هدف ازبین بردن تمامی سونامی ها وستم های طبیعی و ستم های انسانی
ما از همه طرف محاصره شده ایم از یک طرف حوادث مرگ آوری طبیعی مثل سونامی ها زلزله ها طوفانها آتش سوزیها و خراب شدن راکتورهای اتمی مارا تهدید میکنند از یک طرف دیگر دیوانه گان شهرت قدرت و شهوت و ثروت روزگار ما را تلخ کرده اند خودتان شاهد هستید که دیوانه ای نظیر سرهنگ قذافی برای اینکه چند سالی بیشتر از چهل یکسالی که حکومت کرده است سر قدرت بماند با موشگ و بمب و هواپیماهای جنگی پیشرفته مردم مثلا خودش را بمباران میکند و زنان و کودکان و مردم بی گناه بی اسلحه را به دیار مرگ میفرستد اگر این دیوانه بمب اتمی هم داشت بر سر فرزندان کشور مثلا خودش میریخت و دنیا هم که در سکوت مرگباری فرو رفته است از یک طرف دیگر همان صدام دیوانه مردم بی گناه کرد برادران مارا با بمب های شمیایی قتل عام کرد و دنیا سکوت اختیار کرد. زیرا ما همه فکر میکنیم که مرگ برای همسایه حق است نه برای ما.
تمامیت خواهی و ظلم و جور مردان مثلا رهبر و قدرتمند شاید نهایت نداشته باشد و متاسفانه هیچ ترمزی هم برای محدود کردن قدرتهای این دیوانه گان وجودندارد در مقیاس دیگر طبیعت هم برای قتل عام مردم وارد کارزار شده است گویا میگوید که دیوانه گان تنها نیستند من هم هستم مردم ژاپن که از قدرتهای اول هستند نیز به همین مشگل دچار شدند در آنجا شاید دیوانه ای بنام صدام ویا قذافی وجود ندارد ولی موجهای دریا دیوانه وار به مردم حمله میکند که دست کمی از حمله های دیوانه گان دیگری مثل قذافی ندارد. این مشگلات جهانی است ولی بدبختانه در مقیاسهای کوچک هم ما با ظلم ها و ستمهایی در گیر هستیم که البته به عظمت موجهای سونامی و یا دیوانه گی های صدام و قذافی نیستند ولی خوب شنبمی در خانه مورچه ای طوفانی مهیب است.
ستم هایی که با اقلیتهای مذهبی و قومی میشود نیز مانند سونامی درد آور و مشگل هستند که این ظلم ها مثل زنجیر به همه لایه های مردم منتقل میشوند. و دنباله داستان
.... باری سونامی هایی بسیار هستند که به دست بشر ببار می نشینند و یکی از آنان هم اکنون دارد به دست دیوانه ای بنام قذافی هم اکنون انجام میشود و دیوانه مردم بیگناه و بی پناه و غیر مسلح را با تانک و هواپیماهای جنگی که ظاهرا برای دفاع از مردم در برابر مهاجمان بیگانه بایست استفاده شود مورد کشت کشتار قرار میدهد. و عوض دفاع مردم مثلا خودش دربرابر دشمنان فرضی یا واقعی خود آنان را میکشد؟
نمونه دیگر آن کشتار صدام از جوانان ایرانی بود و یا عراقی که برای دیوانه گی های او میگویند بیش از دویست هزار جوان ایران کشته و یا شهید شدند اگر توجه کنیدکه در سونامی ژاپن تا اکنون ده هزار نفر کشته یا شهید شده اند در سونامی بازی شده توسط صدام تنها در ایران بیش از دویست هزار نفر جوان کشته شدند و آنانیکه در اثر ترس و وحشت و سایر مشگلات از بین رفتند هنوز حساب نشده است و نیز در همین خاورمیانه بیش از سی هزار بابی کشته شدند و گناهشان این بود که میگفتند امام دوازدهم ظاهر شده است و حتی اخیرا هم بیش از دویست بهایی کشته یا شهید شده اند و جرم آنان هم این بوده که در خانواده بهایی متولد شده و بهایی بودند اینها شاید مصیبت شان کمتر از سونامی های ژاپن نباشد همانطوریکه سونامی ژاپن پس لرزه هایی دارد و در پی سونامی آوارگی گرسنگی و دربدری هم پیش میآید در سونامی اختراع شده به دست بشر هم پس لرزه ها بسیار است.
