghiassi

سفیر ایران در واشنګتن در صد سال پیش همراه همسرش

Sahameddin Ghiassi


این سفیر ایران در صد سال پیش است