آیا واقعا غرب در فکر کمک به مردم و تبیه دیکتاتوران است یا یک جنګ زرګری دیګر؟


Share/Save/Bookmark

آیا واقعا غرب در فکر کمک به مردم و تبیه دیکتاتوران است یا یک جنګ زرګری دیګر؟
by Sahameddin Ghiassi
25-Mar-2011
 

آیا اینها جنګهای زرګری است؟ آیا میخواهند عدالت را پاسداری کنند؟  آنچه که ما میخوانیم بر روی ما اثر میګذارد در جاییکه همه بتوانند و بنویسند و عقاید و درکهای خود را آزادنه ابراز کنند شاید بهتر بتوان از لابلای آن نوشته ها حقیقت را بیرون کشید  ولی اکنون چه؟  در زمان شاه هم فساد بود و بی انصافی و بی عدالتی هم بیداد میکرد ولی نه تا به این اندازه  آنچه در اطراف مثلا من اتفاق افتاد این بود که مثلا کسی که یک شغل دولتی پر درآمد داشت  شغل یک نفر دیګر را هم که تنها یک شغل ملی داشت  قبضه میکرد  او دارای دو شغل میشد و نفر دیګر حتی یک شغل هم نداشت  و این به حساب شاه نوشته  میشد ولی در آن زمان بازرسی شاهنشاهی و دفترهای شاه و سایر شاهزاده ها وجود داشت که میشد به آنان نامه نوشت  ودادخواهی نمود. ولی اکنون فرق کرده است  در آن زمان کسی را به عنوان اینکه مثلا مادر یا پدر بهایی داری و یا اصلا بهایی هستی ظاهرا مورد بی مهری ګسترده قرار نمی دادند و اخراج نمیکردند ولی اکنون این موضوع به شکل حربه ای به دست اهلان افتاده است و از آن سو استفاده میکنند مردمی هم که قربانی بی عدالتی و ظلم شده اند سعی میکنند که این اجحاف را به دیګری انتقال بدهند.

  و ګویی مجبورند که برای تنازع بقا ظلمهایی که به آنان شده به دیګری انتقال دهند و به عبارت دیګر سیستم آنان را ګویی مجبور کرده است که یا کاملا خشن و بی تفاوت باقی بمانند و یا خودشان هم تبدیل به یک ظالم بشوند  در دنیای کنونی که متاسفانه بیشتر به دست افراد بسیار طماع و خود پرست و تمامیت خواه و ظالم افتاده است  اګر هیچ نخواهی به تو کاری ندارند  مثلا جوان تونسی که اموالش به توسط مامورین دولت غارت یا ګرفته شد اګر قبول میکرد که  نمی تواند با ظالمان بجنګد و هیچ نمیګفت کاری بکارش نداشتند  ولی او که کارد به استخوانهایش رسیده بود خود را آتش زد و مردمی که مثل او در فشار بودند تحریک شدند و برای حمایت معنوی از او دستګاه ظلم را واژګون کردند.  بعضی وقتها غارت شده ومظلوم مستقما به ظالم و ظلم کننده ها حمله میکند و بعضی وقتها سعی میکند که او هم دیګران را بهمان طریق غارت کند کسانی که از او مظلوم تر و یا آسیب پذیرترند  و این سلسله ادامه دارد.  مثلا پسری که جرات مبارزه با سیستم را برای احقاق حق خود ندارد و می ترسد  سر پدر خود نعره میکشد که تو چرا مثل دیګران دزدی نکرده ای که ما اکنون محتاج باشیم؟  یا یک بهایی که به عنوان بهایی اخراج شده است  یک نفر آسیب پذیرتر را ګیر میآورد و او را غارت میکند . البته اول به دام ګذاری و اینکه او هم اخراجی است و با هم متیوانند یک کاری شروع کنند طرف را به دام میاندازد به او مهربانی میکند و برایش همدردی مینماید تا کاملا اعتمادش را جلب میکند بعد اورا غارت مینماید و میګوید خوب برو شکایت کن  میخواستی ندی؟  بطور کلی سیستم دنیا در فکر این است که طبقه  متوسط را نابود کند  دلیلش هم این است که این طبقه اګر زیاد وارد و ناقلا نباشد براحتی به زیر کشیده خواهد شد  چون پول کافی برای دادن رشوه ندارد تمامی کارهایش لنګ میګردد و در آمریکا هم که مثلا رشوه به معنای دیګری وجود دارد وضع همان است  اینجا شیک است  بایست برای هر کاری جزیی وکیل بګیری که بسیار ګران است و اګر پول وکیل نداشته باشی حقت را خورده اند .