البته که ظلم ودرد هم درجه و انداره دارد ظلم های گسترده بیشتر مورد توجه قرار میگیرد تا ظلم های محدود مثلا پسر بچه ای بهایی یا نیمه بهایی که هرروز در راه مدرسه بایست با چندین نفر از بچه های نیمه ولگرد مسلمان کتک کاری کند و هرروز وحشت روز بعد را دارد شاید از نظر یک خبرنگار جنگی بسیار پیش پا افتاده باشد ولی برای پسر بچه ای که هرروز با وحشت کتک کاری و درد رنج آن بایست دست پنجه نرم کند بسیار مهم است این پسر بچه تنها است که بایست ده ها فحش رکیک را تحمل کند و دست آخر هم چند نفری به او حمله میکنند و کتابهایش را پاره و لباسهایش را جر میدهند و بعد هم از دور به او سنگ پرانی میکنند که متاسفانه یکی از روش های اسلامی سنگ پرانی است یک وقت برای سربازان اسراییلی و یک بار هم برای پسربچه بی پناه نیمه بهایی.
شاید نگارش این درد ها بتواند چشم دیگران و بی تفاوتان را به دردهای دیگران هم جلب کند و شاید بتوانیم با کمک هم ریشه جهل ظلم و فساد را برکنیم و نیز بتوانیم با حوادث طبیعی تنها بجنگیم و انرژی و وقت خود را صرف جنگهای بیهوده نکنیم و لااقل خودمان به خودمان حمله نکنیم و همان مشگلات طبیعی و درد مرض کافی باشد.
اکنون هم که بسیاری از همنوعان ما بنامهای مختلف در زندانها و بازداشتگاهها بسر میبرند و از آزادی محروم هستند دیگران بایست بدانند که عمر محدود را نبایست صرف آزار دیگران کرد و اگر نمی توانیم بار غمی را از دل شخصی بیرون ببریم لااقل باری غمی هم به دردهای مردم اضافه نکنیم.
کشته شدن و یا شهید شدن در راه دین وخدای نادیده که به احتمال با آن بزرگی وعظمت که به او نسبت میدهند نبایست محتاج شهید شدن ما باشد نیز راهی است که متاسفانه گروهی آنرا تبلیغ میکنند همانطوریکه مسخ شده گان براحتی خودکشی های بمبی میکنند و یا با بستن بمب به خودشان علاوه بر خودکشی خودشان باعث کشته شدن دیگران هم میشوند ولی نمیدانم که آیا بدین وسیله میتوان جلوی حرص و ظلم و تمامیت خواهی ها را گرفت؟
متاسفانه تعصب مذهبی و دینی آنقدر شدید و کور است که حتی آن دینهایی که همین تعصب را مذموم دانسته اند باز پیروان متعصب دارند که تنها به نقطه خیره میشوند مثلا آموزه های دین بهایی ترک تعصب و تقالید است و گفته شده که اگر دین باعث ناراحتی و مشگلات میشود بی دینی بهتر و اولی تر است ولی آیا بهاییان و یا لااقل همه آنان به این آموزه بسنده میکنند؟جواب متاسفانه نه است حالا یک مثال: پدر ناصر یک مسلمان بسیار دو آتشه بود که با یک زن بهایی به دلایلی ازدواج کرده بود حالا این ناصر بود که بایست میان دو مذهب که نظری مناسب وخوب بهم نداشتند زندگی کند.