 یکی برای یک شب مهمانی ده میلیون دلار هزینه میکند و کسی دیګر که مثلا استاد دانشګاه هم هست پس از عمری کار هزار دلار هم پس انداز واقعی ندارد که هیچ بلکه ثروت منفی دارد  یعنی تمامی سرمایه ای که دارد دو برابرش را به بانک ها بدهکار است  در آمریکا به راحتی وام میدهند چون ضد تورم هست  و بایست بهره سنګین بدهی  و چیزی که با پول وام خریده ای هم قیمتش کم میشود و هم بایست بهره سنګینی بدهی  و هم دیګران در کمین هستند که آنچه قرض کرده ای از تو بدزدند  در شرق کارمند دولت اکنون میګوید بده ببینم  و تراول چک بده  و در اینجا میګوید اشتباه کرده ایم برو شکایت کن وکیل بګیر  وکیل هم ساعتی دویست دلار میخواهد تا با تلفن با آنان صحبت کند.  هم در مقیاس کوچک و هم در مقیاس بزرګ مردم قربانی هستند  دیوانه ای که مثلا قهرمان ملی بوده است ناګهان به یک دزد تمام عیار تبدیل میشود و یک دیکتاتور خون آشام میګردد میلیاردها دلار می دزدد و در بانکهای غرب میګذارد  غرب این پولهای را برای خودشان برمیدارند و با دیوانه اسلحه های مدرن میدهند تا مردم متعرض را بکشند بعد هم که دیوانګی او بحد بالا میرسد خودشان برای جلوګیری از دیوانه لشګر کشی میکنند ولی باز میګویند که هدفشان کشتن دیوانه دیکتاتور نیست  زیرا او مهم است؟  من که از این استدلال چیزی نفهمیدم  چطور کشتن مردم عادی مهم نیست ولی کشتن یک دیکتاتور ثروتمند مهم تر است ؟  این جنګ و دعوای زرګری و این غارتها تاکی ادامه دارد لابد خدا میداند؟ سیستم عدالتی دنیا شاید بیهوده شده است و تنها کاریکاتوری از آن باقی مانده است  و در همه این جهان این مردم فقیر مظلوم و متوسط هستند که زیر تازیانه های خودی و بیګانه قرار ګرفته اند و بعضی از آنان هم که دستشان از همه جا کوتاه است به غارت دوستان و فامیل خود و یا هم مسلګان آواره خود روی میآورند  و یا به آنانیکه به آنان اعتماد کرده اند متاسفانه داد وعدالت دارد فدای بی تفاوتی و ظلم میشود  و شاید روزی برسد که مردمان همچنان آدمکها شده اند و از هم ترسان و ګریزانند زیرا به هر که اعتماد کرده دوستی کرده اند توزرد از آب در آمده و علاوه برغارت آنان برای اینکه خودشان را خوب جلوه بدهند طرف غارت شده را لجن مال هم کرده اندو از بی تفاوتی دستګاه حداکثر سو استفاده ها را هم کرده اند  .

  اول اورا با اعتماد بسوی خودشان جلب میکنند بعد اورا غارت و برای اینکه خودشان زیر سوال نروند غارت شده را بی دین  برای بهایی ها مسلمان ناراحت و برای مسلمانان بهایی نشان میدهند  و بدین ترتیب ما همه قربانی دین ملیت و نژاد میشویم و اینها بهانه به دست دزدان حرفه ای وغیر حرفه ای میدهد که ګروهی را از هستی ساقط نمایند و علاوه بر غارت آنان چهره های آنان را هم کریه کرده و ګوشه نشین شان فرمایند  متاسفانه وقتی ظلم پاګرفت دیګر دینها و ملیتها و نژادها و قومیت ها تبدیل به بهانه ای برای دزدی و غارت میشوند و دستګاه بیهوده و بی تفاوت هم کاری به اینکارها ندارد  شرکتهای بیمه در پی دزدی وغارت مردم هستند و بیشتر مواقع از دادن خسارات خود داری میکنند دادګاهها هم که بیشتر برای خاطری کار میکنند و یا ورود به آنان دشوار و ګران است و یا بیهوده  و پلیسان هم که تنها برای جریمه کردن آمادګی دارند ونه برای کمک بخصوص اګر مادی باشد  مثلا صاحب خانه ای را که دزد بارها زده است هیچ کمکی نمی کنند  و بی تفاوت و بیهودګی خود را ثابت مینمایند.


Share/Save/Bookmark

more from Sahameddin Ghiassi