ناصر از کار بعد از انقلاب عظیم و مردمی اسلامی ایران اخراج شد و و با اینکه بهایی نبود از نظر جمهوری اسلامی مسلمان شناخته نمی شد وبایست در روزنامه ها بر علیه دین بهایی مطلبی مینوشت و به بانیان این دین بدبیراه میگفت و فحش میداد تا شاید به مسلمانی قبولش بفرمایند با وجود اینکه حتی در صدر اسلام گفتن اشهد برای مسلمان شدن کافی است ولی بادیه های گرمتر از صدر اسلام اینرا کافی نمی دانستند و بایست شخص به دین دیگر هم توهین کند تا مسلمان شاید شناخته شود. حتی در دوره عمر هم اگر کسی میگفت مسلمان است و اشهد میگفت مسلمان قبول میشد. ولی اکنون جمهوری اسلام سنگ تمام را گذاشته بود و میخواست مسلمان هایش حتی از صدر اسلام هم مسلمان تر باشند وبه دینهای دیگر توهین کنند تا مسلمان شناخته شوند. ناصر با داشتن همسر و مادر بهایی نمی توانست که اینکار را بکند لاجرم از کار اخراج شد ولی کار به همین جا خاتمه نیافت. دوست مسلمانش که مثلا خیلی جون جونی بود به دیدار او آمد و به او محبت کرد و بعد هم با هزارها ترفند که میخواهد کار تولید کند وکارخانه تاسیس کند و خانه اش و آپارتمانهایش احتیاج به تعمیر دارند از ناصر با دادن مثلا گروه گانهای معتبر مقادیر زیادی گرفت ولی مثل اینکه خیال پس دادن نداشت زیرا بعد از هفت سال که امروز فردا کرد برای ناصر پاپوش دوخت هر روز به یک کلانتری میرفت و به او تهمت بهایی گری جاسوسی و صیهونیزمی میزد. و با داشتن دست به ریز و دوستان با نفوذ خواب و زندگانی را از ناصر گرفته بود.
بدین ترتیب دوست مسلمان اولین غارتگری بود که از موقعیت ناصر سو استفاده فرمود. ناصر ناچار شد که به آمریکا برود و در آنجا با زحمتهای بسیار توانست شغلی بگیرد و زن بچه هایش را بعد از سه سال به آمریکا ببرد. زیرا در آمریکا گرفتن ویزا و اقامت بسیار وقت گیر و طولانی است و سریعا انجام نمیشود. همسر ناصر بعداز آمدن به آمریکا از وی تلاق خواست و آنچه منقول ناصر به همسر بهایی و پدرزن بهایی سپرده بود بالا کشیده شد و تا اینجا همسر بهایی و خانواده بهایی هم درست همان کاری را با ناصر کردند که دوست مسلمان او کرده بود. ناصر که همه پس انداز سالیان کارش به اضافه تلاها و نقره هایی که به عنوان پس انداز برای روز مبادا خریده بود توسط همسر و خانواده اش غارت گردید. تنها وسایل زندگی را برای ناصر باقی گذاشته بودند ناصر مجبور شد که به تهران برگردد واین بار پسرخاله بهایی وهمسر او از وی بسیار خوب پذیرایی کردند و خوب اعتماد و اطمینان اورا جلب کردند و توانستند که از او وکالت بگیرند خلاصه بعداز هفت سال بعدکه ناصر به تهران برگشت باز این بار پسر خاله هم کاری نظیر دیگران با وی کرده بود و بدین ترتیب اموال ناصر توسط دوست مسلمان و فامیل بهایی غارت شد و توسط هر دو هم کاملا لجن مال گردید و پشت سرش آنقدر بد گفتند که اورا تبدیل به دیو دوسری کرده بود خوب این هم یک نوع سونامی کوچکی بود که در باره ناصر اتفاق افتاده بود نه مسلمان به او رحم کرد ونه بهایی هایی که او به آنان پناه برده بود خوب با وجود اینهمه سونامی ها چه کنیم؟جای ملا نصر الدین خالی که وقتی یک گاوش در رفته بود گاو دیگر را میزد که مردم گفتند که چرا اورا میزنی گفت که اگر این پدر سوخته را ول کنم از آن یکی بهتر نیست. در جاییکه بهاییانی که این همه در فشار و ناراحتی هستند باز اینطور بی انصاف هستند و جبارانه اقدام میکنند نمیدانم اگر قدرت داشته باشند بتوانند از دیگران بهتر باشند و آنان هم آموزه های دین خود را فراموش میکنند و تنها دنبال تعصب و آزار دیگران میروند البته نه همه آنان در همه جا بد و خوب هست منتهی آدم بایست شانس بیآورد که به خوبان برخورد کند
خوب در این دنیای بی تفاوتی انسان بایست به کی پناه ببرد. ناصر به همسر بهایی و خانواده او اطمینان کرد آنان کاملا توزرد از آب در آمدند و آنچه که توانسته بودند برداشته بودند و علاوه برآن فرزندان ناصر را بر علیه پدرشان تشویق و ترغیب کردند که از او فاصله بگیرند و باصطلاح به پدر محل نگذارند زیرا آمدن به آمریکا کاری چندان مهم نیست مثل رفتن به شاه عبدالعظیم است بعد هم این پدر که هرچه داشته با دولت گرفته یا دوست مسلمان و خوب بقیه را هم ما برمیداریم و اورا از خود میرانیم و به او تهمت هم میزنیم تا شاید بتوانیم از دیگران که متعصب هستند کمک هایی بیشتر بگیریم . ناصر که به عنوان بهایی از کار اخراج شده بود و همه صدمه هایی که یک بهایی میتواند داشته باشد به او هم روا شده بود حالا به دادگاه ها ی آمریکایی میگفتند که او مسلمانی ناراحت و ضد یهود است و برایش درد سر درست میکردند او درایران به عنوان بهایی مورد آزار واقع شده بود و در اینجا به عنوان مسلمان ناراحت توسط بهاییان متعصب مورد بی مهری قرار میگرفت؟ حتی این تعصب و جهالت تا آنجا پیش میرود که فرزندانش را هم علیه او تحریک میکنند تا به دیدار پدری که سرمایه هایش غارت شده است نروند زیرا دیگر او فایده ای ندارد و ثروتی هم ندارد که بتوانند از او استفاده کنند.
خوب اینهم یک نوع سونامی هست که در اثر بی تفاوتی و ظلم جامعه انجام میشود گرچه امواجش شاید آنقدر مثل سونامی خردکننده نباشند ولی بهر حال مردی یا زنی را از بین میبرند. به امید روزی که انسانیت و دوستی جای همه این تعصب ها را بگیرد و دینهای الهی محبت و دوستی را ارمغان بیآورند نه تعصب و دورویی و فساد و بی تفاوتی را. میگویند مورچه را آب می برد و او فریاد میزد که ای مردم دنیا را آب برد مردم به او گفتندکه تو یک مور کوچک و بی مقداری هستی چرا میگویی که دنیا را آب برد گفت وقتی من نباشم دنیایی هم برای من نیست و برای من دنیا را آب برده است. از طرف دیگر فسادو قدرت طلبی و ثروت خواهی با ارقام نجومی هم به ظلم آزار تبدیل خواهد شد مثلا آیا اینطور که میگویند مبارک رییس جمهور مصر بیش از هفتاد میلیارد دلار ثروت دارد آیا واقعا یک آدم میتواند شب بخوابد در حالیکه میداند که این سرمایه ملتی است که او دزدیده است وگرنه مگر حقوق و مزایای یک شخص چقدر میتواند باشد آیا یک نفر میتواند اینهمه ثروت را خرج کند؟ که چشم این آدمها را یا قناعت پر میکند یا خاک گور. به امید روزهایی بهتر با دوستی و محبت و عشق و آسایش و مهربانی الهی آمین یا رب عالمین؟ خوب اینها هم نوعی سونامی هستند که ملتی را تاراج میکنند.
Recently by Sahameddin Ghiassi | Comments | Date |
---|---|---|
Dear Bank of America | 3 | Nov 30, 2011 |
کنار گذاشتن تعصبهای غیر علمی و زن ستیزی؟ | - | Nov 29, 2011 |
آمریکایی که تخصص در بیخانمان کردنها و چاقی های افراطی دارد؟ | 1 | Nov 29, 2011 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |